سورگون:
باخچامیزدا قونچه لر آچیلمادان کسیلیر
عطیر ساچان چیچکلر وطنیمدن دریلیر
خزان یئلی چمنده قیزیل گولو قوپاردیر
آغاجلارا اود سالیر یارپاقلاری سارالدیر
قناری قوش اوولانیر کیلیدله نیر قفسده
قم کدره بورونور آه چکیر هر نفسده
یالقیز یاتیر بوجاقدا عؤمرو کئچیر عبثده
گؤزو قالیر رؤیادا یاریمچیق بیر هوسده
بولبول اوچور بوداقدان سورگون اولور چمندن
کدر آخیر گؤزوندن گول چیچه یین قمیندن
اوتورور یول اوستونده سورشور هر گلندن
گتیردیز می بو دفعه خوش بیر خبر وطندن؟
تبعید:
در بوستان ما غنچه ها ناشکفته چیده می شوند
گلهای خوشبوی وطنم کنده می شوند
باد خزان گلهای سرخ را پرپر می کند
درختها را خشک و برگها را می ریزد
قناری گرفتار قفس می شود
در هر نفسش آه و ناله سر می دهد
عمرش را بیهوده در گوشه ای سر می دهد
چشمش را به هوسی نصفه در رویایش می دوزد
بلبل از شاخه و از چمن تبعید می شود
در عزای گلها باران غم از چشمهایش می بارد
سر راه می نشیند و از هر رهگذری می پرسد
آیا این بار خبر خوشی از وطن آورده اید؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید