رفتن به محتوای اصلی

ایران در میان خوف و رجا!

ایران در میان خوف و رجا!

 


این روزها مردم ایران در حالتی بین خوف و رجا از احتمال بروز جنگی تمام عیار بین جمهوری اسلامی و اسرائیل قرار دارند، جنگی که ممکن حتی پای آمربکا را نیز به طرفداری از اسرائیل به میان بکشد. خوف از افتادن در آتش جنگی که ابعاد خرابی های آن شاید بسیار بیشتر از جنگ هشت ساله بین ایران و عراق باشد و با نابودی زیر ساختهای کشور آنرا دهها سال به عقب برگرداند و همچنین  خسارات جانی خواسته و ناخواسته ای را هم به ملت ایران تحمیل کند. و رجا با این احتمال که شاید این جنگ یا بلاواسطه موجب سرنگونی رژیم اشغالگر اسلامی شود و یا وقوع جنگ اگر به سرنگونی رژیم منجر نشود آنچنان رژیم را تضعیف کند که فرصت جنبش و مقابله مستقیم مردم را با آن فراهم ساخته و سرنگونی آنرا ممکن سازد. به هر حال اینروزها اینجا و آنجا بسیار می شنویم که " کاوه ای دیگر نمی آید پدید، کاشکی اسکندری پیدا شود"!
آنچه مسلم است همه شواهد دال بر مخالفت بنیادی اکثریت عظیم مردم ایران با استمرار رژیم جمهوری اسلامی است. اکثریتی حتی بیش ۹۰ درصد مردم ایران خواهان تغییر رژیم اسلامی حاکم هستند، واقعیتی که از چشم سران و مسئولین رژیم و هواداران قلیل آن هم پوشیده نیست. این واقعیت بعد از شکست جنبش سبز در سال ۱۳۸۸، در تمام جنبشهای بعدی خود را بوضوح نشان داده است که علی رغم هر دلیلی که مردم را به خیابان کشانده و ورای هر شعاری، هدف اصلی جنبش اعتراضی مردم طرد دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه و نجات کشور از حکومت روحانیون بوده است. 
پیش از جنبش سبز در سال ۸۸ نیز هر چند سال یکبار اعتراضاتی صورت گرفته بود ولی هدف آن اعتراضات محدود به خواسته های مدنی و درخواست اصلاحات در درون حکومت بوده است. این جنبشها از سال ۱۳۷۶ و با شرکت گسترده مردم در انتخابات ریاست جمهوری در آن سال شروع و هرچند سال یکبار به مناسبت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس تکرار شد. مردم بصورت خود جوش و بدون برخورداری از تشکلات مستقل یا رهبری خارج از دایره حاکمیت، بسیج شده و با رای دادن به محمد خاتمی و جناح حکومتی هوادار او و صرفا برای اصلاحات مطرح شده در  کارزارهای انتخاباتی آنان، تمایل خود را به تغییرات کم و بیش اساسی و به نفع عامه مردم نشان می دادند.
هسته سخت مرکزی قدرت که در بیت رهبری نظام گرد آمده و تمام اهرمهای قدرت را در دست داشته و دارد تا کنون در مقابل کوچکترین رفرم ها مقاومت نشان داده و نه تنها حاضر نشده است هیچگونه امتیازی به مردم بدهد بلکه هربار شدت خشونت و سرکوب را نیز افزایش داده است. اصولگرایان به رهبری مستقیم خامنه ای، در این راستا به مرور دست اصلاح طلبان خودی را هم از مناصب دولتی کوتاه کرده، آنان را خانه نشین، زندانی و در حصر خانگی قرار داده است.
بزرگترین و گسترده ترین رویارویی اصلاح طلبان حکومتی با اصولگرایان در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ روی داد که نهایتا منجر به حصر خانگی رهبران آنان آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی شد. سرکوب بی رحمانه آن جنبش آب پاکی بود که روی دست مردم ایران ریخته شد و مردم را به این نتیجه جبری رساند که تغییرات در رژیم اسلامی حاکم از طریق درخواست مسالمت آمیز از خود رژیم امکان نداشته و این رژیم زبانی به جز زور را نمی فهمد.
بازتاب این تجربه در جنبشهای بعدی در سالهای ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ خود را نشان داد و ما شاهد خروش مردم در شعارهای " اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا " بودیم. بعد از آن شعارها بوضوح بر علیه موجودیت نظام سوق داده شد و مردم یکصدا فریاد "  مرگ بر دیکتاتور و مرگ برخامنه ای " را سر داده و پایان دوره امیدواری به اصلاحات را اعلام کردند.
بعد از جنبش سبز فاصله وقوع بین جنبشها کوتاهتر و گستردگی آنها بیشتر شده و ریزش طرفداران رژیم نیز بوضوح بچشم می آید. رژیم بعد از ۴۶ سال در ضعیفترین وضعیت خود قرار داشته و ضربه پذیرتر شده است، اما چرا هیچکدام از این جنبشها علی رغم گستردگی، شجاعت و فداکاری مردم و تقدیم قربانیان زیاد، تا کنون نتوانسته است موفق به سرنگونی رژیم و یا حتی تغییرات اساسی در آن منجر شود!؟

ایرانیان در بیش از ۱۵۰ سال اخیر برای رسیدن به آزادی و دمکراسی تلاش بسیار کرده اند ولی با وجود سعی و تلاش بسیار همیشه از طرف حکام مستبد سرکوب شده و از حصول به نتیجه باز مانده اند.  هر بار بعد از پیروزیهای توفانی ملت و در حالیکه مردم شادمان از پیروزی و امیدوار به آزادی و عدالت به جشن و پایکوبی پرداخته اند، نیروهای اهریمنی استبداد موفق شده اند بتدریج کنترل اوضاع را در دست گرفته و کشور را دوباره به شرائط قبل بازگردانند.
پر واضح است که هیچ سپاهی بدون تشکل و سازماندهی و بدون رهبری در هیچ جنگی پیروز نخواهد شد، حتی اگر میلیونها نفر باشند. مردم ایران هم در مقابله با رژیم اشغالگر اسلامی از این قاعده مستثنی نخواهند بود.
دلیل اصلی این دور تسلسل باطل انقلاب، آزادی و دوباره استبداد، عدم برخورداری جامعه ایرانیان از فرهنگ تحزب و تشکل و عدم وجود سازمانهای مستقل اجتماعی، صنفی و سیاسی است. تا این ضعف بزرگ ما حل نشود نمی توان امیدوار بود که برای ساختمان جامعه ای آزاد، دمکراتیک و مرفه سنگی بر روی سنگ بند خواهد شد و هر تحولی نا مطمئن و ناپایدار خواهد بود.
در چنین وضعیتی است که مردم از سر استیصال و ناچاری برای رهایی از یوغ استبداد چشم به بیرون دوخته و آرزو می کنند" کاشکی اسکندری پیدا شود"! اینچنین است که با بالاگرفتن آتش جنگ بین نیابتی های جمهوری اسلامی در غزه و لبنان از سویی و اسرائیل از سوی دیگر، و تضعیف و نابودی قریب الوقوع آنان در برابر ماشین جنگی اسرائیل، و خطر گسترش دامنه جنگ به ایران، مردم ظهور سپاه اسکندر را اینبار از سوی اسرائیل آرزو می کنند.
جنگ به هر صورت و به هر دلیل ویرانگر و مذموم اما گاه ناگزیر است. مردم ما بدلایل پیشگفته قادر به رویارویی با رژیم اشغالگر اسلامی نیستند. این رژیم تا کنون بارها تابت کرده که برای حفظ قدرت از سرکوب و کشتار مردم ابایی ندارد، و این در حالیست که سازمان های اپوزیسیون ایران هم گویا در جدالی ابدی با یکدیگر قادر به حل اختلافات خود و ائتلاف و اتحاد لازم با یکدیگر برای رهبری مبارزه مردم با رژیم نیستند. بسیاری را گمان بر این است که شاید برای بر هم زدن این معادله ناهمسنگ بین توانایی مردم و قدرت ماشین سرکوب رژیم یک راه مانده باشد و آنهم هجوم نیرویی از خارج برای تضعیف و شکستن اقتدار رژیم است. می توان تصور کرد که حمله اسرائیل و احتمالآ آمریکا نیز بدون سرنگونی رژیم بپایان برسد، از جمله بدلیل عدم تمایل آنها به پایان دادن به رژیم آخوندها، ولی جنگ حتما منجر به تضعیف آن و برهم خوردن توازن فعلی خواهد شد، بگونه ای که راههای تازه ای برای جنبش اعتراضی دیگری پدیدار شود. اپوزیسیون باید این را در نظر بگیرد که در چنان وضعیتی نیز لزوم گردهمایی و همکاری اپوزیسیون منتفی نخواهد بود و شایسته است که سازمانهای مخالف رژیم از چپ، راست، ملی گرایان، جمهوریخواهان و مشروطه خواهان هوادار سلطنت گرد هم آمده و با کنار گذاشتن نقاط افتراق و تکیه بر موارد اشتراک که متضمن نجات میهن از بختک رژیم اشغالگر اسلامی باشد، متحد شوند. این اتحاد و همکاری  همچنین برای بعد از سرنگونی رژیم و پایه گذاری نظم آینده و جلوگیری از هرج ومرج بعد از فروپاشی دولت مرکزی نیز لازم است. آنان باید بجای بحث بر سر اختلافات خود در مورد نوع حکومت و تقسیم قدرت از هم اکنون، تصمیم گیری در مورد این مسائل را بعهده مجلس موسسان بعد از رژیم اسلامی بگذارند!
محمود علوی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید