جناب سازاخ سلام؛
قادان آلیم، درست است که تسلط من به زبان ترکیِ آذری، بسان زبان لری که گویش مادریم می باشد هست، اما من زاده ی خرم آباد هستم، ولی یکسان این دو زبان را بسیار دوست می دارم و از سنت، هنر و ادبیات آذری بهره های فراوان برده و با موسیقی اش دَلی و شیدا می گردم. اما من چندین زبان دیگر را هم به همانسان این دو می شناسم و به آنهای دیگر نیز وابستگی شدید عاطفی دارم. و به سادگیِ ساده اقرار می کنم که خوشحالم در کشوری بدنیاآمده ام که چندزبانه و چندفرهنگی هست و مرا یاری داده تا در این گستره های برجسته ی نوع انسانی تکامل رنگین بیابم و هرگز دچار دایره های ی تنگ وابستگی های زبانی و جغرافیائی و برتریجوئی های خونی ـ ناسیونالیستی این و یا آن نشوم.
بلکه هرچه بیشتر و نرمش پذیرتر فراگیرم که با همه ی آدم های رنگین فرهنگ همدردی طبقاتی ام، دمساز و همگام و همرزم گردم. و با این شیوه آرامش یابم.
بنا بر این کسی که نابرابری ها و ستمگری های گذشته، موجود و تاکنونی علیه ملیت ها را انکارمی کند، بی گمان تمامیتگرای شوینیست و دشمن ایران یکپارچه است و رسما خاک درچشم بیدارِ بیدادزدگان ملت های ما می کند و من با این تحریف ها نیز بشدت مخالفم.
بارها نوشته ام! ما راهکار خودمدیریتی ملت ها را در چهارچوب ایران متحد هنوز چندان که لازم و کافی، درک و تعمیم یافته شده باشد را خوب نمی شناسیم. و ناگزیر می باید و شایسته است همه ی دلسوزان ایران بی تحقیر و تهدید و توهین و برچسب زنی ها با همدیگر و دوستانه وارد دیالوگ سالم و سازنده پیرامون چگونگی یافتن راه حل های سراسری آن یا ((فدرالیسم متناسب با فرهنگ رنگین ایران)) باشند و با تمام توان مشغول تحقیق و کشف اهرم های پیشبرد آنرا جستجو کرده بیابیم.
راهبردهائی که کوچکترین دستآورد آن ( گوزالیم)آموزش به زبان مادری می بایست باشد و... هست. تندرست باشید