نوشتن این گونه مقالات در سایت
ناشناس
نوشتن این گونه مقالات در سایت ایران گلوبال که سایت سیاسی جبهه گیرانه است فایده ای ندارد. تئوری های زبان شناختی دربارۀ خویشاوندی زبان ها مدت هاست اعتبار علمی شان را از دست داده اند. مخصوصاً تئوری هند و اروپایی. به این مطلب توجه کنید:
زبانشناسان خانوادۀ بزرگ زبانهای هند-و-اروپایی را دربرگیرندۀ هزار زبان میدانند و کل آنها را به چهارده خانوادۀ فرعی تقسیم کردهاند. فرضیۀ خویشاوندی این زبانها که سه قرن پیش مطرح شد، تنها زبانشناسان را به خود مشغول نکرد، بلکه رهنمون بسیاری از پژوهشها در رشتههای گوناگون علوم انسانی و حتی علوم طبیعی شد. به عبارت دیگر، به چهارچوب نظری زورآوری تبدیل شد، چندان که مرزهای عالم پژوهش را درنوردید و بر اندیشه و کردار اهل سیاست نیز اثر گذاشت. امروز برخی از پژوهشگران از فرضیۀ خویشاوندی ریشهای زبانهای هند-و-اروپایی زیر عنوان اسطورۀ هند-و-اروپایی یاد میکنند. زیرا کوششهای پژوهشگران در سه قرن گذشته در جهت بازسازی «زبان هند-و-اروپایی نخستین» برای نشان دادن خویشاوندی این زبانها به جایی نرسیده است. پژوهش دربارۀ دامنۀ اثرگذاری و نتایج این اسطوره از زمان مطرح شدنش تاکنون ادامه دارد. ژان پل دمول، باستانشناس فرانسوی، معتقد است که پی افکندن و ساختن هر فرضیهای تاریخی دارد. بنابراین، نمیتوان فرضیۀ زبانهای هند-و-اروپایی را - که او از آن زیر عنوان «مسئلۀ هند-و-اروپایی» یاد میکند -، بدون پرداختن به تاریخ آن توضیح داد. دُمول، نظریههایی را که تاکنون برای اثبات این فرضیه و تبدیل کردن آن به یک حقیقت بی چون و چرای علمی مطرح کردهاند، گردآوری و بررسی کرده و چگونگی به بن بست رسیدن این فرضیه را نشان داده است. یکی از مهمترین نظریههایی که زبانشناسان برای نشان دادن اعتبار فرضیۀ خویشاوندی زبانهای هند-و-اروپایی مطرح کردهاند، نظریۀ سرچشمه گرفتن این زبانها از یک زبان فرضی مشترک در یک زمان نامعلوم است. برای این منظور، آنان این زبانها را به صورت شاخههای یک درخت در نظر گرفتهاند و مدلهای گوناگون درختسان عرضه کردهاند که هیچیک تاکنون پذیرش علمی نیافته است. از همین رو، منتقدان این نظریه معتقدند که سرچشمۀ همانندیهای موجود میان این زبانها را نه در ریشۀ مشترک فرضی آنها بلکه در جای دیگری باید جست. به گفتۀ دُمول، از سه قرن پیش که جست و جو برای یافتن خویشاوندی ریشهای میان این زبانها و جایگاه جغرافیایی شکلگیری فرضی آنها آغاز شد، اروپاییان کوشیدند اسطورۀ دینی اصل و تبار خود را چنان که در تورات، کتاب یهودیان، آمده است کنار بگذارند و به اسطورهای به ظاهر عقلانی بیاویزند. فرضیۀ سرچشمه گرفتن زبانهای موسوم به هند-و-اروپایی از یک زبان فرضی مشترک، سبب شد که بخش مهمی از نیروی زبانشناسان صرف بازسازی آن زبان فرضی شود. نتیجهای که از کوششهای آنان به دست آمد، این بود که همۀ زبانهای موسوم به هند-و-اروپایی ریشۀ مشترک ندارند و برای توضیح همانندیهایی که میان آنها دیده میشود، میباید راههاو روشهای پیچیدهتر دیگری را آزمود. پذیرش این فرضیه، باستانشناسان و مورخان را نیز به یافتن زیستگاه جغرافیایی نخستین قوم هند-و-اروپایی واداشت. زیرا فرض را بر این گذاشته بودند که مردمانی که به زبانهای موسوم به هند-و-اروپایی سخن میگویند، از یک قوم فرضی واحدی در گذشتههای دور جدا شدهاند و به سرزمینهای کنونیشان مهاجرت کردهاند. این کوششها نیز به رغم ظاهر منطقیشان به نتیجهای نرسید. برای مثال، زمانی اسکاندیناوی را زیستگاه نخستینِ آن قوم فرضی پنداشتند، زمانی دیگر آناتولی را، و زمانی، استپهای شمال دریای سیاه را. زبانها مرزهای مشخص ندارند. مطالعات در زمینۀ گویششناسی و زبانشناسی قومی نشان میدهند که در جامعههای پیش مدرن، زبان از روستایی به روستایی دیگر فرق میکرد. ممکن بود مردم دو روستای نزدیک به هم زبان یکدیگر را بفهمند. اما مردمان روستاهای دور از هم، زبان یکدیگر را درست نمیفهمیدند و هرچه بر فاصلهها افزوده میشد، زبانها نیز از هم دور میشدند. امروز زبانشناسان جدی به این نتیجه