ادامه
آ. ائلیار
ادامه
انديشمندان روح خود را صيقل دادند. آنان گفتند اصلاحاتی که به علت برخی عوامل تاريخی در استانبول به بن بست رسيده، در آذربايجان به خوبی میتواند اجرا شود. اين سرزمين که مالک نفت سياه و شراب سرخ است؛ به پشتوانهی اين ثروت گرانبها، به عمران و ترقی زيادی خواهد رسيد.
آذربايجان جوان با نيتی صاف و صميمی خود را شاگرد معلمان ترک قرار داد. ديری نگذشت که نامق کمال محمدهادی را، عبدالحق حامد حسين جاويد را، محمدامين احمدجواد را به پسر خواندگی پذيرفتند.
انديشهی آذربايجان با انديشهی ملی گرايي ترک ازدواج کرد. آذربايجان نوين که خود را از شهوت پير «سودابهی بی عفت» رهانده بود، به حريم وصل «فرنگيس پاک دامن» رسيد و خوش دلانه زيست.
مسلک ادبی توران گرايي و ترک گرايي به مانند محکمترين رشته ترکيه را به آذربايجان پيوند داد. انديشهی توران گرايي چون بر عرصه سياسی وارد شد، اشکالی چون مليت، بين الملل اسلامی و فدراسيون پديد آورد. در صحنهی اجتماعی نيز شعار سه پايهی «ترک شدن، اسلامی شدن و معاصر شدن» را به ميان آمد.
همچنان که وطن پرستان استانبول اين شعارها را از نظر نظريه، ترويج میکردند، توران گرايي آذربايجانی آن را مانند يک فلسفهی سياسی فرض کرده و آن را اساس فرقهای سياسی و ملی (که تشکيل داده بودند) قرار دادند.[4]
طبق تصميمات اين مسلک سياسی در عالم بشريت حکومتها به عدد ملتها تقسيم میشوند و سپس يک فدراسيون جهانی ايجاد میشوند. اما پيش از رسيدن به آن، يافتن ارتباطی ميان ملتهای با تمدن و دينی مشترک مانند مسلمانان شدنی است. اين ارتباط تنها شامل «اتحاد اسلام» نمیشود. اتحاد اسلام آرزويي غيرممکن است. برعکس اتحاد همهی ترکان ، همه فارسها و کل عربها مانند عضوی از وجود اجتماعی هم شدنی و هم خواستنی است. زمانی که ملتهای مسلمان به حال يک حکومت و ملت واحد درآمدند، اتفاق اسلام میتواند رخ دهد نه اتحاد. اما اگر اين اتفاق سياسی نيز بودنی نباشد، ارتباط اجتماعی هست و بايد باشد. تمام ترکان برای رسيدن به فدارسيون جهانی بايد ميان خود يک فدراسيون بر پا کنند. توران نوين که بر اساس حس مشترک تأسيس میشود، تنها به شکل فدراسيون مستقل حکومتهای ترک میتواند تصور شود.
آذربايجان حلقهای مهم از زنجير توران آينده است.
استيلای روس برای توران يک «ارکنه قون» واقعی بود. ترکان برای آزادی خود چشم انتظار «پورته چنه» بودند.[5] انقلابی که در نتيجهی جنگ جهانی در روسيه پديد آمد، برای تورانيان «پورته چنه» بود. ضياء گوگ آلپ پيش کسوت توران گرايي در آغاز جنگ پيش بينی کرده بود که:
روسيه پاشيده ويران خواهد شد
ترکيــه باليده توران خواهد شد
انتظار به واقعيت گراييد. حصار «ارکنه قون» دريده شد. امپراتوری روسيه فرو پاشيد. نوبت آن شد که حکومتهای ترک از جمله آذربايجان از قوه به فعل آيند.
اما روسها هنوز مانع بودند آنان میکشتند، میسوختند، آتش میافروختند و با عنوان «مارس»[6]، فتنهای بزرگ میانگيختند. برای آذربايجان يک گورستان و يک ويرانه آماده میکردند.[7]
ترکيه برای رهايي آذربايجانی که زير حمايت خود گرفته بود، وارد ميدان شد. باکو را از قاتلان آذربايجان پاک کرده و به او داد. سياوش زمانه در چنين سرزمينی زيبا و حاصل خيزی که از طرف سالار توران زمانه آماده شده بود، باليدن گرفت. پايههای «سياوش گرد» زمانه ريخته شد. جمهوری آذربايجان تشکيل گرديد.
منبع
http://ebitik.azerblog.com/anbar1/9556.htm#_Toc223927226
مسلک ادبی توران گرايي و ترک گرايي به مانند محکمترين رشته ترکيه را به آذربايجان پيوند داد. انديشهی توران گرايي چون بر عرصه سياسی وارد شد، اشکالی چون مليت، بين الملل اسلامی و فدراسيون پديد آورد. در صحنهی اجتماعی نيز شعار سه پايهی «ترک شدن، اسلامی شدن و معاصر شدن» را به ميان آمد.
همچنان که وطن پرستان استانبول اين شعارها را از نظر نظريه، ترويج میکردند، توران گرايي آذربايجانی آن را مانند يک فلسفهی سياسی فرض کرده و آن را اساس فرقهای سياسی و ملی (که تشکيل داده بودند) قرار دادند.[4]
طبق تصميمات اين مسلک سياسی در عالم بشريت حکومتها به عدد ملتها تقسيم میشوند و سپس يک فدراسيون جهانی ايجاد میشوند. اما پيش از رسيدن به آن، يافتن ارتباطی ميان ملتهای با تمدن و دينی مشترک مانند مسلمانان شدنی است. اين ارتباط تنها شامل «اتحاد اسلام» نمیشود. اتحاد اسلام آرزويي غيرممکن است. برعکس اتحاد همهی ترکان ، همه فارسها و کل عربها مانند عضوی از وجود اجتماعی هم شدنی و هم خواستنی است. زمانی که ملتهای مسلمان به حال يک حکومت و ملت واحد درآمدند، اتفاق اسلام میتواند رخ دهد نه اتحاد. اما اگر اين اتفاق سياسی نيز بودنی نباشد، ارتباط اجتماعی هست و بايد باشد. تمام ترکان برای رسيدن به فدارسيون جهانی بايد ميان خود يک فدراسيون بر پا کنند. توران نوين که بر اساس حس مشترک تأسيس میشود، تنها به شکل فدراسيون مستقل حکومتهای ترک میتواند تصور شود.
آذربايجان حلقهای مهم از زنجير توران آينده است.
استيلای روس برای توران يک «ارکنه قون» واقعی بود. ترکان برای آزادی خود چشم انتظار «پورته چنه» بودند.[5] انقلابی که در نتيجهی جنگ جهانی در روسيه پديد آمد، برای تورانيان «پورته چنه» بود. ضياء گوگ آلپ پيش کسوت توران گرايي در آغاز جنگ پيش بينی کرده بود که:
روسيه پاشيده ويران خواهد شد
ترکيــه باليده توران خواهد شد
انتظار به واقعيت گراييد. حصار «ارکنه قون» دريده شد. امپراتوری روسيه فرو پاشيد. نوبت آن شد که حکومتهای ترک از جمله آذربايجان از قوه به فعل آيند.
اما روسها هنوز مانع بودند آنان میکشتند، میسوختند، آتش میافروختند و با عنوان «مارس»[6]، فتنهای بزرگ میانگيختند. برای آذربايجان يک گورستان و يک ويرانه آماده میکردند.[7]
ترکيه برای رهايي آذربايجانی که زير حمايت خود گرفته بود، وارد ميدان شد. باکو را از قاتلان آذربايجان پاک کرده و به او داد. سياوش زمانه در چنين سرزمينی زيبا و حاصل خيزی که از طرف سالار توران زمانه آماده شده بود، باليدن گرفت. پايههای «سياوش گرد» زمانه ريخته شد. جمهوری آذربايجان تشکيل گرديد.
منبع
http://ebitik.azerblog.com/anbar1/9556.htm#_Toc223927226