رفتن به محتوای اصلی

چرا فاشیسم خطر جدی برای آینده اروپا و جهان است؟ بخش (1)

چرا فاشیسم خطر جدی برای آینده اروپا و جهان است؟ بخش (1)

آنها پیامدهای متفاوت بحران اقتصادی و حاکمیت نظم نوین نئولیبرالی در جهان سوم و جهان صنعتی هستند!

انواع و اقسام داعش ها و ترامپ ها پیامدهای بحران اقتصادی، جنگهای ویرانگر، سیاستهای نئولیبرالی و سیاستمدارانی هستند که قربانیان نظام را در تمام جهان فراموش کرده اند! سیاستمدارانی که در عمل توسط نظام حاکم تا سطح کارمندان و مزدبگیران فنی شرکتهای چندملیتی تنزل یافته اند. نگران وعده های متناقض خود و عکس العمل قربانیان سیاستهای ناعادلانه شان نیستند!

» در اینجا تداومی تاریخی وجود دارد به این معنی که اروپای لیبرال آزمایشگاهی برای خشونت قرن بیستمی بود و آشویتز محصول راستین تمدن غربی» (1) تراورسو، خشونت نازی

بعد از فروپاشی شوروی و سوسیالیسم موجود، آمریکا به تنها ابرقدرت جهان تبدیل شد، همچون آشیل فاتح و پرغرور، پایان تاریخ را اعلام کرد و تمامی کره زمین را به آزمایشگاه سیاستهای افسارگسیخته نتئولیبرالی تبدیل کرد! نخوت و غروری که مولود توهم روئین تنی و شکست ناپذیری بود، موجب اعمال سیاستهایی گردید که دیگر ترسی از قربانیانش و رقیبی بنام سوسیالیسم نداشت! جهان سرمایه داری در میدان بدون رقیب، به تداوم دولت رفاه و اعمال سیاستهایی انسانی و تضمین مینموم استانداردهای زندگی مجبور نبود. تنها هدفی که به هر قیمتی دنبال می شود حداکثر کردن سودها و سرمایه های نخبه گان حاکم بر جهان است!

تولد بی پایان داعش ها در خاورمیانه و آسیا و آفریقا و ترامپ های رنگ و وارنگ در اروپا و آمریکا محصول چنین فضایی است که ما در درون آن بسر می بریم.

برای اینکه فورا به پارانویا و انتشار تئوری ئوطئه متهم نشویم بهتر است پیش بینی وضعیت فعلی را از زبان یکی از بهترین اقتصاد دانان آمریکا بشنویم.

«بازندگان، کسانی که سرشان بی کلاه مانده است و نمی توانند نظام را بکار وادارند، به بنیادگرایی مذهبی پناه می برند یعنی به جاییکه یقین و اطمینان جایگزین شک و بی اطمینانی می گردد… بازندگان اقتصادی در آتشفشانی اجتماعی به نام بنیادگرایی مذهبی فوران می کنند… دوره ای از توازن ناپایدار به وجود می آید. » …

» این مسائل واقعی هستند و نظام تامین اجتماعی در حال عقب نشینی است… اگر دولت در کار بازار دخالت نکند و به یاری بازندگان نشتابد، راهی که باقی می ماند این استکه مستمندان را از جامعه بیرون بریزیم! هربرت اسپنسر اقتصاددان قرن نوزدهم، عقیده داشت که وظیفه قویهای اقتصادی این استکه ضعیفان اقتصادی را از صفحه روزگار براندازند! … آمریکای امروز لحنی اسپنسری دارد و سودای بازگشت به سرمایه داری بقای اصلح را در سر می پرورد… شرکتها باکی ندارند که بگویند در مقابل سپاه کار خود تعهدات بلند مدت ندارند… فشارهای درون آتشفشان دارند متراکم می شوند….»

«در دورانی که افزایش سریع نابرابری های اقتصادی شناخته شده باشد و دولت دست روی دست بگذارد، کاری نکند، هیچگاه آزمایش نشده است. این آزمایش اکنون در جریان است…»

» در نتیجه تروریسم بنیادگرای مذهبی پیش روی ماست نه پشت سر. »

«سنت گرایان و محافظه کاران طرفدار بازار آزاد که دست خود را به منظور اتحاد سیاسی در دست بنیادگرایان مذهبی می گذارند با آتش بازی می کنند «

» از حزب های محافظه کار نباید انتظار داشت که افق آینده را ببینند، آینده به بازار سپرده شده است. هر چه پیش آید خوش آید! … ”

اهمیت این حرفها زمانی صد چندان می شود که بدانیم این حرفها را نه دشمنان نظام سرمایه داری بلکه یکی از بزرگترین اقتصاددانان ام – آی – تی و هاروارد در سال 1995 با هدف اصلاح ضعفها و نجات سرمایه داری، در کتابی بنام «آینده سرمایه داری» نوشته است! بعد از 20 سال امروز ما شاهد پیشگویی پیغمبرگونه او، شکاف غیرقابل تصور فقرا و ثروتمندان و فوران بنیادگرایی مذهبی و تروریستی هستیم!

رهبران آمریکا نمی توانند بگویند که این هشدارها را نشنیده اند و در نهایت صداقت اشتباه کرده اند! آنها آگاهانه هشدارهای سازمانهای امنیت اروپا و آمریکا را کنار گذاشتند و بادروغهای آشکار در سازمان ملل، بی ثبات سازی کشورها، ترویج خشونت بیکران و جنگهای بی پایان را شروع کردند! آنها نه بدنبال حقیقت، بلکه بدنبال منافع 0.01%ها هستند و در این راه از هیچ جنایت و دروغگویی ابایی ندارند!… (2)

مبارزه علیه تروریسم و رشد دادن 2000 درصدی تروریسم در جهان

یازده سپتامبر محصول اشتباه صادقانه رهبران آمریکا و شکست سازمانهای جاسوسی اروپا و آمریکا در کشف حقیقت نبود! تمام جنگهای اشغالگرانه بعد از یازده سپتامبر محصول توطئه آگاهانه رهبران نظام سرمایه داری برای برون رفت از بحران ساختاری نظام بود. آنها با دروغ گویی آشکار در سازمان ملل به جنگهای علنی روی آوردند!

در این زمینه می توانید به مقاله » دروغ های بعد از ۱۱ سپتامبر حمله به خاورمیانه چگونه توجیه شد ؟» در بی بی سی مراجعه کنید. (3)

جنگ علیه تروریسم در حقیقت شروع دوران جنگهای بی پایان «زیر پرجم دروغین» برای تجدید تقسیم جهان و غارت آشکار کشورهای ضعیف و بی ثبات شده است!

رادیو فرانسه در مقاله ای بمناسبت پانزدهیمن سالگرد یازده سپتامبر و جنگ علیه تروریسم از » رشد ۲ هزار درصدی تروریسم طی ۱۵ سال گذشته» خبر داده است!

«طی این ۱۵ سال، بیش از ۶۱ هزار حمله تروریستی در جهان انجام شده که طی آن بیش از ۱۴۰هزار تن که اکثریت آنان غیرنظامی بوده اند کشته شدند.» (4)

در تمام کشورهای غربی در برنامه ریزی های استراتژیک برای سودآوری شرکتهای چندملیتی، انحراف از اهداف را در نطفه ای ترین حالت با متدها و آلگوریتم علمی کشف کرده و به موقع ضعفها را برطرف می کنند و یا با تغییر برنامه و مسئولین در جهت حل مشکلات سیستم می کوشند.

اگر طبق نسخه های صادقانه رهبران اروپا و آمریکا، جنگ علیه تروریسم موجب رشد 2000 درصدی تروریسم شده است چرا آنها فورا نسخه های خود را تغییر نمی دهند؟ چرا کسانیکه اهمیت یکهزارم ثانیه ها را درک می کنند، پانزده سال است که تماشاگر مفلوک رشد تروریسم هستند و هنوز هم همین سیاستها را ادامه می دهند؟ چرا کسانیرا که موجب رشد تروریستها می شوند به دادگاههای جنایت علیه بشریت نمی برند؟ چرا بفکر محاکمه و مجازات این رهبران نیستند؟ چرا بودجه این جنگها و پروژه های شکست خورده را قطع نمی کنند؟ چرا کشورهایی که مانند عربستان سعودی و قطر و ترکیه به تروریستها کمکهای مالی و ایدئولوژیکی و لوجستیکی می کنند هنوز هم بهترین دوستان کشورهایی هستند که ادعا جنگ جهانی علیه تروریسم را یک ثانیه فراموش نمی کنند؟…

اسلاف ترامپ، یعنی بوش و بلر و برلشکونی هم برای خدمت به منافع 0.01% زیر پرچم مبارزه با تروریسم، تروریسم را در تمام جهان منتشر کردند تا به اهداف کارفرمایان خود برسند!… خواهیم دید که ترامپ هم در زیرپا گذاشتن وعده های پیش از انتخابات از اسلاف خود پیشی خواهد گرفت!…

داعش و ترامپ دو روی سکه تزریق دمکراسی زوری و جنگهای بی پایان هستند!

نه سوسیالیسم و نه دمکراسی و ارزشهای اخلاقی و انسانی را نمی توان بزور بمب افکن ها به شهروندان کشوری تزریق و تحمیل کرد! تنها با ترویج آگاهی اجتماعی و رشد رفاه اقتصادی و شکوفایی علم و تکنولوژی، می توان در جهت رسیدن به این اهداف حرکت کرد!…

داعش، بوکوحرام، جبهه النصره، القاعده… محصول تزریق دمکراسی توسط بمب افکن های حامل ارزشهای غربی در شرق و خاورمیانه هستند! این گروههای تروریستی بر بستر جنگهای بی پایانی که جرج بوش آغاز آنرا به بشریت بشارت داد، بطور دائم رشد می کنند و خشونت و تروریسم بجای ریشه کن شدن جهانی می شود!

اعمال خشونت بیکران زمانی مشروعیت می یابد که از مدتها قبل قربانی را تبدیل به شیطان بکنی. جنگ زمانی که موشکها خانه و شهر و کشور شما را شخم می کنند، شروع نمی شود! جنگ از زمانی شروع می شود که رهبران کشوری جهت رسیدن به اهداف طبقه حاکم، به تولید اسلحه و شیطان سازی از حریف می پردازند، تا هر جنایتی را بدون مجازات و پذیرفتن مسئولیت، در باره وی مرتکب شوند! جرج بوش بارها آشکارا اعلام کرد صدام حسین و طرفدارانش انسان نیستند که شامل حقوق بشر شوند! هر گونه مجازات و سرکوب و شکنجه برای گرفتن اطلاعات و نابودی آنها جایز است! زندانهای ابوغریب و گوانتانامو بی و صدها زندان مخفی دیگر در خاورمیانه و سایر کشورها برای نابودی حقوق بشر انسانهایی برپا شد، که قبلا از آنها شیطان ساخته بودند!

رهبران کشورهای غربی که خود را تا سطح کارمندان و مدیران 1%های حاکم بر جهان تنزل داده اند، جهت دفاع از منافع نخبه گان حاکم بر جهان به مردم کشور خود و کشورهایی که مورد تجاوز واقع می شوند دروغ می گویند.

دروغهای هوشمندانه

یکی از مهمترین دروغ هایی که جهت اثبات صداقت امپراتوری خیرخواه بکار می برند، این است که هزینه جنگهایی که در خاورمیانه براه انداخته اند بیشتر از درآمد نفت این کشورهاست پس علت اصلی جنگ مسئله سود و نفت نبود بلکه تلاش برای تزریق صادقانه دمکراسی بود!

«جنگ علیه یک کشور خارجی فقط زمانی اتفاق می‌افتد که طبقه پولدار مطمئن شود از آن سود می‌برد«. (5)

همه جنگها بنام مردم و برای دفاع از منافع ملی شروع می شود ولی پرواضح است که هدف از این جنگها و ترویج خشونت و جنایت بیکران در جهان، خوشبخت کردن مردم آمریکا و قربانیان کشورهای مورد تجاوز، نبوده و نیست. هدف رساندن مافوق سود به چند میلیاردر و شرکت چندملیتی است! پوشیده نیست که بخشی از هزینه های جنگها را از درآمدهای مالیاتی مردم زحمتکش در آمریکا می پردازند. به چه کسی می پردازند؟ به شرکتهایی می پردازند که در جنگ، استخراج منابع نفتی، گنج ها و ثروت های زیرزمینی کشور اشغال شده، و تسلط بر مواضع استژیک، برنامه ریزی و سرمایه گذاری می کنند!

بازنده این جنگها در درجه اول مردمی هستند که کشورهایشان بخاطر تزریق ارزشهای غربی با خاک یکسان شده اند! در درجه دوم مردم زحمتکش و پرداخت کننده مالیات در کشورهای جنگ افروزی مانند آمریکا هستند!

در این میان سودهای نجومی نصیب شرکتهایی می شود که طبق قانون مقدس بازار آزاد خصوصی شده و از هرگونه مکانیسم کنترل مردمی معاف هستند! شرکتهای چندملیتی به پشتیبانی ارتش پیروز رهبران ضعیف کشور ویران شده را وادار به امضای قراردادهایی می کنند که بعد از 50 یا 100 سال از حالت محرمانه خارج خواهند شد! برخی از این شرکتها هم در بمباران و نابود کردن و هم در باز سازی بعد از نابود کردن، بطور ویژه از دولت آمریکا سفارش دریافت کرده بودند!… بی جهت نیست که در این دنیا شکاف فقر و ثروت در سطح جهانی و ملی بطرزی غیرقابل تصور بیشتر می شود! چند سال پیش بیش از 500 نفر به اندازه سه و نیم میلیارد انسان ثروت داشتند! در سال 2015 رشد ثروت میلیاردرهای بالای هرم چنان سریع بود که تعداد ثروتمندانی که به اندازه نصف ساکنان کره زمین ثروت داشتند به 63 نفر رسید!… این شرکتها در راه انداختن جنگ و تضمین صلح، تولید و فروش نفت و اسلحه، در ویران کردن و بازسازی… در هرجایی که بتوانند یک سنت بیشتر سود کسب کنند، سرمایه گذاری کرده اند! بکمک رهبران سیاسی مزدور، هم در دوران رونق و رفاه، و هم در دوران بحران و رکود سودهای نجومی بطور «طبیعی» و قانونی به حسابهای بانکی مشتی میلیاردر سرازیر می شود!

درست در زمانی که بحران اقتصادی سال 2008 اعلام شد و هزاران شرکت ورشکست شده و میلیاردها انسان به خاک سیاه می نشستند تنها شرکت نفتی اگزون موبیل 42.2 میلیارد دلار سود خالص برد! بالاترین سود تاریخ یک شرکت تا آن زمان! شرکت نفتی رویال داچ شل 32.8 میلیارد سود برد!… اینها نمونه ای از برندگان جنگ عراق بودند!

پس همه به یکسان هزینه های این جنگهای جنایتکارانه را نمی پردازند! میلیونها انسان از هستی ساقط می شوند، کشور و خانه و کشانه شان نابود می شود تا یک عده انگشت شماری سودهای نجومی ببرند!

ژنرال اسمدلی باتلر از مهمترین فرماندهان تاریخ آمریکا بود که 34 سال در جنگهای زیادی جهت ساختن«آمریکای بزرگ و قدرتمند» شرکت کرده بود. او کاندیدای ریاست جمهوری بود، در سالهای آخر عمرش صلح طلب شد. پس از بازنشستگی سخنرانی جنجالی و آتشینی تحت عنوان » جنگ مهمانی است» ایراد کرد. او در این سخنرانی جنگ را برای لابی‌های نظامی و جنگ‌ افروزان میلیاردر جهان، بعنوان یک مهمانی و خوشگذرانی توصیف می‌کند… جنگ را قدیمی‌ترین جشن برای لابی‌های نظامی و شاید راحت‌ترین راه برای پولدار شدن آنها خواند؛ جشنی که فقط گروه اندکی از آن خبر دارند و واقعیت‌های آن را می‌دانند. سود جنگ به جیب میلیونرها می رود و هزینه اش را توده ها می پردازند!

سخنرانی فراموش نشدنی او را می توانید در پیوند زیر گوش کنید. (6)

یکی از نتایج جهانی کردن جنگ و خشونت و تروریسم و تزریق دمکراسی به کشورهای دیگر این استکه در نتیجه بازگشت پیامدهای این جنگها به کشورهای جنگ افروز، زمینه بقدرت رسیدن افراد خطرناک و پوپولیست و نئوفاشیست در کشورهای اروپایی و آمریکایی بهتر از هر زمانی آماده شده است!

یکی از مهمترین فرق های بین بحران اقتصادی سالهای 1930 و بحرانی که در سال 2008 شروع شد این استکه در بحران اولی همه ضرر کردند ولی در بحران اخیر ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر شدند! مردم به چشم خود می بینند که دولتها از منافع توده های رای دهنده نمایندگی نمی کنند، آنها کارمندان شرکتهای چندمیلیتی هستند که بنام مردم بر مردم حکومت می کنند!…

بعد از فروپاشی کشورهای سوسیالیستی، رهبران کشورهای امپریالیستی دیگر با فقر مبارزه نمی کنند، می خواهند فقرا را از جامعه محو کنند! نظام سرمایه داری بدون رقیب دیگر ترسی از قربانیانش ندارد و بفکر همبستگی انسانی و دولت رفاه نیست… سرمایه داری بسوی سرمایه داری اسپنسری می رود! …

شهروندان کشورهای غربی مدتهاست که شاهد غروب دولت قانون و کل دستگاه دمکراسی لیبرالی هستند!…

نقش ستونهای تمدن و دمکراسی اروپایی در هموار کردن جاده فاشیستها

سه حزب لیبرالها، دمکرات مسیحی ها و سوسیال دمکراتها که بعد از جنگ دوم جهانی ستون های استوار تمدن و ارزشهای غربی بودند، دیگر مدتهاست که یکه تاز میدان سیاست نیستند! زیرا برنامه های این احزاب به محض اینکه به قدرت می رسند ربطی به وعده هایی ندارد که در دوران انتخابات شعارش را می دادند. هر سه حزب به محض اینکه به قدرت می رسند سیاستهایشان از همدیگر قابل تشخیص نیست! بعد از انتخابات با فراموش کردن نیازهای توده ها همه شان سیاستهای نئولیبرالی را به پیش می برند، دست آنها برای شهروندان رو شده است. به همین دلیل اجزاب حاشیه ای که تا چند سال پیش وجود نداشتند حالا مثل قارچ رشد می کنند و به مرکز سیاست رانده می شوند!…

در فصل انتخابات رهبران هر سه حزب فوق جهت جلب آرای افراد و نیروهای راست افراطی دردادن شعارهای راست افراطی و سختگیری علیه پناهجویان و مهاجران از همدیگر سبقت می گیرند! در حقیقت پیام انتخاباتی آنها به راسیستها و نئوفاشیستها این استکه اگر می خواهید خواسته های شما اجرا شود به ما رای بدهید! ما بهتر از رهبران شما از منافع شما دفاع می کنیم! چنین است شیوه مبارزه احزاب حاکم با ریشه های فاشیسم رشد یابنده!

آنها مدعی هستند که با این تکنیکهای تبیلغاتی و گول زدن نیروهای راست افراطی رای آنها را بدست می آورند ولی بعد از انتخابات سیاستهای خودشان را به پیش می برند! بجای آگاه کردن توده ها از خطر و ریشه های فاشیسم با دادن شعارهای راست افراطی به جنگ فاشیسم می روند!…

زمانیکه رای احزاب نئوفاشیست مانند جبهه ملی مارین لوپن هشت برابر می شود انگشت حیرت بدندان می برند و می پرسند ما که هر تکنیکی را برای جلب توده ها بکار بردیم چرا آنها پیروز شدند؟!

پرسیدنی است که چرا رهبران این احزاب در دادن شعارهای چپ با همدیگر مسابقه نمی دهند؟ ایا توده ها ذاتا و ژنتیکی فاشیست و راسیست هستند؟ که اینها سعی می کنند با تقلب رای آنها را بدست آورند؟

یک نمونه روشن برای درک وضعیت خطرناکی که در آن قرار داریم و علل رشد تصاعدی احزاب راست افراطی و نئوفاشیست.

چهار سال پیش در کشور هلند در دوران انتخابات، حزب لیبرال شعار می داد که اگر بما رای بدهید سرخ ها یعنی حزب سوسیال دمکرات را از دولت بیرون می کنیم و همه دردهای شما را با توسل به دست نامرئی بازار آزاد درمان می کنیم! با خصوصی سازی بیمه های اجتماعی و… و دامن زدن به رقابت آزاد همه چیز را ارزانتر و کارآمدتر می کنیم… رهبر حزب سوسیال دمکرات هلند هم شعار می داد که اگر بما رای بدهید به حکومت لیبرالها که سالهاست در این مملکت حاکم هستند و دولت رفاه و بیمه های اجتماعی را نابود کرده اند نقطه پایان می گذاریم و دردهای شما درمان می شود!

هر دو ادعا می کردند که هدفشان بیرون راندن دیگر از دولت است تا قربانیان نظام به خوشبختی برسند! سه روز بعد از انتخابات رهبران این دو حزب ادعا کردند: در این دوران سخت که هنوز بحران اقتصادی ادامه دارد، به دولتی ملی و قدرتمند نیاز هست و تنها راه حل ممکن همکاری این دوحزب در دولت جدید است! آنها در مقابل چشمان حیرت زده رای دهندگان باهم دولت فعلی را تشکیل دادند! زمانیکه یکی از خبرنگاران درباره سرنوشت شعارهایی که رهبر حزب سوسیال دمکرات در دوران انتخابات می داد پرسید، او بدون کوچکترین شرمی با غرور و اعتماد بنفس جواب داد، از آن زمان چندین ماه گذشته است، آن شعارها مال دوران قبل از انتخابات بود! حالا ما در موقعیت دیگری قرار داریم و از یک نقطه عطف گذشته ایم و آن این استکه انتخابات تمام شده، رای ها شمرده شده و باید دولت جدید تشکیل شود!…

یکی از دلایل مهم رشد قارچ وار احزاب نئوفاشیستی در کشورهای اروپایی، دقیقا به همین بی پرنسیپی رهبران سه حزب مهم ( لیبرالها، دمکرات مسیحی ها و سوسیال دمکراتها ) مربوط است! آنها علیرغم شعارهایی که علیه فاشیسم می دهند، با ناامید کردن توده ها و راندن آنها به آغوش احزاب راست افراطی در عمل جاده صاف کن احزاب نئوفاشیست هستند! به همین دلیل خطر فاشیسم در اروپا بسیار جدی است. زیرا این سیاستها تصادفی اتفاق نمی افتد. اروپا تبدیل به یک پروژه نئولیبرالی بزرگی شدهاست که رهبران سیاسی هیچ برنامه و توانی برای خروج از این سیستم ندارند! هیچ بعید نیست که در انتخابات بعدی یعنی چند ماه دیگر در هلند جناب ویلدرس و در فرانسه خانم مارین لوپن بقدرت برسند!…

در چنین شرایطی عجیب نیست که پوپولیست فاسد و شارلاتان خطرناکی مانند ترامپ با دادن فحش و توهین به نظام و رهبرانش، علیرغم اینهمه سابقه کثیف به قهرمان توده های قربانی تبدیل می شود! (7)

یکی از مهمترین خصوصیات احزاب فاشیستی این استکه خودشان را علیه تمامی دستگاه حاکم نشان میدهند، ولی در عمل اقتصاد و سیاستهای امپریالیستی طبقه حاکم را با دیکتاتوری کامل و بی رحمانه به پیش می برند!… رهبران فاشیست می گویند به من رای بدهید تا همه چیز را دگرگون کنم و تمام مشکلات شما را برطرف کنم! آنها در باره دگرگونی نظام اقتصادی حاکم سکوت می کنند! حداکثر در باره چند مسئله جزئی نه ساختاری به راه حلهای بسیار کلی و مبهم اشاره می کنند!

پیروزی پوپولیست خودشیفته و بی پرنسیپی مانند ترامپ قبل از هر چیز اثبات ضعف و شکنندگی دمکراسی لیبرالی بود!…

قرار بود تجربه فاشیسم دیگر هرگز تکرار نشود! رهبران جهان سرمایه داری درست بعد از شکست فیزیکی فاشیسم هرگز به مبارزه علیه ایدئولوژی و ریشه های فاشیسم نپرداختند! زیرا ریشه فاشیسم در نظام سرمایه داری است! آنها درست بعد از شکست فاشیسم با انبوهی از دروغ سوسیالیستها و کمونیستها را به دشمن جدید و خطرناکتر از فاشیسم تبدیل کردند و بکمک فاشیستهای دیروزی به جنگ سوسیالیسم رفتند و جنگ سرد و مبارزه علیه ایدئولوژی سوسیالیستها شروع شد…

سئوالهایی که هنوز جواب تاریخی خود را دریافت نکرده اند:

» لئو اشتراوس، کارل یاسپرس و هانا آرنت موفق نمی شوند پاسخی برای این پرسش ارائه دهند که کی و چرا عقل غربی پایش لغزیده و دچار اشتباه شده است. و چه زنجیره ای از خطاها این عقل غربی را بجایی کشانده که، در وسط قرن بیستم، از گرداب آشویتس سر در آورد؟!» (8)

باید اضافه کنیم آلن بلوم، هایدگر، کارل پوپر، ریمون آرون، برگسون، آندره گلوکسمان، برنارد هانری لوی، فرانسیس فوکویاما، آرنولد توین بی، اشپنگلر، بلانشو،… و بقیه لشگری از فیلسوفان و تئوریسین های مهم که در خدمت نظام سرمایه داری بودند هرگز به سئوال فوق جواب شایسته ای ندادند. ولی با پیگیری بی نظیر مشغول جهاد ضد مارکسیستی بودند!…

چرا در آغاز قرن بیست و یکم ناسیونالیسم افسارگسیخته و شبح فاشیسم سایه شوم خود را در تمام جهان می گسترد؟

اغلب رهبران کشورهای جهان با انتخاب ترامپ اظهار می کنند که شوکه شده اند! چقدر آنها در این اظهار نظرشان صادق هستند؟ با ترامپ های وطنی خود در این سالها چکار کرده اند؟

چرا رهبران اروپا و آمریکا و رسانه ها در باره فاشیسم دروغ می گویند؟

راه حل رهبران اروپا و احزاب سیاسی حاکم برای جلوگیری و نابودی فاشیسم چیست؟

اگر مارین لوپن در فرانسه بقدرت برسد اروپا و جهان به کدام جهت حرکت خواهد کرد؟

آیا قدرت یابی احزاب راست افراطی و نئوفاشیستی به ژرفای بحران اقتصادی مربوط می شود؟

آیا نظام سرمایه داری بار دیگر جهت بقای خود آگاهانه به راه حلهای فاشیستی متوسل می شود؟

چرا توده های مردم و قربانیان نظام از آزادی می گریزند و به آغوش فاشیستها پناه می برند؟

چرا روحانیون و کشیش های بنیادگرا از فاشیستها دفاع می کنند؟

نقش مذهب در دفاع از فاشیسم چیست؟

آیا خشونت و تروریسم جهانی می شوند؟

خطر فاشیسم را چقدر می توان جدی پنداشت؟

آیا ما حق داریم این احزاب را فاشیست بنامیم؟

مشخصات مهم احزاب فاشیستی کدامند؟

نظر مهمترین متخصصین و تئوریسین های فاشیسم در باره افرادی مثل ترامپ، ویلدرس، مارین لوپن و… چیست؟

احزاب و حکومتهای راست افراطی نیازمند چه مدت زمانی هستند تا به نوعی از حکومت فاشیستی گذر کنند؟

حرکت و گذار ترامپ به سوی تزهای جنگ طلبانه هیلاری کلینتون و زیرپا گذاشتن شعارهای قبل از انتخابات، چقدر زمان می برد؟ آیا دگردیسی در این ابعاد امکان پذیر است؟

تعداد قابل توجهی از رهبران و نیروها و احزاب سیاسی در اروپا و آمریکا به اوباما توهین می کردند که از نشان دادن شدت عمل در مقابل روسیه و چین می ترسد. آنها براین باور هستند که آمریکا باید چین و روسیه را تنبیه کرده و سرجایشان بنشاند! آیا جنگ بزرگی در راه است؟

در عصری که به قدرت علم و تکنولوژی بیش از هر زمانی می توان رفاه و سعادت بشری را تضمین کرد، چرا بشریت بسوی توهش افسارگسیخته و جنگهای ویرانگر و اتمی حرکت می کند؟ این وضعیت خطرناک و جنایتبار که هستی کره زمین و بشریت را تهدید می کند چه ارتباطی با ساختار نظام سرمایه داری دارد؟

چگونه ممکن است یک میلیاردر لومپن، زنباره مبتذل، بد دهن، دروغگو، با وجود اینهمه ضعف و نادانی آشکار بازهم رای و دل توده ها را بدست می آورد؟… به اعتراف خیلی از دوستان و اطرافیانش اگر هر کاندیدای دیگری یکی از حماقتهای او را مرتکب می شد، شانس پیروزی در انتخابات را نابود می کرد. ترامپ چگونه می تواند بدون ارائه کوچکترین برنامه جدی با دادن چند شعار و فحش به رهبران حاکم به ریاست جمهوری قدرتتمندترین کشور جهان انتخاب شود؟ کشوری که بزرگترین پایگاه و ستون استوار «دمکراسی و تمدن غرب» نامیده می شود!

آیا می توان کاری کرد؟ چه باید کرد؟

اینها و صدها سئوال مهم دیگر سئولاتی هستند که باید طرح کنیم و برای شناخت ریشه های مشکلات و یافتن جوابی علمی و عملی از سطح امواج کف دریا به عمق دریا حرکت کنیم.

بقول مولوی:

زمین لرزه در قعر دریا *** سخن ها ز امواج ها!

همواره معتقدم چهار چیز را باید قبل از آنکه اتفاق بیفتد شناخت و چاره اندیشی کرد. جنگ، فاشیسم، بحران محیط زیست و بحران اقتصادی. بعداز اینکه اتفاق افتادند قوانین خود را تا به آخر به جهانیان دیکته خواهند کرد!… آنوقت برای فهمیدن و بیدار شدن دیر است!…

هر جنبش فاشیستی به فاشیسم منتهی نمی شود ولی آبستن فاشیسم است! باید این مسائل را جدی بگیریم… زنگهای خطر از همه طرف بصدا در آمده اند! نظام سرمایه داری بازهم بشریت را در مقابل دو راهی بربریت و سوسیالیسم قرار می دهد!… (9)

پیش بینی درست اوباما در انتخابات سال 2008

طنز تاریخ در این است که آقاي اوباما سه ماه پيش از انتخابش به ریاست جمهوری آمریکا، پيش بيني کرده بود: » بيشترين خطر براي ما دست يازيدن به همان روش هاي سياسي و با همان بازيگران است و انتظار آنکه به نتايج ديگري برسيم. در شرائطي اين چنيني ، تاريخ به ما مي آموزد که از واشنگتن نيست که تغييرات برمي خيزد، بلکه وقتي تغييرات به واشنگتن راه مي يابند که مردم امريکا بپا خيزند و خواستار آن باشند«. (10)

ولی نظام حاکم او را وادار کرد به وعده هایش و شعارهای درستی که قبل از انتخابات می داد، خیانت کند و نتیجه آن جوی است که امروز بر آمریکا حاکم است! و هر کس علیه کلیت نظام شعار دهد تبدیل به قهرمان قربانیان مستاصل و ناامید می شود!

پیروزی ترامپ نه برحسب شانس و تصادف و اشتباهات تکنیکی حریف، بلکه بر بستر فضایی که چندین دهه بر جهان حاکم است بوقوع پیوست. راه یابی چنین فردی به کاخ سفید خبری نیست که بعد از شمارش آرا در عرض چند ساعت یا چند روز فراموش شود!… وقتیکه هیتلر و موسولینی هم بقدرت رسیدند شاخ های اتمی و خونین نداشتند! همه فکر می کردند علیرغم وعده های متناقض هیتلر و موسولینی، می توانند آنها را کنترل کنند و در جهت منافع خودشان هدایت کنند…

ترامپ هم درست مثل هیتلر و موسولینی همزمان در دفاع از منافع سرمایه داران و کارگران شعار می دهد! چگونه ممکن است که هم کوکلوس کلانهای آمریکا و تمامی احزاب نئوفاشیست در اروپا پیروزی ترامپ را جنش می گیرند، هم بخش قابل توجهی از کارگران و مهاجران و قربانیان نظام! (11)

خیلی ها امیدوارند که او زیر قولهایش نزند و بهتر از امثال اوباما نظام فاسد را اصلاح کرده و از منافع توده های فراموش شده دفاع کند! حتی برخی از مسلمانان که زیر شدیدترین حملات ترامپ بودند با افتخار به او رای داده اند! (12)

شخصیت و سابقه ترامپ نشان می دهد که سریعتر و شدیدتر همه رهبران قبلی به شعارهایش در دفاع از فراموش شدگان بی صدا خیانت خواهد کرد! این افراد متوهم اگر به ویدئو زیر نگاه کنند شاید زودتر از خواب بیدار شوند! او در باره جنگ عراق، لیبی، بیمه های اجتماعی، مهاجران، بمب اتمی، حداقل دستمزد کارگران،… پشت سرهم حرفهای متناقض و دروغ می گوید!… (13)

حتی رئیس جمهور قدرتمندی مانند ژنرال دوایت آیزنهاور که فرمانده متفقین در جنگ جهانی دوم بود تنها چهار روز قبل از اینکه کاخ سفید را ترک کند جرئت کرد علیه خطر نهادهای غول‌آسای نظامی– صنعتی در آمریکا هشدار دهد و مجتمع‌‌های نظامی– صنعتی را بزرگ‌ترین تهدیدی خواند که پیمانکاران نظامی و لابی‌گرها در آنها به‌دنبال جنگ و حمله نظامی هستند. او هشدار داد که کارخانه‌های بزرگ تولید تسلیحات خطری جدی در آمریکا هستند که به اهرم فشار پنهانی در صحنه سیاست تبدیل شده‌اند! (14)

در زمان آیزنهاور این مجتمع های نظامی صنعتی در آغاز راه بودند ولی اکنون قدرت و تجربه آنها قابل مقایسه با زمان آیزنهاور نیست. و امثال ترامپ نه خواست و نه توان مقابله با منافع آنها را دارند!…

اینکه ترامپ در آمریکا و ترامپ های دیگر در اروپا با کدام بهایی کنترل خواهند شد یا نه، به تلاش هوشیارانه و صادقانه و علمی و مبارزه همه جانبه همه ما بستگی دارد… نیروهای جنگ طلب و فاشیست در جهان در اقلیت محض هستند. اکثریت ساکنان کره زمین ضد فاشیسم و جنگ هستند ولی سازماندهی و انسجام ندارند!…

» در حماسه هومر، آشیل تنها زمانی کشته شد که بزرگترین دشمن، هکتور فاتح تروا را مغلوب کرده بود. آشیل مغرور، که از شدت خشم از کوره در رفته بود، به جنازه دشمن اش بی حرمتی کرد. آپولو، که نقطه ضعف آشیل را می دانست، به خشم آمد. در نبردی که آشیل با حریف ضعیف تری داشت، آپولو تیری را به پاشنه آشیل روانه کرد و زخمی مرگبار بر جنگجویی وارد آورد که گمان می کرد شکست ناپذیر است. پاشنه آشیل نقطه ضعف او بود اما ابرتنی بزرگترین ضعف او از کار درآمد.» (15)

» آشیل پرنخوت آمریکا، که دشمن خود هکتور یعنی روسیه را مغلوب ساخته بود، همچنان حریف بزانو درآمده را به خاک مالید و خوارش کرد. دشمنی ضعیف تر اجازه یافت تا تیرهایی را به پرواز درآورد که آشیل را در ضعیف ترین نقطه اش سخت مجروح کرد. آشیل که سرمست از بارده غرور است، تمام دشمنانش را به یکباره خوار شمرد و خود را فریفت که می تواند با پوشیدن چکمه های کارزار پاشنه اش را پنهان دارد. ابرتنی اش خشم نمسیس، الاهه ی انتقام آسمانی را برانگیخت و همچنان برخواهد انگیخت.» (15)

جهت متوقف کردن آشیل پرنخوت آمریکا و خطر رشد نئوفاشیسم در سراسر جهان، به فراخوان «برآشوبید» استفان هسل بپیوندیم زمانیکه می گوید: » مقاومت خلاقیت است، خلاقیت مقاومت است!» (16)

نا امیدی اولین گامی است که شخص بسوی گور بر می دارد…!

سعی می کنم در سلسله یادداشت هایی به سئوالهای فوق و بسیاری از سئوالهای دیگر جواب دهم. امیدوارم با همراهی و دخالتگری فعال دوستان ارجمند، تیری را به پاشنه آشیل روانه کنیم و قدمی هر چند کوچک در جهت حرکت بسوی جهانی انسانی برداریم.

با احترام

احمد پوری (هلند) 15 – 11 – 2016

*****************************************

منابع:

(1) از کتاب جدال دو توهش اثر ژیلبر آشکار ترجمه حسن گلریز صفحه 174

(2) https://www.facebook.com/notes/ahmed-pouri/%D9%87%D8%B1-%D9%83%D8%B3-%D…

(3) http://www.bbc.com/…/…/2016/09/160813_l39_file_11_sept_lies…

(4) http://fa.rfi.fr/%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87%DB%8…/

(5) جورج اورول

(6) https://www.youtube.com/watch?v=F3_EXqJ8f-0

(7) https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1478148472204383

(8) کتاب تاریخ فلسفه قرن بیستم اثر کریستیان دولا کامپانی ، ترجمه باقر پرهام

(9) https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1478148472204383

(10) http://ir.mondediplo.com/article1501.html

(11) http://www.latimes.com/…/la-na-updates-trail-guide-kkk-trum…

(12) https://www.washingtonpost.com/…/im-a-muslim-a-woman-and-a…/

(13) https://www.facebook.com/TheDemocraticCoalition/videos/496910710512309/

(14) https://www.youtube.com/watch?v=8y06NSBBRtY

(15) از کتاب جدال دو توهش اثر ژیلبر آشکار ترجمه حسن گلریز.

(16) از کتاب جدال دو توهش اثر ژیلبر آشکار ترجمه حسن گلریز.

(17) http://www.peykarandeesh.org/articles/789-hessel.html

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
ایمیل دریافتی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید