تبار اذری:
در سراسر ایران تنها در اذربایجان کولی و مغول و تورک عرب مهاجر میشدنند چرا ؟ چون اب و هوای مناسبی دارد به قول شما در اب و هوایی که در ان.. زوزه میکشد کسی مهاجرت نمیکند به همین دلیل هست که دی ان ای مادری عربی در اذربایجان 40 درصد و نوع پدری ان 100 درصد است:
عماد توحیدی، پرسهٔ کولیها در سرزمین ایران.
و اما درباره محل زندگس کولی ها در ایران ژنرال سرپرسی سایکس تحقسقات مفصلی کرده است اتفاقا جز در اذربایجان در هیچ کجای دیگه ایران کولی زندگی نمیکرده حالا با هم شجره نامه تان را برسی میکنیم:
ژنرال سایکس در مورد کولیهای ایران و آذربایجان نوشتهاست: «در تابستان ۱۹۰۰ برای تحقیق دربارهٔ کولیهای ایران و تکمیل اطلاعات سینگلر به اذربایجان رفتم. تعیین نژاد و محل کولیهای ایران بسیار دشوار است، چون در هر ناحیهای نامی دارند، ولی کلاً آنها را «فیوج» مینامند
و کلاً اخلاق پسندیدهای ندارند. مردهای آنها با سایر مردان ایران فرقی ندارند، ولی طرز لباس پوشیدن زنها بکلی با زنان دیگر فرق میکند و به همین دلیل به آنها غربتی میگویند. فعلاً در ایران بیست هزار خانوار یا صد هزار کولی در آذربایجان و در تبریز پنج هزار خانوار زندگی میکنند.»
در آذربایجان کولیها را «قرهچی» و «قراچی» یا «قاراچی» مینامیدند و در شهرها و روستاها پراکنده بودند. آنها برخلاف عادت همیشگیشان از آوارگی دست برداشته و ساکن شده بودند، بطوری که در تبریز کوچهای به نام «قرهچیلر کوچهسی» (کوچه قرهچیها) وجود داشت که ساکنان آن، همه کولی بودند. این محل خوشنام نبود و اشخاص محترم به آن حدود نزدیک نمیشدند. «قرهچی» ها غالباً به رقاصی و مطربی و کفبینی و بختگشایی و غربیلسازی و سبدبافی مشغول بودند. مطربهای تبریز غالباً به این محله تعلق داشتند و در جشنها و عروسیها، زنها یا پسران جوان کولی با لباس مردانه، به رقص و آواز و اجرای نمایش میپرداختند. فحشا در میان زنان این محله بشدت رواج داشت.
زنها برای گدایی و کفبینی، دستهدسته به محلههای دیگر شهر میرفتند و ضمن دزدیدن اشیای کوچک و فریب دادن زنهای سادهلوح، کودکان آنها را نیز میدزدیدند، به همین دلیل در میان مردم تبریز در مورد دزدی «قرهچی» ها داستانهای زیادی بر سر زبانها بود و مادرها برای ترساندن کودکان خردسال به جای «لولو» و چیزهای ترسناک دیگر، بچهها را از «قرهچی» میترساندند.
قرهچیها به ترکی حرف میزدند، اما در میان خود گویش عجیب و مخصوصی داشتند. این گویش شباهت عجیبی با سانسکریت و زبانهای هند و پاکستان داشت. سر ویلیام اوزلی که در سالهای ۱۸۱۰ و ۱۸۱۲، هنگامی که عباس میرزا ولیعهد تبریز بود، در راه سفر خود به هند و ایران، سری هم به آذربایجان زد، بسیاری از لغاتی را که «قرهچی» ها استفاده میکردند، ثبت کرد. او دربارهٔ «قرهچی» ها مینویسد:
روزی در منزل کمپبل در آذربایجان بودم که چند نفر به نام «قرهچی» که شباهت عجیبی به جیپسیهای خودمان داشتند به آنجا آمدند که با زبان خاصی حرف میزد. میگویند که این طایفه مذهبی ندارند و همه عمر خود را به لهو و لعب و خوشگذرانی میگذرانند، به همین دلیل هم به جای خانه، زیر چادر زندگی میکنند و معاش خود را از دزدیهایی که از تخممرغ و مرغ و لباس و وسایل مردم میکنند، میگذرانند و با مهارت عجیبی، کفبینی و پیشگویی میکنند. مردی که من با او ملاقات کردم صراحتاً گفت که بسیاری از افراد قبیلهاش دین و ایمان ندارند و هیچ عبادتی نمیکنند، ولی خودش از این که مسلمان بود، خدا را شکر میکرد. در آن هنگام چند پیک از استانبول رسیدند و بلافاصله متوجه شدند که او جزو قبیلهای است که در کشور عثمانی به آنها «چنیگانی» یا «چنگانه» میگویند. آنها هم معتقد بودند که مردان چنین قبایلی غالباً خائن و زنهایشان بیعفّت هستند. آشپز کمپبل که مدتی را در انگلستان سپری کرده بود، گفت که اینها مثل جیپسیهای ما هستند. من بسیار مشتاق بودم که چند لغت آنها را بنویسم و ثبت کنم. در میان آنها پسرک جوانی بود که با آن که سواد نداشت، اما کمک زیادی به من کرد.»
منبع نوشته:
عماد توحیدی، پرسهٔ کولیها در سرزمین ایران. مقام موسیقایی. شماره ۱۳