درود به شما رفیق عزیز بهنام چنگائی؛ مقالۀ شما را خواندم و بسیار استفاده کردم. شما در مطلب خود به نکات مهمی اشاره کرده اید ، مخصوصاً آنجا که نوشته اید : «"نه مارگرت تاچر محافظه کار، و نه انجلا مرکل دمکرات مسیحی هیچکدام با توانائی سیاسی ایکه داشته اند متعهد به برابری سازی حقوق زم و مرد نگشته و نتوانستند در فرصت صدرات خویش به بازی ادیان و سرمایه در زمین بیدادرسی زنان پایان دهند. رهائی زنان جز با ایجاد اراده ی برابر سیاسی، آنهم جز در مسیر فراروئی بسوی سوسیالیسم، و بدون اهرم های برچیدن بهره کشی ها، و زدودن نابرابری های طبقاتی هرگز ممکن و متصور نسیت. "»
باری ، ستم جنسى يكى از اركان هرگونه نظام ستمگرانه در طول تاريخ بشرى بوده و ميباشد. در عصر ما نيز ستم جنسى و تبعيض عليه زنان ریشه در مناسبات تولیدی سرمایه داری دارد. منافع سرمايه از نابرابرى جنسى نه تنها نيمى از جمعيت را بصورت نيروى كار ارزان در
بنابراين پا به پای ستم طبقاتی، ستم جنسیتی به شدیدترین وجه از طرف سیستم مردسالار اعمال گردیده و می گردد. امروزه زنان که نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند به شدیدترین وجه از این سیستم رنج می برند.سرمایه داری حامی این ستم می باشد و در جهت تحمیل هر چه بیشتر آن تلاش می نماید، ستم جنسیتی را با بكار گيرى سازمانيافته نهاد دولت و كل مكانيزم و دستگاه توليد خرافه و مذهب توليد و باز توليد ميكند.
نابود باد سیستم سرمایه داری جهانی
پیش به سوی سوسیالیسم و کمونیسم