رفتن به محتوای اصلی

​​تامین منافع استعمارگران ـ تبدیل سازمان مجاهدین به فرقه رجوی - 3

​​تامین منافع استعمارگران ـ تبدیل سازمان مجاهدین به فرقه رجوی - 3

 

امروزه شاهد جنایات فراونی هستیم که در گوشه و کنار جهان توسط موجودات وحشی انسان نما و بی رحمی بوقوع می پیوندد که خود را پیروان خلفای اسلام راستین و ناب می نامند و با این انگیزه انسانهای بیگناه را به قتل میرسانند . ماجرای شوم و غیر انسانی حمله به مجله شارلی ابدو در پاریس که منجر به قتل دوازده انسان بیگناه گردید ؛ یکی از این نمونه های وحشتناک هست . جریان گروگانگیری در مغازه مخصوص یهودیان که در این حادثه تروریستی نیز چهار انسان بیگناه همراه با تروریست مسلح کشته شدند ؛ یکی دیگر از نمونه های تروریستی و غیر انسانی این جنایتکارانهست. این حوادث شوم تروریستی که جهان بطور متحد بر علیه آن بپا خاست درست در کنار گوش مقر فرقه رجوی در نزدیکی پاریس اتفاق افتاد . در همین گیر و دار جنایات که به تجزیه و تحلیل رفتاری جنایتکاران تروریست پرداخته بودم ؛ یک جنایت دیگر در کپنهاک بوقوع پیوست و این بار قاتل جانی و ددمنش چهره پلید خود را در دانمارک نشان داد . هنوز در شوک این جنایات بی شرمانه و بی رحمانه بودم که این بار به نامه یکی از اعضاء فرقه رجوی برخورد کردم که بر علیه خانوداه خویش نگاشته بود . این نامه مربوط به دورانی هست که پیروان و هواداران فرقه در کمپ اشرف حضور داشتند . زمانیکه نامه این شخص را ـ آش بقدری شور بود که فرقه فقط با حروف اول وی را معرفی و حتی جنسیت فرد را هم مشخص نکرده ـ خواندم با تمام صمیمیت عرض میکنم که مو بر اندامم راست شد . بعنوان منتقد جدا شده از این فرقه ؛ سالیان سال در مورد فرقه گرائی و شستشوی مغزی فریب خوردگان صدها مطلب نگاشته ام . حتی اولین نفریهستم که ادعا و ثابت نمودم که سازمان مجاهدین دیگر فقط حالت صوری داشته و مسعود رجوی تشکیلات را تبدیل به فرقه نموده است . نیاز به بازآوری ندارد که دهها فاکت مشخص هم برای اثبات ادعایم ارائه دادم . ولی به جرات میگویم که هرگز تصور این همه پستی و دناعت و رذالت را نداشتم که پیروان فرقه تمام اصالت های انسانی و معیارهای عاطفی را اینچنین پامال کنند . بعد از طلاقهای اجباری نوشته بودم که این طرح راهگشای گسل های عاطفی و تهی نمودن روان اسیران فرقه از هر نوع عاطفه و احساس نسبت به دیگران  خواهد بود . ولی آن هنگام حتی نمیتوانستم حدس بزنم که موفق بشوند نیروهای اسیر در چنگال خویش را تا به این درجه از اضمحلال اخلاقی و بی شخصیتی و بی هویتی و بی رحمی و سنگدلی سوق دهند . برای کوتاه کردن مطلب بخش کوتاهی از نامه فرد یاد شده را میاورم ؛ با این توضیح که پیشاپیش از تمامی عزیزانی که مطلب را میخوانند ؛ پوزش می طلبم چون یقین دارم  به احساسات عاطفی آنان لطمه وارد خواهد نمود . جریان بدین صورت هست که عده ائی از خانواده های اسیران ؛ در مقابل کمپ اشرف سابق دست به تحصن زده و خواستار ملاقات با عزیزان و دلبندان خویش در خارج از کمپ شده بودند . این موجود مینویسد : مشغول کار بودیم ـ بخوانید پوشال کاری ـ که ناگهان عرعر های بی وقفه انان را شنیدیدم . گویا اینها خانواده ما بودند که با طرح وزارت اطلاعات به دیدن ما آمده و مقابل شهر اشرف مستقر شده بودند . ناگهان با فریادهای : ما خانواده الدنگ نمیخواهیم به سمت درب حرکت کردیم . در این میان چند بوزینه هم از بالای درب به رقص میمونی پرداخته و از درب آویزان و قصد ورود به شهر اشرف را داشتند که در مقابل شعار : ما خانواده الدنگ نمیخواهیم ؛ مجبور به عقب نشینی شدند . سپس ادامه میدهد : آنها از رو نرفته و با 300 بلندگو به عرعر های خود ادامه دادند . واقعا شرم و حیا و احترام به بستگان و عواطف انسانی ؛ اجازه نمیدهد که ادامه مطلب را بیاورم و به همین مقدار اندک از این شرم نامه بسنده میکنم .                                                                                            

یکی از زیباترین خصوصیات پسندیده و نیکوی ما ایرانیان که اتفاقا زبانزد جهانیان هم هست ؛ احترام به خانواده و حفظ  شئونات معنوی و بخصوص عواطف فامیلی و خانوادگی هست . اینروزها با پژوهشهائی که از درون جامعه ایران بعمل میاورم ؛ یک نوع دموکراسی خانواده در جامعه کشور حاکم شده است . ایرانیان متجدد داخل کشور ؛ ضمن احترام بی حد بهمدیگر در درون خانواده ؛ برای مقابله با سیاستهای حکومتی ؛ یک نوع رفتار دموکرات منشانه نیز دربین دوستان و خانواده حاکم نموده اند . این یک امر بدیهی هست که تمام آسیب های اجتماعی ؛ ریشه در بحران اخلاقی و ضعف اخلاق در جامعه دارند . با روی کار آمدن حکومت اسلامی و تاکید سران حکومت بر قوانین اسلامی و ترویج شریعت و سنت بجای قوانین مدرن اجتماعی ؛ مفاهیمی همانند مشارکت عمومی ؛ میهن پرستی ؛ همبستگی ملی ؛ اخلاق اجتماعی و فضیلتهای برجسته انسانی و بخصوص فرهنگ ایرانی ؛ روزبروز از معنای واقعی خود دور شدند . باز هم با تلاش سران حکومت اسلامی به جهت ترویج ارزشهای بصطلاح شریعت و اسلام ناب محمدی برای تحقق آرمانهای واپسگرایانه ؛ دیگر ارزشهای والای انسانی و اجتماعی عقیم مانده و بجای آنها تضاد و تعارض ؛ خودی و غیر خودی ؛ خشونت ؛ خصومت ؛ جنگ و گرایش به ضد ارزشها و رذیلت های ناپسند اخلاقی گسترش یافته است . بعبارت دیگر ارزشهای والای اخلاقی و فرهنگ برجسته ایرانی بطور قابل ملاحظه ائی رنگ باخته و قوانین و ارزشهایواپسگرایانه اسلامی و اصول مترود شریعت در جامعه جایگزین گردیده است .                                            

در گذشته و دوران حکومت پادشاهی ؛ بیشتر اخلاق فردی در جامعه حاکم بود . بدین صورت که هرکسی بر حسب تربیت خانوادگی ؛ معتقدات مذهبی ؛ تحصیلات و رعایت ارزشهای قابل قبول در جامعه ؛ تا اندازه ائی حد و حدود خویش را نگه میداشت . ولی در دوران حکومت اسلامی ؛ معیارهای گذشته دگرگون گشته و تراکم جمعیت در شهرها همه را نسبت به همدیگر ناشناس و بیگانه نموده و بر نیازها و برخوردها افزوده است . از سوئی تملق و چاپلوسی و رفتار ریاکارانه سران حکومت ؛ یک نوع بحران اخلاقی و بحران اعتماد و مشروعیت بر فضای سیاسی کشور حاکم نموده است . هنگامی که این نوع بحرانها بر فضای سیاسی کشور سایه انداخت و دفاع از هنجارها ؛ اصول و ارزشهای والای اخلاقی ؛ انسانی و اجتماعی جای خود را به ریاکاری و مال اندوزی و تقلب و دوروئی داد ؛ به تبع آن زبان و قلم و سایر ابزارهای فرهنگی و شیوه های تبلیغی ؛ وسیله ای برای توجیه سیاستهای غلط ؛ نارسائی ها ؛ خطاها و غفلت و لاپوشانی تقلبات میگردد . از انجا که سرمایه اخلاقی هر ملت ، از خانواده شروع  و به جامعه تسری داده میشود و آنرا از آسیب پذیری مصمون میسازد ؛ این نوع ناهنجاریها ؛ ریاکاریها و دورنگی ها و بخصوص فردپرستی ؛ اساس خانواده ها را نیز از هم گسسته و نابود ساخته و محکوم به فنا می نماید . برای برون رفت و رهائی از این بحران ؛ چاره ائی جز گام نهادن در مسیر بازیابی ارزشها ؛ و احیای اخلاق در درون فرد فرد اعضای جامعه نیست و تنها یک انقلاب درونی در سایه گسترش آگاهی فردی و جمعیتی می تواند تسکینی برای جامعه آسیب دیده باشد . بحران اخلاقی فراگیرترین بحرانی هست که تمام بحران ها و آسیب های اجتماعی و جنبه های مختلف یک جامعه را تحت الشعاع قرار میدهد . بحران فرهنگی ؛ بحران هویت ؛ بحران مشروعیت و انواع مختلف بحرانهای اجتماعی ؛ محصول و زائیده سقوط ارزشها و فضائل اخلاقی هست که حتی میتواند یک جامعه را به ضعف و انحطات و اضمحلال بکشاند . ولیکن مردم آگاه و روشنفکر و متمدن سرزمین گرانبارمان ؛ در خیزشی عمیق و برای مبارزه با افول و انحطات اخلاقی ؛ در یک رنسانس اجتماعی ؛ ضمن پابندی به اصول برجسته اخلاقی و فرهنگی ایران ؛ به انقلابی درونی دست زده و فرهنگ دموکراسی در خانوداده را در صدر برنامه های اجتماعی جامعه قرار داده است . احترام متقابل ؛ احترام به عقاید اعضاء خانواده ؛ خویشتن داری در برابر افکار مخالف و برپائی جلسات خانوادگی برای حل و فصل اختلافات از عمده ترین اصول بر جسته ائی هست که بطور خودجوش انجام گرفته است . این قوائدیک نوع تمرین دموکراسی و احترام به عقاید مخالف را در بر میگیرد که در ایران آزاد فردا کار برد خواهد داشت . البته این یک قرارداد اجتماعی هست و نه قرارداد حکومتی که اشاره نمودم بطور خودجوش در جامعه امروز پیاده میشود .                                                                                              

بر خلاف جامعه ایرانی ؛ فرقه رجوی بدلیل عدم شناخت جامعه و بدلیل دشمنی با ایران زمین ؛  در سالهای اخیر تلاش نموده است تا تمام ارزشهای والای انسانی ؛ عواطف برجسته ؛ احساسات ؛ وابستگی های فامیلی و سایر مناسبات و شئونات مورد احترام جامعه را ؛ در میان اعضاء و هواداران بطور کامل کنترل کرده و بطور مطلق از بین ببرد . ازبارزترین نمونه آنها همانگونه که اشاره نمودم میتوان به  طلاقهای اجباری ؛ دور کردن فرزندان از خانوداه ها و سپردن آنان به افراد ناشناس و ترویج جاسوسی مابین زوجهای سابق نسبت بهم و پرستش رهبر بعنوان موجودی مافوق بشرنام برد . به موازات این حرکات غیر انسانی ؛ ضد اخلاقی و حتی بر خلاف قراردادها و موازین بین المللی ؛ فرقه همچنان به شستشوی مغزی پیروان نیز ادامه داده است . البته این نوع حرکات غیر انسانی در داخل تمام فرقه ها مرسوم و معمول هست . در بخش قبلی به فرقه جیم جونز و خودکشی دستجمعی پیروان فرقه اشاره نمودم . نمونه های دیگر از این دست رذالت های اخلاقی و حرکات غیر انسانی زیاد هست ؛ در افغانستان دیدیم که چگونه پدر بمب بر پیکر فرزند می بندد و او را بعنوان عامل جنایت متحرک به میان انسانهای بیگناه و معصوم میفرستد که آنها را قطعه قطعه کرده و خود به بهشت پرواز نماید . این نوع ذهنیت های عاری از شعور و عاری از عواطف و خصلتهای انسانی فراوان هست و در همین اطرافمان قابل لمس و قابل مشاهده می باشد . مگر پیروان فرقه رجوی نبودند که خود را زنده زنده در آتش سوزاندند که چرا مریم مهرتابان را زندانی کردید ؟ کدامین عقل سالم و روح سالم و پویا میتواند این بی منطقی و بی هدفی و دیوانگی را بپذیرد ؟ هر کس از ما با هر عقیده و مرام و ذهنیتی که داشته باشد به هر دین و آئین و مذهبی که تعلق داشته باشد ؛ بر این امر واقف هست که قدرتی مافوق تصور ما ؛ ما را آفریده و به جسم بی روح ما روح دمیده و ما را برای سود جستن و استفاده از زیبائی ها و نعمت های سرشار زندگی ؛ به جهان هستی برای زنده ماندن فرستاده است . در زمان و مکان تعیین شده هم که از طرف همین قدرت مافوق تصور ما تعیین گریده ؛ باید آنرا تسلیم کرده و به جهان هستی وداع بگوئیم . کدامین خدا و آفریننده ائی ما را آفریده است که بخاطر یک موجود دیگر خود را به آتش بکشیم و جانی را که تعلق به آفریدگار دارد ؛ فدای یک فرد بی مقدار و خود پرست خود بزرگ بین و جنایت پیشه نمائیم ؟ یا نیمه سوخته بشویم و نابکار و محتاج به کمک دیگران که چرا این شخص بی مقدار دغل باز را دستگیر کردید ؟ آیا سران این فرقه فتنه و آشوب و تقلب و جنایت و زور و عامل بیگاناگان و استعمارگران ؛ لحظه ائی به جان این انسانها و یا لحظه ائی به عظمت آفرینش اندیشیده اند ؟ آیا جان انها چه برتری نسبت به پیروان و اعضاء و هوادران فرقه دارد ؟ چرا خود در هفتاد سوراخ پنهان میشوند و نگون بختان بی دفاع را به استقبال از گلوله ها و به استقبال مرگ میفرستند ؟ چرا باید از خون تازه آنها تغذیه سیاسی کرده و برای اهداف شوم خویش از آنان بعنوان سپر انسانی سوء استفاده کنند ؟ این چه ذهنیت کوری هست که عواطف انسانها را به گرو میگیرد و آنها را اینگونه نسبت به اعضاء خانواده خویش سنگدل و بی رحم و بی تفاوت میسازد ؟ تا آن حد پیروان فرقه  را از انسانیت و عواطف بشری دور کرده اند که پدر ، مادر؛ خواهر و برادر خویش را الدنگ و بوزینه مینامند !! واقعا که خون بر رگ انسان منجمد میشود از اینهمه بی شرافتی و بی وجدانی . این ذهنیت همان ذهنیتی هست که دو برادر تروریست حادثه شوم حمله به مجله شارلی ابدو و تروریست دیگر حمله به فروشگاه پاریس را به این اعمال جنایتکارانه سوق داد . چون که ذهن و ضمیر و روح انسانی آنها را از انسانیت و نوع دوستی و عواطف تهی نموده و بجای آن کین و نفرت و توحش و انتقام تزریق کرده اند .  هر که از ما نیست ؛ بر علیه ما هست و قتل آنها واجب با هر وسیله و در هر زمان  .    

برای همین و به جهت آگاهی از حضور چنین موجودات سنگدل و بی رحم و جنایت پیشه ائی در درون فرقه هست کهمسعود رجوی رهبر فراری و غائب ؛ از درون مخفیگاه فرمان قتل جداشده های منتقد را صادر میکند . گناه افراد جدا شده از دید فلسفی و ایدئولوژیک آنان بقدری سنگین هست که حتی حق حیات و زیست را هم از آنان میگیرند . این قانون فرقه هست که اگر پیوستی دیگر حق جدائی و رهائی نداری . به هر شرط باید بمانی و در کنار رهبر دغل باز و متقلب و بزدل و ترسوی وطن فروش فرقه ؛ بدون هدف و بدون آمال جان ببازی و یا اگر هوس رهائی و آزادی به سرت زد ؛ بفرمان رهبر اول تحویل زنانبانان عقده ائی داده میشوی و سپس به مرگ محکوم میشوی .                                                                    

این را هم فراموش نکنیم که تروریست ها قادرند به وحشیانه ترین جنایات دست بزنند و انگیزه های ایدئولوژیک آنان را به این قبیل اعمال و اقدامات وا میدارد . اکنون هر روزه شاهد جنایات گروه جانوران موسوم به داعش ؛ بوکو حرام ..هستیم و همگان شاهدیم که چگونه از سربریدن و آتش زدن انسانهای معصوم و بیگناه لذت میبرند و همانند یک وظیفه و کاملا کیفور این حرکات غیر انسانی را انجام میدهند . کسانیکه توسط نیروهای خونخوار داعش و با فجیع ترین شرائط بقتل میرسند ؛ هیچگونه ارتباط قبلی و یا شناخت قبلی با این جانوران خونخوار ندارند ؛ فقط به جهت تعلیمات و اوامر رهبر درنده خو ؛ مرتکب این جنایات بی شرمانه میشوند . حال اینکه در فرقه رجوی هر روز بر علیه نیروهای منتقد تخم کین و نفرت پاشیده میشود و این کین و نفرت را هر روز بیشتر دامن میزنند تا کوچکترین تردیدی در دل پیروان باقی نماند که جدا شده های منتقد واجب القتل هستند . فرقه ها در مجموع عقل ستیز و عقل گریز هستند بنابراین فرقه رجوی هم از این قاعده کلی مستثنی نیست . چون رهبر فرقه میخواهد مدیریت کند و فرمان بدهد و پیروان بدون چون و چرا فرامین وی را اطاعت نمایند . پس بنابراین ایده آل ترین شرط این هست که عقل و منطق و اندیشه بطور مطلق تعطیل و بجای آن فرمانبرداری محض و اطاعت بی چون و چرا از رهبر و با شیوه های مختلف شتشوی مغزی ؛ به پیروان القاء شود .

 

ادامه دارد .

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید