رفتن به محتوای اصلی

در جمهوری اسلامی فاصله‌ بين مرگ و زندگی از مو نيز کمتر است

در جمهوری اسلامی فاصله‌ بين مرگ و زندگی از مو نيز کمتر است

entekhabate

انتخابات ریاست جمهوری دهم از این جهت مهم است که انتخاب شدن احمدی نژاد به ضرر منافع ملی‌ در یک مدت زمان بسیار طولانی‌ خواهد بود. به عبارت دیگر، باعث تغییر کلی‌ در آینده تاریخی‌ کشور خواهد شد. و اثر آن شاید تا صد سال دیگر از بین نرود. چرا؟ اولین دلیل آن داخلی‌ است. الف) باعث جدایی قسمتی از خاک ایران در آینده نه چندان دور به خاطر حاد شدن مسائل قومی میشود. ب) مشکلات و بیماری های اجتماعی بوجود آمده به حد غیر قابل بازگشت می‌رسد. ج) در صورت تغییراحتمالی رهبر که محتمل به نظر می‌رسد با توجه به امکانات دولت امکان رهبر شدن فردی مثل مصباح زیاد است و البته بعدش معلوم است

دلیل دیگر سیاست خارجی است. وضعیت مرزی ایران بسیار حساس است. القاعده که در عراق، افغانستان و پاکستان است و با پول کشور‌های عربی‌ تغذیه میشود. اختلاف ایران با غرب و عدم مقبولیت جهانی‌ ایران این أعتماد به نفس را را به همسایه‌های عرب ایران برای تهدید و باج خواهی‌ از ایران میدهد. یادتان نرود که صدام جنگ با ایران را وقتی‌ شروع کرد که پس از انقلاب روابط ایران با غرب خوب نبود و تمام اعراب او را حمایت کردند. هم چنین، در زمان خاتمی وقتی‌ روابط ایران با غرب خوب شد اعراب به سیاست تشنج زدایی ایران جواب مثبت دادند. ولی‌ احمدی نژاد با تمام سعی که انجام داده نتوانسته با اعراب رابطه خوبی‌ بر قرار کند علیرغم تمام شعار‌های عرب پسندی که داده آنها باج خواهی و بهانه جوئی میکنند. ماجرای بحرین و مراکش و یا اخیرا اظهار نگرانی از مذاکره آمریکا با ایران. با توجه به مواضع احمدی نژاد امکان این که کشورهای غربی حاضر به مذاکره با او شوند تقریبا وجود ندارد.

حال به انتخابات بر میگردیم. طرفداران احمدی نژاد برنامه ریزی کردند که در دوره اول او را رئیس جمهور کنند. حسینیان گفته که احمدی‌نژاد در دور اول انتخاب میشود. باید روی این حرف تامل کرد! در نظر داشته باشید پیروزی بر احمدی‌نژاد در مرحله اول و با تعداد بیش از ۳۵م شرکت کننده و با اختلاف رائ ۱۲م ممکن است. آنچه که من متوجه نمی‌‌شوم بر چه اساسی اقایانی که وزارت کشور را در دوران خاتمی داشته اند ادعا میکنند با تقسیم کم و بیش یک نوع رائ بین دو نفر (کروبی و موسوی) انتخابات به دوره دوم کشیده شود؟ توجه داشته باشیم که همین افراد می‌‌گویند که آرای طرفداران جناح راست ۱۵ تا ۲۰ در صد است (یعنی‌ ۱۰م رائ برای احمدی نژاد). حالا پرسش این است: چند درصد از این آرا برای موسوی و یا کروبی است؟ که فکر میکنند که در نتیجه تاثیر می‌‌گذارد. از طرفی‌ دیگر، وجود هر دو نفر (کروبی و موسوی) چند در صد آرای خاموش را میتواند جذب کند؟ مهمتر این که آیا با اتحاد این دو نفر این افرادی که قصد رائ دادن ندارند بیشتر ترغیب به رائ دادن نمی‌‌شوند؟ در حال حاضر یک انگیزه مهم برای رائ ندادن دارند این که اینها خودشان قصد بردن انتخابات را ندارند و مشکلات بین خودشان بیشتر از مشکلات بین اینها و احمدی‌نژاد است که حاضر نمی‌‌شوند برای پیروزی ائتلاف کنند. و شعار یا من یا احمدی‌نژاد سر می‌‌دهند. به این مثال توجه کنید:

ابتدا لازم است توضیح داده شود که ما یک رائ واقعی‌ داریم (یعنی‌، آنچه که مردم به صندوق می‌‌ریزند.) و یک رائ ظاهری (که پس از فرایندی پیچیده توسط شورای نگهبان تائید میشود.). ابطحی در چند سال پیش و پس از یک انتخابات در سایتش نوشت که رائ ظاهری میتواند تا ۷م با رائ واقعی‌ تفاوت داشته باشد. البته در حال حاضر این مقدار با هماهنگی‌ وزرات کشور و شورای نگهبان و تغییر جمعیت تا ۱۲م می تواند تخمین زده میشود. پس در نظر بگیرید که نامزدها در مجموع ۲۵م رائ واقعی‌ داشته باشند، یعنی‌ موسوی و کروبی ۱۵م (در بهترین حالت یک نفر تمام این رائ و در بدترین حالت هر یک نصف آرا) و احمدی نژاد و رضایی ۱۰م. رائ ظاهری این چنین خواهد بود احمدی نژاد ۱۷م، کروبی و موسوی ۱۳م، و رضایی ۲م در نتیجه احمدی‌نژاد در دوره اول انتخاب میشود. ارای کلّ هم ۳۰م یعنی‌ دو سوم واجدین شرایط.

در هر صورت این رقابت درون گروهی از این به بعد اگر ادامه پیدا کند و با دو نامزد شرکت کنند شاید مسخره‌ترین رقابت باشد که عده‌ای که خطر زیادی را در انتخاب رقیب می‌‌دیدند با تفرقه، دو دستی‌ ریاست جهوری را تقدیم او کردند. در آمریکا هم کلینتون در نقطه‌ای رقابت با اوباما را متوقف کرد و به نفع او وارد کارزار انتخابات شد چون، قصد بردن انتخابات توسط دمکرات‌ها بود. و نکته آخر اینکه چه نتیجه ای را در دور دوم می‌خواهید بگیرید که در دور اول نمی‌‌توان گرفت. اگر یکی‌ به نفع دیگری کنار برود و اگر سعی‌ کردید رضائی را هم راضی‌ به کنار کشیدن کنید با قول دادن یک وزارت خانه و یا ... چه بهتر ، آن وقت دور اول همان دور دوم است که به دنبالش هستید بدون اما و اگر. اگر رضائی هم کنار نرفت زیاد تفاوتی نمیکند چون رائ زیادی ندارد و از رائ احمدی نژاد هم کم می‌کند. اگر هدف این است که آقایان میگویند انتخاب احمدی نژاد برای کشور خطر دارد راهش در ائتلاف و کاندیدای واحد است در غیر این صورت و با چند کاندیدا که زمینه ساز انتخاب مجدد احمدی نژاد است در صداقت آقایان باید شک کرد و گفت که منظور آقایان از کشور خودشان هستند.

آنچه که معلوم است با دو کاندیدا احتمال بردن انتخابات غیر ممکن است. پس لازم است بین موسوی و کروبی که یکی‌ به نفع دیگری کناره گیری کند (حتا اگر شده با شیر یا خط) و خودش با تمام امکانات ستادش برای دیگری تا آخرین لحظه تبلیغات کند. البته در کنار این دو خاتمی و نوری و تحکیم وحدت و .. هر کس که فکر می‌کند انتخاب احمدی نژاد برای کشور خطر دارد پشت سر نامزدی یگانه بایستد. تا ۲۲ خرداد دومین ۲ خرداد شود. در غیر این صورت آیندگان در تاریخ در باره ما چه خواهند گفت.

چند نکته:

۱) این که کروبی و موسوی چه فرقی‌ دارند؟ هیچ، و یا آنقدر جزئئ که دیده نمی‌شود.

۲) آیا در حال حاضر وقت تسویه حساب‌های گذشته است؟ خیر، چون با وجود هر دو نفر هیچ کدام به کاخ ریاست جمهوری نخواهند رفت. البته بعدش افسوس خواهند خورد که فایده نخواهد داشت. و هم چنین، در تاریخ این آقایان و حتا همکارانشان به عنوان انسانهای که منافع شخصی را بر منافع ملی‌ ترجیح دادند محکوم خواند شد، و مسوولیت حوادث بعدی را نیز بر گردن خواهند داشت.

۳) به هیچ وجه در هیچ کشور دمکراتیکی از یک حزب دو نفر از یک حزب و یا ایده کاندیدا نمی‌‌شوند. البته جریان انتخابات ایران هم نباید با این کشور‌ها مقایسه شود. یعنی‌، تمایل قدرت به انتخاب یک فرد خاص نیز باید در نظر گرفته شود، که در حال حاضر یکی‌ از مشکلات پیش روی نامزد های اصلاح طلب است.

ناصر ايرانپور

آقای دکتر لاجوردی، دست شما درد نکند. با مطالعه‌ی نوشته‌ی شما يادم آمد که‌ زمانی يک آلمانی به‌ نام هلموت هوفر گويا بخاطر دوستی غيرشرعی با دختر خانمی ايرانی در دادگاه‌ مستقل عدل الهی حکومت اسلامی ايران به‌ اعدام محکوم می‌شود، اما چندی بعد پس از هشدار وزير امور خارجه‌ی آلمان، ببخشيد باز با حکم اين دادگاه‌ مستقل نه‌ يک درجه‌، دو درج تخفيف، بلکه‌ با دبدبه‌ و کبکبه‌ آزاد می‌شود. آزادی رکسانا صابری نشان داد که‌ در جمهوری اسلامی ايران فاصله‌ بين مرگ و زندگی از مو نيز کمتر است. همه‌ی ما شاهد بوديم که‌ چگونه‌ بر عليه‌ حاکمان عراق در ايران شعار داده‌ می‌شود و ما بعد با شام و نهار از آنها در تهران پذيرايی شد.

یکی از همکاران ایران گلوبال

استاد ذبيح بهروز : شمع فروزاني كه سوخت

دوست فاضل ، جناب کاوه شروین ! چهار بخش مقاله « "تاريخ خط حرفي جهان وايران" را می توانید ، در آدرس های اینترنتی زیر بیابید .

لازم به توضیح است که :

1ـ تنها بخشی از مقاله ی تحقیقی "تاريخ خط حرفي جهان وايران" در « ایران گلوبال» درج شده است . با رجوع به آدرس های اینترنتی زیر خواهید دید که مقاله ی اصلی ، هم مفصل تر است و هم فنی تر . به علاوه ، با جدول ها و تصاویر مربوطه همراه است .

2ـ در زیر نویس ِ شماره ی یک ِ بخش ِ اول مقاله ، ذکری هم از زنده یاد ذبیح بهروز شده است :

-« 1 نگاه كنيد به : دبيره (ذ. بهروز) جزوه شماره 2 ايران كوده؛ گشته دبيره (دكتر صادق كيا) جزوه شماره 5 ايران كوده؛ خط و فرهنگ (ذ. بهروز) جزوه شماره 8 ايران كوده؛ قصه سكندر و دارا (دكتر اصلان غفاري)؛ آينده زبان فارسي (دكتر محمد مقدم »

بخش اول :

اعتمادمقدم، عليقلي. "تاريخ خط حرفي درجهان وايران". هنر و مردم ، دوره3-4، ش28 (بهمن43): ص 15-19، طرح.

http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/28/HTML/28_10002.htm

بخش دوم :

اعتمادمقدم، عليقلي. "تاريخ خط حرفي درجهان وايران". هنر و مردم ، دوره3-4، ش29 (اسفند43): ص 11-15، تصوير، طرح.

http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/29/HTML/29_10002.htm

بخش سوم :

اعتمادمقدم، عليقلي. "تاريخ خط حرفي درجهان وايران". هنر ومردم، دوره3-4 ، ش30 (فروردين44): ص 17-22، جدول.

http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/30/HTML/30_10001.htm

بخش چهارم :

اعتمادمقدم، عليقلي. "تاريخ خط حرفي درجهان وايران". هنر و مردم، دوره3-4، ش31 (ارديبهشت44): ص 17-22، جدول.

http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/31/HTM/31_20003.htm

تا آن جا که بر من معلوم شده است ، آقای علیقلی اعتماد مقدم ، محقق ِ صاحب ِ تألیف و ترجمه است . به عنوان نمونه :

1ـ فر در شاهنامه / گرد آورنده عليقلي اعتماد مقدم. - [تهران] : وزارت فرهنگ و هنر، [ بي تا ] . ١٦٢ ص

2ـ ژوبر، پير آمده (1347) .مسافرت در ارمنستان و ايران. ترجمه عليقلي اعتماد مقدم. تهران: بنياد فرهنگ ايران

3ـ شاه و سپاه بر بنياد شاهنامه فردوسي ، عليقلي اعتمادمقدم ، 2972 وزارت فرهنگ وهنر1349

4 ـ آیین شهریاری در ایران بر بنیاد شاهنامه فردوسی، علیقلی اعتماد مقدم، وزارت فرهنگ و هنر، 1350

5ـ ـ "سوار. شهسوار (شواليه) درشاهنامه فردوسي

6ـ ـ داستان پادشاهي رامين

و ....

به هر حال ، می کوشم کتاب های "دبیره" و "خط و فرهنگ" را تهیه کنم و بخوانم .

در صورت مشاهده ی « جعل » و « سوء استفاده ی ادبی» ، آن را با شما در میان خواهم گذاشت .تا زمینه ی طرح آن در ایرانگلوبال فراهم شود .

با ارادت و احترام ـ وازنا

کیانوش توکلی

جناب فردین نیکجو گرامی _شما در باره ایران گلوبال ، نوشته اید که :«شما به خائنین و دشمنان ایران و مردم هم-به صرف اینکه فارسی صحبت می کنند-اجازه میدید که در این سایت بنویسند؟»

متاسفانه ،نقد شما بسیار کلی و نا مشخص است اولا چه کسی خائن و ودشمن ایران است (معیار خیانت چیست و قاضی محکمه کیست؟! )ثانیا منظور شما آیا صفحه « اظهار نظر » است و یا مقالاتی که در سایت گذاشته می شود. ...

بنابراین تا زمانی که نقد شما مشخص نباشد؛ پاسخ مشخصی هم دریافت نخواهید کرد .ولی کاملا روشن که این روزها اظهار نظر جدی در این در این صفحه کم یاب شده است بگونه ای که سابقا برای تدوین برخی کامنت ها روزانه مطلب به درد بخور در اینجا یافت می شد در حالی بایستی سه روز صبر کنم تا کلام و مطلب عاری از فحاشی بیابم تا بصورت یک لینک جداگانه تحت عنوان « کامنت های جالب و خواندنی» تنظیم شود.

توصیه من به کامنت گذاران ایران گلوبال این است که صرف نظر از این که صاحب چه دیدگاهی باشید؛ اگر می خواهید نظر شما جدی گرفته شود بهتر است مطلب خود را با استدلال نوشته تا اینگونه مطالب در برخی کامنت های جالب و خواندنی آورده شود که همانطور که می دانید این نوشته ها در شبکه های اجتماعی مثل بالاترین ، دنباله و فیس بوک ارسال می شود.

فردین نیکجو

fnikjoo@yahoo.com

جناب توکلی عزیز، سلام از توجه و پاسخ شما ممنونم. خوشحالم که این سوالات را مطرح کردید، زیرا فرصتی شد که نکاتی را اشاره کنم. سوال کردید: "اولا چه کسی خائن و ودشمن ایران است (معیار خیانت چیست و قاضی محکمه کیست؟! )"

توکلی گرامی، سعی می کنم در حد توان و دانش خود پاسخی به سوالات شما و در جهت روشن شدن نکاتی (و البته این نگاه من است و بر خلاف افرادی که امروز تعدادشان هم کم نیست، برای مردم ایران به اصطلاح نسخه نمی پیچم) که بنظرم در شرایط فعلی منطقه ای، جهانی و درون کشورمان حائظ اهمیت هستند بدهم.

در آغاز تاکید این نکته که اتفاقات 8 سال گذشته (اشغال افغانستان و عراق توسط امریکا) در اطراف کشورمان صورت مسئله دعوای مردم ایران در مقابل جمهوری اسلامی برای رسیدن به حقوق ( بشری و سیاسی) خود را کاملا تحت شعاع و تغییر داده است؛ و یا حداقل اولویتها را جابجا کرده است.

وقتی شما نظارگر فرو ریختن بمب ها بر سر مردم افغانستان هستید، وقتی شما شاهد نابودی تاسیسات زیربنایی و اقتصادی افغانستان هستید و وقتی شما شاهد اشغال نظامی افغانستان به منظوری که کوچکترین ربطی به مبارزه با تروریزم و یا اینکه چه فردی امروز در افغانستان حکومت میکند، ندارد، که جای بحث آن اینجا در ایرانگلوبال نیست؛ اگر به عنوان یک ایرانی (سیاسی و یا غیر) اولویتهایتان تغییر نکند، من آن را خیانت به این کشور و مردم می دانم.

وقتی شما حمله نظامی، کشتار صد ها هزار عراقی (اعم از نظامی، غیر نظامی، زن، کودک، پیر و جوان)، اشغال عراق، سرنگونی صدام حسین را شاهدید (و آمدن آن را سالها قبل از حمله و با اولین کلمه ای که آقای بوش از صدام و ارتباط او با القاعده میگوید، باید ببینید)؛ اگر به عنوان یک ایرانی (سیاسی و یا غیر) اولویتهایتان تغییر نکند، من آن را خیانت به کشور و مردم می دانم.

جناب توکلی عزیز! صورت مسئله دعوای من به عنوان یک ایرانی با جمهوری اسلامی بر سر حقوق اشاره شده بالا؛ در این شرایط کاملا تغییر کرده است. این بدان معنا نیست که داده های مسئله من از بین رفته است اما؛ اولویت حل مسائل روی میز من قطعا تغییر کرده اند. جناب توکلی عزیز! من حامد کرزایها و احمد چلبیها را سیاستمدار نمیدانم؛ خائن میدانم و اطمینان دارم که اکثریت مردم افغانستان و عراق هم با من هم عقیده هستند. یک مثال خوب، خبرنگار کفش پران عراقی است. توکلی عزیز! شما میتوانید من را خبرنگار کفش پران ایرانی بدانید، با این تفاوت که قبل از فاجعه کفش پرانی میکنم.

حال اگر فردی به عنوان ایرانی، سیاسی یا غیر، از تهدید ایران (تاکید میکنم که ما از تهدید ایران صحبت میکنیم و نه جمهوری اسلامی، همانطور که تهدید و هدف حملات نظامی افغانستان و عراق، کشورهای افغانستان و عراق بودند و نه طالبان و صدام) به حمله نظامی، قصد حمله نظامی به ایران و یا اشغال نظامی ایران به راحتی صحبت و یا تعبیر و تفسیر میکند، و آن را بحساب دعوای سیاسی با نظام حاکم بر کشور ما می گذارد؛ باید بگویم که کتاب لغت من چنین فردی را خائن و خیانت کار به مردم و کشور ایران معنی میکند!

موفق و پیروز باشید .

کیومرث نویدی

آفتابکاران را کسی نمی تواند مصادره کند

یک بار اشاره کردم و باز می‌نویسم: در ذهن من میان سرود آفتابکاران و زنده‌یاد سعید سلطانپور پیوندیست. متاسفانه مدتی‌ست با سعید یوسف ارتباط ندارم و شماره تلفنی از او در اختیارم نیست. خوانندگانی که از او خبر دارند و یا شماره تلفنش را در اختیار دارند یا خود از او بپرسند یا شماره‌اش را در اختیار من بگذارند. به این آدرس: k_navidi@gmx.net و نیز از هر کسی که احتمال دارد خبر داشته باشد،بپرسید. سی سال تداوم جنایت از جنایت قباحت‌زدائی نمی‌کند. سعید یوسف را به دستیاری میرحسین موسوی کشتند. قاتل حق ندارد هویت مقتول را از خود کند.

م.سحر

با درود یکی از دوستان و علاقمندان به مسئلهء زبان و مشکلات هویتی و قومی در ایران (آقای جمشید پیمان) نسبت به سخنان دوست گرامی من علی رضا مناف زاده ایراداتی را وارد دانسته و به آن پرداخته اند که حتما نویسندهء مقاله چنانچه ضرورت بدانند ، خود به آن ها پاسخ خواهند گفت

با درود

یکی از دوستان و علاقمندان به مسئلهء زبان و مشکلات هویتی و قومی در ایران (آقای جمشید پیمان) نسبت به سخنان دوست گرامی من علی رضا مناف زاده ایراداتی را وارد دانسته و به آن پرداخته اند که حتما نویسندهء مقاله چنانچه ضرورت بدانند ، خود به آن ها پاسخ خواهند گفت .

اما از آنجا که در پایان نقد خویش ، نامی هم از اینجانب به میان آورده اند واز اینکه اینجانب بدون طرح انتقادات خود و بدون نقد برخی مسائل ، سخنان ایشان را تءیید کرده ام ،اظهار تعجب فرموده اند ، می باید نکاتی را به عرض برسانم.

هرچند سخن فراوانی ندارم جز این که به طور فشرده بگویم که تأیید مقاله و نوشتهء دوست گرامی ام علی رضا مناف زاده لزوماً به معنای پذیرفتن همهء نکات خرد و درشتی که ایشان طرح کرده اند نیست.

برای من و همهء کسانی که به آیندهء ایران و به حفظ همبستگی ملی و وحدت ایران می اندیشند ، سخن کسانی که به تقویت این همبستگی و به آشتی و پیوند میان اقوام ایرانی یاری می رسانند و به دلبستگی اقوام گوناگون ایرانی نسبت به زبان فارسی تأکید می ورزند موجب خوشنودی و شایستهء همه گونه احترام و اظهار امتنان است . خاصه در روزگاری که بسیاری افراد، در این آشفته بازار سیاسی و فرهنگی و اجتماعی به دامن ایدئولوژی هایی از نوع پان عربی و پان تورکی آویخته اند و دانسته یا نادانسته درخدمت اهداف سیاسی غیر ایرانی می کوشند، وجود ایرانیان فرهیخته و میهن پرستی از نوع نویسنده مقالهء «ترکان پارسی گو» غنیمتی ست که می باید قدر آن را دانست زیر از جمله ایرانیانی هستند که نخست خود را ایرانی می دانند و ایرانیت خود را بر قومیت و تعلق ایلتی خود مقدم می شمارند و ضمن علاقه ای که به زبانهای بومی و زبان مادری خود دارند به حق، زبان فارسی را میراث مشترک همه ایرانیان می دانند و در پیوند ناگسستنی با هویت ملی مردم ایران می شمارند ونقش ایرانیان آذربایجان را در ایجاد و در توسعه زبان و ادب فارسی دری بنیادین می یابند و این امتیازی ست که نصیب فرزانگانی می شود که ذهن و ضمیر شان ازحوزه نفوذ آموزش های فرقه ای و حزبی در امان مانده و اندیشه ها و افکار اجتماعی و سیاسی آنان از تأثیر و تأثر ایدئولوژی های ویرانگری که در سدهء اخیر ، از سوی بیگانگان ترویج می شده صدمه ای ندیده است. مقصودم تآثیر مخرب نظریه پردازی هایی ست که یک روز به نام «حل سوسیالیستی مسئلهء ملی» از سوی روسیه شوروی در ایران تبلیغ می شدند و روز دیگر به نام «اتحاد ملت بزرگ ترک» (پان تورکیسم) یا «ملت بزرگ عرب« (پان عربیسم و بعثیسم ناصری یا میشل افلاکی) به تفرقه و گل آلود کردن سرچشمه های افکار سیاسی در ایران می پرداختند و همچنان می پردازند. ـ به ویژه در این دوران آشفتگی که نتیجهءحکومت منحط ملایان و سیطرهء استبداد دینی در ایران است .

در هرصورت دست مریزادی که من به دوست گرامی ام گفته ام بابت همهء این ارزشهایی ست که در مقالهء او موج می زند. پیداست که در برخی نکات قطعا با وی هم نظر نیستم و البته فرصت ردو بدل کردن افکار و نطرات در میان ما فراهم وتبادل افکار میان ما برقرار است و هردو خوشبختانه می توانیم اختلافات دیدگاهی خود را در بسیاری زمینه ها با یکدیگر در میان بگذاریم.

کیانوش توکلی

آیا «پدیده کروبی »یکی از شگفتی های نظام است.؟!

دوستان گرامی _از آنجا که دو مقاله از احمد پور مندی و ایرج مصداقی برای گفت و گو این هفته اتاق فرهنگ گفت و گو انتخاب نموده ایم بنابراین از ایرج مصداقی تقاضا می کنیم در صورت تمایل به این گفت و گو با ما تماس گیرند(کسانی که به ایشان دست رسی دارند لطفا این پیام را به ایشان اطلاع دهند) تا ترتیب شرکت آنان داده شود و شایان ذکر است که احمد پورمندی از قبل برای سخنرانی اعلام آمادگی نموده اند .

اتاق فرهنگ گفتگو به مناسبدهمین دور« انتخابات » ریاست جمهوری مدتی است که هر سه شنبه ، برنامه ویزه ای را تدارک دیده است تا موافقین و مخالفین تحریم و یا شرکت بتوانند رو در رو در این باره نظراتشان را آزادنه طرح نمایند. احمد پورمندی برای سخنرانی اعلام آمادگی نموده اند و دو مقاله از احمد پور مندی و ایرج مصداقی انتخاب نموده ایم و در همین جا از ایرج مصداقی می خواهیم در صورت تمایل به این گفت و گو به ما اطلاع دهند، تا ترتیب شرکت آنان داده شود

کیانوش توکلی

004526730554

مزدک

انتخابات ریاست جمهوری در ایران و استفاده ابزاری از مسائل قومی

...چون بنده‌ بحث کنيد و چپ و راست منت می‌گذاريد...(ایرانپور)هموطن گرامی منظور من از آن نوشته نه شما نوعی بود بلکه از این بحثها خسته شده ام والا نه منتی دارم که بر سر کسی بگذارم و نه اصولا چنین افکاری بفکرم خطور میکند!درحقیقت هموطن گرامی با آنچه نوشته اید من مخالفت جدی ندارم.مسلما اگر موضوع ملی و تمامیت ارضی

ووجود دشمنان چنین موجودیتی نبود با بیش از 80% موضوعاتی که مطرح کرده اید هیچگونه مخالفتی نداشتم.ویکی از دلایلی که من به شما جواب دادم هم همین بود!راجع به ایران و ایرانی بودن و اینکه ما چگونه ایم و چه فکری داریم و...که مطرح کردید حتی در صورت درست بودن گفته های شما باز هم فرهنگ ایران از آنچنان پتانسیلی برخوردار هست تا با اتکا بخود برخیزد.مسلما در این مسیر باید از دست آوردهای تمدن امروزی جهان که نتیجه قرون متمادی سعی و کوشش بشر بطورکلی ودر این 56 قرن اخیر اروپاییان /غرب بطور اخص هست استفاده نمود.نه هموطن گرامی من انسانی بشدت واقعگرا و ریالست و پراگماتیستم!آنچه را که من در مورد اسلام و یا حزب دمکرات و سایر تفکراتیکه شما خوانده اید بیان میکنم حاصل سالیان دراز نه تنها خواندن افکار آنهابلکه در محدوده زمانی زندگی با آنها بوده!شما اولا بنظر جوان میایید یا از نوشته هایتان پیداست.ولی من از نسل انقلاب 57 ام!بنابراین با کمی تفکر خواهید فهمید چرا از بحثهای ماراتونی خسته ام!بنابراین این حرف من اصلا راجع بشما نبود هرچند که شامل شما هم میشد!

به امید سربلندی و آبادی ایران و ایرانی!

پاینده ایران!

ناصر مستشار

اعلمی آینده ایران را،پس از رژیم کنونی می بیند!

آقای فرهاد خان! شاه خودش با ندانم کاری ها و بی تدبیری هایش ـ رژیم خود را سرنگون کرد ،نه ملا و نه من و نه دیگران باعث ساقط شدن او شدیم! بروید خاطرات اسدالله علم را که راز دار شاه بود را بدقت بخوانید تا دریابید که حکومت شاه چقدر مصنوعی و ظاهری بود که نه سیاست داشت نه فراست و نه دور اندیشی!تا آنجائیکه بعد از سرنگونی رژیم سلطنتی در ایران همه استانداران و وزرا و ارتشیان و رجال سیاسی نتوانستند برای نجات رژیم شاه بایک دیگر متحد گردند و تا به امروز سلطنت طلبها در ده ها سازمان چند نفره پرا کنده مانده اند و مانند سگ وگربه همدیگر را می درند!

ناصر ايرانپور

peyam@iran-federal.com

انتخابات ریاست جمهوری در ایران و استفاده ابزاری از مسائل قومی

آقای مزدک، از پاسخ متين شما متشکرم. خوشحالم که‌ می‌فرمائيد که‌ با 80 درصد مطالبم موافقيد. هر چند اگر موافق هم نمی‌بوديد، فاجعه‌ نمی‌دانم و می‌توانيم چون دو هموطن با هم گفتگو کنيم. از نظری به‌ شما حق می‌دهم؛ من هم معتقدم که‌ ايران پتانسيل عظيمی برای غلبه‌ بر مشکلات دارد. تنوع قومی، ملی و زبانی آن (حال هر چه‌ اسمش باشد) نماد قدرت و نه‌ ضعف آن است. به‌ همين خاطر می‌گويم که‌ خوشبختی‌ام را در ايران جستجو می‌کنم. فرهنگ ايرانيان بر پذيرش اين تنوع استوار بوده‌ است. من ايران را بنا به‌ تعريف "ملت" نمی‌دانم، اما به‌ هر حال جامعه‌ای با بسياری از اشتراک فرهنگی و عاطفی مشترک هستيم که‌ شايسته‌ است آنها را پاس بداريم.

حساسيت من آنجا شروع می‌شود که‌ آن هنگام که‌ در مورد تبحيض بر مردم به‌ خاطر زبان و به‌ دلايلی مذهبی سخن می‌گويم، برخی مخاطبان فورا با پتک "تماميت ارضی" و "ملت ايران" و "عامل بيگانه‌" به‌ سراغم می‌آيند. تمام حرف من اين است که‌ من يا جزو‌ اين ايران هستم و يا نيستم. اگر هستم که‌ بايد با ديگران حقوق مساوی داشته‌ باشم. مرا تنها به‌ دليل اينکه‌ مثلا زبانم و يا فرضا مدهبم رسمی نيست، از ساختار سياسی راندن تنها می‌تواند معنی‌اش اين باشد که‌ جزو اين ايران نيستم. لذا بايد يا هيج زبان و مذهب و مسلکی در قانون اساسی اين کشور رسمی نباشد و يا همه‌ رسمی باشند.

در پايان برای اينکه‌ هيچ سوء تفاهمی بوجود نيايد، می‌گويم که‌ من خود از سايت "ايران گلوبال" خواهش کردم که‌ آخرين کامنتم را بردارد.

باز برای ختم کلام اعلام می‌دارم که‌ من اعتقاد به‌ حق تعيين سرنوشت مردم کردستان تا سر حد جدايی و تشکيل دولت مستقل کردستان هستم. اما آگاهانه‌ در صورت رفع تبعيضات فراوان بر ملتم و تحقق خواستهای آن ماندن در اين چهارچوب را به‌ جدايی ترجيح می‌دهم. برای نيل به‌ اين هدف نه‌ به‌ کسی می‌تازم، نه‌ کسی را پست‌تر از خود می‌شمارم و نه‌ تاريخ برای خود دست و پا می‌‌کنم. بارها گفته‌ام و از همين تريبون اعلام می‌دارم که‌ شاهد بيشترين احترامها به‌ خود و مردمم در بين بين مردم فارس‌زبان ايران بوده‌ام، اشتراکات بسيار زياد زبانی و فرهنگی بين خود و آنان می‌بينم، اما مکاتب و تفکراتی که‌ مبانی سياستگزاری و ساختاربندی ايران بوده‌اند، مرا به‌ شهروند درجه‌ دوم و سوم تبديل کرده‌اند. و تصور می‌کنم که‌ شما هم به‌ من حق بدهيد که‌ در راه‌ زدودن اين تبعيضات و نابرابريها در ايران طغيان کنم و اگر به‌ اين استدلال برسم که‌ زيردستی و عقب‌ماندگی و نابرابری همچنان سهم من خواهد بود، راه‌ ديگری بپيمايم. اين جان کلام سخن من است. تصور می‌کنم به‌ اندازه‌ی کافی شفاف باشد.

در مورد حزب دمکرات کردستان ايران هم تصور می‌کنم من هم بدون شناخت صحبت نمی‌کنم. اين جريان بنا به‌ بستری که‌ در آن قرار داشته‌ است کاستی‌های زيادی دارد و من هم حتی علنی انتقادات کمی را متوجه‌ آن نساخته‌ام، اما آن هم چون تمام پديده‌های پيرامونمان نسبی است و در قياس با ديگر جرياناتی که‌ در شرايطی بسيار مطلوب‌تر قرار داشته‌اند، يک سروگردن بالاتر دارد.

در مورد اخذ کمک مالی اين حزب هم صراحت بگويم که‌ گرفتن کمک از نيرويی حتی خارجی به‌ خودی خود نمی‌تواند ملاک باشد. يک مبارزه‌ی وسيع زيرزمينی نمی‌تواند بدون کمک برونی صورت پذيرد. (در اين مورد در پاسخ به‌ آقای داريوش همايون بحثی کوتاهی دارم که‌ بزودی برای اين سايت هم خواهم فرستاد.) با اين وصف چنانچه‌ مايل بوديد، می‌توانيم اين بحث را ادامه‌ دهيم.

شما فرموده‌ايد که‌ احتمالا من جوان هستم. ای کاش می‌بودم، ولی چندان جوان نمانده‌ام. اگر علاقمند بوديد، می‌توانيد به‌ سايت کوچک بنده‌ مراجعه‌ فرمائيد و در بخش "معرفی سايت" نوعی بيوگرافی خود را نوشته‌ام.

موفق باشيد.

کامران

آفتابکاران را کسی نمی تواند مصادره کند

خانم زینت میرهاشمی ارجمند با درودهای فراوان و سلامهای گرم. خمینی گفت اگر مصلحت نظام باشد نماز و روزه را هم تعطیل می کند. یاران تبهکار و با وفای خمینی برای حفظ این نظام ضد بشر هر کاری را انجام خواهند داد. تنها چیزی را که ولایت فقیه و باندهایش به ان ایمان کامل دارند حفظ نظام سنگسار است و بس. مافیای حکومتی روانشناسی مردم و اپوزیسیون را خوب می شناسد و کارهای تبلیغاتی اش ماهرانه می باشد.

برای جذب نیرو و تبلیغات به هر شیوه ای دست می زنند. نظام و مهره هایش به هیچ چیزی جز غارت و چپاول ایمان ندارند و برای حفظ این موقعیت حاضرند هر کاری را انجام دهند. سوء استفاده از سرود آفتابکاران یکی از این نمونه هاست. استفاده بیجا از واژه های دمکراسی و جامعه مدنی برای طرفداران شکنجه و سنگسار اصلا عجیب نیست. اصلاح طلبان حکومتی مانند کروبی و حجاریان و عبدی خمینی را سمبل دمکراسی و ازادی و عدالت می دانند و خودشان را رهروان امام راحل می دانند.

باند غارتگر حامی احمدی نژاد هم خودشان را حامی زحمتکشان می دانند و می خواستند با آمدن او پول نفت را سر سفره های ملت بیاورند.

باندهای حکومتی از تنفر مردم از دستگاه ظلم و ستم کاملا باخبرند و هر کدامشان دنبال نسخه ای برای این مریض لا علاج می گردند و به هر خس و خاشاکی آویزان می شوند.

خوشبختانه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران که شما هم از مسئولین برجسته آن هستید هرگز در دامهای تبلیغاتی و عنکبوتی ولایت فقیه گرفتار و اسیر نشدید و این افتخار بزرگی است در تاریخ ایران و مقاومتشان در برابر فاشیسم مذهبی.

پیروز و سرفراز باشید.

Javat

جناب ایرانپور ورفقا شما در زیر نقاب اومانیسم حرف خود را که تجزیه طلبی است دنبال میکنید.نقاب میگویم زیرا در باطن چیز دیگرید وعملکرد چپ مدل ایرانی در60-70سال گذشته بخوبی میزان اومانیست بودنتان را نشان داده است.چپ مدل ایرانی تمامی تقلید است وکاربر صم وبکم.چپی که به تولید محتوی رسیده باشد نیازی به استناد به جنایتکاری مثل لنین ندارد که علنا وعملا ترور مخالفان وایجاد رعب ووحشت را در کتاب خود توصیه میکند.چرا اومانیستی شما فقط در موردخلق کرد و آذری و عرب و ترکمن و بلوچ ورم میکند؟ باقی ادم نیستند؟ چرا این رگ اومانیستی شمایان فقط برای تبار گرایان و نژاد پرستان وفقط برای ایران ورم میکند؟

جناب ایرانپور ورفقا

شما در زیر نقاب اومانیسم حرف خود را که تجزیه طلبی است دنبال میکنید.نقاب میگویم زیرا در باطن چیز دیگرید وعملکرد چپ مدل ایرانی در60-70سال گذشته بخوبی میزان اومانیست بودنتان را نشان داده است.مثال میخواهید: پاسبان کشی,ترور رفقای سابق ورقبای بعدی, دخالت در مسایل خانوادگی وشخصی مانند ازدواج های بفرموده ,کشتن رقبای عشقی,لو دادن مخالفان به ج ا, راه اندازی کشتار در مناطق مختلف کشور در قالب ازادی خلق ها,دریافت پول ومهمات واسلحه واموزش از منفور ترین دولتها وافراد مانند استالین وانورخوجه ومائو وقذافی ...به قصد جنگ مسلحانه وایجاد بلوا,ادامه بدهم لیست را یا کافی است.

کدام چپ درست وحسابی اروپایی است که به لنین رفرانس بدهد ؟ چپ مدل ایرانی تمامی تقلید است وکاربر صم وبکم. چپی که به تولید محتوی رسیده باشد نیازی به استناد به جنایتکاری مثل لنین ندارد که علنا وعملا ترور مخالفان وایجاد رعب ووحشت را در کتاب خود توصیه میکند.

شما جنابان چپ اومانیست کجا اعدام های بیرویه واعدام کودکان را ,دستگیری روزنامه نگاران ووبلاگ نویسان ,دستگیریهای روز کارگر ...محکوم کرده اید؟. چرا اومانیستی شما فقط در موردخلق کرد و آذری و عرب و ترکمن و بلوچ ورم میکند؟ باقی ادم نیستند؟نوبت خودی که میشود دادوفریاد تان گوش فلک را کر میکند.جناب اومانیست در رابطه با قتل های ناموسی در بین خلق های مورد نظرتان چه کرده اید؟در مورد شکنجه های روحی وجسمی زنان ودختران اکراد مانند ختنه کردنشان چه عملیات اومانیستی انجام داده اید؟ دم خروس اینجا عیان میشود. چرا این رگ اومانیستی شمایان فقط برای تبار گرایان و نژاد پرستان وفقط برای ایران ورم میکند؟ چرا برای تبت تحت ستم چین,چچن های نسل کشی شده توسط روسیه, کردهای تحت ستم ترکیه که حتی اجازه کردی حرف زدن نداشته اند,زنان تحت ستم طالبان در پاکستان, زنان ایرانی تحت ستم مذهبی,ظلم به اقلیتهای مذهبی در ایران... اومانیست نمیشوید؟اگرریگی به کفشتان نبود واگر خاک برایتان مهم نبود که اینقدر خودتان را برای فقط وفقط ایران وفدرالیسمش نمیکشتید. تمام مسائلی که در بالا مطرح شده ومسئله حقوق بشرند(نه حقوق قومی ونژادی) حل شده که شما به فدرالیسم انهم فقط در ایران چسبیده اید؟تاواریش, تا شما پایبندی تان به منشورحقوق بشر نه یک کلام بیش ونه کم ثابت نکنید, کسی شما را باور نخواهد کرد

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید