دوستان و آقایان کاوه جویا و هیراد ابطحی....وای بر ملتی که که مدافع حقوق بشرش ( کوروش ) باشد.. اجازه بدهید تاریخ را باهم ورق بزنیم...
1-به آتش کشیدن شهرها و معابد از روشهای معمول هر سپاه مهاجم و جانگشا است. چنانکه در گفتارهای پیشین (و از جمله در «کورش و به آتش کشیدن خانه مردم» و «شمشیر نمیکشم، مشعل آتش به دست میگیرم!») دیدیم، هخامنشیان نیز با این رویه بیگانه نبودند. در این زمینه آرنالدو مومیلیانو (مورخ فقید ایتالیایی) آورده است: «ایرانیان (منظور پارسیان/ هخامنشیان) به یونانیان نشان دادند که با معابد دشمنان خود چه میکنند. آنان معابد برانکیدیا را غارت کردند و عبادتگاه آکروپولیس را سوزاندند و کسانی را که به این معابد پناه برده بودند، از دم تیغ گذراندند». این کاری بود که بعدها موجب انتقامجویی اسکندر و غارت و به آتش کشیدن تختجمشید شد.
2-پرسش اینجاست که کورش (و هر جهانگشا و متجاوز
نگارنده برای پاسخ به این سؤال سه گزینه به نظرش میرسد: 1- از محل داراییهای مردم کشور خود. 2- از محل غارت مردم کشورهای تصرف شده. 3- از طریق مائدههای آسمانی!
3-یکی از تفاوتهای مهم اسکندر با کورش (که هر دو ید طولائی در خشونتورزی و تجاوزگری داشتند) در این بود که اسکندر به سپاهیان خود فرمان داد به خانههای مردم وارد نشوند و کورش خانههای مردم را به سرداران سپاه خود میبخشید. این نکته به مانند بخشیدن زنان به سرداران، نشان دهنده مفهوم «بخشندگی» است که گزنفون به کورش منسوب میدارد و بدون در نظر گرفتن مفهوم و مصداق آن، موجب خوشایند عدهای شده است که گزنفون را ستایشگر کورش میدانند.
شاید دلیل اینکه نام اسکندر در شاهنامه فردوسی به نیکی ثبت شده و از کورش یادی نشده است، و مردم ایران و دیگر کشورها نیز از دیرباز تاکنون نام اسکندر (و حتی نام چنگیز و تیمور) را بر روی فرزندان خود مینهادند، اما نام کورش را طرد کرده بودند، در همین تفاوت مهم میان این دو تن بوده باشد.
4-میگویند کورش به شاهان پیشین (و از جمله نبونید) ادای احترام میکرد و این نشانه بزرگواری کورش است. و نیز میگویند اسکندر به شاهان پیشین (و از جمله کورش) ادای احترام میکرد و باز هم این نشانه بزرگواری کورش است. یعنی در هر حال این کورش است که بزرگ میشود. چه او به دیگران احترام کند و چه دیگران به او. در حالیکه جمع بین این دو سخن ممکن نیست. اگر حالت اول درست باشد، پس لاجرم حالت دوم نشانه بزرگواری اسکندر است. و اگر حالت دوم درست باشد، پس لاجرم حالت اول نشانه بزرگواری نبونید است. مصادره به مطلوب منابع تاریخی معضل بزرگی در راه شناخت و آگاهی است. این معضل را فریبگران ایجاد میکنند و سادهدلانی که قوه تجزیه و تحلیل ندارند، آنرا باور میکنند و گسترش میدهند.
5-پادشاهی سلسله هخامنشیان حدود 230 سال به درازا انجامید. از میزان دقیق قتلعامهای این دوره پرخشونت تاریخ شرق باستان بجز یک سال آن اطلاعی در دست نیست. تنها سالی که اطلاع نسبتاً دقیقی از کشتارها در دست است، سال نخست پادشاهی داریوش است که بنا به اظهارات شخص او در تحریر عیلامی و بابلی کتیبه بیستون و نیز نسخههای آرامی آن، مجموعاً حدود 120.000 نفر را قتلعام کرده است. قتلعامهایی که گاه همراه با شکنجههای سبعانه و یا غرق کردن در آب رودخانه بوده است.
به همین قیاس میتوان تخمین زد که چنانچه تعداد قتلعامهای فقط یک سال به این میزان بوده باشد، مجموع قتلعامها در سراسر دوره 230 ساله و بخصوص در زمان پادشاهی کورش که متجاوز و متصرف اصلی سرزمینها و کشورهای دیگر بوده و شهرهایی را به آتش و به خاک و خون کشیده بوده، تا چه اندازه فراوانتر است. در کمترین تخمین ممکن میتوان از چند میلیون نفر کشته و چند برابر آن علیل و مجروح سخن راند، و چندین برابر اینها، زنان و کودکانی که به اسارت و بردگی گرفته شدند و خانوادههایی که متلاشی شدند و شهرها و تمدنهایی که غبار نابودی بر آنها نشست. اینکه تاکنون در سراسر ایران هخامنشی حتی یک شهر شناسایی نشده است، احتمالاً به دلیل همین قتلعامهای گسترده و نابودی زندگانی مردم بوده است.
6-یکی دیگر از جنگهای کورش که منجر به نابودی تمدنی کهن شد، غلبه او بر مادها و تسخیر شهر هگمتانه (همدان/ اکباتان) بود.