دوستان منتقد به من
پیشنهاد به سکوت به یک چپ اندیش که خود را در قالب یک ملی گرای آذربایجانی میبیند و به ظاهر با متدهای استالینی خواهان برابری فرهنگی برای لت آذربایجان است نامش ناسزا و اتهام نیست . حال فعالین ملی بزرگی چون پروفسور چهرگانی و دکتر دهتاب و جواد هییت و دوستانی مثل عباس لسانی و سایر تحصیل گردگان که در زندانهای فاشیستهای فارس زن و بچه و زندگی و پول و مقام و موقعیت و حتی سلامتی خود را در اثر شکنجه از دست داده اند و خود را فدای ملت آذربایجان کرده اند حداقل حق دارند که مسایل و دردهای آذربایجان را به میدان آورده و نظر داده و تجزیه تحلیل نمایند. از خود آقای هدایت سلطان زاده می پرسم که می خواهم رسما نامه ها و مدارک شکنجه و زندان و زحمات خود در داخل ایران را در رابطه با حرکت ملی و هویت خواهی آذربایجان برای ما روشن کنند . ایشان اگر حتی یک برگه یک خدمت و کمک مالی به حرکت
اما ایشان حتی یک سیللی از یک بسیجی و پاسدار نخورده و هر خدمتی بوده تماما برای سازمانهای سوسیالیستی چپی خود بوده. این موارد که برای همگان روشن و آشکار است لذا اگر ایشان سینه چاک و دل سوز حرکت ملی باشند بنده هم همانقدر حق دارم که به سران زحمتکش در جریان چپ تعیین تکلیف کرده و خط دهی کنم. عزیران هر کس در جایگاه خود با بینشی عدالت طلبانه نه دخالت جویانه و تفرقه افکانه حق دارد نظرات خود را بگوید اما در جایگاه بزرگان رنج دیده و خدمتگذار آقای هدایت سلطان زاده تنها در نقش یک هوادار می تواند اظهار نظر کند و جایگاه خود را بشناسد هم چنانکه من با تمام زحمات خود هنوز در جایگاهی نیستم که به حرکتی به بزرگی حرکت ملی آذربایجان خط و استراتژی تعیین کنم چه رسد به اظهارات طلب کارانه و.....
متشکرم