رفتن به محتوای اصلی

ماهیت و مکانیزم « هیچ»

ماهیت و مکانیزم « هیچ»
آ. ائلیار

ماهیت و مکانیزم « هیچ»
------
«فضا-زمان»، «هیچ»، « چیز»، « جنبش و شدن »، « خلاء»،« هست-نیست»:
----
گفته می شود:
- « هیچ» «ذره اولیه» را تولید کرده است.
این سخن کپی این اندیشه است که:
« خدا» « جهان» را تولید کرده است.
اگر پرسیده شود « ماهیت خدا چیست؟» پاسخ آن است که « نمی دانیم». یا خدا، خداست.
دقیقاً مثل این است که بپرسیم « ماهیت هیچ چیست؟»؛ هیچ، هیچ است. نیستی ست. یعنی « نیست».

اما « چرا و چیستی» مسایل مذکور با این پاسخ ها رفع شدنی نیست.

- « هیچ» از این جهت هیچ است که شناخت ما از آن « ناقص» است.
ما « نمی دانم» را « هیچ» نام گذاری کرده ایم. دقیق این است که بگوییم « هیچ» چیزی ست که ما در مورد « ماهیت آن» آگاهی نداریم، یا آگاهی مان ناقص است و کم می دانیم.

- اینکه « ذرٌه اولیه» و بعدش جهان را«هیچ» تولید کرده است، به این معنی ست که این « جناب هیچ» همه کاره است و « مهمترین چیز». وقتی قبول کنیم « هیچ جهان را تولید کرده»، ضمناً می پذیریم که « هیچ وجود داشته» و خود هیچ « وجود» و موجودی ست. یعنی«چیز» است و « هستی».

- خوب، منطقاً « هیچ یک موجود» است. پس حق داریم بپرسیم«ماهیت موجودی به نام «هیچ» چیست؟ مخصوصاً که«همه کاره» است و « جهان و جهان ها» را خلق می کند. در واقع مهمتر از « انرژی» همین « موجودی به نام«هیچ» است که مادر همه چیز است. و«ذره اولیه و جهانها» را می زاید.

برای اینکه از طلسم«هیچ» خارج بشویم منطقی ست آن را«هیچِ موجود» به نامیم. که حالتی از « وجود» است. این وجود، ذره اولیه را میزاید. سئوال طرح می شود: ماهیت و مکانیزم این « موجود» در پاکت سر بسته ی«هیچ» چیست؟
1- تا اینجا به این اصل رسیدیم که«هیچ یک موجود است»:« هیچِ موجود».
2- « هیچ موجود» زاینده و تولید کننده است.

اصل سوم: پس«هیچِ موجود» دارای قانونی به نام«جنبش و شدن» است. یعنی دارای قانون«حرکت و تغییر» است.«هیچِ موجود»یک چیز جنبشی ست. یا یک پدیده گوانتمی ست.

اما حرکت بدون سکون معنی ندارد. یعنی «هیچ موجود»ما دارای« سکون نسبی-حرکت نسبی»ست. یک تضاد را در خود دارد و درست میکند. نه سکون اش مطلق است و نه حرکت اش. در واقع « سکون نسبی و حرکت نسبی» جدایی ناپذیر « همزیستی» دارند. از سوی دیگر « هیچِ موجود» هست-نیست است. هم « وجود است و هم عدم». هستی-نیستی در حالت تضاد، همزیستی دارند. باز جدایی ناپذیراند.
« هیچِ موجود» یک چیز جنبشی ست.
اگر«هیچِ موجود» دارای سکون مطلق بود ذره اولیه تولید نمی شد. و هیچ مطلق وجود داشت. مثلا همه چیز صفر 0 بود. چون سکون نسبی ست حرکت حادث شده و حالت نسبی یافته است. و « شرایط صفر و یک» به وجود آمده. یعنی « هیچ موجود» خودش « هستی-نیستی»ست. تضاد و همزیستی اینجا نیز دیده میشود.
نتیجه: مکانیزم«هیچ موجود»:
- « هیچ یک موجود است»
- « هیچِ موجود» یک چیز جنبشی ست.
-« هیچ موجود» خودش « هستی-نیستی»ست.
- « هیچ موجود» دارای قوانین « هستی-نیستی» ست. مانند قانون«تغییر و تحول». یا « بودن و شدن».
«زمان - فضا» ابعادی از «وجود» اند. موجودیت نسبی دارند. ابعاد به خودی خود وجود ندارند و تنها با زایش «چیز»در مراحل مختلف به وجود میایند.ابعاد می توانند کم و زیاد شوند. بستگی به ماهیت «چیز» دارد.
«هیچ موجود» دو بخش است : هستی و نیستی. اما از همدیگر جدایی ناپذیراند. و این به معنای آن نیست که بین این دو بخش مرز ی وجود ندارد. مرز هست و یک مرز نسبی ست. ذره ای که « هیچ یا نیست» میشود در واقع به بخش « نیستی» فرو می رود. و دیگر از قوانین هستی پیروی نمی کند. اما در بخش نیستی نیز قوانینی وجود دارد که ما از چگونگی آنها ناآگاهیم. وجود این قوانین به دین علت است که « نیستی» خودش نوعی « هستی»ست. و اصولاً باید قوانینی خاص خود داشته باشد. و طبیعاً هم دارد.

خلاء ،و بخش«نیستی»:
«خلاء مطلق» را - که وجود ندارد- اما در نهایت تصور، وجودش را فرض میکنیم- قسمتی از همان بخش « نیستی» هیچ، می توان در نظر گرفت. علت اینکه «جهان هستی» انبساط می یابد، به خاطر وجود همین بخش«نیستی» ست.جهان به سوی قسمتی از«بخش نیستی-خلاء» انبساط می یابد.
در درون « هیچ موجود» یا « هستی -نیستی» جهانهای بی نهایت می توانند وجود داشته باشند یا به وجود آیند. چون « هیچ موجود» اصولاً قادر به تولید « ذره های بسیار زیادی» ست. از ذره های زیاد یا حتی از یک ذره ممکن است جهانهای زیادی تولید شوند.
---
در واقع منشاء همه چیز « هیچ موجود» است و « قانون جنبش» در مرز بین « هست و نیست» زاده شده و باعث به وجود آمدن « ذره یا ذره های اولیه» می شود.