رفتن به محتوای اصلی

حزب مشروطهء ایران: حزبی نه برای امروز و نه برای فردا [2]

حزب مشروطهء ایران: حزبی نه برای امروز و نه برای فردا [2]

[بخش 2]

مفهوم واژه ای و تاریخی مشروطهء سلطنتی:

فرم سلطنتی از واژهء یونانی با مفهوم تک فرمانروایی[Monarchie] گرفته میشود. این سیستم ادامهء مراحل نظم اجتماعی و فُرم حکومتی:{ پدر سالاری، برده داری، فئودالیسم} از دورانِ ماتریالیسم تاریخی میباشد که در آن فرد تاجدار بالاترین مکان هرم قدرتِ سیاسی را بخود اختصاص میدهد، آغاز میشود که بنا به کشمکش ادامه دار تاریخی بین شاه و سایر طبقاتِ زیر دستِ جامعه بر سر تسخیر و ایجادِ و موازنهء قدرت سیاسی و یا چگونگی انتخاب شاه، تقریبأ به 8 گونهء آن در دانش ساختار شناسی سیاسی برخورد خواهیم کرد، که برای ادامهء روشن تر بحث یاد آوری به سه نمونه [پادشاهی مطلقه، مشروطهء سلطنتی، و پادشاهی پارلمانی] از سیستم های سلطنتی ضرورت میباشد:

1- سیستم پادشاهی مطلقه:Absolute Monarchie به فاصلهء زمانی بین [1648-1789] میلادی نسبت داده میشود. در اواخر سده های میانه با فرو پاشی سیستم و جهان بینی فئودالیسم و آغاز عصر نوین با کشف قارهء آمریکا و گسترش رفرماسیون «مارتین لوتر» در دین مسیح در اروپا [1517 میلادی] جنگهای 30 سالهء دینی بین باورمندانِ شعباتِ این دین در قارهء اروپا را باعث شد. این جنگها با پیمان صلح Westfälischer Friede در 24 اُکتبر 1648 که استقلال و شکل گیری بعضی از کشورهای اروپایی را به همراهِ خود داشت پایان یافت. بعد از جنگهای 30 سالهء مذهبی: [که یک نوع از هم گسیختگی و آنارشیسم را بر جای گذاشته بود] در قرنهای 17 و 18 میلادی سیستم پادشاهی مطلقه، پادشاهی مطلقهء روشنگر، و حکومتِ سیاسی مطلقه، فُرم حکومتی معمول در قارهء اروپا برای باز گرداندنِ آرامش نسبی و برقراری مجدد نظم سیاسی و اجتماعی در سایهء دین سالاری متافیزیکِ سنتّی بوده است، انقلاب اجتماعی فرانسه [1789] میلادی آغاز فروپاشی انواع سیستم مطلقه از صحنهء سیاسی اروپا میباشد و به آن پایان داد .

در سیستم پادشاهی مطلقه، پادشاه نماینده و فرستادهء خداوند بر زمین بود و تمام دستگاهِ حکومت و سرنوشتِ کشور را در کنترل خود داشت، در نتیجه با در چنگ داشتن 3 ارگانِ: قانونگذاری، اجرایی، قضایی، و گردش اقتصاد و نیروی نظامی، تمام تصمیماتِ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی از سوی ایشان گرفته میشود، منبع صدور قوانین آسمانی و زمینی نیازمندِ درونی و بیرونی جامعه را هم شخص شاه بود. مفهوم و ساختار سلطنت مطلقه در بیانِ پادشاهِ فرانسه لودویگ چهاردهم، Ludwig XIV که گفت:{ Der Staat bin ich} « من دولت هستم» را بخوبی میشود تجسّم و درک کرد.

2- مشروطهء سلطنتی [Konstitutionelle Monarchie]: یکی از تقریبأ 8 گونهء شیوهء سیستم حکومتی سلطنتی میباشد که شالودهء کار آن بر اساس کسب تجربه و تکامل قوانین برخاسته از تضاد طبقاتی و مکانیزم درونی جوامع گوناگون در گذار پروسهء دمکراسی همراه با تحولات سیاسی آن بر مبنایی قانونگرا =[Konstitutionelle ] بشکل تکوین یافتهء آن در یک قانون اساسی= Konstitution = Verfassung , Grundgesetz]] گذاشته شده است.

مشروطهء سلطنتی به آن شیوهء حکومت سلطنتی گفته میشود که وظایف و تکالیف اجتماعی و سیاسي مُنارش «پادشاه» که تا آن زمان از اختیاراتِ آسمانی و زمینی ایراسیونالِ Irrational بدونِ حد و مرز و بدونِ پای بندی به قانونی برخوردار بوده است، با زمینی و قانونمند کردن دستگاهِ حکومت آنرا در حوزهء جامعه شناسی سیاسی راسیونال Rational میگنجاند و با زدودنِ قداست دینی از وجودِ شاه و دستگاهِ حکومتِ او، قدرت شاه را هم بنا به شرایط زمانی با ابزارهایی بنام قانون و قرارداد های اجتماعی مهار و تا حدِ امکان محدود میکند، در قانون اساسی قید و مرزهای میدانِ سیاست ورزی شاه رسم و ثبت شده است، در مقابل عرصهء دخالت و تأثیر پذیری اقشار جامعه که تا آنزمان جز فرمانبری و اطاعتِ بی چون و چرا، حقوق دیگری نداشتند، بدونِ واسطه [در شکل همه پرسی هاي مستقیم] و یا با واسطهء [در شکل نمایندگانِ انتخابی پارلمان] در تصمیمات سیاسی و اجتماعی گشوده میشود، حقوق چند گانهء افرادِ لایه های مختلف جامعه به عنوان کنشگران اصلی و منبع تصمیمات در بازیگری سیاسی به روشنی برجسته تر از حقوق شاه و حکومت، در قانون اساسی درج و از آن پشتیبانی میشود.

>> قوانین پایه ای در حوزهء اجرایی ساختار مشروطهء سلطنتی در یک گردهمایی و یا در همایشی بشکل پارلمانی= [Konstituante] که برگزیدگانِ در این همایش از سوی گزینشگران انتخاب شده اند و از حقوق کامل قانونگذاری برخوردار هستند تعیین میگردد، مشروطهء سلطنتی بر اثر پیدایش اندیشهء خردگرایي انسان محور_ استوار_ بر همومانیسم_ گیتی گراي جهان بیني عقلگرا، در اشکال رفرمهای لاکپُشتی، یا با انقلاباتِ رادیکال، و یا پیامد سایر تحولاتِ تاریخی، اجتماعي مهّم در تاریخ تکاملی، یا در فرایندِ رشد تکنولوژی با روابط اجتماعی خاصّ پا به عرصهء وجود گذاشته است، از فاکتورهای برجستهء سیستم مشروطهء سلطنتی، تقسیم قدرت سیاسی و در فاز تکاملی آن تفکیکِ سه ارگانِ : قانونگذاری Legislativ، اجرایی Exekutiv، قضایی Judikative، و « بیرون آوردنِ ارگانِ قانونگذاری از کنترل شاه و سپردنِ آن بدست پارلمانِ انتخابي مردم میباشد ».

3- سیستم پادشاهی پارلمانی [Parlamentarische Monarchie] فاز بالاتر و دمکراتیک تر که بر پایهء فُرم مشروطهء سلطنتی بنا گذاشته میشود. شاخصهای نمادین در سیستم پادشاهی پارلمانی، علاوه بر قوهء قانونگذاری که در مشروطهء سلطنتی از کنترل شاه خارج میشود، با استقلال قوهء قضائیّه، قوهء اجرایی هم از محدودهء اختیاراتِ شاه بیرون خواهد آمد، در نتیجه شخص شاه [ زن یا مرد] فقط سمبلِ تشریفات [repräsentative Funktion] را دارد، دستگاهِ حکومت بوسیلهء مردم انتخاب و پارلمانِ انتخاب شده از سوی جامعه به عنوانِ بالاترین ارگانِ برخوردار از قدرتِ سیاسی درونِ کشور و تصمیم گیرندهء اصلی در سیاستِ خارجی حکومت میکند [دمکراسی پارلمانی] و دیگر König , königin شاه [ زن یا مرد] در گردش کار حکومت نقش مؤثری را ندارند.

>> سیستم سلطنتی متمرکز، آلترناتیو سیستم پسا مدرن فئودالیسم و ملوک الطوایفی قومی پراکنده میباشد، که مارکس و انگلس و اغلب اندیشمندانِ دیگر عصر روشنگری از جمله [Thomas Hobbes ]، در مقایسه با فُرم حکومتی فئودالیته آنرا مترقّی ارزیابی کرده اند. بر پایه های همین سیستم متمرکز، سیستم حکومتِ ناسیونال ملّی Nationalstaat، و دیگر فرمهای حکومتي مدرنِ دیروز و امروز شکل گرفته اند و زمینهء رشد بورژوازی انقلابی که آورندهء مدرنیته و اندیشهء لیبرالیسم هست در همین سیستم مهیّا شده است.

ساختار حکومتی مشروطهء سلطنتی و سلطنتی پارلمانی اَرکانِ حکومتهای « استبدادی» Despotie حکومتهای «تک فرمانروایی» Monokratie، فرمهای حکومتی سلطنتی مطلقه Absolute Monarchie ، را متزلزل ساخت و باعث تجزیهء اهرم قدرت سیاسی فُرمهای دیکتاتوری Staatsabsolutismus، همزمان هموار کردنِ مسیر حرکتِ دمکراسی در شکل مطلوب آن، تقویّتِ انتخاباتِ آزاد و بر مسندِ قدرت نشاندنِ جبههء مردم سالاری، آزادی ادیان، تکثر احزاب و رواج پلورالیسم، جایگزینی حقوق فردی و شهروندی بجای حقوق کلکتیو طبقاتی و إتنیکی بوده است.

>> در نگاهی فراگیر، فُرم حکومتِ مشروطهء سلطنتی زیر مجموعه و واحدی کوچک از کلکتیو دمکراسی، یکی از ایستگاههای مسیر دُوي ماراتُن پروسهء دمکراسی، که حرکتِ خود را از نظم حکومتِ دمکراسی یونان باستان و جمهوری رُم کهن [ تقریبأ 500 سال قبل از میلادی] آغاز کرده است و تا به امروز [ دمکراسی دجیتال] همچنان ادامه دارد و خواهد داشت میباشد، بنا بر این برای درکِ درست از مفهوم مشروطهء سلطنتی و تعیین جایگاه با ارزش گذاری این ایستگاه در جادهء طولانی پیموده شدهء روند دمکراسی، به نوشتاری طولانی چند بخشی نیاز هست، پس به ناچار در این بحث دامنهء گفتگو را به رویدادهای مهّم دو کشور سمبلیک: انگلستان [ در اروپا] و تُرکیّه [در خارومیانه] که مشروطه در آنها صورت گرفته محدود میکنیم:

>> ظهور دمکراسی مدرن در قرونِ 17 و 18 نشأت گرفته از تئوری های اندیشمندانِ در عصر روشنگری که تغییرات در جهان بینی، تحوّلات در عرصه های فلسفی، سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی و ایجادِ ساختار حکومتِ مدرن را بدنبال داشت، بنا به بافتِ فرهنگی جوامع و میزان رشد تکاملی و موانع سد کنندهء این گذار در کشورهای مختلف راههای گوناگونی را تا رسیدنِ به مرحلهء پراتیکِ آنها تجربه کرده است، در انگلستان بوسیلهء جنگهای داخلی، جنگهای دینی و [انقلابات 1649 و 1668 میلادی] ، در آمریکا با انقلابِ ضد استعماری 1776 میلادی بر علیه انگلستان و دریافت استقلال خود، در فرانسه با انقلاب اجتماعی در سال 1789 میلادی که اروپا را هم فرا گرفت، در ایران با انقلاب مشروطه 1905 میلادی صورت گرفته است.

مشروطهء سلطنتی [Konstitutionelle Monarchie] در انگلستان:

جایگزینی دمکراسی مدرن در انگلستان از کانال شکل گیری مشروط و محدود کردن حاکمیّتِ سلطنتی به قانونِ اساسی با تأسیس ارگانِ پارلمان و قدرت گرفتن گام به گام روزافزونِ آن، در مقابل کاهش قدرتِ سیاسی خانودهء سلطنتی بوده است.

تاریخ ایجادِ پارلمان در انگلستان به زمان سند یا لوحهء ماگنا [Charta Magna] 1215 میلادی بر میگردد که پادشاه با از دست دادنِ بخشی از قدرتِ متمرکز سیاسی خود متعهّد میشود که به حریم مواردِ: حقوقی، آزادی با استقلال، و دارایی و املاکِ، [طبقاتِ اشراف و پیشوایانِ دینی] وارد نشود و مسئولیّتِ حفاظت از حقوق طبقاتِ مذکور را در مقابل طبقاتِ دیگر خود بر عهده گرفت، از سویی دیگر پادشاه برای تعیین میزان دریافت مالیات از مردم به منظور تأمین سرمایهء موردِ نیاز امپراطوری و تأیید صلاحیّت و داشتن مجوّز قانونی برای جمع آوری این مالیات ها به مشورتِ افرادِ نماینده از سراسر انگلستان نیازمند بوده است. بر همین روش مشورتی در اواسط قرن 13 ارگانِ پارلمان گذاشته شد که سالانه یک بار بصورت همایشی به منظور تبادل نظر با پادشاه در موردِ امپراطوری دور هم گرد می آمدند. در ابتداء افرادِ تشکیل دهندهء این پارلمانِ نوبنیاد، طبقهء اشراف و زمیندارانِ بزرگ بودند، از قرن 14 امکانِ حضور نمایندگان کمون ها و بخشها با مناطق سراسری در پارلمان فراهم میشود که در پروسهء تکاملي خود، به مجلس کمونها [House of Commons ] تبدیل شد.

با تأسیس پارلمانتاریسم از 1640 میلادی در انگلستان و روند تکاملی آن ، اکنون با در مقابل هم قرار گرفتن و کنترل متقابل همدیگر [checks and balances]، 2 پارلمانِ: 1- پارلمانِ عوام یا کمونها [Unterhaus] 2- پارلمانِ لُردها [ Oberhaus]، در ساختار حکومتی انگلستان که آمیخته ای از [اریستوکراسی+ دمکراسی] است دمکراسی به مفهوم امروزی تضمین میشود.

>> در انگلستان گذار از سیستم سلطنتی مطلقه به دمکراسی، به رهبری جنبش یا حزب Levellers Patrty، که خواستار برابری و عدالت اجتماعی بود و از 1640 میلادی خواسته های پارلمان را در مقابل قدرتِ پادشاه دامن میزدند، به جنگهای داخلی 1640 تا 1648 میلادی که میانِ پادشاه « چارلز یا کارل 1» = [ Charles I] و مجلس عوام [پارلمان کمونها] که این پادشاه آنرا منحل اعلام کرده بود دامن زد که در نهایت به انقلاب 1649 با شکستِ جبههء طرفدار مطلقهء سلطنتی و حکم اعدام با سر بریدنِ چارلز 1 انجامید.

پارلمان[ مجلس عوام] با این پیروزی خود « سیستم حکومتِ جمهوری» را در انگلستان اعلام کرد، مؤسس فرم حکومتی جمهوری در انگلستان Oliver Cromwell میباشد، که ریاست دوران فُرم حکومتی جمهوری [Lordprotektor] در تاریخ انگلستان [1649- 1660] را تا وفاتش 1658 میلادی بر عهده داشته که در همین دوران با نفوذ مؤثر خود حکم صدور اعدام چارلز 1 را در پارلمان به تصویب رساند.

Oliver Cromwell به عنوان ریاستِ جمهوری به مانند شاهانِ مطلقه گرای مستبد، یک دیکتاتوری نظامی بر قرار ساخت، اهمیّتی به مجلس عوام نداد و آنرا در مقابل مجلس لُردها کوچک کرد، به اسکاتلند و ایرلند لشکرکشی کرد، بعد از وفاتش پسرش را هم جانشین خود اعلام نمود، در مجموع سیاستی را در پیش گرفت، که حتّی همخوانی با جمهوری رُم باستان هم نداشت، در نتیجه زمینهء بازگشت دوبارهء حکومت سلطنتی، با چارلز 2 ،Charles II در سال 1660 میلادی فراهم آمد.

خاندانِ استوارت [ Stuart [ که از 1371 – 1688 فرمانروا و مالکِ اسکاتلند و از 1603- 1688 عضو و در مقام ولیعهدِ پادشاهي انگلستان را داشتند، تلاش کردند که دوباره سیستم مطلقهء سلطنتی را باز گردانند که با انقلاب گلوریوس [Glorious Revolution] 1688 میلادی بدون خونریزی با پیروزی دوبارهء پارلمان با افزایش دو چندانِ قدرت سیاسی خود، بر پادشاه و دستگاهِ سلطنت خاتمه یافت و مشروطهء سلطنتی جایگزین گشت.

طبیعی بود که در آغاز نمایندگانِ مجلس کمونها به شیوهء دمکراتیک انتخاب نمیشدند و گردش کار پارلمان هم بر پرنسیپ دمکراسی استوار نبود، تنها با رفرمهای گام به گام در حقوق انتخابات و شیوهء پارلمانی در قرون 19 و 20 هست که به دمکراتیزه کردن پارلمان و دستگاهء حکومتِ سلطنتی مشروطه، در انگلستان انجامید.

گرچه انگلستان را مادر دمکراسی در جهان مینامند و شیوهء پارلمانتاریسم آنرا فُرمهای حکومتی مدرن مانند ایالات متحّدهء آمریکا زیر بنای ساختار حکومت خود قرار داده است، امّا کشور انگلستان خود دارای یک قانون اساسي تکوین یافتهء مدوّن نوشته شده در تاریخ معیّنی را نیست، آنچه که امروز در شکل یک قانون اساسی عمل میکند، مجموعه ای از رفُرمهای صورت گرفتهء لاکپشتی، قراردادهای اجتماعی و مدنی، بر گرفته از استمرار سنّت ها، بنا به ضرورت گذر زمان و شرایط رشد در 4 عرصه بوده است، که نقطهء آغازین این رفُرمها به همان سند یا لوحهء ماگنا [Charta Magna] 1215 میلادی بر میگردد.

قدرت و نفوذ مذهبی و دینی پادشاه در امور کشورداری که در تمام جوامع، پیوسته اندام و ستونی برجسته در ساختار سلطنتی مطلقه بوده است به کمترین درجه پایین آورده شد. بنا بر این سکولاریسم [ جدایی دین از سیاست] یکی از شاخص های نمادین فاز دمکراسی هست که در همهء اعصار و در همهء جوامع، سیستم مشروطهء سلطنتی را همراهی کرده است.

>> پروسهء مشروطهء سلطنتی در کشور بلژیک با رفرم و تغییرات در قانون اساسی از 1831 میلادی تا کنون صورت گرفته و قدرت سیاسی به پارلمان واگذار شده است. در کشور دانمارک طبق قانون اساسی 1953 میلادی، در کشور سوئد برابر با قانون اساسی در 1975 میلادی ، در کشور اسپانیا 1978 میلادی، در کشور هلند برابر با قانون اساسی 1983 میلادی مشروطهء سلطنتی ارثی، برپایهء دمکراسی پارلمانی [ پادشاهی پارلمان] در این کشورها استوار شده است.

>> نیروی محرکهء جنبش آزادیخواهی در فاز مشروطهء سلطنتی سرچشمه گرفته از فلسفهء اخلاقی و تئوریهاي سیاسی و حکومتی نخبگانِ دوران آغازین رنسانس و نتیجهء اندیشه های اندیشمندانِ عصر مدرنیته از جمله، نام ها از سمتِ چپِ به راست:

[Thomas Hobbes] - [ John Locke] - [Charles de Motesquieu]-

[Jean-Jacques Rousseau] - [Immanuel kant] - [Edmund Burke]-

-[Hamilton, Madison,jay]- [Alexis de Tocqueville]- [Abraham Lincoln]، ....

و سایر اندیشمندان عصر روشنگری و امروز میباشند. که در صورتِ ضرورت در فرصتهای مناسب به دیدگاهِ یکایکِ این متفکّران خواهیم پرداخت.

>> طبق معمول بعضی از کارشناسان ایرانی که مطالب علمی و تاریخی و مردم شناسی را از محتوا خالی و یا وارونه به نمایش عمومی میگذارند، تئوریسین های حزب مشروطه هم در اساسنامهء خود، تعریف نادرستی از واژه و مفهوم سیاسی [ مشروطهء سلطنتی] را به بازار ادبی و سیاسی ایران وارد کرده اند، از سویی دیگر مشروطه خواهان با وجودِ گذاشتن نام [ حزب مشروطهء ایران] بر حزبِ خویش ، در گوشه و کنار از سیستم [پادشاهی پارلمانی] هم سخن به میان می آورند، در صورتیکه این دو واژهء سیاسی و یا دو سیستم حکومتی هرکدام مفهوم خاصّ خویش و هر کدام میدان و محدودیّت های حقوقی و سیاسی مشخصی را در زمانهاي متفاوت و در فاز معیّنی از پروسهء دمکراسی را در خود دارند.

حزب مشروطه علاوه بر اینکه پای بندی به وظایفِ دمکراتیکی که خود مطرح میکند نمیباشد، بتازگی پیشوایانِ این حزب در مقایسه هایی غیر علمی که نه گره ای از مشکلاتِ امروز ایران را باز میکند و بطور کلی زمینهء ضرورتِ مطرح کردنِ آنها هم نیست و صرفأ هدف نویسندهء آن "کسب محبوبیّت و امتیاز گرفتن چند سویه" از سوی بیگانگان، حتّی ناخواسته هم که باشد همسو با رژیم اسلامي تهرانِ خدمتگزار "پان تُرکیسم و پان عربیسم" در خاور میانه و جهان، در نوشتارهایی تاریخ تُرک تباران را بدونِ در نظر گرفتن فاصلهء زمانی و دورانِ تکاملی و نادیده انگاشتن خدماتِ ایرانیان به پرورش فرهنگِ جامعهء جهانی، در مقابل تاریخ ایران [سلجوقیان را در برابر مادها و هخامنشیان، ساسانیان را در مقایسه با صفویّان و آریایی ها را وحشی نامیدن] میگذارند.

اتخاذِ چنین روش سیاست ورزی از سوی تئوریسین های این حزب تنها به تفرقه افکنی بین ایرانی تباران از هر تیره و در هر نقطهء جغرافیایی این سرزمین دامن خواهد زد و موجب خواهد شد که بجای تحلیل های سنجیدهء همبستگی آور دمکراتیک بین ایرانیان برای پیشبرد جایگزینی دمکراسی، در مقابل چنین نویسندگانی و حزب مشروطهء آنها واکنش تدافعی و تهاجمی بر مبنای تئوریهای اثباتی رادیکال گرفته شود.

Nasser.karami@gmx.de

|یونی|2008| میلادی|آلمان|

در بخش 3 این نوشتار بطور مختصر به مشروطهء سلطنتی [سلطانی] در کشور تُرکیّهء امروز، و مشروطه در ایران خواهیم پرداخت.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید