سلام جناب بهمن موحدی(بامدادان
بهنام چنگائی
سلام جناب بهمن موحدی(بامدادان)
بله دوست گرامی، چکار می شود کرد؟! روش این دوستان معترض به سوسیالیسم و دیدگاه های انسانمدارانه کمونیستی، که معتقد به برپائی نظام پادشاهی هستند، همچون همیشه ی گذشته یکسویه و اراده گراست، و البته همانسان غیرستیز مانده و دیدگاه های مخالفان رنگین خود را برنمی تابد.
شگفتا که مواضع برتری جویانه و ضدحقوق بشری بخشی از آنها همچون پیشترها، بر اراده ی اصالت ِفردی، خودگرائی سکتاریستی و غیرگریزی دگماتیستی قرون های گذشته استوارمانده است. و طبعا چه در گذشته و حال و چه در آینده برابر خواسته ها و خودگردانی های جامعه رنگین فرهنگ، گسترده ملت و تنوع گرائی مذاهب و ایدئولوژیک انسان های متفاوت و عملا موجود در کشور قراردارند؛ و یا خواهندگرفت. بدین خاطر آنها دچار نواقص دریافتی، ناتوانی شناخت جدی مردم و ملت ها، و اسیر نارسائی هائی های مزاحمِ بدخیم و البته تمامیتگرائی ها و اشکال های فراوان تاریخی گذشته و ایستامدارانه وامامانده و دچارخودبزرگ بینی می باشند.
ناسازگاری هائی که عمدتا این باورمندان به مونارشیسم، هنوز از ضرورت دگرگونی آنها اجتنابناپذیرشان غافل بوده، و کشف و پیدائی راهبردهای جندقطبی و پویائی متکثرِ اجتماعی را برنمی گزینند، و یا بسیاری از آنها از این پدیده های تقسیم قدرت سردرنیاورده و بی خبر می باشند. و به همین خاطر، کمترینی از آنها با همه ی تفات های دریافتی که از نظام های متنوع شاهی دارند، هیچکدام شان در پی کشف راه حل مردمگرائی و جبران گذشته های تاریک و شکننده آن، و انتخاب ابزارهای مدرن امروزی نمی باشند.
و درست به همین دلایل از ضایعه های تاریخی بیشمارشان حاکمیت پادشاهی و عوارض مهلک آن تاکنون ناشناخته مانده و با راهبردهای جامعه ی آزاد و کثرتگرا و متحد و چند محوری که بسیار مسئله روز جهانی می باشد و خصوصا برای جامعه رنگین ما حیاتی ست؛ کاملا بیگانه مانده اند. و با سماجت تمام خود را همسو و همراه با اراده ی بزرگ و کلان توده ای ندیده و نمی کنند. و دریغا که بر ژرفا و پهنای آسیب زنی های ساختارهای خفقانی که خود قربانیان آنها می باشند، با اصرار پای رد و قهر می کوبند و آینده ی خویش و فرزندان شان را هم در همین دوره ی خفقانی و ستمگری مذهبی و احتمالا در فردای آینده ی نامعلوم نیز تباه کرده و بر جدائی ها موجود دامن می زنند.
تمندرست باشید
ناسازگاری هائی که عمدتا این باورمندان به مونارشیسم، هنوز از ضرورت دگرگونی آنها اجتنابناپذیرشان غافل بوده، و کشف و پیدائی راهبردهای جندقطبی و پویائی متکثرِ اجتماعی را برنمی گزینند، و یا بسیاری از آنها از این پدیده های تقسیم قدرت سردرنیاورده و بی خبر می باشند. و به همین خاطر، کمترینی از آنها با همه ی تفات های دریافتی که از نظام های متنوع شاهی دارند، هیچکدام شان در پی کشف راه حل مردمگرائی و جبران گذشته های تاریک و شکننده آن، و انتخاب ابزارهای مدرن امروزی نمی باشند.
و درست به همین دلایل از ضایعه های تاریخی بیشمارشان حاکمیت پادشاهی و عوارض مهلک آن تاکنون ناشناخته مانده و با راهبردهای جامعه ی آزاد و کثرتگرا و متحد و چند محوری که بسیار مسئله روز جهانی می باشد و خصوصا برای جامعه رنگین ما حیاتی ست؛ کاملا بیگانه مانده اند. و با سماجت تمام خود را همسو و همراه با اراده ی بزرگ و کلان توده ای ندیده و نمی کنند. و دریغا که بر ژرفا و پهنای آسیب زنی های ساختارهای خفقانی که خود قربانیان آنها می باشند، با اصرار پای رد و قهر می کوبند و آینده ی خویش و فرزندان شان را هم در همین دوره ی خفقانی و ستمگری مذهبی و احتمالا در فردای آینده ی نامعلوم نیز تباه کرده و بر جدائی ها موجود دامن می زنند.
تمندرست باشید