اکنون که روی دنده تنقیح و تنقید کامنت های سایت افتاده ام یک نکته دیگر را ذکر کنم. زنده یاد مادرم که خون ترک فارس و احتمالا عرب و دیگران در رگهایش جاری بود به ما فرزندان خود, با خون کرد و فارس و ترک و عرب و دیگران در رگ ما, میگفت "خاله سوسکه به بچه ش که از دیوار بالا میره, میگه 'قربان پاهای بلوریت برم' ".
بعضی از کامنت گذاران هیچ فرصتی از دست نمیدهند که بگویند قربان پاهای بلوری زبانشان بروند. مثلا در کامنت اخیر: "نقل به مضمون "" کون به مانای باسن و کون به مانای هستی و جهان. رود به مانای رود خانه. همچنین: رود به مانای رفتن ـ و نیز شود که به مانای شدن هست ولی ـ شود می نویسند. شد ـ شد ـ که به مانای شدن هست و شَد که به مانای تشدید می باشد. "".
خب, بسیاری از زبان ها سماعی ( موقوف به شنیدن، بی قاعده، غیرقیاسی، قاعده ناپذیر) میباشند که یکی از بی قاعده ترین آنها زبان انگلیسی ست. محال است
ز فکر تفرقه بازآی, تا شوی مجموع, به حکم آن که چو شد اهرمن, سروش آمد.
ز مرغ صبح, ندانم که سوسن آزاد, چه گوش کرد که, با ده زبان, خموش آمد؟