1- واقعا فکر میکنید که زمان مصدق در ایران دمکراسی برقرار بود؟ نخست وزیر با رای نمایندگان مجلس مشروعیت پیدا میکند. و مصدق مجلس را منحل میکند به این بهانه که نمایندگان نوکران استعمار هستند! هر نماینده ای که خلاف مصدق فکر میکرد میشد نوکر استعمار.
2- وقتی مجلس نباشد دوره فترت بوجود می آید و پادشاه حق برکناری نخست وزیر و تعیین نخست وزیر دیگری را دارد. مصدق دور تا دور خانه اش را با تانک و سرباز محافظت میکند. پادشاه سرهنگ نصیری را با دو کامیون سرباز میفرستد و نامه برکناری مصدق را بدستش میدهد. مصدق نامه را از برخی وزیرانش مانند دکتر صدیقی پنهان نگه میدارد. و دستور بازداشت نصیری را میدهد و از رادیو اعلام میکند که بر علیه او کودتا شده. کدام احمقی با دو کامیون سرباز کودتا میکند آنهم بر علیه نخست وزیری که چندین تانک و سرباز در اختیار دارد؟
3- در واقع این مصدق بود که کودتا کرد و در مقابل حکم
4- آیا اگر مصدق بر سر کار میماند کشور ما میشد کشور دمکراسی و گل و بلبل؟ و مثلا 4 ماه بعد حزب توده که 400 افسر ارشد و غیر ارشد در ارتش کوچک آن زمان داشت کودتا نمیکرد و خود مصدق را بعنوان یک نوکر امپریالیزم و بورژوازی مقابل دیوار قرار نمیداد؟ سرهنگان در یونان و ترکیه و سرهنگ قذافی و دیگران نمونه های کوچک موفق بودن کودتاهای نظامی بودند. مصدق راه این کودتاها را باز میکرد و کشور ما هم میشد مثل پاکستان و ترکیه کشور کودتاها.
برای رسیدن به دمکراسی اول باید مردم باسواد و متحول شوند. سپس درصد بالایی از قانونمندی در جامعه همه گیر شود و نیز درصد بالایی از صنعتی شدن در کشور برقرار شود که ساز و کار صنعتی حکومت را ناچار کنتد که مثل کره جنوبی به دمکراسی تن در دهد.
وقت آن است که دوستان دیگر به کربلای مصدق و کودتای 28 مرداد نزنند. مهم نیست آمریکا کودتا کرده و یا مردم ایران. این ضد کودتا بود بر علیه مصدق و هرکس این کار را کرد کار درستی کرد. مصدق باید برکنار میشد.