منم بابک خرم دین ازآذربایجان:
ناشناس
منم بابک خرم دین ازآذربایجان: در فرهنگ سکولار ایران زندگی بدون نغمه و آهنگ با ر منفی دارد و لغتی درآیم( بی نوایی) که دلالت به این فرهنگ و جهان بینی دارد .فرهنگ وجهان بینی ایران که بر مبنای قداست جان هرجانی با هر رنگ و مرام بدور از جنسیت چه زن چه مرد همه انسانها در جهانبینی ایران با هم برابرند. تنها چیزی که مقدس بوده جان آدمی بوده تا حدی اهورامزدا ولی بطور کامل ,یهوه ,پدر آسمانی ,الله همه خون میخواهند قاتل جان انسانه هستند در نا فرمانی . موزیک و جشن پایه اصلی حکومت بوده در جشن همه انسانها با هم برابر است در جشن همه طبقا ت اجتمایی از بین میرود دارا و ندار با هم در شادی شریک هستند فلسفه ساخت تخت جمشید همین جشنگاه بوده ..سیمرغ که از رام متولد میشود با رقص است این تصویر را در آ ثار باستانی می توان دید .
در اسطورههای ایران باستان این سیمرغ است که با آواز ، حقیقت را به زال میآموزد ، یا مرغ دیگریست که حقیقت را با آواز برای جم میآورد. در « آهنگِ کلمه » یا در« موسیقی که در کلمه هست » ، حقیقت هست ، نه در « مفهوم کلمه ».حقیقت ، چیزیست که انسان را بشادی و جنبش و شوق و خوشحالی میآورد. نه آنکه مانند مفاهیم زبانی ، انسان را افسرده و خشگ و ملول و لنگ کند. خدای جلال الدین رومی ، مطربست و حقیقت ، موسیقی است. شاید این بزرگترین کشفی بود که جلال الدین رومی در اسلام و علیه اسلام کرده است. » به امید احیای فرهنگ سکولار ایران که گنج و گوهر های فراوانی دارد است.
« آنچه در غرب ، انگیزه آفرینندگی شد ، نشستن « فرهنگ یونان » بجای « [ضدّ] دین مسیحیت » نبود ، بلکه زنده ساختن دوباره فرهنگ یونان ، و تصادم همیشگی آن با [ضدّ] فرهنگ مسیحیت ، در ضمیر کسانی که این دو فرهنگ را در خود حاضر و زنده داشتند.
اکنون ما نیاز به زنده ساختن فرهنگ ایران باستان در ژرفش داریم ، تا همیشه با [ضدّ] فرهنگ اسلام ، تصادم بکند و انگیزه آفرینندگیهای ما بشود. مساله جانشین ساختن فرهنگ باستانی به جای [ضدّ] فرهنگ اسلامی ، یا طرد [ضدّ] فرهنگ اسلامی به عنوان فرهنگ بیگانه از ما نیست. این جمع دو فرهنگ متضاد در خود ، سبب باروری میشود ، و بازگشت به فرهنگ باستانی ، یا نابود ساختن فرهنگ باستانی ، برای حفظ اسلام ، سبب عقیم شدگی ما خواهد شد. مساله آنست که ما هنوز نتوانسته ایم رستاخیز فرهنگ باستانی خود را در عمق تکان دهنده و زنده اش دریابیم. ما هنوز در سطحیات لغوی این تفکرات ، غرقیم یا هنوز با خرافات و موهومات قرون بعدی ، نگاه به این فرهنگ میکنیم و چیزی جز این خرافات و موهومات نمیبینیم. » از منوچهر جمالی، از کتاب تجربیات گمشده ،سال ۱۹۹۲
پاینده و جاوید باش ای ایران گهواره تمدن بشری
« آنچه در غرب ، انگیزه آفرینندگی شد ، نشستن « فرهنگ یونان » بجای « [ضدّ] دین مسیحیت » نبود ، بلکه زنده ساختن دوباره فرهنگ یونان ، و تصادم همیشگی آن با [ضدّ] فرهنگ مسیحیت ، در ضمیر کسانی که این دو فرهنگ را در خود حاضر و زنده داشتند.
اکنون ما نیاز به زنده ساختن فرهنگ ایران باستان در ژرفش داریم ، تا همیشه با [ضدّ] فرهنگ اسلام ، تصادم بکند و انگیزه آفرینندگیهای ما بشود. مساله جانشین ساختن فرهنگ باستانی به جای [ضدّ] فرهنگ اسلامی ، یا طرد [ضدّ] فرهنگ اسلامی به عنوان فرهنگ بیگانه از ما نیست. این جمع دو فرهنگ متضاد در خود ، سبب باروری میشود ، و بازگشت به فرهنگ باستانی ، یا نابود ساختن فرهنگ باستانی ، برای حفظ اسلام ، سبب عقیم شدگی ما خواهد شد. مساله آنست که ما هنوز نتوانسته ایم رستاخیز فرهنگ باستانی خود را در عمق تکان دهنده و زنده اش دریابیم. ما هنوز در سطحیات لغوی این تفکرات ، غرقیم یا هنوز با خرافات و موهومات قرون بعدی ، نگاه به این فرهنگ میکنیم و چیزی جز این خرافات و موهومات نمیبینیم. » از منوچهر جمالی، از کتاب تجربیات گمشده ،سال ۱۹۹۲
پاینده و جاوید باش ای ایران گهواره تمدن بشری