رفتن به محتوای اصلی

ستاره ها می توانند راه را نشان دهند!
13.03.2022 - 06:21

 

کسی بدرستی نمی‌توانست ثابت کند که از کجا شروع شد/8

کشيدن لوله های نفت با مرگ بلوطها همراه بود!/9

 

سکوت شب سنگین‌تر و تاریکی غلیظ‌تر می شد .به مسیر خشک رودخانه رسيدم . صدای بر خورد پاهایم به کف خشک رود در فضا می پیچید . در تاریکی جایی که پاهایم را می‌گذاشتم را نمی توانستم ببینم.یک لحظه ایستادم و به آسمان نگاه کردم.آسمان پر از ستاره های کوچک و بزرگ ،روشن ،کم نور و چشمک زن بود . دو هزار کیلومتر مسافت از محل زادگاهم دور بودم وبا دیدن آن ستاره گان آشنا خود را نزدیک حس می‌کردم و فکر کردم که ، ستاره ها می توانند راه را نشان دهند.؟! راه افتادم واز مسیری که کمی به راست می پیچید و در موقع روز از نظر گذرانده بودم راهم را ادامه دادم. از روی نقشه ای که بار ها نگاه کرده و دیده بودم ،در نقطه‌ای که من راه میرفتم مسیر رودخانه مرز بین ایرا ن و جمهوری ترکمنستان شوروی بود .از مسیر رود گذشتم و مستقیم راهم را ادامه دادم. مسیر نا هموار با پستی و بلندیهای کوچک و پوشیده از بوته های خشک خار بود .چشمم فاصله به زمين را تشخیص نمی داد و چندین بار به زمین افتادم . در سمت راستم در فاصله خیلی دور نور چراغ هایی پراکنده سوسو می‌زد.کمی که راه رفتم روی یک برآمدگی نشستم، چند لحظه ای گذشت‌ که نور شدید نورافکنی از فاصله دوری تمام منطقه جلو یی را روشن کرد. ا ز روی بر آمدگی کمی پایین خزیدم طوری که در میان بوته و درختچه ها دیده نشوم. از آنجا زیر آن نور شدید در فاصله دو سنگ انداختن دیوار بلند سيم های آهنی و ستون‌ های آن ديده می‌شد. دو تا سه دقیقه، نور افکن در حاشیه دیوار تا دوردست‌ها نور می تاباند .در فواصل زمانی بین نورپاشی نورافکن بدون عجله و به آرامی به سمت دیوار رفتم. هرچه جلوتر میرفتم صدای ضربان قلبم را بیشتر می‌شنیدم و احساس می‌کردم که افکار مختلفی با اندازه و حجم زیاد به مغزم هجوم آورده ودر سرم می‌چرخد. سوالات نیمه تمام با سرعت از ذهنم می‌گذشتند و انگار جدی بودن کارم را تازه می‌فهمیدم. احساسم ترس نبود.اما دیگر وقتی برای تردید و خیالبافی نداشتم. بیش از سه سال هزاران امثال من همچون پرندگانی بودیم که جنگل ماوایشان را به آتش کشیده اند وهزاران مان در آتش جهنمی که منادیان بهشت بر پا کرده‌ بودند در سکوت و بی تفاوتی مردم ،بهشت زده، می سوختیم .من از این جهنم فرار می‌کردم ونمی خواستم در جشن آدمخواران جسمم ذبح و کباب شود. به دیوار سیم‌ها نزدیک شده بودم که نور نورافکن دیوار سیمی را روشن کرد و توانستم همچنانکه دراز کشیده بودم تصویر دقیق تری از سیم‌ها و ستون‌ ها را بدست آورم. نورافکن که خاموش شد قدم تند کردم. نرسیده به سیم‌ها اول یک جاده خاکی بود در امتداد عرض جاده و بیش از دو برابر عرض جاده زمین نرم،آرد شده با شیارهای ظریف و موازی تا دیوار سیمی امتداد داشت. از شیارها با نوک پا گذشتم و به سیم‌ها رسیدم. سیم‌ها خار دار بودند و فاصله آن‌ها به یک وجب دستم می‌رسید. اولین ردیف سیم‌ها چسبیده به زمین بود .میان ردیف دوم و سوم و در وسط دو ستون که سیم‌ها وصل بودند با تمام نیرو به ردیف دوم فشار دادم وباسر و بالاتانه ام از سیم خاردار گذشتم. خارهای سیم‌ شیارهایی در هردو پایم زدند و سوزش زخم با عرق تنم را حس می‌کردم، با عجله راه افتادم . قصدم دور شدن از سیم خاردار بود که بعد از آن مسیری را پیدا کنم. نزدیک کمتر از صد متر راه رفته بودم که صدای غرش ماشین شنیدم و نور آن‌ها را که از هر دو طرف آمدند دیدم. دو تا ماشین دیگر با نورافکن های پر نور به سمت من آمدند و محیط اطراف کاملآ روشن شد .به فاصله ده متر ازمن ،از هر ماشین دو نفر پیاده شد که یگروه آن یک سگ داشت.،به زبان روسی به سمت من داد می‌زدند .حدس زدم که باید دستهایم را بالا ببرم . دو نفر از آنها به من نزدیک شدند . دست هایم را ار پشت گرفتند ،مرا روی زمین دراز کردند و دست هایم را بستند ،بدنم را بازرسی کردند و به من چشم بند زدند و مرا به سمت یکی از ماشین‌ها کشاندند

Missing media item.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.