Skip to main content

در این نوشته کلاً به «مشکل

در این نوشته کلاً به «مشکل
آ. ائلیار

در این نوشته کلاً به «مشکل ایده لوژی »، که مشکل اساسی ست پرداخته شده است.

قبلا گفته ام لازم است آلترناتیو آن روشن شود، که نویسنده « دموکراسی» یا به قول من « دموکراتیسم» را اشاره کرده است.

بله هر کس میتواند طبق پژوهش هایی که در مورد انتخاب تئوری آلترناتیو ، میکند، نه تنها به تئوری دموکراتیسم ، بل به تئوریهای
دیگری هم برسد مانند « سوسیال -دموکراتیسم» یا « سو سیالیسم دموکراتیک» ، و غیره.
مهم پایه تئوری ست که بر اساس « دموکراتیسم » و « ارزشهای اخلاق انسانی» و « تبعیض زدا و عدالت اجتماعی خواه» و دارای این قبیل ارزشهای انسانی باشد. تئوری هایی که پایه های « دموکراتیک- و انسانی» دارند راحت تر میتوانند متحد شوند.
درجهان میشود از آن دفاع کرد.
با تئوریهای کاملا متضاد ائتلاف و جبهه ممکن نیست.
راست و چپ ضرورت دارد به هم نزدیک شوند. و این هم با « نقد تئوریهای متقابل» ممکن است.

فکر میکنم نقد متقابل میتواند راه جبهه را هموار کند.
------
از مسایل مشکل ساز در تئوری یکی هم « شخصیت پرستی» ست. که آشنایی با شخصیت هم سطحی باشد ، عملا تبدیل به
« نام پرستی» میشود. این هم در فرد « توخالی گری» ایجاد میکند. و شخص به راحتی در تور « عوام چیلیق» یا عوام گرایی
قرار میگیرد. که فاجعه آمیز است.
راه این است که بت ها را بشکنیم. بتی وجود ندارد. همه کمی کوشیده اند با « منفی و مثبت ها»ی خود.
هیچکس هیچ چیز نمی داند. چون هر مشکلی نو است. ابعاد زیاد دارد. مهم ترین بعد را لازم است تشخیص داد.
کلید قفل ها را باید باهم پیدا کنیم. هیچ کس بت نبوده و نیست. بتها را
دیگران برای خودشان ساخته اند و آنها هم بعدها مانع آزادی و پیش رفت انسانها شده است.
----
نام پرستی، شخصیت پرستی، ایده لوژی پرستی و مانند اینها را باید بدور ریخت. از چیزی نباید ایده لوژی و نام ( به عبارت دیگر- همان بت) درست کرد. که تبدیل به مانع، گیوتین، دین، و خرافه شود. پدیده ی رهبر گرابی در حکومت و در کره شمالی یا جاهای نظیر اینها، مثال قابل توجهی ست. ببینید به چه شکل زشتی درآمده. شده همه اش تملق تملق تملق.
قبل از اینکه استقلال عمل جمعی، خلقی و ملت مان را ، فراهم بکنیم
ضرورت دارد « شخصیت مستقل» خود را بسازیم. «فکر مستقل» خود را بسازیم. و « عمل مستقل» خود را.
اگر استقلال را در سینی نقره به آدم شخصیت و نام پرست بدهی آن را به « وابستگی» و « گند» تبدیل میکند. به قبرستان و نیرنگستان مبدل میکند.
---
مشکل «عدم پژوهش»
ضرورت دارد یک فعال قبل از پرداختن به هر «تئوری» روی « چیزها»، « فکرها» درست و حسابی پژوهش کند.
مطالعه کند، تحقیق کند، راستی آزمایی ها را ببیند ، تست و آزمایش کند . دهها و صدها سئوال طرح کند تا به نتیجه ای برسد.
هوایی نمیشود. در « پالچیق»گیرمیکنیم. و عاقلانه نیست. تا شخص خودش با تحقیق به چیزی نرسد نباید سخن دیگری را قبول کند.
----
یک مثال ساده: دوستی میگوید « در فلان مورد بنویس لازم است».
ولی زحمت تحقیق به خود نمیدهد که ببیند آیا فلانی در آن مورد چیز نوشته یا نه؟
زحمت پژوهش پشت سخن اش نخوابیده، ندارد؛ پس عمل میشود هوایی سخن گفتن.
این مثال در همه ی زمینه ها تکرار میشود. در اکثر آدمها تکرار میشود. و ما می بینیم در یک جنبش با
مشکل « عوام چیلیق» عوام گرایی روبرو شده ایم. آنکه در جلو میدود خالی ست. آنکه در عقب میدود خالی ست.
ما با لشگری از آدمهای خالی، بدون توشه ی فکری مواجه میشویم و پای در گل میمانیم. و بلاها برسرمان فرو میریزند.
هیولای فاشیسم اینجا ست که برمیخیزد.
---
امید وارم همه ی دوستان بکوشند آسیب یابی کنند. شاید به نتایج بهتر و مشکل گشایی برسیم.