رفتن به محتوای اصلی

رها باش

رها باش

 

رها باش

 

نمی خواهم بگویم یارِ من باش

کنارِ من بمان دلدارِ من باش

رها باش از منِ آواره اما

بهارا! لحظه ای گُلزارِ من باش

سرای سینه ام سامانِ سرما

سرود وُ گرمیِ گفتارِ من باش

سخن ها دارم ار یک دم بمانی

درین گمگشتگی ها نارِ من باش

به هر سو رو کنم در جلوه آیی

بیا ای همنفس اسرارِ من باش

نبیند آینه جز روی ماهت

تو ای روحِ زمان سالارِ من باش

معمّایِ تنِ ویرانه دانی

به سِحرِ بوسه ای معمارِ من باش

اگر در چشمه رقصد عکسِ خورشید

تویی در چشمِ دل، دیدارِ من باش

دریغا کس نمی داند غمم را

بهارِ من بیا غمخوارِ من باش

دیارم دور وُ من افتاده تنها

رفیقی کن همه دیّارِ من باش

هوا افسرده وُ جان بیقرارست

بیا چون خنده بر رخسارِ من باش

جهان در خواب وُ من بی خوابم ای یار

بیا خنیاگرِ بیدارِ من باش

2013 / 4 / 10

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید