رفتن به محتوای اصلی

ما مخالف حمله نظامی هستيم، اما فضا را طوری میسازند که راه حمله نظامی به ايران را فراهم کنند

ما مخالف حمله نظامی هستيم، اما فضا را طوری میسازند که راه حمله نظامی به ايران را فراهم کنند

پاسخی کوتاه به آقای توکلی :

گزارش روزنامه واشنگتن تایمز در مورد نایاک و تریتا پارسی

آقای کيانوش توکلی عزيز. پرسش های شما از حسن داعی الاسلام پرسش های خوبی است اما کامل نيست و ضمناً راه گريز ايشان را باز می گذارد. به جز عامی ترين کسان چه کسی را ديده ايد که بگويد من طرفدار حمله نظامی به ايران هستم؟ به جز عامی هايشان بقيه می گويند ما مخالف حمله نظامی هستيم. اما فضا را طوری می سازند که راه حمله نظامی به ايران را فراهم کنند. کار سازمان مجاهدين خلق که کار های با امضای حسن داعی الاسلام (نه حسن داعی، نه حسن دايی) جزو خيلی کوچکی از کار های آن هاست در تمام مدت زمامداری بوش همين بود. خود مسعود رجوی هم نوشته بود که خطر امروز جهان نه جنگ، بلکه «نه جنگ» است و در پيام مهرماه خود قول داده بود که بعد از حمله هوايی آمريکا به ايران، کار به حمله زمينی می کشد و مجاهدين در آن حرف آخر را خواهند زد (به کار کرفته خواهند شد). محتوی راه حل سوم مريم رجوی هم که به وسيله همسرش تهيه شده است همين بود و هنوز هم اگر پايش بیفتد همين است.

به این معنی که به جای حمله نظامی مثل حمله صدام به ايران، مثل خود صدام بعد از شکستش از ايران، از مجاهدين خلق به عنوان سرباز استفاده شود و آمريکا بعد از ويران کردن تاسيسات ايران از طریق هوا به مجاهدين (درست مثل صدام) پوشش نظامی بدهد تا اين ها کار را از پيش ببرند. و البته خیال بد نکنيد چون مجاهدين در آن صورت اين کار را برای منافع ملی ایران انجام می دادند نه برای تکمیل نقشه خاورمیانه بزرگ بوش، بوش هم محض رضای خدا و نجات مردم ايران و بدون هيچ چشمداشتی به اين ها در آن صورت کمک می کرد.

همین روزنامه واشنگتن تايمز يکی از خدمتگزاران دست چندم لابی نيوکنسرواتور هاست. دو مجموعه لابی با هم در امریکا در جنگند. یکی منافع خود و آمريکا را در حمله نکردن آمریکا به ايران و تحريم همه جانبه نکردن ايران و به قول مسعود و مريم و افرادی که با پول پرداختی آن ها زندگی می کنند، از طريق "مماشات می بيند، و یکی ديگر که متشکل از نيوکنسرواتور ها و دولت اسراييل است و بر عکس مجموعه لابی اول تمام تلاشش را برای آماده کردن حمله به ايران به قيمت نابودی کشور ما متمرکز کرده است.

مجاهدين توسط اين لابی به خدمت گرفته شدند. اما با آمدن اوباما اين لابی فعلا تضعيف شده است. بوش مجاهدين را در اول کار حمله به عراق جزئی از ارتش صدام می دانست (با توجه به همه آنچه از روابط مجاهدين و صدام می دانيم) و بنابر اين به پادگانی که عراق در اختیار آن ها قرار داده بود و از آن محافظت می کرد (الخالص موسوم بهخ شهر اشرف) حمله نمود تا هم بتواند کار خود را از پيش ببرد و هم رژيم ايران را در حمله به عراق با خودش موافق سازد.

اما مسعود رجوی بعد از کشته شدن افرادش در زير بمباران بوش به يک تواب تمام عیار تبدیل شد و به انجام خدماتی به آمریکا و اسراييل پرداخت تا آن ها صداقت او را در تواب شدن بپذيرند. آن ها هم استفاده های خود را از این تواب دوآتشه کردند و بعد هم او را کنار گذاشتند. در همان حال با استفاده از ليست تروريستی توانستند او را با تهدید به نگاه داشتن در اين ليست یا تطميع به خروج آن پيوسته در حالت یک موجود اطاعت پذير و فعال در جهت اثبات توابيت خود نکاه دارند که هم می ترسد و هم امیدوار است و در نتيجه به اطاعت هرچه بيشتر ادامه می دهد.

تفاوت خودی با غیر خودی و ابزار مورد استفاده همین است که امروز می بينيم. حودی ها جايشان محکم است اما مسعود و مريم غیرخودی تواب و خدمتگزار با خواهش و تمنا هم نمی توانند حتی امنیت پادگان الخالص صدام (شهر اشرف) را تحت نظارت دوباره امريکا قرار دهند. اين ماجرا طولانی است و من فقط به یک گوشه کوچک آن اشاره ای بسیار مختصر کردم.

اساسا سازمان مجاهدين به دليل بی پايگاهی در ميان مردم ايران تنها راه بفای خود را در حمايت بيگانگان جستجو می کند و صدام یا بوش يا شارون يا نتانیاهو برایش فرقی ندارد. ترس رژيم هم نه از مجاهدين بلکه از کسانی است که مجاهدين می توانند در خدمت آن ها عليه رژیم و در جهت منافع آن ها به کار گرفته شوند. همانطور که نوشتم در اين باره گفتنی ها بسيار است.

حمید . ت :

دو مطلب درباره حسن داعی کیست؟

هرکس را باید دید که از کجا میخورد واز کجا تغذیه میشود بعد میتوان گفت که چه نیتی دارد . مریم رجوی هم اعلام میکرد که «با دخالت نظامی خارجی مخالف » است ولی تمامی سیاستهای سازمانش دقیقا در هماهنگی کامل با جنگ طلبان بود. مسعود رجوی همسرش در پیامی میگفت که امروز نه گفتن به جنگ یک «خطر برای جامعه جهانی » است . او تمامی سیاستهایش رابرای ایجاد «جرقه جنگ » کوک کرده بود در زیر یک لینک از سایت چه باید کرد http://www.chebayadkard.com/chebayadkard/sokhan/20080623/maghaleh349.pdf

سرانجام سازمان مجاهدین خلق بعد از مدت ها سکوت، بطور تلویحی با چاپ عکس حسن داعی الاسلام از اعضای ارشد این فرقه بر نقش وی در راستای استراتژی جنگ طلبی و آتش افروزی اعتراف کرد. این در حالی است که تا کنون حسن داعی الاسلام برای خوشایند لابی های وابسته به گروههای جنگ طلب در آمریکا خود را حسن داعی معرفی می کرد و سایت های رسمی مجاهدین نیز از چاپ مقالات و نوشته های وی اجتناب می کردند. اما در روزهای اخیر سایت های اینترنتی مجاهدین مطالب و عکس حسن داعی الاسلام را با همین نام به شکل زیر منتشر کرده اند.

http://www.pasargadcity.com/index.php?option=com_content&task=view&id=5…

هر کس که سابقه آشنایی چهره به چهره با حسین داعی الاسلام و فاطمه داعی الاسلام از اعضای مرکزیت و شورای رهبری این فرقه داشته باشد، متوجه می شود که باصطلاح حسن داعی همان حسن داعی الاسلام می باشد که برای رد گم کردن رسانه های اپوزیسیون بدون اینکه هویت سازمانی و تشکیلاتی خود را آشکار کند به تخطئه اپوزیسیون و روشنفکران صلح طلب ، از جمله پرفسور هوشنگ امیر احمدی و ... در آمریکا پرداخته است.

لازم به یادآوری است که در تاریخ 15.08.2007 محمد حسین سبحانی از فعالین حقوق بشر و یکی از اعضای سابق سازمان مجاهدین در مقاله ای با عنوان " رهبران فرقه ها تاریخ و مدت مصرف اعضا را مشخص می کنند " نقش و اهداف سازمان مجاهدین خلق را در مورد بکارگیری حسن داعی الاسلام در کشور آمریکا افشا کرد . محمد حسین سبحانی در این مقاله نوشته بود :

حسین داعی الاسلام با نام مستعار علی قادری از اعضای قدیمی و ارشد سازمان مجاهدین خلق و از زندانیان سیاسی رژیم شاه می باشد که بعد از آزادی از زندان در بخش اجتماعی سازمان تحت مسئولیت محمد ضابطی فعالیت خودش را با سازمان ادامه داده است. وی بعد از شروع مبارزه مسلحانه در 30 خرداد 1360 به همراه مهدی فتح الله نژاد و منصور بازرگان تحت مسئولیت ابراهیم ذاکری سازماندهی شاخه سیاسی، نظامی سازمان رادر منطقه کردستان ایران و سپس عراق را بر عهده داشت. وی در سال 1364 در موضع عضو مرکزیت سازمان و معاونت مهدی ابریشمچی را در بغداد در موضع مسئولیت بخش پشتیبانی سازمان بر عهده داشت. اما وی بعد از سال 1368 و طلاق های اجباری در سازمان تحت برخورد قرار گرفت و از جایگاه خلاق و نظریه پردازی کنار گذاشته شد.

هنگامیکه تاریخ مصرف و استفاده حسین داعی الاسلام تمام شد، از سوی رهبری فرقه خواهرش فاطمه داعی الاسلام را برای جلوگیری از جدایی حسین داعی الاسلام، به عضویت شورای مرکزی ، و بعدها به عضویت شورای رهبری سازمان در آورد.

اما بعد از حسین داعی الاسلام و فاطمه داعی الاسلام، هم اکنون نوبت به حسن داعی الاسلام برادر دیگر از این خانواده رسیده است.

حسن داعی الاسلام نیز که از اعضای فرقه محسوب می شود، مدتها به دلیل اینکه اقامت در کشور آمریکا را رها نکرده و به عراق برای اقامت دائم در فرقه نرفته بود، مورد سرزنش کامل مسعود رجوی قرار داشت. اما هم اکنون به دلیل سیاست های جدید سازمان بعد از سرنگونی صدام حسین، و تسلط وی به زبان انگلیسی مورد توجه و استفاده فرقه در آمریکا قرار گرفته است... و در حالیکه تاریخ مصرف افرادی مثل علیرضا جعفرزاده و علی صفوی رو به اتمام است، حسن داعی الاسلام فعلا بعنوان "ملی مذهبی" جا زده می شود و در محافل آمریکا مورد استفاده فرقه قرار می گیرد، بدون اینکه از سابقه خانوادگی وی در دیرون فرقه سخنی به میان آورده شود. البته در آینده نزدیک به دلیل مصرف زیاد رهبری فرقه از حسن داعی الاسلام در آمریکا، رابطه مخفی وی با سازمان مجاهدین بر ملا خواهد شد و باز او نیز به مانند بقیه از جمله برادر و خواهرش به دور انداخته خواهد شد.

لازم به یادآوری است که علاوه بر محمد حسین سبحانی، آقای رضا فانی یزدی از اعضای هیئت رئیسه اتحاد جمهوری خواهان ایران نیز در مقاله ای در سایت اخبار روز با عنوان " شیوه های اطلاعاتی اپوزیسیون جنگ طلب " نقش حسن داعی الاسلام را این ارتباط افشا کرده است. آقای رضا فانی یزدی که از اعضای ارشد سازمان چریک های فدایی خلق و از زندانیان سیاسی رژیم شاه و رژیم جمهوری اسلای بوده است در این ارتباط نوشته است:

هر اقدامی در مخالفت با جنگ یا تلاش در جهت یافتن راههای مسالمت آمیز برای کنترل و حل بحران در منطقه چه از سوی برجسته ترین سناتورها و نمایندگان ایالات متحده باشد و چه از طرف فعالین سیاسی، شخصیت های حقوق بشری، و یا استادان دانشگاهها و کارشناسان ایرانی مقیم خارج کشور مورد سوءظن و اتهام قرار می گیرد. بعضی در ایالات متحده تا آنجا پیش رفته اند که حتی سفر خانم نانسی پولسی، سخنگوی مجلس نمایندگان امریکا به سوریه و تلاش ایشان در جهت همراه ساختن سوریه در حل بحران را که بخشی از توصیه های کمیسیون بیکر-هامیلتون بود نیز مورد سوال قرار دادند.

اما جالب تر از همه، گروه های ایرانی طرفدار جنگ در خارج کشور هستند. برخی از این گروه ها فاقد کمترین پایگاه اجتماعی و سیاسی در ایران بوده، فعالیت های آنها طی سالهای گذشته بیشتر از آنها چهره ای پادو و مزدور را در اذهان تداعی کرده و تنها امیدشان برای دستیابی به قدرت سیاسی و بازگشت به ایران، به اتکای ارتش خارجی می باشد. تا دیروز در جنگ صدام با جمهوری اسلامی ایران مزدوری صدام را می کردند و با تهیه اطلاعات و خرابکاری، پروژه های استخبارات عراق را علیه مردم هر دو کشور پیش می بردند و امروز که دیگر صدام در کار نیست، در خدمت به پروژه براندازی نومحافظه کاران امریکا کمر بسته و خود را در خدمت اهداف جنگ طلبانه آنها قرار داده اند.

این جریانات با تشدید فعالیت های ضد جنگ و حضور هر چه بیشتر مخالفین جنگ بویژه در میان ایرانیان خارج کشور، با عصبانیت به شیوه های اطلاعاتی مشابه با دستگاهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران توسل جسته و مخالفین جنگ را مورد اتهام قرار داده و سر رشته هر نوع مخالفتی را با جنگ به رژیم جمهوری اسلامی ایران مربوط دانسته و با این اتهامات امیدوارند که بخشی از طرفداران صلح و مخالفین جنگ را به انفعال واداشته و خانه نشین نمایند. مقاله آقای حسن داعی نمونه بسیار برجسته از فعالیت گروه های جنگ طلب خارج نشین ایرانی است که با توسل به شیوه های اطلاعاتی و کاملا مشابه با روش های حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان، هرگونه مخالفت با جنگ را به جمهوری اسلامی ایران مربوط دانسته و ...

در پایان سایت ایران قلم لازم می داند پرسش هایی را در پیشگاه مردم و افکار عمومی از رهبری فرقه مجاهدین خلق مطرح کند، هر چند که اگر سازمان مجاهدین در قبال اعمال خود مسئول و پاسخگو بود، دیگر فرقه نمی شد و در لیست گروه های تروریستی جا نمی گرفت. در هر صورت ما وظیفه خود می دانیم جهت روشن شدن افکار عمومی پرسش های زیر را از مسعود رجوی و مریم رجوی مطرح کنیم.

1 ـ چرا حسن داعی الاسلام از اعضای ارشد فرقه مجاهدین خلق خود را از اعضای سابق گروه " ملی مذهبی ها " جا زده است و از هویت سیاسی، ایدئولوژیک خود و ارتباط تشکیلاتی با سازمان مجاهدین سخنی نگفته است؟

2ـ در حالیکه رهبری فرقه سازمان مجاهدین خلق با راه انداختن علم و کتل و زنجیر زنی به مناسبت عاشورا در پادگان اشرف و همچنین امام زمان خواندن خود، مدعی اسلام انقلابی ... است ، چرا نام " اسلام " را از فامیلی حسن داعی الاسلام حذف کرده است؟ دلایل سیاسی و تشکیلاتی آن چه بوده است؟

3ـ چرا رهبری فرقه مجاهدین سوابق ترددات و سفرهای حسن داعی الاسلام به عراق در زمان حاکمیت صدام حسین، و همچنین در شرایط فعلی به فرانسه و شهرک اوورسورواز برای توجیه شدن توسط رهبری فرقه را پنهان نگاه می دارد؟

4ـ ممکن است رهبری فرقه مجاهدین پاسخ دهد بعد از مصرف علی صفوی، علیرضا جعفرزاده و حسن داعی الاسلام نوبت کیست که برای تشویق بخش جنگ طلب در آمریکا بکار گرفته شود؟

کیانوش توکلی :

دوستان گرامی ، بجای «جنگ حیدری _ نعمتی » در اربتاط با نوشته اقای حسن داعی منطقی این است که با طرح سئوالات مشخص و پایه ای موضوع لابی گری را به بحث صفحه شما مبدل کرد . از آنجا که شخصا این مقاله را در ایران گلوبال به چاپ رساندم؛ سئولات معینی را از جناب داعی طرح می کنم و امیدوارم که ایشان به این سئوالات پاسخ مشخصی دهند 1_ آیا لابی گری بخودی خود یک کار منفی است 2_ آیا مخالفت این دسته از لابی ها برای بهبود رابطه ایران و امریکا و جلوگیری از حمله امریکا وتحمیل جنگ دیگر به مردم ایران بنظر شما کار منفی است ؟ 3_ شما بخوبی می دانید که در مقابل لابی های نوع اول ؛ گروه دیگری از لابی های نئوکانها جنگ طلب هستند که به دولت های وقت امریکا فشار می اورندتا آنها را قانع سازند که به ایران حمله نمایند؛ ایا شما موافق لابی های جنگ طلب امریکایی هستید؟

حوادث و تحولات سیاسی بسیاری در کشور در حال وقوع است اما با تعجب اکثر مقالت و سخنرانی ، و گفتگو های شما علیه لابی های مخالف جنگ است .

جناب آقای حسن داعی ! تا آنجا که من به یاد دارم شما کلمه ای در محکومیت جنگ طلبان نئو کان ننوشته اید ایا می توانید تصور کنید وقتی سناریو عراقی در ایران اجرا شود چه سرنوشتی این کشور و مردم بیچاره آن خواهند داشت شود و از ایران چه چیزی باقی خواهد ماند ؟!

شخصا مخالف هر گونه حمله نظامی علیه ایران هستم . منتظر پاسخ شما جناب داعی هستم و از کامنت گذاران خواهش می کنم که خونسردی خود را حفظ نمایند و با استدلال و مدرک سخن بگوئید و از هر گونه توهین جدا خودداری فرمائید .

سخن آخر اینکه جناب داعی گرامی ، ایران گلوبال مخالف روش و سیاست تک صدایی است و از این پس لطف کنید همراه با مقاله خود، نوشته مخالفین سیاسی خود و یا پاسخ آنان را یک جا برای درج در ایران گلوبال ارسال کنید. از همکاری شما متشکرم.

کامران :

جناب داعی درود. لابی های جمهوری اسلامی بعد از قیام بزرگ مردم نمی توانند کارشان را براحتی به پیش ببرند. این جیره خواران با پولهای کلان این ملت محروم برای حکومت دلالی می کنند و چهره اپوزیسیون نظام را همانطور که ولایت می خواهد معرفی می نمایند. نظام تروریستی و جنگ طلب خامنه ای را صلح طلب معرفی می نمایند و اپوزیسیون جدی و اصلی نظام را جنگ طلب معرفی می نمایند. خود با شیطان بزرگ معامله می کنند و اپوزیسیون را همدست آمپریالیسم معرفی می کنند. با کمک آمریکا شورا و مجاهدین خلق را در لیست سیاه قرار می دهند و با کمک بوش شهر اشرف را بمباران می نمایند و آنها را همدست نئو کانها می نامند. با چراغ سبز آمریکا و نوکرانش ایرانیان اشرف را بخاک و خون می کشند و کارناوال شادی ضد امپریالیستی برگزار می نمایند. این است وصف ولایت اشرار و همراهان و همنظران و همسفرانش در جبهه ضد امپریالیستی امام راحل.

رضا فانی یزدی :

نگاهی به مقاله آقای حسن داعی

شیوه های اطلاعاتی اپوزیسیون جنگ طلب با تشدید بحران در منطقه و احتمال حمله نظامی به ایران طی چندماه گذشته شاهد افزایش چشمگیر فعالیت هر دو گروه موافق و مخالف جنگ هستیم. بازتاب اخبار و رویدادهای وحشتناک عراق در رسانه های عمومی بویژه از طریق شبکه اطلاع رسانی اینترنت در چند سال گذشته ، اخبار و موضوعات مربوط به جنگ را از حوزه محدود اتاق های دربسته جنگ در ستادهای فرماندهی نظامی و حکومتی خارج نموده و در مرکز توجه افکار عمومی جهان قرار داده است.

مشاهده تصاویر دردناک جنگ و اخبار روزانه کشتار و داستانهای غم انگیز از زندگی روزانه مردم و نظامیان در عراق نه تنها به میزان زیادی به افزایش مخالفتها بر علیه جنگ کنونی در عراق انجامیده که توجه بخش عمده ای از فعالین صلح و حقوق بشر و مخالفین جنگ را به خطر توسعه این جنگ به ایران و احتمال وقوع فاجعه دیگری در منطقه نیز جلب نموده است.

تلاش برای پرهیز از جنگ

جامعه ایرانیان خارج کشور و بویژه طرفداران صلح و حقوق بشر و هواداران تحولات مسالمت آمیز دمکراتیک در ایران با نگرانی از وضعیت جدید در منطقه و احتمال وقوع تقابل نظامی ایران و ایالات متحده که بطور جدی با تحریکاتی از جانب هر دو طرف بر شدت آن افزوده شده است، بحران کنونی را تعقیب نموده و تمام تلاش خود را معطوف آن داشته اند که با تمام امکانات موجود از وقوع این فاجعه جلوگیری نمایند.

برپایی تظاهرات خیابانی، تهیه طومارهای مخالفت با جنگ، برگزاری سمینارهای مشترک با سایرگروههای طرفدار صلح، درج مقالات، تماس با شخصیت های موثر در روند تصمیم گیری های سیاسی در ایالات متحده و اروپا، راه اندازی سایتهای اینترنتی و برگزاری سخنرانی ها و شرکت در پارلمان ها و مجالس قانونگذاری در اروپا و امریکا و دیگر اشکال متنوع که با توجه به امکانات موجود و ابتکار فعالین صلح و حقوق بشر در سراسر جهان به کار گرفته شده است، بخشی از تلاش خستگی ناپذیر مخالفین جنگ و تقابل نظامی احتمالی است که تاکنون انجام گرفته و موثر نیز افتاده است. گرچه مجموعه این اقدامات از هماهنگی و سازماندهی واحدی برخوردار نبوده، اما وجدان صلحدوست و مخالف خشونت و خونریزی موجب آن شده است که هر کدام از ما گرچه جداگانه، اما با انگیزه ها و احساسات مشابه انسانی و صلحدوستانه در مخالفت با جنگ و خونریزی به گونه ای فعال در کنار سایر محافل صلحدوست جهانی برای جلوگیری از این فاجعه وارد عمل شویم.

مخالفت طرفداران جنگ با جنبش صلح

مخالفت با جنگ از هر دو سوی گرایشات جنگ طلب چه در حکومت جمهوری اسلامی ایران و چه در ایالات متحده بشدت مورد مخالفت و اتهام زنی قرار گرفته است. هرگونه مخالفت با سیاست های جنگ طلبانه و تحریک آمیز گرایشات نظامی امنیتی در ایران در هر زمینه ای بشدت سرکوب شده و تحت پیگرد مقامات امنیتی جمهوری اسلامی ایران قرار می گیرد. کمترین مخالفت با ادامه پروژه غنی سازی، مخالفت با دخالت جمهوری اسلامی ایران در امور کشورهای همسایه و یا خواست توقف حمایت از گرایشات مذهبی و افراطی در منطقه بشدت سرکوب شده و مخالفین به اتهام جاسوسی و پیشبرد سیاست های براندازانه تحت شدیدترین پیگردها قرار میگیرند. در این موارد هرگونه اعتراضی به سیاستهای تحریک آمیز مقامات نظامی امنیتی ایران،برچسب اتهام همکاری با سازمانهای جاسوسی غربی می گیرد. دایره این اتهامات تا آنجا پیش میرود که حتی برخی چهره های شاخص نظام که در شرایط کنونی با سیاستهای فوق موافق نیستند، مورد اتهام قرار گرفته و آخرین نمونه آنها دستگیری آقای موسویان است.

بخش نظامی-امنیتی رژیم جمهوری اسلامی ایران از آنجا که ماندگاری خود را در حاکمیت در هرچه بحرانی تر شدن اوضاع و حفظ شرایط کنونی به حالت نه جنگ و نه صلح و حتی در مواردی پیشبرد سیاست رویارویی محدود نظامی می بیند، بشدت جریانات مخالف جنگ و حتی بخشی از محافل قدرتمند درون نظام را که خواهان کاهش بحران کنونی هستند، زیر نظر داشته و از طرق گوناگون در تلاش است که با سرکوب و اتهام زنی عرصه را بر آنها تنگ نموده و سیاستهای تحریک آمیز خود را همچنان ادامه دهد.

سخنرانی های آقای احمدی نژاد در آخرین سفرهای داخلی ایشان در یکی دو روز گذشته و مخالفت سرسختانه ایشان با هرگونه عقب نشینی و مذاکره در رابطه با بحران هسته ای، بارزترین نشانه این سیاست خطرناک می باشد.

گروه نظامی-امنیتی حاکم در ایران که منافع و ادامه حیاتش به حفظ بحران کنونی و حتی در مواردی تشدید آن تا مرحله تقابل نظامی گره خورده است، تنها مخالف موجود برای جنبش صلح نیست. در این سوی اقیانوس ها نیز محافل دیگری وجود دارند که گرچه خوشبختانه دیگر در مقام سخنگوی مطلق جامعه و حکومت ایالات متحده نمی توانند سیاست خود را پیش ببرند، اما همچنان در رویای پیشبرد سیاست های نومحافظه کارانه خود در منطقه خاورمیانه بوده و بدنبال گسترش جنگ به ایران می باشند و هرگونه مخالفت با این سیاست را با اتهام به همکاری با بنیادگرایی و تروریسم گره زده و در پشت هر سیاست مخالف جنگ در این منطقه بدنبال کشف توطئه های همکاری با رژیم های بنیادگرا و حامی تروریسم در منطقه از جمله ایران هستند.

هر اقدامی در مخالفت با جنگ یا تلاش در جهت یافتن راههای مسالمت آمیز برای کنترل و حل بحران در منطقه چه از سوی برجسته ترین سناتورها و نمایندگان ایالات متحده باشد و چه از طرف فعالین سیاسی، شخصیت های حقوق بشری، و یا استادان دانشگاهها و کارشناسان ایرانی مقیم خارج کشور مورد سوءظن و اتهام قرار می گیرد. بعضی در ایالات متحده تا آنجا پیش رفته اند که حتی سفر خانم نانسی پولسی، سخنگوی مجلس نمایندگان امریکا به سوریه و تلاش ایشان در جهت همراه ساختن سوریه در حل بحران را که بخشی از توصیه های کمیسیون بیکر-هامیلتون بود نیز مورد سوال قرار دادند.

اما جالب تر از همه، گروه های ایرانی طرفدار جنگ در خارج کشور هستند. برخی از این گروه ها فاقد کمترین پایگاه اجتماعی و سیاسی در ایران بوده، فعالیت های آنها طی سالهای گذشته بیشتر از آنها چهره ای پادو و مزدور را در اذهان تداعی کرده و تنها امیدشان برای دستیابی به قدرت سیاسی و بازگشت به ایران، به اتکای ارتش خارجی می باشد. تا دیروز در جنگ صدام با جمهوری اسلامی ایران مزدوری صدام را می کردند و با تهیه اطلاعات و خرابکاری، پروژه های استخبارات عراق را علیه مردم هر دو کشور پیش می بردند و امروز که دیگر صدام در کار نیست، در خدمت به پروژه براندازی نومحافظه کاران امریکا کمر بسته و خود را در خدمت اهداف جنگ طلبانه آنها قرار داده اند.

این جریانات با تشدید فعالیت های ضد جنگ و حضور هر چه بیشتر مخالفین جنگ بویژه در میان ایرانیان خارج کشور، با عصبانیت به شیوه های اطلاعاتی مشابه با دستگاهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران توسل جسته و مخالفین جنگ را مورد اتهام قرار داده و سر رشته هر نوع مخالفتی را با جنگ به رژیم جمهوری اسلامی ایران مربوط دانسته و با این اتهامات امیدوارند که بخشی از طرفداران صلح و مخالفین جنگ را به انفعال واداشته و خانه نشین نمایند.

شیوه های مشابه حسن داعی و حسین شریعتمداری

مقاله آقای حسن داعی نمونه بسیار برجسته از فعالیت گروه های جنگ طلب خارج نشین ایرانی است که با توسل به شیوه های اطلاعاتی و کاملا مشابه با روش های حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان، هرگونه مخالفت با جنگ را به جمهوری اسلامی ایران مربوط دانسته و با شرارت و جعل مطالب، تلاش کرده است که:

یک- با ارائه برخی مطالب ساختگی، مجموعه فعالین مخالف جنگ را در یک سناریوی خود ساخته به دستگاه های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران نسبت دهد و بدین وسیله هرگونه تماس، حمایت و همراهی با آنها را تماس با مقامات امنیتی ایرانی جلوه داده و از آنجا که چنین تماسهایی در ایالات متحده و سایر کشورهای غربی تحت تعقیب قانونی قرار می گیرند، به شیوه ای رذیلانه مخالفین جنگ را مرعوب نموده و منفعل نماید.

دو – مجموعه اطلاعاتی که ایشان به کمک برخی دیگر از جنگ طلبان محافظه کار امریکایی ارائه می دهند، بیشتر می تواند توسط دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده برای اتهام زدن به افراد مورد استفاده قرار گیرد.

سه – اگر سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و دیگرکشورهای غربی قرار بود به شیوه استخبارات عراق و یا وزارت اطلاعات ایران و یا نهادهای اطلاعاتی موازی در جمهوری اسلامی ایران عمل نمایند، مقاله آقای حسن داعی به خوبی می توانست به عنوان یک کیفر خواست تهیه شده اطلاعاتی در اختیار آنها قرار گرفته و تعداد قابل توجهی از ایرانیان مقیم خارج کشور را به سلول های انفرادی در زندانهای این کشورها و یا به گوانتانامو بفرستد. ایشان البته باید بسیار خوشحال باشند که متهمین به همکاری با جمهوری اسلامی، یعنی بخشی از ایرانیان و حتی برخی از سناتورهای ایالات متحده و سایر شخصتی های دیگری که در مقاله ایشان متهم به همکاری با دستگاه های امنیتی ایران شده اند، مطالب تهیه شده توسط ایشان را جدی نگرفته و بر علیه ایشان به محافل قضایی اقامه دعوی نکرده اند.

چهار – آقای حسن داعی نه تنها تعدادی از سناتورهای و شخصیت های سیاسی در ایالات متحده و همچنین گروهی از ایرانیان را که طی سالهای گذشته با شیوه های لابی گری مرسوم در ایالات متحده مشغول فعالیت هستند را متهم به همکاری با دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی و دیگر محافل حکومتی ایران کرده اند، که به بسیاری از شخصیت های مورد احترام و ملی کشور ما از جمله خانم شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل و فعال جهانی حقوق بشر ، آقای اکبر گنجی، روزنامه نگار و مبارزی که به مدت شش سال در زندان رژیم اسلامی مورد اذیت و آزار قرار گرفت و با اعتصاب غذای تاریخی خود تا پای مرگ نیز پیش رفت، و یا خانم فاطمه حقیقت جو، نماینده شجاع و مستعفی مجلس ششم و دیگر شخصیت های ایرانی از جمله محقق برجسته ایرانی، آقای ابراهامیان را نیز متهم به همکاری با لابی ایرانی جیره خوار رژیم اسلامی کرده و تلاش نموده است با ردیف کردن اسامی افراد گوناگون همه را با چوب همکاری با رژیم جمهوری اسلامی متهم نموده و حتی در صورت امکان با پرونده سازی ایشان را مرعوب ساخته و دستگاه های اطلاعاتی را به سراغ آنان بفرستد.

گرچه به کار گرفتن چنین شیوه های کثیف و رذیلانه ای سالهاست از طرف مقامات امنیتی ایران برعلیه مخالفین بکار رفته است، اما برخی وابستگان به اپوزیسیون، بویژه وابستگان سازمان مجاهدین، در این عرصه گوی سبقت را از جمهوری اسلامی ربوده و در مقابله با مخالفین خود و برای حذف آنها از عرصه سیاسی به این شیوه های اطلاعاتی متوسل می شوند.

اپوزیسیون مرعوب نظام جمهوری اسلامی

جالب ترین پدیده قابل تامل اما از مجموعه این مخالفت ها با جنبش صلح در هر دو بخش آن، چه از طرف نظام اسلامی و بخش های نظامی-امنیتی آن، و چه از طرف خارج، بویژه اپوزیسیون جنگ طلب، آن است که هر طرف بقدری مرعوب طرف دیگر است که هر حرکتی را در رابطه با جنگ در یک حلقه مدیریت شده کامل از جانب طرف مقابل می داند. تحلیل حسن داعی از این جهت بقدری مرعوب نظام اسلامی است که نه تنها گروهی ایرانی را که در سالهای اخیر تحت عنوان نایاک به شیوه های جدید لابی گری برای مقابله با جنگ متوسل شده اند را ساخته و پرداخته نظام می داند که حتی بخشی از با نفوذترین محافل سیاسی ایالات متحده را نیز که مخالف جنگ و گسترش ان به ایران هستند را در کنار شناخته شده ترین شخصیت های قابل اعتماد ایرانی در اختیار دستگاه های نظامی-امنیتی نظام اسلامی دیده و همه آنها را تحت مدیریت نظام اسلامی ایران قرار داده است.

اگر به تصویری که این آقایان از امکانات عمل نظام جمهوری اسلامی در محافل قدرت ایالات متحده، شخصیت های سیاسی ایرانی، کانون های حقوق بشری و استادان دانشگاهها و فعالان مطبوعاتی مقیم خارج کشور می دهند، باور کنیم، طبیعی خواهد بود که همچون حسن داعی و دوستان ایشان به این نتیجه گیری برسیم که کاری از دست ما ساخته نیست، از خود و از ملت خود و از روشنفکران، فعالان سیاسی و حقوق بشری و جنبش های اجتماعی داخل کشور و جامعه جهانی مدافع صلح و حقوق بشر و دمکراسی ناامید شویم و خودباخته و مرعوب، چشم به انتظار معجزه ی ارتش های خارجی بنشینیم. روزی دستمان را به سوی صدام دراز کنیم و در حاشیه توپ و تانک او برای آینده خود در کشور رویا پردازی کنیم و روزی دیگر به پروژه های ایدئولوژیک نومحافظه کارانه متوسل شویم و در آرزوی جنگ، هیزم بیار معرکه باشیم و سوار بر بالهای موشک های کروز، رویای بازگشت به قدرت را در مغز مرعوب شده خود بپرورانیم و هر مخالف جنگ و ویرانی کشور را متهم به همکاری با نظام اسلامی نماییم.

مخالفت های گسترده جنبش جهانی صلح طی سالهای گذشته و تجربه دردناک درگیری های داخلی عراق و گسترش تروریسم و ناامنی در سراسر این کشور و تلفات سنگین و جبران ناپذیر انسانی و مادی برای همه طرفهای درگیر در جنگ عراق، خوشبختانه بخش قابل ملاحظه ای از محافل قدرت و تصمیم گیری در ایالات متحده را به تجدید نظر در سیاست این کشور واداشت.

نگرانی از وضعیت آینده در کل منطقه و سرنوشت رژیم های اسلامی از جمله عربستان سعودی، کشورهای حوزه خلیج، و حتی موقعیت شکننده قدرت در پاکستان و افغانستان به خصوص در رابطه با موقعیت استراتژیک این کشورها در زمینه کنترل منابع مورد نیاز انرژی جهانی موجب آن شده است که گزینه حمله نظامی در مورد ایران گرچه هنوز کاملا منتفی نیست، اما بطور جدی از همه طرف با آن مخالفت می گردد.

جنگ، رمز بقای نظامی-امنیتی ها

امروز به جرات میتوان گفت که سیاست تشنج و تحریکات نظامی و تمایل به گسترش جنگ در منطقه عمدتا به سود بخش نظامی-امنیتی حاکم در جمهوری اسلامی است. این بخش برای تضمین آینده خود در قدرت سیاسی کشور و برای کنترل بودجه های مخفی میلیارد دلاری، به بهانه پیشبرد پروژه های تسلیحاتی و دفاعی، به هرچه نظامی کردن بیشتر و حفظ فضای تقابل در منطقه نیازمند است. اپوزیسیون جنگ طلب ایرانی، از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران، و سایر گروه هایی که تصور بازگشت از طریق جنگ را در سر می پرورانند، از این جهت که بر طبل جنگ می کوبند و به حفظ فضای متشنج در منطقه کمک می کنند، در حقیقت بی جیره و مواجب در خدمت گرایش نظامی-امنیتی حاکم در ایران قرار گرفته اند.

پرويز :

گزارش روزنامه واشنگتن تایمز در مورد نایاک و تریتا پارسی

مثل اينكه آب به لانه مورچگان افتاده وقوم خويش هاي آخوندها به درد چكنم چكنم گرفتار شده اندحسن داعی در مقالات و مصاحبه های روشنگرانهای که در روزنامه ها، سایتهای خبری و رادیو تلویزیونها داشت، پرده از فعالیتهای لابی رژیم در آمریکا به سرکردگی تریتا پارسی، هوشنگ امیراحمدی، سیامک نمازی و ... برداشته بود. مسئولان لابی رژیم در آمریکا تلاش کردند به هر ترتیب وی را خاموش کنند.

از قرار معلوم تیر دشمنان مردم ایران به سنگ خورده وپته پاسداران سياسي ولباس شخصي هاي رژيم روي آب افتاده است.با درود برجناب حسن داعي وپشتكاري بي نظيرش كه نگذاشت سر خون مردم ايران معامله كنند.هميشه اينطور بوده كه طالبان نفت ودلار با آخوندهاي جنايتكار زيرزيركي لي لي به لالاي هم ميگذاشتند به هم نان قرض مي دادند وخلاصه هواي هم ديگر را خوب داشتند.آنچه كه در اين وسط قرباني ميشد مردم مظلوم ايران بودند. يك بار ديگر به شما درود مي فرستم وبه نظر من وظيقه هر ايراني وطن دوست است از كه از تلاشهاي حسن داعي تشكر كند.ايشان به هيچ حزب وگروهي وابسته نيست ويك انسان كاملا آزاده ايي است.

بهار میاید :

چه کسی حساب باید پس بدهد؟

در اینکه رژیم جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم دجال برای ماندن خود دست به هر دسیسه ای میزند شکی نیست واینکه مخالفین فکری خود را هم به «اجنبی » بچسباند باز شکی نیست این روش تمامی نیروهای سرکوب گر ودجال ا ست که دگر اندیشان و مخالفین فکری خود را به «دشمن » نسبت دهند و این است که نباید تعجب کرد که کسی در پشتیبانی از حسن داعی و مجاهدین خلق دگر اندیشان فکری خود را تهدید به «جوابگویی » و نسبت به وزارات اطلاعات رژیم میکند چون مانند او نمیاندیشد . از خصیصه های نیروهای سرکوبگر ارتجاعی میباشد که فرق هم نمیکند اسمش را جمهوری اسلامی بگذارد ویا «جمهوری دمکراتیک اسلامی » هردو یک رفتار دارند وساختار بسیار شبیه هم دارند.

ولی اینکه چه کسی باید جواب پس بدهد که درمقابل مکاری های رژیم در منطقه که یک روز از اسرائیل سلاح میخرد ویک روز برایش خط ونشان میکشد وبرعکس ، این ها حسابشان پاک است . هم امریکا ، هم اسرائیل و هم رژیم وهم رژیمهای منطقه همه این ها ضد مردمی میباشند و مرتجع

ولی کسانی که یک روز به نام «انقلابی وانقلابی گری اصول گرا» دست در دست صدام حسین یعنی دشمن مردم عراق و ایران گذاردند و بقول خود رجوی «ننگ » همکاری با صدام را «برپیشانی »نهادند باید جوابگو ی ادعاهای «مردمخواهی »خود به مردم باشند که چگونه با یک دیکتاتور مانند صدام که هم مردم خود را سرکوب میکرد و هم بر مردم ایران بمب فرو میریخت دست «برادری » وبقول رجوی «همخونی » دادند ودر جنگ ارتجاعی تحمیل شده به مردم ایران وعراق به نفع یک طرف یعنی عراق وارد این جنگ شدند

وبعد نیز در ادامه توطئه های امپریالیستی - ارتجاعی در منطقه باز خود را بدولت بوش وصل کردند و در یک جبهه ارتجاعی در منطقه درمقابل جبهه ارتجاعی دیگر با همخوانی جمهوری اسلامی به نفع دشمنان مردم مانند خانم رجوی هرروز بر طبل جنگ کوبیده و همزبان با بوش خواستار« دمکراسی از دمشق تا تهران » شده است و همچنین از زبان سخنگوی اشرفش حسین مدنی اعلام میکند که «آماده هرنوع همکاری با کشورهای دمکراتیک از جمله با آمریکا میباشد» وهرروز بر طبل جنگ میکوبد بطوری که رجوی در پیامی میگوید «امروز نه به جنگ گفتن یک خطر برای جامعه جهان است» و نا امید اش را از ایجاد یک جنگ بیان میکند. امروز هم در یک جنگ روانی و عملی ارتجاعی که یکسرش در منطقه امریکا ، اسراییل ، کشورهای عربی و بازماندگان بعثی در عراق است در مقابل جبهه دیگر ارتجاعی یعنی جمهوری اسلامی ، حماس حزب الله وارد شده وباز هم خود رابه سنگر دیگر مرتجعین رسانده و همراه با لابی های صهیونیستی ونئوکانها وکشورهای عربی مرتجع بر ضد مردم ایران و عراق توطئه میکند . علاوه بر اینکه باید سی سال نابود کردن انرژی افرادی را که در خدمت مردم خود برای آزادی وسرنگونی رژیم بطور واقع میتوانستندباشند را باید بدهد که به هرز داده است ، یک روز هوس گرفتن تهران را کرد و عملیات موسو م به ـ«فروغ جاویدان» ویا دروغ جاویدان را برپا کرد وخواست تهران را فتح کند، یک روز کارخانه آدم سوزی سازمان یافته برپا میکرد چون همسرش مریم خا نم چند روزی به جرم پولشویی و اعمال غیر قانونی به زغم فرانسه دستگیر شده بود ، یک روز برای امیال خود برای قدرت دستور «مقاومت تا اخرین قطره خون« را به افراد خود میدهد وماهها قبل از ان سخن از «فاجعه ای « میکند که درمقابل ارتش عراق از ماهها قبل برنامه اش را طرح ریزی کرده بود . یک روز دیگر میخواهد دار وندار خود رابه «دویست میلیون دلار « بفروشد و «اشرف سنگر مقاومت جهانی » ر ا زیرآبش را بزند. یک روز نامه نگاری با رژیم نحس است وبد بعد خود به نا مه نویسی با رئیس مجلس خرفتگان رژیم میپردازد وعملا ولایت فقیه را قبول میکند البته چون خود را هم یک نوع ولایت فقیه بنام «رهبر ایدئولژیک » میبینید وبنام آزادی در داخل وخارج سازمان خود با مخالفین فکری خود سرکوب گرانه برخورد میکند ، شکنجه در داخل سازمانش را سازمان دیده بان حقوق بشر که رژیم را هم بارها محکوم کرده است ، محکوم کرد وتایید کرد . این ها همه بخشی از جنایتهای رجوی است که باید جوابگو باشد ولی میگویند دزد میگوید آی دزد را بگیر که خود گیر نیافتد ولی تاریخ ثبت میکند وذهن مردم هم ! این است که باز مثل همیشه میگویم ننگ با رنگ و فرار به جلو پاک نمیشود و قورباغه را دیگر نمیتوان رنگ کرد وبنام بلبل فروخت ولابی گری ومزدوری برای دیگر جناحهای قدرت های جهانی ومنطقه ای را نمتیوان با «دمکراسی »خواهی ابکی از نوع رجویسمش پوشاند

دوست طبیعت :

آقای داعی سوالها را مدتهاست که جواب داده است

آقای داعی شما اسم واقعی اتان داعی الاسلام است چرا آنرا به داعی تغیی ردادید؟ نقش شما در رابطه با مجاهدین خلق چیست ؟ نظر شما در رابطه با کسانی مانند آقای جعفرزاده ، حسین صفوی ورابطه شما با انها چیست؟ ایا شما یا برادرتان عضو سازمان مجاهدین میباشید؟ شما کار خود را چه مینامید . مثلا اگر گروه صلح طلبان را که بارها «کمک دنده رژیم » نام نهاده اید چرا به کسانی که سعی میکنند از جنگ جلوگیری کنند «کمک دنده رژیم » میخوانید آیا معنی دیگر این نوع اتهامات این نیست که شما در واقع برای جنگ تلاش میکنید؟

فرض کنیم که شما توقع دارید که دولت آمریکا با رژیم دیگر هیچگونه مذاکره ای نکند . تمامی لابی های آنها را اخراج کند . و سیاست سخت درمقابل این رژیم به پیش گیرد. این سیاست سخت چیست ؟ تحریم است . ایا تحریم ها همانطور که در عراق نشان داد باعث میشود که حاکمیت تحت فشار قرار گیرد یا مانند عراق مردم ایران ؟ در مورد سخت گیر سیاسی هم که رزیم راه تنفس های دیگر دارد حال فرض کنیم که یک شرایط مانند عراق پیش آید و رژیم هم تحت فشار واقع شد ولی مانند صدام سرنگون نشد وبرعکس این دشمن تراشیها حتی به رژیم کمک کرد و بخشی از مردم را به پشتیبانی او برد در قدم بعد اگر مانند عراق تمامی این ها انجام شد و رژیم ایران سقوط نکرد توقع بعدی شما از ما بهتران جهان و قدرتمداران جهان چیست ؟

شما میتوانید منکر شوید در مقابل سوالاتی که از شما میشود بصورت فرمی بفرمایید که «مخالف جنگ هستید» ولی سیاست شما شاید شما را به خود فریبی کشد ولی نشان میدهد که شما نظر دیگری را دارید و ابدا در جهت کوبیدن لابی رژیم نیستید بلکه امیال دیگری را در سردارید و خط عراق را برای مردم ایران دنبال میکنید هرچند شرایط متفاوت است و به شما این امکان را نمیدهد ولی دشمنی علنی شما با جریان های صلح جو که علنا انها ر «خدمتگذار رژیم » مینامید ناشی از یک سیاست جنگ طلبانه است . اگر شما حتی در مقابل سوالات کیانوش جواب بدهید که بله «من مخالف حمله نظامی هستم » دشمنی شما با جریانها ضد جنگ نشان میدهد که شما در کدام نقطه ایستاده اید . این است که این سوالات آقای کیانوش مقداری ساده اندیشی است که حتی اگر شما جواب دهید نشانی از این باشد که شما واقعا در حرفهایتان صداقت دارید. این اعمال شماست که نشان دهنده سیاست شماست نه تنها حرفهای شما .

بهرروی شما وکار های چند ساله تان نشان دهنده این است که شما دقیقا یک خط تشکیلاتی را به پیش میبرید وبهیچ روی تنها نیستید که یک تنه میخواهید بر علیه «لابی رژیم »بجنگید بلکه این لابی رژیم بهانه ای است که دولتمردان آمریکا را به یک جنگ و حد اقل سیاست سخت وتحریم بیشتر وبیشتر و محاصره و بعد هم در نهایت درگیری نظامی بکشانید و دستور رئیس تشکیلاتی خود یعنی خانم رجوی را به پیش ببرید که مرتبا از «جامعه جهانی » خواستار «قاطعیت » میشود . این است که شاید شما مرتب سعی در پوشاندن دم وصل شده به تشکیلات مجاهدین داشته باشید و لی قسم هم بخورید ولی متاسفانه دست شما بسیار رو میباشد . این است که من احتیاج به سوال از شما نمیبنیم در واقع خط شما را چندین سال است که میتوان بررسی کرد وا زلابلای فعالیت های رسانه ایتان درک کرد . اگر کسی هنوز کسی خط شما را نشناخته باشد و منتظر است که شما همان را بگویید که انجام میدهید باید ساده اندیش باشد

شما درواقع با این خط هم به رزیم خدمت میکنید زیرا که رژیم احتیاج به فضای جنگی و بحران دارد که بتواند بخوبی سرکوب کند وشما این فضارا ایجاد میکنید . اصولا ا ز فضای بحران جنگی این نیروهای ارتجاعی میباشند سود میبرند این است که شما با ایجاد وتلاش در جهت ایجاد فضای جنگی دقیقا در خدمت رژیم وا رتجاع منطقه وامپریالیسم میباشید زیرا که این ها میباشند که دقیقا نیاز به فضای جنگی وبحرانی جنگی دارند تا بتوانند سرکوب را در کشور ودر منطقه گسترش دهند و یا بیشتر سلاح به کشورهای منطقه بفروش برسانند در یک جو آرام این مردم هستند که خواسته هایشان تیز میشود ولی شما دقیقا در خدمت لابی های جنگی میباشید که فضا را متشنج میکنند تا سلاح را بفروشند و رژیم که سرکوب را گسترش دهد. این نتیجه کار شماست و بهمین علت هم کینه ورزی شما با جنبش صلح طی این سالیان قابل فهم است .

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید