از آنجا که در کژراهه طی طریق می کنید، طبق معمول تشخیص غلط می دهید و زهر را به جای دارو تجویز میکنید. آذربایجان نیازی به قهرمان و لیدر ندارد، نیاز به اندیشه دارد که حداقل شما یکی از آن بهره ای نبرده اید. اولا که آذربایجان مملو از قهرمان و مبارز نیست. نخیر جانم! از این خبرها نیست. این چاه خیلی وقت است که خشکیده. در چاه خالی سنگ می اندازید. آن پتانسیل انقلاب مشروطه خیلی وقت است که مرده. خدا بیامرزدش! هم پتانسیل تولید فکر و اندیشه مرده، هم پتانسیل مبارزه میدانی. حقیقت تلخی است اما متاسفانه حقیقت است. دلیل اینکه از سنگ و دیوار صدا در می آید اما از آذربایجان اعتراضی بلند نمی شود دقیقا این است. بیخود دنبال دلایل من درآوردی نباشید. اما در مورد لیدر، گیریم که نیاز به لیدر باشد. چه کار کنیم؟ لیدر وارد کنیم از خارج؟
بر عکس نوشتار بی پایه شما، گفتمان استقلال خواهی در شرایط فعلی خود مشکل است.
وقتی جنابعالی می گویی استقلال، یعنی بلافاصله باید مرزهای کشور مستقلت را مشخص کنی. کرده ای؟ نه! فکری داری در موردش؟ نه! ابزار تحققش را داری؟ نه! یک حزب و تشکیلات جدی داری؟ (توضیح اینکه حزبی که تعداد اعضایش دو رقمی باشد را فعلا از شما به عنوان حزب جدی می پذیریم). نداری... یک مدت رفتی و با مثلا جدی ترین استقلال طلبان همکاری رسانه ای کردی. خودت دیدی چه تحفه هایی هستند. بقیه شان منجمله خودت هم درست مثل دست اندرکاران همان تلویزیون هستید. چرا؟ چون فکر و اندیشه ای وجود ندارد. بیابان برهوت خام اندیشیهای رومانتیک ناسیونالیستی است دنیای شما.
ابدا نمی خواهی متوجه شوی که بلافاصله با گفتن این حرف استقلال، نه تنها رژیم و کل نیروهای مسلح و اطلاعاتش را در مقابلت می بینی که کردها، فارسها، بخش مهمی از مردم آذربایجان که به دلایل خانوادگی، پیوندهای اقتصادی و غیره مخالف چنین چیزی هستند را نیز در مقابلت می بینی. نیرویی هم نداری و متوجه هم نیستی که سیاست مسخره بازی و وراجی نیست. لاجرم به خام گویی از ینگه دنیا قناعت می کنی. چرا؟ چون در زمینه ای وارد شده ای که کوچکترین صلاحیتی در موردش نداری. ولی چون اخلاق آخوند و احمدی نژاد در همه ما کمابیش پیدا می شود، همین طور به حرافی و ایجاد مشکل ادامه میدهی.