رفتن به محتوای اصلی

_من هیچوقت نگفتم که پهلویها مطلقا بد یا دیگران مطلقا خوب بودند.اختلاف من با شماها اینست که من آدمی ذهنی نیستم.اولا درآن دوران انقلاب از صدقه سر ساواک و اعلیحضرت ما انقدر به بلوغ فکری نرسیده بودیم که بتوانم مثل امروز مسایل را تجزیه و تحلیل کنیم و با استقلال فکری در هر موردی نظر دهیم. همانطوریکه بارها گفته ام این جو نا آگاهی را از ثمره سرکوب ساواک میدانم.بنابراین علت رادیکال شدن جنبش و نتیجه امروزی اش را نباید نا شیانه بگردن کسی جز رژیم پهلویها گذاشت!
_ خامنه ای میگوید: " دعوت ناظران بین المللی برای نظارت بر انتخابات بزرگترین جسارت بملت است " و همین دیروز بود که انتخابات فدراسیون فوتبال ایران با نظارت گروه سه نفره بین المللی ( که جهت نظارت بر انتخابات به ایران آمده بودند) انجام شد !!!!!!
_ حرکتهای ملی در آذربایجان، کردستان و ... به تدریج نیروهای سیاسی را وادار به پذیرش حقیقت می کنند تا جایی که برای اولین بار جبهه ملی ایران، سخن از حق آموزش زبان مادری از دبستان تا دانشگاه به میان آورده است
شنبه12 رانویه ؛ ساعت 21 به وقت اروپای مرکزی در اتاق فرهنگ و گفتگو
اتو بيوگرافي (از خود ِ خودم!)مي توانم از كودكي سخن بگويم كه (به گفته ی شناسنامه) در ششمين روز از سومين ماه ِ بهار ِ سال هزار و سي صد خورشيدي در دهكده اي سبز (فشوپشته نامش / از خزر يك وجب دور تر ) جايي بين لاهيجان و لنگرود (چه فرق مي كند كاكو ؟ ) پا به دنيا گذاشت و نام رسمي احمد باقري پور فلاح را روي او گذاشتند. اما مادر (كه ديگر نيست ...
تصورش را بکنید؛ دیوید بکهام کاپیتان تیم فوتبال انگلیس بخاطر اختلاف با زنش خود کشی کند یا فرضا استکاتلندیارد او را بکشد. یک قصاب خود را از قناره آویزان کند و هفت نفر دیگر نیز خودکشی کنند. یکی برود سراغ زن بکهام بخواهد او را بکشد که چرا با شوهرت اختلاف داشتی!! آیا اتفاق چنین امری در انگلستان قابل تصور است؟ در ایران امروز خودمان چطور؟ چه کسی ممکن است بمیرد یا او را بکشند و هفت نفر به طریق بالا نیز خود را بکشند؟ آیا آن هفت نفر که خود را کشتند بخاطر آن بود که تختی یک چیز دیگری بود؟
این گناه ِ ما نیست که به آسانی توانسته ایم پیچ و مهره های ِ آن دستگاه ِ اوراغی را که کسان نام اش را حزب گذاشته اند باز کنیم و کسان را، ناخواسته، به از خود بی خود شدن برانگیزیم. کوتاهی از خودشان است که پایه ها را بر شن گذاشته اند. ما نکات ِ نقد خود را حتا شماره بندی نیز کرده ایم و پله به پله، مفاهیمی را که به کار برده ایم، توضیح داده ایم. حتا پیشزمینه ی ِ فشرده ای از مفهوم ِ پیکار (پلمیک) را، در نخستین نقد ِ خود، به دست داده ایم، تا که کسان بدانند منظور ِ ما از پیکار چیست و سخن مان را بر چه سنتی
باری دوستان توانایی این نقد و چالش مدرن و این ارتباط تثلیثی و شکاندن چرخه نارسیستی جهان سنتی ایرانی و دستیابی به فردیت جسمانی و جنسیتی چندلایه و ایجاد تفاوت و تحول در دیسکورس و ساختار فردی و جمعی ایرانی از طریق نقد و اشاعه چالش و فرهنگ مدرن و از طریق شکاندن این ژوئیسانس و چرخه نارسیستی ایرانی،مهمترین وظیفه یکایک ما و راه دستیابی ما به جهان مدرن و قدرت و خلاقیت مدرن و رهایی از سترونی قرون متوالی و گذار از بحران مدرنیت/سنت به جهان مدرن و متفاوت ایرانی و به فردیت مدرن و متفاوت زن و مرد ایرانیست.
کم یا بیش این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که مردم ایران دیگر آن «مردم سابق" نیستند. مردمی نیستند که در تغییر محیط اطراف خود از خود خودی نشان دهند. گرد بی تفاوتی چنان بر فضای زندگی ایرانیان نشسته است که آدم را به یاد تاریخ ایران می اندازد! همان تاریخی که حکایت از همزیستی دور و دراز مردم با دیکتاتوری دارد. و اکنون چنین بنظر می آید که این مردم عادت کرده اند تا «زیر بار ستم" زندگی کرده و هر از گاهی فقط درخلوت خویش زبانی به گلایه از فلک بگشایند!
_نویسنده مقاله، مثل مسلمانان در خواندن هر سوره قرآن که باید با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنند در طرح هر نظر و حرفش از "جمهوری خواهی" شروع میکند. نگاه ایدئولوژیک و مذهبی به " جمهوری خواهی" ریشه بی درمان شکست های طرح های ایشان و موجد آن است. درک نادرست از " جمهور مردم" و نتیجه گیری " جمهوری خواهی" از آن به مثابه تنها تعبیر آن در ارتباط به نگرش ایدئولوژیک و مذهبی ایشان و رفقا است و تحصیلات عالیه هم آنرا تصحیح نمی کند. بی تردید اولویت چنین تفکری در هر شرایطی در رابطه با دموکراسی و حقوق بشر...
و به راستی که تنهائی ِ آن مرد باید بی مرز باشد هنگامی که مردی در اندازه ی ِ محسن ِ کردی باید به پدافند از منش ِ او برخیزد. آیا به راستی حزب ِ مشروطه کسی را برای ِ به میدان فرستادن ندارد که دست ِ کم، سخن ِ فارسی را، توان ِ دریافتن اش باشد؟ کسان سخن را درنمی یابند که هیچ، کردار ِ سخن گفتن نیز، برون از دست های شان، سُر خورده است، چونان ماهی ای لیز در میانگه ِ رهکوره هایی که باید روزی به راست می انجامیدند.
به این خاطر زن درفیلم نیازی به استفاده از ویدئو و پخش آن برای دستیابی به لذت تن نمایی بیمارگونه ندارد و تنها می خواهد به یک فانتزی عاشقانه با معشوقش و ایجاد یادگاری از لحظه عشق جنسیشان تن دهد و اینگونه نیز لحظه ای بعد سراپا احساس میشود و دوربین را فراموش می کند. باری بایستی هم از این زن عاشق وبرتری او در همه جوانب بر این مرد احمق دفاع کرد و هم از تکذیب امیرابراهیمی دفاع کرد و از جسارت او برای دفاع از خویش در برابر این ترور شخصیتی پشتیبانی نمود.