رفتن به محتوای اصلی

ﭘﯾراﻣون ﻣﻧﺷور ﭘﯾﺷﻧﮭﺎدی ﺷورای ﻣﻠﯽ اﯾران و ﺑوﻟدوزرھﺎی ﺗﺧرﯾب ھوﯾت

ﭘﯾراﻣون ﻣﻧﺷور ﭘﯾﺷﻧﮭﺎدی ﺷورای ﻣﻠﯽ اﯾران و ﺑوﻟدوزرھﺎی ﺗﺧرﯾب ھوﯾت

سرانجام پس از گذشت دراز ھنگامی انتظار, منشور پیشنھادی شورای ملی ایران برای برگزاری انتخابات آزاد, در روز شانزدھم شھریورماه 1391 انتشار یافت. منشوری نشئت گرفته از تمامین خواست ھا و مطالبات جنبش ھای آزادیخواھانه مردم ایران در بیش از یکصد ساله گذشته, بویژه انقلاب مشروطیت و استوار بر تجربیات و داده ھای تلخ و مصیبت بار تاریخ سی و سھ سال استبداد و ارتجاع حاکم بر میھن مان.
این منشور در شانزده بند, ھمانگونه که در پیشگفتارش بیان گردیده, از ھمھ ی نیروھایي کھ بر یافتن راھی بھ دور از خشونت و مبتنی بر اعلامیه جھانی حقوق بشر تاکید دارند, دعوت می کند, برای گذار دموکراتیک از رژیم جمھوری اسلامی و برقراری حاکمیت ملت ایران, در راه سازمان دادن نھادی ملی و دموکراتیک, بیکدیگر بپیوندند. این بار ھم بمانند سه دھه گذشته, یعنی ھر ھنگام, کھ جنبشی سراسری برای بسیج نیروھای آزادی خواه مردمی, خواست که سامان بپذیرد, نق زنان خودمحور و بھانه گیر از چپ و میانه و راست,جمھوریخواه و سلطنت طلب, بجای اینکه محتوای شانزده ماده ای منشور را مورد نقد سازنده خود قرار دھند, لبه تیز یورش ھای ناسزاوار و تخریبی خود را, گاه ھمراه با تھمت و افترا, متوجه افراد, گروھھا وسازمانھایي کرده اند که درماھھای گذشته بدور از ھرگونه خود بزرگ بینی و تنگ نظری, به گرد ھم فرا آمده و حاصل کار خود را در یک منشور پیشنھادی, پیش روی مردم ایران و ھمآوردان و کوشندگان سیاسی قراردادند. از سویي کسانی در تالارھای مجازی اینترنتی, ایراد بر این دارند کھ چر ا به ھنگام انتشار این منشور,نامی از دست اندرکارانش برده نشده است و از سویي, کسانی دیگر, کھ انتشار منشور را با نام گروھھا و« مجھول الھویه », سازمانھای پشتیبانش, و آنھم در یک پنجره به چالش کشیده اند, نمایندگانش را با تحقیر نامیده اند.
در این میان, ما تاکنون, بویژه از سوی آن دستھ از مخالفین سنتی و یا ایده ئولوژیک ھرگز نشنیده و نخوانده ایم که محتوای منشور پیشنھادی 16 گانھ را به نقد کشیده باشند, بلکھ برایشان تنھا ھویت فردی, گروھی و سازمان ھایي مطرح بوده که در ماھھای گذشته در سامان منشور پیشنھادی, نقش داشتھ اند. و ھمچنین منفی بافانی ھم برای بی ارزش کردن منشور, می گویند محتوای آن وِردِ زبان بچه ھا و جوانان کوچه و خیابانھا در ایران است, کھ این سخن خود, دال براین دارد که محتوای این منشور پیشنھادی با توجه به نیازھا وخواست ھا, آمال و آرزوھای مردم ایران, تنظیم گشته است. شوربختانه درکنار این جبهه مخالفین بنیادگرای چپ و راست که به آن اشاره بردیم, اندیشه ور گرانمایه اي چونان جناب اسماعیل نوری علاء قرار گرفته اند که انتظارش نمی رفت. ایشان در یادداشت ھفته گردی 24 شھریور 1391 مطابق 14 سپتامبر 2012 به میان آورده اند که در رابطه با بیانیه « دو گل اپوزیسیون انحلال طلب به دروازه خودی » خود, سخن از مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و کوملھ درست می فرمایند.زیرا کھ, آن بیانھ نھ تنھا یک اشتباه سیاسی بزرگ, بلکه بیانگر زیرپاگذاری ھمه آن گفتارھا, شنودارھا و نوشتارھایي بوده است که رھبران ایران دوست کُرد از جمله زنده یاد دکتر صادق شرفکندی, در رابطه با تمامیت ارضی و استقلال ایران بیان داشته وھرگونه تھمت تجزیه طلبی را رد کرده و در مصاحبه ای, یکسال پیش از جنایت میکونوس با رادیو فرانسه,تحقق سیاست عدم تمرکز و خود گردانی را, تنھا در چارچوب ایرانی آزاد و مستقل تحقق پذیر دانسته است.
از سوی دیگر در تمامی کنفرانس ھا و فراخوانھای بیش از دو دھه ی گذشته, ھیچ ھنگام نمایندگان حزب دموکرات کردستان ایران, مسئلھ تمامیت ارضی و استقلال ایران را زیر پرسش نبرده بودند. از جمله در ایران در آستانه سال 2000 از سوی انجمن پژوھشگران ایران, آقای قاسم حسینی ,« ھویت ملی » کنفرانس حزب دموکرات کردستان خواھان آن است که نه تنھا » : نماینده رسمی این حزب, شفاف و روشن می گوید مردم کردستان, بلکه ھمه ی خلقھای ایران از حق تدریس و مکاتبه به زبان مادری, اداره امور داخلی منطقه خویش, حفظ امنیت و انتظامات داخلی و از ھمه مھمتر مشارکت فعال و مساوی در اداره امور مملکتی برخوردار باشند. در عین حال حزب ما معتقد است که زبان فارسی زبان رسمی ھمه ایرانیان است و پاره ای مسایل مھم مملکتی مانند دفاع ملی, برنامه ھای درازمدت اقتصادی, سیاست خارجی و سیستم مالی و پولی صرفاً از صلاحیت ھای دولت مرکزی است. تجزیھ طلبان واقعی در ایران کسانی ھستند که میان فرزندان این آب و خاک تبعیضات قومی و دینی و مذھبی قایل می شوند. آقای حسینی ھمچنین ھرگونه «. خواست عدم تمرکز و خودگرانی را در چارچوب وحدت و تمامیت ارضی ایران به شمار می آورد بنابراین شکی نیست که ھم میھنان کرد ما, یعنی آقایان عبدلله مھتدی و مصطفی ھجری در بیانیه مشترکِ شک و شبهه آفرینشان, خود آب به آسیاب دشمن سرازیر ساخته و مسبب اعتراضات گسترده مردم ایران گردیده اند. اگر آنان این چنین نمی پندارند, باید که باور خود را به اصول تغییر ناپذیر حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و جغرافیایي ایرانزمین, شفاف بیان دارند. اما در رابطه با گل دوم, جناب نوری علاء اشتباه می فرمایند, زیرا که این گل نه تنھا وارد دروازه جمھوری اسلامی, بلکه وارد دروازه ھمه ی آن گروھھا و سازمانھاي فرقه گرا و خودمحوری شده است, که در درازای سه دھه گذشته به سبب خودشیفتگی ھای برتری خواه و ھژمونیک طلب, بی توجه به خواست ھای مردم زیرستم ایران, موجبات شکست کنفرانس ھای بی شمار اپوزیسیون ضد حکومت در ایران را, فراھم آوردند. شوربختانه, اندیشمند گرامی جناب نوری علاء, حتا در ﯾﮏ ﺟﻣﻠﮫ ھم ﺑﮫ ﻣﺣﺗوای اﯾن ﻣﻧﺷور 16 ﻣﺎده ای ﮐﮫ ﺟوھره ھوﯾت و ﺷﻧﺎﺳﮫ ﺷورای ﻣﻠﯽ اﺳت, ﮐﮫ اﺳﺗوار ﺑر آن اﺻول, ﺑﺎﯾد ﺑﮫ ﺧود ﺷﮑل ﺑﮕﯾرد و ﺑرﭘﺎ ﮔردد, ﻧﭘرداﺧﺗﮫ, ﺑﻠﮑﮫ ھم آھﻧﮓ و ھﻣراه ﺑﺎ ﺧداﯾﮕﺎن ﺗﻔرﻋن و ﺗﮑﺑر, ﭼﮫ در ﻟﺑﺎس روﺷﻧﻔﮑر و ﭘژوھﺷﮕر و ﯾﺎ ﻣﺳﺗﺑدان ﺗﺎﻻرھﺎی ﻣﺟﺎزی ﮐﮫ ﮐم ھم ﻧﯾﺳﺗﻧد, ﺑﮫ دﻧﺑﺎل ﺷﻧﺎﺧت ھوﯾت ﮐﺳﺎﻧﯽ رﻓﺗﮫ اﻧد ﮐﮫ درﻣﺎھﮭﺎی ﮔذﺷﺗﮫ, ﺑﮭﺗرﯾن ھﻧﮕﺎم ھﺎی روز و ﺷب زﻧدﮔﯽ ﺧود را وﻗف و ﺻرف ﺷﮑل ﮔﯾری اﯾن ﻣﻧﺷور ﮐرده اﻧد. وھﻣﭼﻧﯾن ﺷﻣﺎ ﻣﯽ ﻓرﻣﺎﯾﯾد ﮐﮫ ﻋده ای ﻧﺎﺷﻧﺎس, ھﻣراه ﺑﺎ ﯾﮏ ﻋده ای ﮐﻣﺗر ﺷﻧﺎﺧﺗﮫ ﺷده ﭘس ازﻣﺎھﮭﺎ «ﺑﮑش و واﮐش و ﮐﺞ دار و ﻣرﯾز», ﺑﺎﻻﺧره در ھﻔﺗﮫ ﮔذﺷﺗﮫ اﻋﻼم داﺷﺗﻧد ﮐﮫ ﻧﮭﺎدی در راﺳﺗﺎی ﺗﺷﮑﯾل «ﺷورای ﻣﻠﯽ اﯾران ﺑرای اﻧﺗﺧﺎﺑﺎت آزاد» ﻣوﺟودﯾت ﯾﺎﻓﺗﮫ و وظﯾﻔﮫ ھﻣﮫ ھﻣوطﻧﺎن آن اﺳت ﮐﮫ ھرﭼﮫ زودﺗر ﺑﮫ آن ﺑﭘﯾوﻧدﻧد. ﻧﺧﺳت اﯾﻧﮑﮫ, از ھم ﻣﯾﮭﻧﺎن دﻋوت ﺷده اﺳت ﮐﮫ ﺑرای ﮔذار دﻣوﮐراﺗﯾﮏ از رژﯾم ﺟﻣﮭوری اﺳﻼﻣﯽ و ﺑرﻗراری ﺣﺎﮐﻣﯾت ﻣﻠت اﯾران در راه ﺳﺎزﻣﺎن دادن ﻧﮭﺎدی ﻣﻠﯽ و دﻣوﮐراﺗﯾﮏ, ﺑﮫ ﯾﮑدﯾﮕر ﺑﭘﯾوﻧدﻧد. ﭘس ﮐﺳﯽ را ﻣوظف ﺑﮫ اﯾن ﻧﮑرده اﻧد و ﺣﮑم ﺑر آن ﻧراﻧده اﻧد ﮐﮫ ﺑﮫ اﯾن ﻧﮭﺎد ﺑﭘﯾوﻧدد. اﻣﺎ ﺟﻧﺎب ﻧوری ﻋﻼء, آﻧﺟﺎ ﮐﮫ ﺷﻣﺎ ﺳﺧن از اﯾن ﺑﻣﯾﺎن ﻣﯽ آورﯾد ﮐﮫ ﯾﮏ ﻋده ﻧﺎﺷﻧﺎس ﺑﺎ ﯾﮏ ﻋده ﮐﻣﺗر ﺷﻧﺎﺧﺗﮫ ﺷده... ﺑﺎﯾد ﺑﮫ ﺷﻣﺎ ﭘﺎﺳﺦ دھم ﮐﮫ ﺑﺳﯾﺎری از اﯾن ﻧﺎﺷﻧﺎﺳﺎن و ﮐﻣﺗر ﺷﻧﺎﺧﺗﮫ ﺷدﮔﺎن را ﺷﻣﺎ ﺧوب ﻣﯽ ﺷﻧﺎﺳﯾد, از ﺟﻣﻠﮫ ﺷﺧﺻﯾت ھﺎي ﺑﻧﯾﺎﻧﮕزار در ﻧﮭﺎد ﻣردﻣﯽ, ﮐﮫ در اﯾن ﻣﺎھﮭﺎی «ﺑﮑش و ﻣﮑش ھﺎ و ﮐﺞ دار و ﻣرﯾزھﺎ», ھﻣراه ﺑﺎ دﯾﮕراﻧﺳﺎﻧﮭﺎی آزاده, ﺑر روی اﯾن ﻣﻧﺷور ﭘﯾﺷﻧﮭﺎدی ﮐﺎر ﮐردﻧد, در ﺳﺎزﻣﺎن ﺳﮑوﻻرھﺎی ﺳﺑز ﺷﻣﺎ ﻋﺿوﯾت دارﻧد. ھﻣﭼﻧﯾن ﺷﺎﯾد, ﺷﻣﺎ دوﺳﺗﺎن دﯾﮕری را ھم از ﺟﻧﺑش ﺑﺧﺗﯾﺎری و ﺳﺎزﻣﺎن ﻣطﺎﻟﻌﺎت ﺑﻠوﭼﺳﺗﺎن اﯾران, ﺟﻧﺑش آذرﺑﺎﯾﺟﺎن و ھﻣﭼﻧﯾن اﯾﻧﺟﺎﻧب را از ﺣزب ﭘﺎن اﯾراﻧﯾﺳت ﺑﺷﻧﺎﺳﯾد؟ 

و اﻣﺎ, اﮔر از ﺑدﻧﮫ اﯾن ﻧظﺎم ﺟﮭل وﺟﻧون و ﺟﻧﺎﯾت و ﺳﺗﻣﮕر, ﮐﺳﺎﻧﯽ رﯾزش ﮐﻧﻧد, ﺣﺎل ﭼﮫ در ﮐﻣﭘﯾن ﺳﻔﺎرت ﺳﺑز و ﯾﺎ ﺧواھرزاده آﻗﺎی ﮐروﺑﯽ ﺑﺎﺷﻧد و ﯾﺎ در ﺳﭘﺎه ﭘﺎﺳداران و ﺑﺳﯾﺞ, اﮔر ﮐﮫ ﺑﺧواھﻧد ﺑﺎ ﺟﻧﺑش آزادﯾﺧواھﺎﻧﮫ ﻣردم اﯾران ھﻣراه ﺷوﻧد, آﯾﺎ ﺑﺎﯾد راه را ﺑروی آﻧﮭﺎ ﺑﺳت؟ اﻣﺎ ﻣن اﯾن ﺳﺧن را ھم ﻗوﯾﺎً رد ﻣﯽ ﮐﻧم ﮐﮫ «ھرﮐس ﺑﮫ اﯾن ﺷورا ﻧﭘﯾوﻧدد, ﺧﺎﺋن ﺑﮫ وطن اﺳت», ﺣﺎل از ﺳوی ھر ﮐس ﮐﮫ ﮔﻔﺗﮫ ﺷده ﺑﺎﺷد. اﻣﺎ اﯾﻧﮑﮫ ﻣﯽ ﻓرﻣﺎﯾﯾد «ﻧطﻘﮫ اﯾن ﺷورا در زھدان ﮐﻧﮕره دﻣوﮐرات ھﺎی ﺳﺑز» ﺑﺳﺗﮫ ﺷده اﺳت, اﮔر ھم اﯾن ﭼﻧﯾن ﺑﺎﺷد, ﻋﯾﺑﯽ ﺑر آن ﻧﻣﯽ ﺗوان وارد آورد, زﯾرا ﮐﮫ زاﯾش و ﻧﻣﺎدﯾن اش, ﯾﻌﻧﯽ ﺟﻧﺑش آزادﯾﺧواھﯽ ﻣردم اﯾران ﺑر ﺿد اﺳﺗﺑداد و ارﺗﺟﺎع ﺣﺎﮐم, در ﻣﺗن و ﺑطن ھﻣﮫ ی ﮐﻧش ھﺎی آزادﯾﺧواھﺎﻧﮫ و ﻣﻠﯽ ﮔرای ﮔروھﮭﺎ و ﺳﺎزﻣﺎﻧﮭﺎی دﻣوﮐراﺳﯽ ﺧواه در ﮐﻠﯾت اش ﻗرارﮔرﻓﺗﮫ, ﺑﮫ دور از ھر ﮔوﻧﮫ ادﻋﺎی ﺑرﺗری ﺧواھﺎﻧﮫ. از ﺳوی دﯾﮕر, ﺷﻣﺎﺳﺧن از ﻓﮭرﺳت ﭘﯾوﺳﺗﮕﺎﻧﯽ از ﺟﻣﻠﮫ ﺟﺑﮭﮫ ﻣﻠﯽ اﯾران, ﺑﮫ ﻣﯾﺎن ﻣﯽ آورﯾد ﮐﮫ «ﭘﯾوﺳﺗﮕﯽ» ﺧود را ﺗﮑذﯾب ﮐرده اﻧد. ﺷﻣﺎ ﻧﯾﮏ ﻣﯽ داﻧﯾد ﮐﮫ ﺟﺑﮭﮫ ﻣﻠﯽ ﺑﮫ وﯾژه در ﺑرون ﻣرز, از ﺷﺧﺻﯾت ھﺎ, ﮔروه ھﺎ و ﻓراﮐﺳﯾون ھﺎی ﮔوﻧﮫ ﮔوﻧﯽ ﺷﮑل ﮔرﻓﺗﮫ ﺑﺎ روﯾﮑردھﺎ و ﺗﻣﺎﯾﻼت ﻣﺗﻔﺎوت, ﮐﮫ در اﯾن ﻧوﺷﺗﺎر ﻧﻣﯽ ﺧواھم از آﻧﮭﺎ, ﻧﺎم ﺑﮫ ﻣﯾﺎن آورم. 
اﻣﺎ آن ﮐﺳﺎﻧﯽ ﮐﮫ از ﺟﺑﮭﮫ ﻣﻠﯽ ﺑﮫ ﻧﮭﺎد ﭘﯾوﺳﺗﮫ اﻧد و ﻣﺎ آﻧﮭﺎ را ﻣﯽ ﺷﻧﺎﺳﯾم, ﯾﮏ واﻗﻌﯾت ھﺳت و آﻧﺎن ھم ﺗﺎﮐﻧون, ﭘﯾوﺳﺗﮕﯽ ﺧودﺷﺎن را ﺗﮑذﯾب ﻧﮑرده اﻧد. اﯾراد دﯾﮕر ﺷﻣﺎ اﯾﻧﺳت ﮐﮫ ﻣﯽ ﻓرﻣﺎﯾﯾد, «وﻗﺗﯽ ﺑﮫ ﺳراغ اﻣﺿﺎء ھﺎی روی ﺳﺎﯾت ﻣﯽ روی, ﯾﮑﺑﺎره ﭼﺷﻣت ﺑﮫ ﻧﺎم ھﺎی رﺿﺎ ﭘﮭﻠوی, ﻓرح ﭘﮭﻠوی و ﯾﺎﺳﻣﯾن ﭘﮭﻠوی ﻣﯽ اﻓﺗد ﮐﮫ ﻣﺛل ﺳﮫ ﺷﮭروﻧد ﻋﺎدی, ﺑﯽ ﺳرو ﺻدا, ﺑﮫ اﯾن «ﺟرﯾﺎن» ﭘﯾوﺳﺗﮫ اﻧد» و ﺳﭘس ﻣﯽ ﭘرﺳﯾد ﭼطور ﺷد, ﮐﺳﯽ ﮐﮫ ھﻣﯾﺷﮫ ﻣﯽ ﮔﻔت آن ﺑﺎﻻ ﻧﺷﺳﺗﮫ و ﻓراﮔروھﯽ ﻋﻣل ﮐرده و از ھﻣﮫ ی ﻓﻌﺎﻟﯾت ھﺎی اﭘوزﯾﺳﯾون ﺣﻣﺎﯾت ﻣﯽ ﮐﻧد, ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﭼﻧد ﺗﺎ ﺟوان از اﯾران آﻣده, ﻧﺎﺷﻧﺎس واﺻﻼح طﻠب و ﭼﻧد ﺗﺎ دﯾﭘﻠﻣﺎت از ﺣﮑوﻣت ﺑرﯾده ھﻣراه ﺷده و 240 ﻣﯾن ﻧﻔری ﻣﺣﺳوب ﻣﯽ ﺷود, ﮐﮫ ﺑﮫ اﯾن ﺟرﯾﺎن ﭘﯾوﺳﺗﮫ و ﻣﯽ ﺧواھد راه را ﺑرای ﺗﺷﮑﯾل ﺷورای ﻣﻠﯽ ھﻣوار ﮐﻧد و آن ﺷورا ھم اﯾﺷﺎن را ﺑﻌﻧوان «ﺳﺧﻧﮕوی ﺧود» ﺑرﮔزﯾﻧد. 
ﺟﻧﺎب اﺳﻣﺎﻋﯾل ﻧوری ﻋﻼء, ﺑﻔرﻣﺎﯾﯾد و ﺑﮕوﯾﯾد ﮐﺟﺎی اﯾن ﮐﻧش و ﺷﯾوه رﻓﺗﺎری ﺷﺎھزاده رﺿﺎ و ﺷﮭﺑﺎﻧو ﻓرح و ﯾﺎﺳﻣﯾن ﭘﮭﻠوی ﺟﺎی اﯾراد دارد ﮐﮫ ﺑﮕوﻧﮫ ﺳﮫ ﺷﮭروﻧد ﺑﺎ ﺣﻔظ ﺷﺧﺻﯾت, ﻣوﻗﻌﯾت و ﺷﮭرت ﻣﻠﯽ و ﺟﮭﺎﻧﯽ ﺧود, در ﮐﻧﺎر دﯾﮕر ھم ﻣﯾﮭﻧﺎن ﺷﺎن, ﻧﮫ ﮐﻣﺗر و ﻧﮫ ﺑﯾﺷﺗر, ﻗرار ﻣﯽ ﮔﯾرﻧد و ﻣﻧﺷوری را ﮐﮫ ﺑﮫ آن ﺑﺎور دارﻧد, اﻣﺿﺎء ﻣﯽ ﮐﻧﻧد و ﺑﮫ اﯾن «ﺟرﯾﺎن» ﻣﯽ ﭘﯾوﻧدﻧد؟ آﯾﺎ اﯾن «ﺳرﻣﺎﯾﮫ ﻣﻠﯽ», ﮐﮫ ﺷﻣﺎ ھم ﺑﮫ ﻣﺎﻧﻧد ھم ﻣﯾﮭﻧﺎن دﯾﮕر , ﺑﮫ آن ﺑﺎور دارﯾد, اﺟﺎزه ﻧدارد ﮐﮫ ﯾﮑﺑﺎر ﺑرای ھﻣﯾﺷﮫ ﺑﺎ ﺷﻔﺎﻓﯾت و ﺟﺳﺎرت اﯾن ﮔﺎم ﺳﻧﮕﯾن و ﺳﻧﺟﯾده را ﺑردارد و دﯾﮕر, ﻧﮫ ﺗﻧﮭﺎ ﭘﺷﺗﯾﺑﺎﻧﯽ ﻓراﮔروھﯽ (ﮐﮫ ھﻣﭼﻧﺎن ﺑر ﺟﺎ اﺳت), ﺑﻠﮑﮫ ﻗﺎطﻌﺎﻧﮫ ﺑﮫ ﮔوﻧﮫ ای ﮐﮫ ﺧود ﻣﯽ در ﺻف ﻧﺧﺳﺗﯾنِ ﺟﻧﺑش رھﺎﯾﻲ ﺑﺧش و آزادﯾﺧواھﺎﻧﮫ ﻣردم اﯾران ﻗرار ﺑﮕﯾرد و ﮔوﯾد, ﺑﻌﻧوان «ﺳرﺑﺎز وطن» آﻧرا ھﻣراه ﺑﺎ دﯾﮕر ﻣﯾﮭن ﭘرﺳﺗﺎن اﯾراﻧزﻣﯾن, ﺑﮫ ﺳوی ﭘﯾروزی رھﻧﻣون ﺷود؟ در اﯾن راﺳﺗﺎ, از آن آزاده اﯾران دوﺳت, زﻧده ﯾﺎد دﮐﺗر ﻏﻼﻣﺣﺳﯾن ﺻدﯾﻘﯽ ﻧﺎم ﺑﮫ ﻣﯾﺎن ﻣﯽ آورم ﮐﮫ در آن ھﻧﮕﺎﻣﮫ ﺑﺣراﻧﯽ ﭘﯾش از اﻧﻘﻼب ﻓﺎﺟﻌﮫ آﻓرﯾن 57, ﮐﮫ از ﺳوی ﻣﺣﻣدرﺿﺎ ﺷﺎه ﭘﮭﻠوی ﺑﮫ او ﭘﯾﺷﻧﮭﺎد ﻧﺧﺳت وزﯾری ﺷده ﺑود و او ھم, آﻣﺎدﮔﯽ ﺧود را ﺑرای ﻗﺑول آن ﻣﺳﺋوﻟﯾت ﺗﺣت ﺷراﯾطﯽ ﭘذﯾرﻓﺗﮫ ﺑود, در آن ھﻧﮕﺎم, ﺑﺳﯾﺎری از دوﺳﺗﺎن و ھﻣرزﻣﺎن دﯾرﯾن اش, اورا از ﭘذﯾرش اﯾن ﭘﺳت ﻣﻧﻊ ﮐرده ﺑودﻧد, ﺑﺎ اﯾن ﺳﺧن ﮐﮫ اﯾﺷﺎن ﻧﺎم ﻧﯾﮏ ﺧود را از ﺑﯾن ﻣﯽ ﺑرد .

ﭘﺎﺳﺦ دﮐﺗر ﺻدﯾﻘﯽ اﯾن ﺑود ﮐﮫ اﮔر ﻣن ﻧﺎم ﻧﯾﮑﯽ دارم, آﯾﺎ ﺑﺎﯾد آﻧرا ﺑﺎ ﺧود ﺑﮫ ﮔور ﺑﺑرم و ﯾﺎ اﯾﻧﮑﮫ در ﺧدﻣت ﻣﻠﺗم ھزﯾﻧﮫ ﻧﻣﺎﯾم. ﺑر ﺧﻼف ﻧظر ﺷﻣﺎ ﺟﻧﺎب ﻧوری ﻋﻼء, ﺷﺎھزاده ﺑﺎ اﯾن ﮐﻧش ﭘﯾش آھﻧﮕﺎﻧﮫ ﺧود, ﻧﮫ ﺗﻧﮭﺎ ﮔل را وارد دروازه ﺣﮑوﻣﺗﮕران ﺟﻣﮭوری اﺳﻼﻣﯽ, ﺑﻠﮑﮫ وارد دروازه ھﻣﮫ آن ﺑﮫ اﺻطﻼح از ﻣﺎﺑﮭﺗراﻧﯽ ﮐردﻧد ﮐﮫ ﺳﺎﻟﯾﺎﻧﯽ دراز,ﮐوﺷش ﺑر اﯾن داﺷﺗﻧد ﮐﮫ اﯾﺷﺎن را ﺗﻧﮭﺎ, در ﺣﺎﺷﯾﮫ ﻧﮕﺎھدارﻧد. 

اﮐﻧون, ﻣﯽ ﭘرﺳﯾد ﺣﺎل, او ﮐﺟﺎﺳت و ﭼﮫ ﻣﯽ ﮐﻧد؟ و ﺧود ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ دھﯾد: در ﻣﺣﺎﺻره اﯾﺎدی ﺣﮑوﻣت اﺳﻼﻣﯽ, ﭼﮫ از اردوﮔﺎه ﺑﻧﯾﺎدﮔراﯾﻲ وزارت اطﻼﻋﺎت و ﺳﭘﺎه, و ﭼﮫ در ﺧﯾﻣﮫ و ﺧرﮔﺎه اﺻﻼح طﻠﺑﯽ ﻣزدور وﻣزور, و «ﻣدﯾﺣﯽ ھﺎ» ﺑراﯾش ﻣداﺣﯽ ﻣﯽ ﮐﻧﻧد. ﺟﻧﺎب ﻧوری ﻋﻼء, ﺷﻣﺎ ﺑﺎ اﯾن ﺳﺧﻧﺎن ﻧﺎﺳزاوار و ﺗﮭﻣت و اﻓﺗرا آﻓرﯾن, از ھﻣﮫ ی آن ﮐﺳﺎﻧﯽ ﮐﮫ در ﻣﺎھﮭﺎی ﮔذﺷﺗﮫ در ﮐﻣﯾﺗﮫ ﻣوﻗت ھﻣﺂھﻧﮕﯽ ﺷورای ﻣﻠﯽ, در راﺳﺗﺎی ﺷﮑل ﮔﯾری ﻣﻧﺷور ﭘﯾﺷﻧﮭﺎدی, ﺑﺎ ﺷﯾﻔﺗﮕﯽ و ﺻﻣﯾﻣﺎﻧﮫ ﮐﺎر ﮐرده اﻧد, ھﺗﮏ ﺣرﻣت ﮐردﯾد, ﺑﮫ ﻣﺎﻧﻧد ھﻣﮫ آن ﺧودﻣﺣوران و ﺧود ﺑزرگ ﺑﯾﻧﺎن دﯾﮕری ﮐﮫ از ﺧرد ﺟﻣﻌﯽ ﺳﺧن ﺑﮫ ﻣﯾﺎن ﻣﯽ آورﻧد, اﻣﺎ آﻧرا ﺗﻧﮭﺎ در وﺟود ﺧود ﺟﻣﻊ ﻣﯽ ﺑﯾﻧﻧد و ﮐﻧﺷﮕران اﯾن ﺟﻧﺑش را, «ﻣﺟﮭول اﻟﮭوﯾﮫ» ﺑﮫ ﺷﻣﺎر ﻣﯽ آورﻧد. ﻓراﻣوش ﻧﮑﻧﯾم ﮐﮫ در راﺳﺗﺎی ﺷﮑل ﮔﯾری اﯾن ﻣﻧﺷور, ﻧﮫ ﺗﻧﮭﺎ دﺳت ھﻣﯾﺎری و ھﻣﮕراﯾﻲ ﺑﮫ ﺳوی ﺷﻣﺎ و ﺳﮑوﻻر ھﺎی ﺳﺑز, ﺑﻠﮑﮫ ﺑﮫ ﺳوی ﺑﺳﯾﺎری دﯾﮕر از ھﻣﺎوردان ﺳﯾﺎﺳﯽ ﭘﯾش ﮐﺷﯾده ﺷده ﺑود, آن دﺳت را ﻧﮕرﻓﺗﯾد و اﻣروز ﺷورﺑﺧﺗﺎﻧﮫ ھﻣﮕﺎم و ھم آھﻧﮓ آن ﺑوﻟدوزرھﺎی ﺗﺧرﯾب ھوﯾت ﮔﺷﺗﮫ اﯾد, ﮐﮫ درﺧور ﺷﺎن و ﮐﺳوت ﺳﯾﺎﺳﯽ ﺷﻣﺎ ﻧﯾﺳت. 

ﻻف از ﺳﺧن ﭼون دُر ﺗوان زد                                            آن ﺧﺷت ﺑود ﮐﮫ ﭘُر ﺗوان زد 
28 ﺷﮭرﯾور 1391 ﺑراﺑر ﺑﺎ 17 ﺳﭘﺗﺎﻣﺑر 2012

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید