رفتن به محتوای اصلی

تحولات مرزبندي هاي جناحي

تحولات مرزبندي هاي جناحي

صف بندي نيروهاي سياسي در شرايط بحراني كنوني و چگونگي تقابل و يا تعامل آنها به يكي از مهمترين مشغله هاي فكري فعالان سياسي تبديل شده است .

از همين روست كه شاهد انواع و اقسام تحليلها ؛ نتيجه گيريها و حتي پيش بيني ها و گمانه سازيهائي هستيم كه بعضا شايد تعجب آور نيز به نظر برسند .

اما مهمتر از اين تحليلها و برداشتها ؛ نتيجه گيريهاي صورت گرفته مي باشند كه طبيعتا ساز و كار موضع گيري جريانات مختلف در مورد وقايع جاري و رويدادهاي احتمالي آتي را را رقم ميزند .

در طول 30 سال حيات جمهوري اسلامي ؛ جناح بنديها و تقابلهاي سياسي درون حكومتي به قدري سيال و يا بهتر بگويم متلون بوده است كه از يك سو نمي توان هيچ فرد و گروهي را پيدا كرد كه يك تفكر و مشرب مشخص را در طول اين مدت دنبال كرده باشد و از سوي ديگر شاهد پاگيري و تداوم هيچ حزب و يا تشكل سياسي نيز نبوده ايم كه همين مشخصه لااقل تا حدودي هم كه شده در مورد آن صادق باشد .

اگر از عواملي چون منافع طبقاتي و فردي كه بگذريم يكي از مهمترين عوامل در تعيين خط و خطوط سياسي افراد و جناحهاي مختلف حكومتي ؛ راه حلي بوده است كه آنها در هر مقطع براي برون رفت از بحران و پابرجايي جمهوري اسلامي در نظر داشته اند .

اگر به گذشته باز گرديم يك زمان موتلفه ايها و متحدان بازاري آنها با انتقادات شديد از اقتصاد دولتي و دولتي سازيهاي دوران موسوي ؛ جناح مقابل او را متشكل كرده و قدرت را آنچنان از دست خط امامي ها خارج كردند كه توانستند مجلس چهارم را قبضه نمايند و كار طرف مقابل را به جايي بكشانند كه مجمع روحانيون مبارز اعلام تعطيلي نمايد و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي به انحلال كشانده شود . سپس نوبت به كارگزاران سازندگي و هواداران رفسنجاني رسيد تا اصلاحات اقتصادي را پرچم خود قرار داده و با شعار دوري گزيدن از ظاهرنمايي ها و ريش گذاشتن و اوركت پوشيدن ها قدرت فائقه را به چنگ آورند . پس از رو به ضعف گذاشتن قدرت اين جناح در دوم رياست جمهوري رفسنجاني و عقب نشيني پله به پله آنها نوبت به اصلاح طلبها رسيد . خروج از بحران در گرو اصلاحات سياسي و تشنج زدايي با غرب قرار گرفت . پس از تداوم بحرانها در دور دوم رياست جمهوري خاتمي اين جناح نيز بتدريج در موضع ضعف قرار گرفت و جناح تازه اي در مقابل آن شكل گرفت كه معتقد بود خروج از بحرانها در گرو بازگشت به سياستهاي سالهاي آغازين تاسيس جمهوري اسلامي است .

نكته قابل توجه در اين مورد آن است كه نه تنها تفكرات سياسي كاملا از يك سياليت خاص در رابطه با خروج از بحرانهاي حاكميت در هر مقطع برخوردار بوده است . بلكه افراد نيز در موضع گيري به نفع هر جريان و يا جناح تازه شكل گرفته از همين سياليت پيروي كرده اند و يك روز بر روي يك صندلي نشسته اند و فردا صندلي ديگري را ترجيح داده اند . موضع گيري نمايندگان مجلس در هر يك از دوره ها و تغييرات جو عمومي حاكم بر آن حتي در هر دوره به خوبي گواه همين مسئله مي باشد .

مسئله مورد توجه ديگر آن است كه انتخابات برگزار شده در طول سي سال گذشته همواره سهم نيروهاي درون حكومتي را در مجموع حاكميت رقم زده است و بر توفق يك تفكر بر تفكر ديگر صحه گذاشته است . شايد اين تنها كاركرد انتخابات در نظام جمهوري اسلامي بوده است .

اما انتخابات اخير گرچه از يك زاويه ادامه همين ماجراي 30 ساله مي باشد ولي داراي ويژگي هاي خاصي است كه با گذشته تفاوتهاي اساسي را نشان ميدهد . تمام تغييراتي كه در اين دوره نسبت به ادوار قبلي مشاهده مي شود ناشي از دو مشخصه كليدي است ؛ يكي آنكه بحران اقتصادي ؛ اجتماعي و سياسي مبتلا به حاكميت به حدي رسيده بود كه جناح غالب شده در دور قبلي انتخابات را به اين نتيجه رسانده بود كه تنها راه حل اساسي براي خروج از اين بحران يك دست كردن حاكميت در تمام اجزا و جوارح آن است حتي به قيمت حذف كامل تمام مخالفان و جناحهاي رقيب و مشخصه ديگر آن است كه نارضايتي و مخالفت توده ها به حدي رسيده بود كه مجموعه حكومت را به زير سوال برده بودند و ديگر حاضر نبودند از آنها و راي آنها تنها براي قانوني كردن جا به جايي قدرت از يك جناح به جناح ديگر استفاده شود .

از يك سو همان سياليتي كه همواره نيروهاي درون حكومتي براي جا به جايي از يك جناح به يك جناح ديگر در سي سال گذشته از خود نشان داده اند و از سوي ديگر مسئله حذف كامل هر نيروي مخالف و يا معترضي از سوي جناح غالب باعث شده كه در جبهه اي كه موسوم به اصول گرايان بوده و يك پارچه در دور قبلي احمدي نژاد را به قدرت رسانده بودند شاهد شكافي باشيم كه نيروهاي كليدي و مشهور نيز به صف منتقدان پيوسته و در مقابل احمدي نژاد و دارودسته اش موضع گيري نمايند . گرچه ولايت فقيه همچنان از او حمايت نمايد .

تداوم اين تقابل و عميقتر شدن آنرا در پروسه معرفي كابينه جديد و اخذ راي اعتماد از مجلس شاهد خواهيم بود .

از مسائل مطرح شده تا به اينجا چند نتيجه مي توان گرفت :

اولا جناح بندي كه در قبل از 22 خرداد خود را در ميان نيروهاي درون حكومتي و خارج از آن خود را نشان ميداد بسيار سريعتر از آنچه كه هر كسي مي توانست پيش بيني نمايد دچار تغيير و تحول شده و اين جا به جايي روز به روز عمق و ابعاد جديدي به خود ميگيرد .

در قبل از انتخابات اين دوره نيروهاي درون حكومتي به دو جناح خامنه اي ؛ احمدي نژاد با نام اصول گرايان و جناح رفسنجاني و هواداران اصلاح طلبي قابل تقسيم بود . مشخصه اصلي تفكيك اين دو جناح آن بود كه جناح نخست بر اسلاميت نظام ؛ ولايت مطلقه فقيه ؛ بازگشت به شرايط سالهاي نخست رژيم و استفاده از همان شيوه ها و ابزارها تكيه ميكرد و جناح دوم تلاش داشت تا ولايت فقيه را قانونمند كند ؛ جمهوريت رژيم را پررنگتر نموده و يك نو پلوراليسم درون حكومتي ايجاد نمايد .

اين صف بندي با استفاده گسترده از تقلب و راي سازي و پس از آن سركوب خشن مخالفان بعد از انتخابات آغاز به شكستن كرد و با تاكيد احمدي نژاد و دارو دسته اش بويژه عناصر سپاه و بسيج بر انحصارگرايي و حاكم كردن شعار هر كس با من نيست دشمن من است و بركناري نيروهايي مثل اژه اي ؛ صفار هرندي و مديران ارشد وزارت اطلاعات و امورخارجه و پافشاري بر ابقا رحيم مشايي و هم اكنون عدم توجه كامل به خواست جناح اصول گراي مجلس در مورد انتخاب وزراي جديد اين شكاف بيش از پيش عميقتر شده است .

ثانيا جناح بندي نيروهاي اپوزيسيون در داخل و خارج كشور نيز در قبل و بعد از انتخابات نيز كاملا تغيير كرده و رو به تحولات خاصي ميرود كه تظاهرات و موضع گيريها در كشورهاي مختلف و نوع رهبري آنها ؛ مواضع نيروهاي مختلف نسبت به يكديگر و نسبت به تحولات درون حكومتي و حتي انشعاب در جرياني مثل راه كارگر از تبعات آن مي باشد كه خود نياز به بحث جداگانه اي دارد كه بايستي در جاي خود مطرح گردد .

نتيجه ديگري كه از اين مباحث مي توان گرفت آن است كه سرانجام احمدي نژاد و دارودسته اش براي اين بحران چه راه حلي را اتخاذ خواهند كرد و به تبع آن موضع گيري نيروهاي سياسي در قبال آن چه بايستي باشد .

ببينيم موقعيت كنوني اين جناح چيست . از يك سو اين جناح از حداقل مشروعيت و مقبوليت توده اي در طول سي سال گذشته برخوردار است . هيچ جناح غالبي در اين حاكميت در طول سي سال گذشته از چنين مخالفت گسترده توده اي چه در داخل و چه در خارج كشور برخوردار نبوده است . از طرف ديگر اين جناح از حداقل حمايت نيروهاي مطرح و وزنه دار در درون حاكميت برخوردار است . نه تنها مخالفين ديروزين آنها بلكه بخش قابل توجهي از اصول گراياني كه تا ديروز متحد و پشتيبان اين جناح بوده اند به صف مخالفان پيوسته اند و هر روز هم بر تعدادشان افزوده مي شود .

در عين حال بر عمق بحران اقتصادي كشور روز به روز افزوده مي شود و هيچ چشم انداز حداقل كوتاه مدتي براي خروج از اين بحران با استفاده از راه كارهاي متعارفي كه تا كنون حاكميت به آنها دست ميزده است نيز براي آن در دسترس نيست .

اگر شما به جاي اين جناح بوديد با توجه به اين شرايط براي خروج از اين بن بست چه راه حلي در مقابل خود داشتيد؟

عده اي معتقدند كه مسئله اتمي براي اين جناح يك خط قرمز كامل و غير قابل عقب نشيني تلقي ميگردد . اما اجازه بدهيد به گذشته نگاهي بياندازيم و موقعيتهاي مشابه را در نظر بگيريم .

از سال 1361 و پس از بازپس گيري خرمشهر كليه نيروهاي ترقي خواه ؛ افكار عمومي بين المللي ؛ كشورهاي مهم منطقه ؛ سازمان ملل متحد و اغلب كشورهاي جهان خواستار توقف جنگ و اعلام آتش بس بودند اما حاكمان جمهوري اسلامي مانند كودكي بهانه گير پاي به زمين ميكوبيدند و شعار جنگ جنگ تا پيروزي سر ميدادند . در چنين شرايطي چه كسي تصور ميكرد كه ولي فقيه اين نظام ناگهان در سال 67 جام زهر را لاجرعه سربكشد و قطعنامه 598 را بدون هر چون و چرايي بپذيرد . حداقل من كه چيزي سراغ ندارم . فقط تمام تاكيدها مبتني بر اين بود كه اين خط قرمز حاكميت است و در صورت پذيرش آن پروسه اضمحلال و فروپاشي سيستم سرعت گرفته ؛ درخواستهاي غربيها رنگ و بوي ديگري پيدا ميكند ؛ مسائل حقوق بشر دامن رژيم را خواهد گرفت و درگيريهاي درون جناحي سرانجام منجر به سقوط نظام ميگردد بنابر اين چنين عقب نشيني غير قابل تصور است .

لااقل به استثنا يك مورد من هيچ فرد ؛ جريان يا گروهي را سراغ ندارم كه خلاف چنين تصوري را در آن زمان مطرح كرده باشد . تنها در زندان گوهردشت و در ميان هسته هاي مطالعاتي فراگروهي كه در يكي دو تا از بندها شكل گرفته بودند اين مسئله به صورت جدي مطرح گرديد و بر مبناي همين تحليل هم بود كه در ماه رمضان سال 67 مسئله اعتصاب غذا و درخواست غذاي گرم در وعده ظهر مطرح شد و پس از 19 روز به پيروزي هم رسيد .

هم اكنون نيز شاهد تحليلهاي مشابهي هستيم . اكثر غريب به اتفاق معتقدند كه مسئله هسته اي و دسترسي به سلاح هسته اي و يا لااقل حركت سمبليك به سوي آن مهمترين خط قرمز رژيم در اين شرايط مي باشد ولي اگر به مشخصات شرايطي كه پيش روي احمدي نژاد و دارودسته اش قرار دارد توجه كنيم به جز گرفتن يك امتياز قابل توجه از غرب و مانور بر روي آن چه راه حل ديگري براي برون رفت از اين بن بست برايش باقي مانده است .

علاوه بر سياستهاي اعلام شده از سوي اوباما و چراغ سبزهاي متعددي كه در روزهاي اخير از سوي ايالات متحده و حتي انگليس به سردمداران رژيم داده ميشود و در عين حال تحولات داخلي رژيم مثل سكوت معني دار وزير خارجه ايران در يك ماه اخير ؛ تغيير رئيس سازمان انرژي اتمي كسي كه در كابينه هاي مختلف اين سمت را حفظ كرده بود و همچنين عدم هرگونه موضع گيري مشخص به استثنا يك مورد مصاحبه قشقاوي همه اين ذهنيت را تقويت مي نمايد كه بار ديگر چيزي شبيه نوشيدن جام زهر قبلي محتمل مي باشد .

اين نكته را هم در نظر بگيريم كه اپوزيسيون داخلي رژيم نمي تواند هيچ موضعي در قبال عادي سازي روابط حاكميت با غرب بگيرد . افكار عمومي بين المللي نيز از اين موضع شديدا استقبال خواهند كرد و مسئله بحران مشروعيت رژيم يك شب حل ميشود . در داخل جناح انحصارطلبان هم ماندگاري بر سرير قدرت از هر چيز ديگري مهمتر است . همانگونه كه مرشد فكري آنها گفته اس " حتي اگر محكمات اسلام تعطيل شود حكومت اسلامي بايستي برقرار بماند " .

ديگر برگهاي بازي رژيم در سياست خارجي هم آن قدرت سابق را علي الخصوص در منطقه ندارند . حزب اله لبنان به همراه گروه 8 مارس در ضعيف ترين موضع خود پس از پيروزي جبهه 14 مارس در انتخابات اخير لبنان قرار گرفته اند . ميزان دخالتهاي رژيم در عراق روز به روز بيشتر افشا شده و نوري مالكي و جناح هواداران جمهوري اسلامي از كمترين شانس در انتخابات آتي مجلس عراق برخوردار مي باشند . مهمتر از همه طرح 9 ماده اي اوباما براي حل مسئله فلسطين است كه سوريه نيز توافق قطعي با آنرا پذيرفته است و از سال 2010 به بعد برگ گروههاي اسلامي فلسطين نظير حماس هم يك برگ سوخته خواهد بود .

در چنين شرايطي و با درنظر گرفتن جميع جهات كدام سناريو محتمل تر مي باشد . ادامه سازش ناپذيري بر سر مسئله فعاليتهاي هسته اي و يا نوعي سازش و يا تعطيلي موقت كه به نوعي دائمي خواهد شد و به خيال احمدي نژاد و دارودسته اش فرجه لازم براي غلبه بر بحرانها و خروج از بن بست كنوني به بهترين صورتي را فراهم خواهد نمود .

آيا بهتر نيست از هم اكنون به عنوان يك سناريوي محتمل بر روي اين مسئله متمركز شد و خود را براي شرايطي كه پس از چنين واقعه اي روي خواهد داد آماده سازيم . مسلما چنين اقدامي از سوي رژيم بسياري از معادلات را به صورتي ريشه اي دگرگون خواهد نمود و شرايط بسيار پيچيده تر و در عين حال حادتري را نسبت به آنچه كه پس از انتخابات اخير رخ داد در مقابل كليه نيروهاي انقلابي قرار خواهد داد .

22 مرداد – تهران

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید