رفتن به محتوای اصلی

داستان دستگیری امیر فرشاد ابراهیمی چه بود؟

داستان دستگیری امیر فرشاد ابراهیمی چه بود؟

انتخاب و تنظیم از کیانوش توکلی:

داریوش مجلسی

دوستان گرامی،

امیرفرشاد ابراهیمی امروز بعداز ظهر با هواپیما، در حالیکه جای زخم در بدن او دیده میشد، از ترکیه ببرلن برگشت. افرادی از دو سفارتخانه غربی که در اثر اقدام فعالین سیاسی خارج کشور از دیپورت قریب الوقوع او بایران با خبر شده بودند شخصا بفرودگاه آتاتورک استانبول رفتند و از فرستادن او بایران جلوگیری نمودند. در اینجا تیر فرستاده سفارت ایران بسنگ خورد.

دولت ملاهای فکلی ترکیه که کوشش برای ورود به اتحادیه اروپا را دارد طبیعت خشن خودرا با کتک زدن امیر فرشاد بمنصه ظهور رساند و بدینطریق نشان داد که هنوز فرسنگها بین این کشور و کشورهای دموکرات غربی فاصله وجود دارد و این البته از کشوری که هنوز بر عکس تمام دنیا حاضر بقبول جرم بزرگ نسل کشی ارامنه در 1915در این کشور نمیباشد، زیاد غیر منتظره نیست.

آنچه که برای گروه ما غرور برانگیز است نیرو و پتانسیلی بود که این گروه کوچک ما در عرض یک نیمه شب از خود نشان داد. من ازتمام دوستانی که هرکدام بنحوی ما را در این مصاف، روسفید نمودند سپاسگزارم. البته دوستانی هم بودند که بمجرد مطلع شدن، بدون خبر به ما، در حد تخصص و توان خود فعالیت نمودند که ما از آن بیخبریم ولی فعالیت گمنامشانرا ارج میگذاریم. آنچه که ما باخبر شدیم جنبش نیمه شب دوستان زیر بود که از طریق تماس با مقامات خارجی و آلمانی، سفارت ترکیه، پخش وسیع خبر و انجام مصاحبه های رادیوئی، اجازه ندادند که دولتهای ترکیه و ایران نفشه خود را عملی کنند:

رضاپیرزاده، علیرضا نوری زاده و مرداویج زیاری، منوچهر کاوه زاده، ناصر مستشار، فریدون فارسی، دکتر نامدار بقائی یزدی، ارشان، دکتر بیژن کریمی، فرید چاوشی، رامین نیکو، و دوستانی که در هامبورک با گروه ما همکاری نمودند.

پیروز باشید، داریوش مجلسی

وبلاگ ترجمه اخبار ترکیه

داستان دستگیری امیر فرشاد ابراهیمی چه بود؟

دیروز در برخی سایتهای اینترنتی خبری را در مورد دستگیری امیرفرشاد ابراهیمی خواندم. قبلن ایشان را نمی شناختم و به خاطر یک مطلب وبلاگم که ایشون عین متن اونو به نام خودشون توی وبلاگشون کپی کرده بودند با وبلاگ آقای ابراهیمی آشنا شدم.

بعد از خواندن این خبر گفتم یک سری به وبسایتهای مخنلف خبری ترکیه بزنم و در مورد ماجرای دستگیری ایشان خبری پیدا کنم.

در ترکیه رسانه های خبری حضوری بسیار قوی دارند و معمولا کوچکترین خبر هم سروصدای بزرگی در روزنامه ها و وبسایتها می کند. موضوع ایران هم معمولا موضوع جذابی برای روزنامه های ترکیه است.

به سایت روزنامه های حریت، ملیت، صباح، وطن و... رفتم. این روزنامه ها بزرگترین روزنامه های ترکیه هستند و حتی روزنامه حریت چند وقت قبل مصاحبه ای هم با فرشاد ابراهیمی در مورد ناپدید شدن علیرضا عسکری انجام داده بود. و آقای ابراهیمی- در وبلاگشان گفته اند که خبرنگار و مفسر چندین روزنامه ترکیه هم بوده اند.

اما موضوع جالب این است که در هیچ یک از سایتهای خبری و روزنامه های ترک کوچکترین خبر و اشاره ای به دستگیری امیرفرشاد ابراهیمی نشده است.

تا اینکه امروز در سایتهای اینترنتی خواندم ایشان عصر دیروز توی فرودگاه برلین فرود آمد اند!

یا سایتهای خبری ترکیه از اوضاع آگاه نیستند یا اینکه موضوع چیز دیگری است!

به هرحال چگونه می شود کسی که دستگیر می شود در کوتاهترین زمان در برلین از هواپیما پیاده می شود؟

باور این موضوع کمی سخت است!

http://uzakyol.blogspot.com/2008/03/blog-post_29.html

عادل دیل مقانی

aramdilmaghani@gmail.com

داستان دستگیری امیر فرشاد ابراهیمی چه بود؟

من دانشجوی دانشگاه حاجت تپه هستم و در آنکارا درس می خوانم . غالبا به وبلاگ شاهولی یا این آدرس که آمده اینجا هم نظر داده می رفتم و همیشه می گفتم ایول چه باحال بی طرفانه خبرها را می گویی و مینویسی و ترجمه میکنی اما امروز فهمیدم که تو مغرض هستی تو که میگویی همه روزنامه ها را خواندی پس اینها که الان جلوی چشم من هست روزنامه کجاست ؟؟؟

حریت صفحه 11 اینم لینکش :

http://hurarsiv.hurriyet.com.tr/goster/haber.aspx?id=8570566&tarih=2008…

روزنامه رادیکال صفخه 24

روزنامه جمهوریت صفحه 12

واقعا که کمی هم شرف و جوانمردی برای امثال این آقا یا خانم خوب هست که می گوید هیچ خبری نیستش :

http://uzakyol.blogspot.com/2008/03/blog-post_29.html

آزاده

امیر فرشاد ابراهیمی آزاد شد

همانطور که پیش بینی کرده بودند امیر فرشاد ابراهیمی با سلام و صلوات به برلن پیش زن و بچه آمد. کسانی که یک اتفاق سیاسی را که پلیش امنیتی ترکیه آن را رو کرد می خواهند به یک دشمنی ترکیه با امیرفرشاد ابراهیمی نزول دهند، حالا باید جواب بدهند. امیر فرشاد ابراهیمی از کجا نام کامل آن مأمور سفارت ایران را در ترکیه می داند؟ پلیس ترکیه که ظاهرا او را کتک زده نمی تواند به او نام مأمور سفارت را بگوید. دوم چطوری میان آن همه پلیس و در اتاق های نفوذ ناپذیر بازداشتگاه فرودگاه ترکیه، این آدم ...، به نام آن کارمند سفارت پی برده است؟ ایشان آیا برای ملاقات خانواده به ترکیه رفته بود یا اتفاقا برای دیدار همین مأمور که پلیس ترکیه هشیاری نشان داده. به گفته خود او پلیس ترکیه فقط روی ملاقات های این فرد تأکید می کرده. امیر فرشاد ابراهیمی و بقیه داستان باف ها باید حالا هم به اربابان خود در آلمان و امریکا پاسخ بگویندو هم به ارازل و اوباش سیاسی دورو برش.

کیومرث نویدی

جناب محمود.

فریدریش فون هایک پدر فلسفی نولیبرالیسم که من مخالف بسیاری از آموزه
های او هستم جمله
ای دارد سخت تکان دهنده: «جامعه
ای که اکثریت آن را دزدان تشکیل دهند دیگر انسجام نخواهد یافت." کثرت دزدی، دروغ، ریا و.... نباید از دزدی و دروغ و ریاورزی قباحت
زدائی کند؛ به عکس وجدان
های بیدار را باید تکان دهد که کاری کنند؛ که حتی یک جهاد اخلاقی اعلام کنند: بس است!

کانت می
گوید به آنچه درست است عمل کن اگرچه جهان ویران شود.این سخن کانت که ضد سخن معروف سعدی
ست (دروغ مصلحت
آمیز به از راست فتنه
انگیز) متضمن اغراقی منطقی
ست: جهان از آنچه درست است ویران نخواهد شد. قطعاً نخواهد شد. اما، تو حق نداری بر مبنای بیمت از نتیجة احتمالاً بدی که از کار درست ممکن است برآید به نادرست رو کنی. آنگاه که تبه
کاری قباحت
زدائی و بدل به قاعده شود، دیگر آبادی
ای در جهان باقی نخواهد ماند.

من نمی
دانم انگیزة آقای افرادی چه بوده
است ولی سرزنش کردن او به خاطر افشای این موارد چیزی جز شستن دست دروغ نیست. این که دزدان ناگرفته بسیارند دلیل آن نمی
شود که دزد دستگیر شده را رها کنیم و خر دستگیر کننده را بچسبیم.

در سخن شما احساس تلخ یک نومید را دریافتم و باور کنید که من هم بسیار خسته
ام. یا این همه شما را به یاد این سخن شاملو می
اندازم: نومیدان را معادی مقرر نیست.

مریم سطوت

زیر سوال بردن مشی مسلحانه

آقای پیشگامی سابق

من واقفم که بسیار دشوار و یا حتی برخی موارد ناممکن است که تصویر سازی از گذشته از موقعیت امروز تاثیر نپذیرد و من با توجه به اینکه به این امر آگاهی دارم، میکوشم تا حد امکان در فضا سازی آنزمان این تاثیر را به حداقل برسانم.

ولی مثالی که زده اید واقعی نیست. مباحثی از قبیل آنچه در تیم ما مطرح بود همواره در سازمانهای چریکی مطرح بوده. تورج حیدری بیگوند نوشته اش در رد مبارزه مسلحانه را که بعدها مانیفست مخالفین مشی مسلحانه و منشعبین شد، در همین تیم های جریکی نوشت. هرچند پیشرفته ترین مباحث در آندوران در زندانها جریان داشت ولی این مباحث از زندانها به تیم ها منتقل و در آنجا ادامه مییافت. در این تیم همانطور که نوشتم هدایت کننده بحث نیما بود و من بیشتر شنونده بودم. در تیم بعدی 6 ماه بعد من و یکی دیگر از رفقا مشی مسلحانه را بطور کامل رد کردیم و به سازمان هم رسما اعلام کردیم. دو نفر دیگر (ادنا ثابت و یک رفیق دیگر) که همزمان ما مشی مسلحانه را رد کردند از سازمان جدا شده و به پیکار پیوستند ولی ما از سازمان جدا نشدیم.روانشناسی که باعث ماندن ما در سمازمان میشد را من سعی کردم در همین نوشته توضیح دهم. آنچه شما مطرح کردید در مورد محافل دانشجویی هوادار سازمان صادق است و آنها اتوریته نظری سازمان و زندان را میپدیرفتند.

البته یک روند جدیتر وجود داشت و آن تمایز فرهنگ های مختلف در سازمان بود که همیشه وجود داشت. من در خانواده توده ای و در رابطه با مجامع آنان و کاملا باز تربیت شده بودم. من قبل از چریک شدن دوست پسر داشتم، پارتی میرفتم، موسیقی غربی گوش میدادم و شغل داشتم. کسانی مثل من و غزال و حسین (که در رابطه با یک محفل ادبی بود) با افرادی که در محیط های دیگر و به نحو دیگری تربیت شده بودند، دو نوع برخورد با مسائل داشتند که در زندگی مشترک در خانه تیمی خیلی وقت ها مسال ساز میشد. طبیعتا برخی این و برخی آن را میپسندند. در مجموع نوشته من، برخورد این نگاههای حاصل از پیشنیه زندگی همواره وجود دارد و اگر این به نظر شما مثبت است ممکن است از نظر برخی ها هم منفی باشد

هنوز یک هفته از ارسال این یادداشت نمی گذرد که دلال ابلهی باز هم با نام من مطلبی در بارۀ امیر فرشاد ابراهیمی نوشته است. من باز هم به آقای توکلی یادآور می شوم که برای تارنمای ایران گلوبال مطلبی نمی فرستم. شما مسئول و مدیر این تارنما هستید و سوء استفاده ای که دوستِ دلال شما از نام من می کند، می تواند عواقب حقوقی داشته باشد.

جواد اسدیان

با درود به آقای توکلی عزیز!

باز هم خبردار شدم که این دوست شما بار دیگر دست به جعل و فریبکاری زده و شعری از مرا از تارنمایی دیگر کپی کرده و از سوی خود آنرا به شادروان خانم مریم فیروز تقدیم کرده و در بخش اظهار نظر چاپ زده است. خوب، این هم از برکات دوستی ایشان با شماست که به خود اجازۀ هر سوء استفاده ای را می دهد؛ آن هم به حساب تارنمای شما. از جیب دیگران خرج کردن، فقط از هرزه هایی بر می آید که دیر یا زود بر دوستی با شما هم تیر و کمان خواهند زد.

من به شما نوشته ام که برای سوء استفاده های چنین شخص ابله و مجنونی، برای شما مقاله و مطلبی نمی فرستم.

همینجا به شما وکالت می دهم که هر نوشته ای که به نام من، در هر جای تارنمای شما منتشر شد، فوری حذف کنید! به هر حال از این راه های اسلام زده، اعتبار و ارزشی برای کسی کسب نخواهد شد.

من برای شما احترام قائلم و خواهش می کنم به این دوست دلال خود سفارش کنید، از دوستی با شما چنین سوء استفاده های ارزانی نکند.

با احترام،

جواد اسدیان.

22. مارس 2008

کیانوش توکلی

جناب جواد اسدیان

اینجا صفحه اظهار نظر است که کاربران بطور مستقیم کامنت های خود را می گذارند و مسئولیت هر نوشته با نویسنده کامنت می باشد .(بجر توهین و افترا که وظیفه ماست که چنین کامنتی را حذف کنیم ) حالا کسی که احتمالا با شما دشمنی دارد بنام شما کامنت می گذارد و من امروز صبح وقتی کامنت هایی را بانام شمارا دیدم پاک کردم

من دوستی ندارم که بخواهد بنام شما پیغام بگذارد؛ اگر شما صد در صد نویسنده کامنت را می شناسید و برای این کار هم دلیل و مدرک دارید ؛ لطفا خطاب نوشته خود را به نویسنده کامنت کنید . شما بجای اینکه وقت بنده را بگیرید ؛ بهتر مستقیم نام نویسنده کامنت را بنویسید

مزدک

طلسم اپوزیسیون و حرکت ملی آذربایجان،

جناب مارالان!تمامیت ارضی ایران و یا هر کشور دیگر ربطی به موضع گیری این گروه و آن گروه ندارد.داریوش همایون و دیگر نیروهای راست تفاوت چندانی در دیدگاهشان با حرامیان اسلامی ندارند.اینها نه دمکراتند و نه اصول دمکراسی را می توانند جایی پیاده کنند. اگر خامنه ای عمامه را بردارد و تاجی بگذارد میشود همان که داریوش خان و راستها می خواهند!بنابراین تمامیت ارضی یک کشور را باید از سیاست بازان حرفه ای جدا دانست زیرا خانه ای است متعلق به همه حتی به کسانیکه با سیاست هیچگونه مراوده ای ندارند!مثلا در آمریکا و یا کشورهای اروپایی که مهد تمدن کنونی و پیشرفته هستنددر چهار چوب تمامیت ارضی آن کشورها شما می توانید هر حقی را طلب کنید و نیروهای زیادی هم از شما دفاع کنند ولی زمانیکه موضوع تمامیت ارضی است و شما از جدایی صحبت کنید حتی دمکرات ترین نیروها نه توان و نه آرزوی حمایت از شما را ندارند.بنابراین موضع گیری داریوش همایون و نیرویهای راست و ایستادن در کنار حرامیان اسلامی و یا پایمال شدن حقوق ...نمی تواند محملی باشد که نیروهای دمکراتیک از یک حرکتی خانه خراب کن و خانمان برانداز مثل حرکتهای جدایی طلبانه حمایت کنند!

یک ایرانی هم پیامبر اسلام را شخصیت کارتونی کرد تیتر مقاله

یک لحظه بر اسب خیال سوار گشته وخود را به فضای آن شب ظلمانی بیرید!عایشه دختری 9ساله است با تمام رؤیاهای کودکیش! محمد غولی بیابانی بدون شاخ و دم که از فرط شهوت همچون شتر نر(لوک) کف بدهان(علی کلمه شقشقیه را گویا از همین ماجرا برداشت کرده یا دزدیده)آورده و بی تاب برای رسیدن به بالا ترین آرزویش و دریدن سیبی سرخ(لقبی که محمد به عایشه داده بود) عایشه هر چند کال و درد آور برای بچه ای 9ساله!اما پدوفیل انسانیست که قربانیش را در لحظه تخاوز می پرستد و دیوانه وار دوست می دارد نه بخاطر قربانی بلکه برای فرو نشاندن شهوت درونی خود!لذت پدوفیل در حقیقت در زجر کشیدن قربانیست و این همان پدیده ایست که باعث میشود تا فرد روانی هر چند از این موضوع آگاه بوده ویا در جریان کار آگاه میشود نتواند از ارتکاب به چنین جنایتی اجتناب ورزد!زندگی زنباره گی و پدوفیلی و خونخواری و ستمگری وبی عاطفه گی وبی احساسی و پیمان شکنی محمد را باید در روانی بودن آن دید.محمد واقعا انسان سالمی نبوده و ازبیماری روانی زجر می کشیده.بدبختی مسلمانان امروزه اینست که نمی توانند قبول کنند که قرآن ترشحات روحی یک انسانی روانی بوده و چنین نوشته ای اصولا نمی تواند راهنمای زندگی برای ساختن جامعه ای سالم باشد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید