رفتن به محتوای اصلی

در داستان ، در مقابل قهرمان یک ضد قهرمان هم ساخته می شود از انجا که شخصیت های " منفی"در این قصه اکثرا بدست رزیم کشته شده اند ؛ از این رو شخصیتها منفی این داستان به ضد قهرمان مبدل نمی شوند؛ چرا که هنوز "شهید ، قلب تاریخ" است و در عمل نقدی هم صورت نمی گیرد بویزه که در ما سیاسیون فرهنگ شهید پرستی، هنوز بسیار قوی است. همچنین در داستان اسامی مستعار بکار می رود که جنبه حقوقی ندارد و بکار یک محقق تاریخ نمی اید.
خانم منيره برادران !اما چرا شما و نيز دوستانتان فکر مي کنيد که همه روايات از زندان اوين بايستي مشابه باشد؟ چرا از ياد مي بريد که اين يک خاطره نويسي است و خاطره نويسي هميشه يک روايت شخصي است و متاثر از چشم انداز شخص؟ راستي فکر کرده ايد که چرا همه خاطرات شما و دوستانتان يگانه است و چرا ناتوان از ايجاد خاطرات و روايات مختلف از زندان هستيد؟ چرا حتی کلماتتان مشابه است و خواندن یک روایت شما به معنای خواندن همه روایات شماست؟اشتباه از نگاه ديکتاتورمنشانه و تک روايتي شماست.
آنچه می خوانید گزیده ای است از مباحثات شکل گرفته به صورت پرسش و پاسخ در کامنت های مقالاتم در سایت ایران گلوبال با خوانندگان ؛در اینجا بخش دوم بحثها که با عبور از مسائل تئوریک و نظری به مسائل بسیار مهمی از جمله به یافتن راهکارهای عملی برای آینده سیاسی ایران پرداخته است، آورده می شود. امید است که این نوشته ها بتواند کمکی باشد برای حل مساله برقراری دموکراسی پایدار در ایران آینده.
او از رهبری پس از 55 صحبت می کرد واز تصمیمات احمقانه ان می گفت .... ادامه داد روزی در یکی از خانه های تیمی پسری ، دختری را بوسید و کسی این "خبر" را به رهبری رساند و رهبری سازمان تصممیم گرفت که پسر را دادگاهی کنند ؛ او به اعدام محکوم شد در نتیجه برای اجرای" حکم " وی را به بیابان های اطراف مشهد می برند ولی پنجه شاهی را نکشتند و تنها کمر چریکی اش را پس گرفتندو او را در همانجا رها کردند " رضا غبرایی علیرغم اینکه با این شیوه مخالف بود ولی از ترس اینکه این خبر به گوش ساواک برسد...
موضوع مهم ما مهاجرین ایرانی، گذار از فرد تبعیدی و دگردیسی به مهاجر چندلایه ایرانی، دگردیسی به ایرانی دوملیتی، بوسیله عبور از این فرهنگ سنتی قهرمان گرایانه و از طریق قبول نگاه مدرن و ایجاد تلفیق مدرن خویش است. این گذار و دگردیسی مهم بدون رهایی از این نگاه قهرمانانه و سنتی و بدون تن دادن به بحران مهاجرت و <مرگ خدا> و ایجاد انواع و اشکال نگاههای تلفیقی و ایجاد انواع و اشکال فردیت چندلایه ایرانی و متفاوت و گیتی گرایی ایرانی غیرممکن است.
آقای داریوش همایون، اصرار دارند که زیر مجموعههای ملی ملت ایران را اقوام بنامیم؛ اما، معتقدند که افراد این اقوام در کل سپهر سیاسیِ ایران باید نقش شهروندان را بازی کنند؛ و پرسش من این است آخر چگونه می شود این یک بام و دو هوا را ادامه داد؟ می خواهیم وارد جهان نوین بشویم؛ می خواهیم تمدن صنعتی را در کشورمان مستقر کنیم؛ دریافتهایم که جز این راهی برای بقا وجود ندارد.
آقای کرمی و هم فکرانش نه تنها از تجزیه ایران هراسی ندارد، بلکه طرحهایی پنهانی برای کنترل منابع نفتی در صورت تجزیه ایران تدارک دیده است (که آنها را بحث درونی آن مردمان جا می زند)! به همین دلیل است که آشکارا درِ خروجی را به ترکها و عربهای ایران و حتی کسانی چون آقای امینی و آقای بامدادن نشان می دهد که هر وقت که بخواهید می توانید تشریف ببرید چون شما اصلا ایرانی نیستید و چه بهتر که شرتان را هم از سر چاههای نفت ما که رو به اتمام است بردارید تا سهم هم نژادهای من از نفت، بیشتر شود!؟
آخه برخورداری بعضی از هم میهنان از حقوق شهروندی و آموزش به زبان مادری خویش، لازمهء ایجاد اینهمه رعب و وحشت، و تناقض گویی ها، تحقیر سرزمین و ملّتی را این چنین لازم نیست، سر تا پای مقاله سنگر گیری و شمشیر کشی، جنگ و گریز و بی ثباتی است، تصویری که از سرزمین ایران میدهد به دهکده ای میماند، که بعد از زلزله ای وحشتناک از لابلای ویرانه هایش خاکستری خسته و بی رمق در خود پیچیده، خود را بالا میکشد. مقاله سر از کوره ای بر می دارد که در آن از آتش خبری نیست ولی آکنده از دودِ گرم و تلخی هست که...
آنچه می خوانید گزیده ای است از مباحثات شکل گرفته به صورت پرسش و پاسخ در کامنت های مقالاتم در سایت ایران گلوبال با خوانندگان. نظر به اهمیت پرداختن به موضوع ملیتهای مختلف در ایران و عدم پرداخته شدن به این موضوع به اندازه کافی و تاریک و مبهم ماندن این موضوع در ذهن بسیاری از ایرانیان، که به نظر من عامل بسیاری از سوء تفاهم های موجود است؛
بویژه خواننده محترمی به نام "مهناز" که بیشترین بخش این مباحثات، مدیون زحمات ایشان در پی گیری بحثها بوده است، سپاسگزارم.
در عصر کنونی ، نه تنها فرهنگ ایرانی بلکه همه فرهنگ ها ی خرد و کلان جهان ، با استفاده از ابزار دیجیتالی، ضمن اشاعه و گسترش خود ، جهت حفظ خصوصیات محلی وتنوع بومی و قومی خود، بدون اینکه خود بخواهند بسوی فرهنگ فراملی و گلوبال گام برداشته اند, چرا که ما در جهان کوچک شده و در دهکده جهانی زندگی می کنیم که میلیارد ها وسیله ارتباطی آنها را روزانه بهم متصل می کند از این رو جهاني شدن ؛ تنها جنبه اقتصادي آن نيست . جهاني شدن يك پديده كاملا جديدي است كه روي رفتارو مصرف انسان قرن 21 ثر مي گذارد.