جناب لوائی عزیز! همانطور که بمحضر آقای ائلیار نیز عرض شد، اما با تاسف کامنت ما گم و گور شد! امروز پس از صد سال استعمار ملل ایران، به بهانه (همه باهم) دیگر در خصوص نقش ویرانگری زبان فارسی نسبت به زبان و فرهنگ ملل دیگر جغرافیای موسوم به ایران، فروپاشی ایران و تشتت بین خلقها شکی باقی نمانده است. آنطور که بویش میرسد جهنم ایران دیر یا زود در حال فرو پاشی است. و این نه یک علت بلکه علل مختلفی دارد. یکی از علل مسجل آن قتل عام زبان ملتها و تحمیل زبان عقیم و عقب مانده فارسی بر آنان است. اگر زبان مشترک مردم ایران، مثل هند و پاکستان و کانادا و دیگر کشورهای انگلیسی زبان، انگلیسی میبود، مردم میتوانستند هم از نظر علمی و هم از نظر فرهنگی با تمام دنیا رابطه داشته باشند. از بخت بد و تحت سرکوبهای شدید شوونیسم زبان عشیره ای فارسی بر آنان تحمیل شده است. زبانی که جز در مناطق کویری ایران در هیچ کجا
جناب لوائی عزیز! همانطور که شما نیز مدام به گوش ناشنوای پانفارسیسم از آن جمله میری ها، جلائی پورها، احمدی نژادها... و امثالهم عرض میکنید، تعجب اینجاست افرادی مثل آقای (تبریزی) ها که نزدیک چهل دهه است در خارج در یک کشور امپریالیستی غرب جا خشک کرده در کمال رفاه و آسایش که حتا رنج کارگر را نیز نمی تواند تصور کند، از کمونیسم دم میزند، در زیر لحاف همین پانفارسیسم مستورند. اینان برای مغشوش ساختن اذهان مردم دم از مارکسیسم میزنند، اما اگر بپرسی کتابهائی را که از مارکس خوانده ای نام ببر، میزنند به صحرای کربلا، و مثل آدمهای بیسواد میخواهند سیاستهای استعماری شوونیسم فارس را که یک سده تمام، جغرافیای موسوم به ایران را بمردم جهنم کرده است، با شعارهای باصطلاح چپی بخورد مردم دهند. از این آقایان باید پرسید شما که خود را مارکسیست تلقی میکنید، مارکس درکجای آثارش گفته است چهل میلیون آزربایجانی اجازه ندارند به زبان مادری خود درس بخوانند!؟