رفتن به محتوای اصلی

● صفحه شما

دوستان و خوانندگان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.

افزودن دیدگاه جدید

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: پس تا کنون چه میکردیم؟
دیدگاه:

یعنی هر زن چادری را که در خیابان میدیدیم آزار میکردیم؟ سوال کاملا بی ربط و گمراه کننده است.
از این که بگذریم از نگاه من ,کلا زنان چادری دیریا زود باید تکلیف خودشان را با چادر یکسره کنند.
وببینند که سرکار خانم صدیقه وسمقی که از نظر دانش دینی فوق آیت الله هستند, چادر و حجاب را کنار گذاشتند . این کار را نه از روی خشم یا کینه بلکه از روی مطالعه و اندیشه انجام داده اند. حالا ممکن است زنی یک عمر چادر داشته و یا لباس ژنده ای داره و از چادر بیشتر بعنوان ستارالعیوب استفاده میکنه, ایرادی نیست که با زنان آزده همراه بشه و چادش را روی دوش بیندازه. تا همراهی خود را با آزادی خواهان نشان بدهد. بویژه اکنون که جو متلاطم است و بروز خطا محتمل.

تاریخ:
عنوان دیدگاه: دلیر بودن برای خلاف آمد عادت
دیدگاه:

درووود بر کیانوش عزیز!
اندکی تارزنی قیژقیژی!

1- اصلا معلوم نیست نویسندگان این اعلامیه، چه کسانی هستند؟. چهل و پنج سال که نه؛ بیش از هشتاد سال آزگار است که انواع و اقسام سازمانها و حزبها و گروهها و گرایشهای رنگارنگ، اعلام موجودیّت کرده اند و همچون حکایت:«.... در بهاران زاد و مرگش در دی است»، ناپدید و متفرّق و دود شدند رفتند به هوا!.
2- محتویات این اعلامیه، خاستگاه نظری اش نه از بُنمایه های تاریخ و فرهنگ ایرانیان؛ بلکه از اعلامیه جهانی حقوق بشر است؛ پنداری که با آوردن «آیین نامه راهنمایی و رانندگی»، مسئله ترافیک و تصادفات و سرقتها و زیر گرفتنهای آدمها و خلافکاریهای ویراژی و نرفتن از مسیرهای عبور ممنوع و رعایت حقّ تقدّم عابر پیاده و رعایت چراغ راهنما و بوق نزدن و امثالهم برای همیشه و ابد حلّ و فصل خواهد شد و مردم خیلی مودب و با کلاس به اجرای قوانین مندرج در «آیین نامه راهنمایی و رانندگی» سعی بلیغ خواهند کرد. به این میگویند: «ای سادگی مقدّس!». مترجم اعلامیه حقوق بشر را تیکه و پاره کردند متولیان حقیقت الهی!. ساختن جامعه ای نو و کشوری که بر شالوده موازین خردمندانه عملکرد داشته باشد، بدون سنجشگری موانع کلیدی، میسّر نخواهد شد. حدّاقلی از پایه های بنیانی باید وجود داشته باشند، تا بتوان گامهایی ارزشمند را برداشت.

3- وقتی که کنشگرانی – خواه مجهول الهویه، خواه شناخته شده – هنوز به پتانسیلها و مایه ها و زهدان زاینده تجربیات کهن و بسیار عمیق و رستاخیری مردم میهن خود و تاریخ و فرهنگشان، هیچ اعتقادی ندارند و همچنین حاضر نیستند به شعور و فهم و نیروی تمییز و تشخیص مردم میهن، احترامی بگزارند، پیداست که اگر تا قیام قیامت نیز کاسه گدایی و دریوزگی انواع و اقسام «لوایح و قوانین و منشورها و ابلاغیّه های حقوق بشری» را به گردن خود آویزند، هرگز نخواهند توانست جامعه ایرانی را به دامنه ای سوق دهند که مناسبات «مردم و حکومت و دولت»، مناسباتی انسانی و از بهر سعادت و خوشی و میهن آرایی آحادّ مردم بدون هیچ تبعیضی باشد. زهی خیال باطل!. چیزی باید از ژرفای وجودی آدمی جوشیده و فرابالیده شود، تا امکان دوام و تاثیر داشته باشد. با لباسهای عاریتی، هیچکس جومه دار نمیشود.
4- بحث عزل و خنثا کردن حکومت خلفای الله، بحث سیاسی ناب نیست؛ بلکه بیش از هر چیز، مبحث «فرهنگی-تاریخی» است که حکومت فقاهتی، یکی از برآیندهای ناخجسته و مهیب و فاجعه بار آن است. بنابر این، صرف خلع حکومت آخوندها و اعوان و انصار آنها از امکانهای اقتداری و قدرت بر ارگانها و موسسات و سازمانها و نهادهای کشوری به معنای «حذف نفوذ و نقش آنها» در مناسبات کشوری نیست. اتّفاقا در سیاست، مهم نیست که چه شخصی/اشخاصی قدرت را در دست دارند؛ بلکه مسئله کلیدی این است که «چه شخص/اشخاصی»، «نفوذ سیاسی» دارند؛ زیرا آنانی که نفوذ سیاسی دارند، میتوانند به آسانی، زیر پای مقتدرین را بزنند و کسانی را مصدر امور قدرت بنشانند که با نیّات نفوذمندان همسو و همخوان باشند.
5- مشکل دیگر اینگونه تشکیلات در این است که خود را در مقام «سوپر من/ناجی/بتمن/اسپایدرمن و امثالهم» میدانند که باید مثلا مردم را نجات دهند. اینگونه گرایشها اگر بتوانند خودشان را از بسیاری کمپلکسها که دارند، نجات بدهند، بزرگترین گام را در راه «آزادی ایران از چنگ اینهمه تعصّبات هول افکن عقیدتی/ایدئولوژیکی/مذهبی/کینه ای و امثالهم رایج بر ذهنیّت انواع و اقسام گرایشهای سیاسیون» نجات داده و رها کرده اند.
6- مسئله خنثی کردن حکومت فقاهتی نباید بر این مدار بچرخد که مصدر گیوتین بودن از دست عدّه ای در آید و به دست دیگران افتد. متاسفانه تا امروز، تمام گرایشهای سیاسی به این توهم مبتلایند که حکومت را در ایران به معنای «مصدر گیوتین شدن از بهر کشتن و قتل عام مردم» میفهمند و درک میکنند. تا زمانی که شعارهای مرگ بر این، مرگ بر آن از دهان انواع و اقسام گرایشهای سیاسی و هواداران آنها شیوع دارد، دوام حکومت فقاهتی و امثال حکومت فقاهتی بر سرنوشت ایران و ایرانیان اجتناب ناپذیر خواهد بود.
7- تمام اینهمه «خیرخواهان شناخته و ناشناخته» هنوز متوجه نشده اند که چگونه میتوان شالوده «باهمزیستی» را در دنیای تضادها و کشمکشها و ناهمخوانیها برقرار کرد، بدون آنکه به احدّی آسیب برسد یا حقوقش پایمال شود. برای مثال: مابین دو تکه زمین، دره ای عمیق و وسیع وجود دارد. هنر انسان اندیشنده باید این باشد که مابین این دو تکه زمین، «پلی» بسازد که مردم هر دو قسمت بتوانند در مناسبات با یکدیگر به خوشی و خرّمی زندگی کنند. حذف و کشتار و انکار، خیلی ساده است، درست عین نوشتن همینگونه اعلامیه ها. امّا اصل و پرنسیپ و هنر سیاستمداری و کشور آرایی به این است که چگونه میتوان یا باید «اهرمها و ستونهایی» را برافراشت که جمعیّت ساکن یک کشور بتوانند در کنار همدیگر بدون آزردن و ریختن خون یکدیگر یا پایمالی حقوق همدیگر در آرامش و بیدارفهمی و مسئولیّت در قبال یکدیگر زندگی کنند.
8- خیلی که چه عرض کنم، کثیری از مدّعیان کنشگری تصوّر میکنند که ولایت فقاهتی قلعه ایست که دروازه دارد و میتوان از آن «عبور» کرد و آنچه را که در پشت سر مانده است با خاک یکسان و بر ویرانه ها، دنیای دیگری را آباد کرد. اینگونه خیالپردازیها هر چقدر جاذبه های خیره کننده داشته باشند، با واقعیّت زندگی و عینیّتهای ملموس و دم دست، سر سوزن سنخیّتی ندارند. حقیقت این است که ایران و ایرانیان حسب تاریخ بسیار کهنسالی که داشته اند و از همه مهمتر و شایان اندیشیدن به دلیل اینکه «نخستین امپراطوری جهانی» بر روی کره زمین بوده اند، تجربیات بسیار ارزشمندی دارند که در طول تاریخ هزاره ها در دل و مغز و آیینها و آداب و رسوم و فرهنگ و زبانها و اقوام و غیره و ذالک ایرانیان پایدار مانده اند و حتّا سرمشقی و پایه ای برای ملتهای دیگر بوده اند و هنوزم هستند. بنابر این، اندیشیدن در باره «معضلات مردم ایران از دامنه خدا گرفته تا دامنه مرگ» میتواند زمینه هایی را برای آفرینش باهمزیستی مهیّا کند. اینکه مثلا گرایشی به مرحله ای میرسد که میتواند بر سرنوشت جامعه و مردم، حاکم مستبد بماند، همش به این دلیل است که «تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی» هنوز نیاموخته اند و نخواسته اند که در باره «مسائل و معضلات ایرانیان» بیندیشند و راهگشاینده مسائل باشند. آنها تصوّر میکنند که موضوعات قلمی و فکری بیگانگان، همان موضوعات و مسائل مردم ایران است. آنها سترونی و بیمایگی خودشان را با آویزان شدن به کیسه و توشه های زحمات دیگران میخواهند جبران کنند و تصوّر میکنند که مسائل زندگی، مسائل نیم قرنه هستند که اگر امروز حلّ شوند تا قیام قیامت برای همه نسلها حلّ شده ان رفته. زهی بلاهت معصومانه!.
9- من اینگونه تلاشها را که هیچ ما به ازای «پراکتیکی» ندارند، در حد تبلیغات بر روی شنهای ساحلی میدانم که اندکی میمانند و سپس با موج دریا، ناپدید میشوند. من بر این اندیشه ام که «چهل و پنج سال» حکومت فاجعه بار آخوندی باید مدّعیان اپوزیسیون را به مرحله ای از بلوغ فکری سوق داده باشد که بتوانند مجمعی انتخابی را برای گفتگو با «حکومتگران فقاهتی» بپرورانند و از در راهکارهای عملی بدون هیچگونه خونریزی بر آیند. هر چقدر حکومتگران و امتیاز داران سیستم فقاهتی پی ببرند که مخالفانشان در صدد حذف و کشتار و نابودی آنها هستند، به همان میزان بر شدّت جنایتها و تبهکاریهای حکومتگران فقاهتی در حقّ مردم درونمرزی و برونمرزی و تلاش برای استحکام اقتدار و قدرت خودشان افزوده تر میشود. در جایی و زمانی باید شمشیرها را انداخت و «مرد میدان گفتگو» شد حتّا با «اژدها». ایرانیان تجربه «سخن گفتن با اژدها» را داشته اند همینطور «سخن گفتن با ضحّاک» را.
10- من به شخصه، بر این نظرم که پیش از تبدیل شدن ایران به میدان کشتارهای متنوّع، خواه از دست به دست شدن حکومتها صورت گیرد، خواه از آتش بلاهتها و جان به تنگ آمدن اقوام ایرانی، شعله ور شود، خواه از سر منفعت خواهیهای بیگانگان و خطر از دست دادن منفعتها و موقعیتشان، نیک است که راههای مسالمت آمیز را هر چقدر نیز پر زحمت و وقتگیر باشند، بیازماییم. حکومت فقاهتی در حدّاقل امکانهای نفوذی و تاثیری خودش، همچنان به دلیل موقعیّت امتیاز خواهی اش حاضر نیست برای ابد، شانس بقا داشتن در ایران را از دست بدهد. در نتیجه به دنبال گونه ای تضمینهاست تا بتواند و بخواهد از برخی دامنه ها عقب نشینی کند. مسئله حکومت کردن خیلی پیچیده تر از آن است که کنشگران تاق و جفت، تصوّر میکنند و در مخیله خود میپزند. هیچگاه نباید از یاد برد که «مغزه فرهنگ ایرانیان، پیوند دادن و اتّصال و همبستگی و باهمزیستی» بوده است؛ نه نفرت و سرکوب و گریز و تبعیض و کشتار. در این باره میتوان همچنان بحث و گفتگو کرد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نوشته شده در: بده کاران طلبکار
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: افشای اپورتونیسم.
دیدگاه:

تقاری بشکند ماستی بریزد، جهان گردد به کام کالیسان!
متاسفانه هر گونه نقد رئالیستی ترقی خواه، موجب مبشود تا نیهلیست ها و اپورتونیستها و اپوزیسیون ستیزها از غارهای فسیلی فرهنگ شاه و شیخی ایزوله شده خود بیرون بیایند و کل مبارزه و تاریخ مبارزه و آرمانگرایی و امید را به افتضاح و لجن بکشند تا نارسیسم و خودشیفتگی کافکایی صادق هدایت همیشگی خود را بشکل قانون اجتماعی به نمایش بگذارند.بقول رفیق مور: اپورتونیسم با ماسکهای گونتگون ظاهر میشود، باید آنرا در هر کجا یافت و درهم کوبید.
زن.مقاومت.رهایی

تاریخ:
نوشته شده در: بده کاران طلبکار
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: پسر شاه
دیدگاه:

دروغ لاپوشانی حق و حقیقت نیست بلکه وارونه جلوه دادن عامدانه حقیقت به نفع غیرحقیقت است با تجاوز به معنا مفهوم واژگان. البته نویسنده زمانی این کار را با ج ا کرده است و ظاهراً عادت ذهنی دارد به تکرار عامدانه وارونه جلوه دادن حقیقت. اینکه رضا پهلوی تا به حال چه کار انفرادی یا تشکیلاتی در مبارزه با ج ا کرده است بماند . اما بدهکار طلبکار اصلی همین رضا پهلوی و یارانش هست که بیشترین تاثیر تعیین کننده در ظهور دیو بنیادگرایی دینی در سرزمین ما را داشت و الان همه کاسه کوزه ها را بر سر معدود روشنفکران و گروههای مخالف آن زمان می ریزد و طلبکار هم می شود طلبکار نه تنها از روشنفکران بلکه از عموم مردم . اینکه مردم قدر شاه شاهان را ندانستند.
محققی عزیز همچنانکه در این چندین دهه در ایران نبودی اما اینکه خیابانها پر بود از شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشد چه رهبر، شاید آن زنان و مردان غیور و نترس خیابانها هم به زعم شما داشتند اختلاف افکنی می کردند . کدام اتحادی بود که مردم به آن اختلاف بیندازند ؟ آنهایی که خواستند به نام مردم کف خیابان برای خود رهبر تراشی کنند. بدون اینکه کمترین ارتباطی با خیابانها در این چهل سال سیاه داشته باشند در کف خیابان سعی در اختلال و اختلاف افکنی کردند ....

تاریخ:
نوشته شده در: بده کاران طلبکار
عنوان دیدگاه: کمپلکس نفرت و حقارت و حسادت
دیدگاه:

دروود بر ابوالفضل عزیز!
اندکی قیقاج دادن برای برای تاراندن اشباح!
مسئله اینه که تاریخچه سازمانها و تشکیلات و احزاب و جبهه ها و فرقه ها ی مذهبی و غیر مذهبی و التقاطی و امثالهم از دوران پهلوی اول تا فاجعه 1357 بر محور «تضاد و نفی و خصومت کینه توزانه» به سلسله پهلویها شکل گرفتند. بنابر این آنانی که «هویّت سازمانی/تشکیلاتی» خودشان را از پیامدهای نفرت و تضاد بدون اندیشیدن در باره عاقبت تضادها و نفرتها و مخالفتهای خودشان به دست آورده اند، به همین سادگیها نمیتوانند بپذیرند که وضعیّت دوران معاصر، ضرورت بازاندیشی و سنجشگری ریشه ای و بار آور تاریخچه سازمانی/تشکیلاتی /حزبی را طالب است و واجب. سازمانها و تشکیلات سیاسی اگر به راستی در فکر خدمت به ایران و مردمش بودند، مطمئن باش که موقعیّت و شانس بی همتای تاریخی سلسله «پهلویها» را میفهمیدند و به جای خصومت و نفرت، از در همکاری و همسویی و همپایی با آنها بر میآمدند و ایران و مردمش را از قعر فلاکتها و بدبختیهای هزاره ای به مناسباتی که لیاقتش را دارند، سوق میدادند و نگاهبانی میکردند. ولی دریغا که حضرات به دلیل آنکه اصلا و ابدا، کوچکترین شناخت پیش پا افتاده از «مسئله سیاست» نداشتند و هنوزم اصلا و ابدا ندارند، با افتادن در تله و چاه عمیق احساس و ذهنیّت مالیخولیایی و فانتزیهای بی اصل و پایه به روند نابودی شانس زندگی نو ایرانیان و به خفّت و خواری افتادن مردم ایران و غارت ایران در چنگال مخوفترین جنایتکاران تاریخ همّت به شدت «مترقیانه» کردند و هنوزم با افتخار در متعگی و رکابداری، غرّه دورانند، هر چند کثیری از خودشان نیز به دم تیغ قدرتپرستان افتادند و آنانی نیز که جَستند و در اطراف دنیا اقامت کردند، تا امروز با خیالات گذشته، خوش و سعادتمندند البته!

حالا اگر فرض را بر این بگذاریم که گرایشهای مختلف بالاخره به آن مرحله از فهم و شعور بچّه های پیش دبستانی برسند که حدّاقلی خردلسان را برای گردهمایی امکانپذیر کنند و نمایندگان خودشان را معرفی کنند، بی شک در رقابت با «شاهزاده رضا پهلوی» از محبوبیّت خیلی کمتری نصیب خواهند برد، مهم نیست که به کدام گرایش تعلّق داشته باشند؛ زیرا پیشاپیش میدانند که در نظر مردم در جامعیّت وجودی که مستعد انتخاب کردن هستند، حضرات مدّعو در رقابت با «شاهزاده» از میزان و شانس قلیلی برخوردارند. اگر حتّا تمام گرایشهای چپ را جمع کنی که ذهنیّت آکبندی و سمنتی و وامونده و ایدئولوژیکی و متابعتی شان با تاریخ و فرهنگ مردم ایران، هیچ سنخیّتی ندارد که بخواهند مثلا با «سیّد کریم» نیز رقابت کنند، مطمئن باش که مردم ایران به «سیّد کریم» رای خواهند داد. جدّی میگم. گرایشهای چپ در معنای وسیع و همچنین مذهبیها و همچنین ملیّها و لیبرالها در معنای وسیع بدون نفرت و کینه توزی به سلسله پهلویها، هرگز هیچ هویّتی و واقعیّتی ندارند. این را خودشان دقیق میدانند. بنابر این، مخالفت آنها صرف نظر از پیشینه تاریخچه ای به مسئله رقابت در دوره معاصر نیز منوط است که باعث شده مخالفت خود را برای کامیاب نشدن «شاهزاده پهلوی» همچنان به انحاء مختلف ابراز کنند؛ ولو در این فاصله مخالفتها و گریزها و نفرت پراکنیها و کاه کهنه به باد دادنها و انتقامخواهیها، ایران و مردمش همچون برف در زیر آفتاب تموز، نیست و نابود و برای همیشه از صحنه تاریخ بشر محو شوند. نفرت و کینه توزی به قدری در وجود رفتار و گفتار حضرات، تنیده و جاخوش کرده است که آنها خودشان را نمیتوانند از قیر چسبنده نفرت، تفکیک کنند و استقلال فردی خویشتن را بازیابند؛ ولو به هیچ گرایشی متمایل نشوند. حدّاقل میتوانند سلامت فردی خود را بازیابند و این خودش یک امتیاز و برگ مثبت و خوبیه.
ابوالفضل جان!. گسستن از اعتقاداتی که در پروسه تاریخ هزاره ای از راه فرهنگ و آداب و رسوم و زبانها و غیره و ذالک به کنه وجودی آدمیان اغشته شده است، با استدلالهای ناب راسیونالیستی حلّ شدنی نیستند؛ آنهم در کوتاهترین فرصت شمارشی. مسئله اعتقادات، معضل عواطف و احساس و گرایش و رقیق بودن تمایلات و دلبستگیهای آدمی به خیالات و آرمانها و آرزوها و نیازها و غیره و ذالک است. مسئله گسستن از اعتقادات به این منوط است که انسان در گام نخست، دلیر باشد و بکوشد که بر پاهای استقلال اندیشیدن خودش، قائم به ذات شود؛ یعنی اینکه هر فردی/اعضاء و وابستگان به هر تشکیلاتی/سازمانی/حزبی/گروهی بیاموزند که سمباده و ابزار و ادوات سنجشگری را در باره «ذهنیّت و اعتقادات خودشان» به کار بندند و به تصفیه و لایروبی چیزهایی اقدام کنند که کرامت و شعور و فهم و آگاهی آنها را در بند و اسیر و زمخت و سمنتی و گندیده و بوگندو کرده است. نه تنها مشکل سازمانهای سیاسی؛ بلکه همچنین تحصیل کردگان و آکادمیکرهای ایرانی در نفهمیدن مغزه و مفهوم «کلام سنجشگری» نهفته است که «انتقاد» را همواره در حقّ دیگران مصداق میدانند؛ نه در حق خودشان و ذهنیّتشان. علّتش نیز این است که هر کسی در مقام «معلّم»، خلعت به تن کرد، هیچگاه خودش را مشمول آموختن نمیداند؛ برغم اینکه «فعل آموختن، هم به معنای یاد گرفتن است، هم به معنای یاد دادن». وقتی که اعضا و هواداران سازمانی/تشکیلاتی/فرقه ای/حزبی/پدافندگران مذاهبی/ایدئولوژیهایی/مروّجان نظریّه های آکبندی اساتید دانشگاههای باختری و آکادمیکرها و امثالهم در زندان این عقیده ابلهانه و به شدّت احمقانه گرفتار باشند که «مردم» هیچ چیزی نمیدانند و ماییم که همه چیزدان هستیم، خود به خود پیداست که هیچکس بر این شک و گمان نخواهد بود که «من نمیدانم بسیاری چیزها را» و باید آموخته های چسکی-گوزکی/تقلیدی/حفظی و علم نمای خودم را از چشم انداز دیگران بررسی کنم تا به چند و چون صحت نظرات و اعتقادات خودم پی ببرم و در صدد تجدید نظر و اصلاح ذهنیّت وامانده خودم برایم مبادا که تا توی گور، ابله و متعه ایدئولوژی و مذهب و فلان و بیسار نمانم. چنین کاری به دلاوری و راستمنشی و هنر جویندگی و تشنه بودن کسب «شناخت» منوط و ملزوم است که در دایره کنشگران و تحصیل کردگان ایرانی خیلی خیلی خیلی سخت میتوان نشانه ای از آن را پیدا کرد.
مخلّص کلام. تا زمانی که خانواده پهلوی و گرایشهای مذهبی که فعلا مقتدر و کارگزار گیوتین اقتلویی هستند و همچنین تمام گرایشهای سیاسی و ملّیها و لیبرالها و التقاطیها و همچنین سازمانها و حزبها و آنانی که ادّعای چپ میکنند و به تاریخچه هشتاد سال اخیر کنشها و واکنشهای خودشان تعلّق و وابستگی و ایمان حبل المتینی دارند، در قید حیات هستند، مطمئن باش که هیچ «همگرایی و باهمایی و باهماندیشی» اتفاق نخواهد افتاد. فقط میتوان امیدوار بود که در پروسه تق و لقی سیستم فقاهتی و لشگر پراکنده و بی و بو خاصیّت مدّعی اپوزیسیون ممکن است نیرویی زاییده شود که فراسوی گرایشهای متخاصم به آفرینش باهمستانی و سیستم کشورداری جدید همّت کنند؛ یعنی نسلی که استقلال فکر داشته باشد و دلیر در آزمونهای نو به نو وارد میدان همآوردی شود. آنچه ایران امروز به آن محتاج است، اصلا و ابدا، احزاب و سازمانها و گروهها و گرایشها و امثالهم نیست؛ بلکه «رجال و شخصیّتهای مستقل اندیش و کاردان و دلاور» به همراه «مشاورینی» که دوغ را از دوشاب بتوانند تمییز و تشخیص دهند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: بیژن صبوری : شما در باره…
دیدگاه:

بیژن صبوری : شما در باره 14 سال کار مخفی _که هشت سال آن در جمهوری اسلامی و شش سال در زمان شاه بوده است _ چیز زیادی ننوشته اید؛ سئوال مشخص من این است که حالا که به گذشته نگاه می کنید ؛ ایا به مبارزه با نظام پادشاهی افتخار می کنید؟ همچنین گفته اید که در سال 58 خانه تیمی شما لو رفت ؛ چطورشد که پس از مدت کوتاهی آزاد شدید؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: خوشبختانه به دلایل گوناگون…
دیدگاه:

خوشبختانه به دلایل گوناگون کشور چند قومی و چند ملتی ایران دارای زنان مترقی و مبارز و فمنیست و شجاع و سیاسی و عدالتخواه فراوانی بوده و اکنون بخشی از بار سنگین مبارزه فرهنگی و اجتماعی علیه آخوندهای ضد زن را به عهده گرفته اند تا مردها بتوانند بدلایل خسنگی، قدری تفنگ شان را شانه به شانه کنند و سپس در یک صف و سنگر مشترک علیه فاشیسم دینی برای فتح قله پیروزی بجنگند. در تاریخ مبارزات زنان جهان افرادی بودند که در سینه تاریخ اسم و آرمانشان ثبت شده، یکی از این زنها، خانم ایما گلدمن روس بود که گویا تباری آلمانی داشت و در امریکا تا پای طناب اعدام به مبارزه پرداخت.

-- زنان سیاسی مبارز، وقاره پیما --.ایما گلدمن (1940 - 1869 ) ، زن مبارز انترناسیونالیست آنارشیست روس ، ریشه های آلمانی یهودی داشت . او در سن 17 سالگی در سال 1885 همراه خواهرش به امریکا مهاجرت نمود و در آنجا کارگر کارخانه و پرستاربیمارستان شد . وی در طول زندگی انقلابی پر فراز و نشیب اش شخصا در کشورهای روسیه و امریکا و انگلیس و کانادا و فرانسه و اسپانیا با زندگی پرولتاریا از نزدیک آشنا گردید . او از نوجوانی با محافل سوسیالیستی و آنارشیستی آشنا شد و به مطالعه فشرده آثار یوهان ماست پرداخت . ماست یک سوسیال دمکرات سابق آلمانی بود که بعدا رهبر تئوریک بخشی از آنارشیستهای آمریکا شده بود . ایما گلدمن در سال 1869 در ایالت کوفنو در روسیه تزاری بدنیا آمد و در سال 1940 در حین یک سفر برای سخنرانی در شهر تورنتو کانادا درگذشت . همسر اول او آنارشیست معروف مهاجر ، آلکساندر یرکمن بود .
بعد از اینکه در سال 1887 در ماه نوامبر، 4 آنارشیست در امریکا به اتهام ترور و بمب گذاری اعدام شدند ، ایما گلدمن بطور حرفه ای به مبارزان آنارشیست پیوست . او میان سالهای 1917-1906 از جمله موتورهای آنارشیستی امریکا بود . گلدمن در سال 1919 بعد از سپری کردن 2 سال زندان در امریکا به شوروی بازگردانده شد ولی به سبب نارضایی از سیاست بلشویکها بعد از دوسال شوروی را نیز ترک کرد و به انگلیس رفت . او جنبش فمنیستی زنان را بخشی از جنبش آنارشیستی جهانی میدانست .
مقامات امریکایی آنزمان ایما گلدمن را خطرناکترین زن جهان نامیدند . وی غیر از مبارزه در کنار مردان برای آزادی کامل جامعه، یکی از نخستین مبارزان آنارشیست برای آزادی زنان نیز بود . در نظر او آنارشیسم نه یک تئوری برای عقیده ، بلکه فلسفه یک نظم جدید و سوسالیستی است . او میگفت آنارشیسم فلسفه یک نظم نوین اجتماعی است که بر اساس آزادی انسان استوار است و با کمک قانون نمیتوان آنرا محدود یا بی اعتبار کرد . اتوپی سیاسی گلدمن زیر تعثیر نظرات کروپتکین بود . او بدلیل تعقیب سوسیالیستها و آنارشیستها و سندیکالیستها توسط بلشویکها ،نزد لنین شکایت کرد و سرانجام مجبور به ترک شوروی شد .
غالب نظرات گلدمن متکی به نظرات پرودن و باکونین و آنارشیسم کمونیستی کروپتکین هستند . نظرات اشتیرنر و نیچه و ایبسن و فروید نیز روی او بی تعثیر نبودند . وی شخصا با آنارشیستهایی مانند لویزه میشل و کروپتکین و مالاتستا آشنا شد . از نظر فکری او در آغاز زیر تعثیر نظرات گودوین و سنت لیبرال و آزادیخواهی انگلیس و امریکا بود .
گلدمن ادعای ترور و عملیات خشن مبارزان اجتماعی را معمولا نتیجه تحریکات دولت و پلیس یا نتیجه تبلیغات رسانه های بورژوایی و دولتی میدانست . او مینویسد که مبارزه همیشه نمیتواند پاسیویستی و صلح آمیز باشد بلکه در مقابل خشونت دشمن باید از خشونت نیز استفاده نمود . گلدمن مدعی بود که اخلاق و دین در جوامع طبقاتی وسائل سلطه گری هستند تا انسانها را مطیع سازند و اخلاق مالکیت، زنان را نیز تبدیل به کالا و شیئی برای فروش و مصرف نموده است . اهمیت گلدمن آنزمان برای جنبش آنارشیستی انترناسیونالیستی در تابوزدایی روابط جنسی و عشقی و خواسته های فمنیستی بود . وی نه تنها مبلغ یک اخلاق آزاد در روابط زن و مرد بلکه در سازمان و قرارداد ازدواج بود .
برگمن میگفت که بالاترین ایده آل انسانی باید مبارزه علیه دیکتاتوری و زورگویی و حاکمیت باشد . موضع آنارشیستی او متکی به انکار وحدت دین و دولت و نظام اقتصاد سرمایه داری است . وی مبلغ عمل مستقیم انقلابی یعنی تظاهرات و اعتصاب و رفتارآگاهانه در محیط اطراف خود است . او پیرامون تن فروشی زنان در جوامع سرمایه داری مینویسد که آن پایه در بی اخلاقی زنان ندارد بلکه در نظام طبقاتی ریشه دارد چون اساس آن در نارسایی های اجتماعی و اقتصادی است ؛ حال فرق نمیکند که زنان خودرا بدلیل وابستگی مالی به شوهر بفروشند یا به چند مرد ناشناس ، و چون سرمایه داری به خیلی از زنان امکان دیگری غیر از خودقروشی نمیدهد ، ازدواج یک قرارداد اقتصادی و بیمه عمر بین زن و شوهر میشود که هزینه آن از دست دادن استقلال زن و تله شکار برای اسارت اومیشود .
گلدمن انزمان در باره سیستم بلشویکی شوروی نوشت که مرکزگرایی بوروکراتیک آن روزی زندگی اجتماعی انسان ها را در آنجا فلج خواهد نمود .
ایما گلدمن در سال 1887 با دستگبر شدن آنارشیستها توسط دولت در شهر شیکاکو ، امریکا را دیگر ساحل نجات امنی برای ستمدیدگان مهاجر ندانست . او اشاره میکند که در آنجا کارگران حتی بیشتر از روسیه تزاری استثمار میشوند و برای حتی رفتن به مستراح باید از کارفرما کسب اجازه کنند .گلدمن در شهر نیویورک مدتی به شغل قابله گی و زایمان پرداخت . با شروع جنگ داخلی اسپانیا او برای دفاع از چپ وجمهوری و مبارزه علیه فاشیسم به آنجا رفت . وی در سالهای پایان عمر در فرانسه مدتی گوشه گیر شده بود .
از جمله آثار خانم گلدمن - زندگی در انقلاب ، تراژدی برابری حقوق زنان ، دلایل شکست انقلاب اکتبر روس ، نامه هایی از تبعید ، و زندگی من هستند . او کتاب " دلایل شکست انقلاب اکتبر روس " خود را در رابطه با انتقاد از بلشویکها ، در تبعید نوشت . کتاب " مادرم زمین " در سال 1906 از طرف او منتشر شد . در سال 1911 مجموعه مقالات و سخنرانیهای او زیر عنوان " انارشیسم و مقالات دیگر " بچاپ رسید . در سال 1931 بیوگرافی خود را با عنوان " زندگی گذشته " منتشر نمود . گلدمن مدتی ناشر مجله " مادرمان زمین " بود . او در مقاله " فرد،جامعه، دولت " تاکید خاصی روی آزادی فرد نمود . وی در طول زندگی مبارزاتی خود سخنرانی های بیشماری پیرامون آته ایسم و مسیحیت ، یعنی دین برده سازی انسان ، نمود .

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مطلبی که اپوزیسیونی ها در نظر نگرفته اند.
دیدگاه:

اروپائیان با مشکل مسلمین افراطی که اینک شهروند اروپا شده اند, مواجه است.
برای اینکه پیش از اقدام تروریستی یک افراطی اورا شناسایی و خنثی کنند لازم است دام گستری کنند.
این دام گه چه جایی بهتر از مراکز اسلامی؟ بویژه آنهایی که شهره هستند به خصومت با غربی ها. یکی از پولدار ترین هاش همین مراکز اسلامی وابسته به حکومت اسلامی ایران است.
حالا اپوزیسیون گمان میکنند که کشورهای غربی دارند با ج.ا. مماشات میکنند. خیر این مراکز بخشی از قرارداد فی مابین ج.ا. و غربی هاست.غربی ها نه تنها مراکز اسلامی را نمیبندند بلکه کمکشان هم میکنند البته مخفیانه. و در عوض آنها هم وظیفه دارند که عناصر افراطی را شناسائی کرده و به تهران گزارش و تهران هم به سفیر آن کشور مطلب را میرساند. و هرگز کسی نمیفهمد از کجا خورده. حتی شاید خود مسئول آن مرکز هم درجریان نباشد باو گفته شده عناصر مستعد را پیدا و پرورش و حمایت کند و گزارشش را بفرستد. حالا در این میان عوامل حزب الهی آن مرکز چند مخالف ج.ا. را هم لت وپار کرده یا حتی کشتند, مشکلی نیست. میشود لاسیبیلی رد کرد. مهم برای غربی ها اینستکه امنیت شهروندان خودی را تامین کنند که با این روش میکنند و سالهاست که این روش جواب داده. چرا دولت های غربی عوامل جنایتکار ج.ا. را آزاد میکنند؟ برای حفظ قرارداد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: هیچکدام ! همه چی جساب و کتاب…
دیدگاه:

هیچکدام ! همه چی جساب و کتاب و نظم و تاکتیک و استراتژی دارد. نه مانند سابق که :امریکا و انگلیس و روس سرنوشت انقلاب ایران را تعیین میکنند، و نه اپوزیسیون از خارج ،و نه تعدادی از جوانان و تی نی جرهای بیچاره قربانی.
انقلاب حساب و کتاب دارد. قربانی دادن و شهید دادن و خون دادن به تنهایی آخوند را سرنگون نمیکند. باید جنبشی همه جانبه: کارگران و زحمتکشان و کارمندان و جوانان و زنان و روشنفکران و دانشجویان و خلقها و اقوام ؛بشکل انبوه و توده ای و دسته جمعی ؛روزانه و برای مدتی در میدان و ودر کارخانه و در سربازخانه و در مزرغه؛ نیروهای دولتی را فرسوده و خسته کنند تا جنایتکاران قرون وسطایی آخوندی یا به بهشت یا به دوزخ و یا به جهنم و به عراق و به روسیه و به کانادا و به ...فرار کنند و یا اعلان تسلیم نمایند.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: حرفات ربطی به سیاست ندارد.
دیدگاه:

در اصل نباید پاسخ ات را بدهم. من اینجا نیامده ام که تاریخ را زیر و رو بکنم آمده ام که رژیم اسلامی را زیر و رو بکنم و یک رژیم مردمی سر کار بیاورم. اما همه آنچه که تو نوشته ای از ذهنیت نژادپرست تو و ضد فارس زبانان است. در نوشته های تو اثری .. برو بقیه اش رو این پایین بخون

در اصل نباید پاسخ ات را بدهم. من اینجا نیامده ام که تاریخ را زیر و رو بکنم آمده ام که رژیم اسلامی را زیر و رو بکنم و یک رژیم مردمی سر کار بیاورم. اما همه آنچه که تو نوشته ای از ذهنیت نژادپرست تو و ضد فارس زبانان است. در نوشته های تو اثری از ضدیت با رژیم اسلامی نیست. نوشته های تو خامنه ای و وزارت اطلاعات را به شعف وا میدارد برای همین چه بخواهی و چه نخواهی در عمل چیزی بجز سرباز سایبری رژیم نیستی و بحث هایی که باید بر علیه رژیم باشد را به جنگ بین فارس و ترک منحرف میکنی. تو یک مزدور آخوندها هستی به دلیل افکار و کردارت. همه نوشته های مرا مطالعه کن، هرگز سخنی از برتری فارس زبانان بر دیگران نیست و هرگز مشکلی با زبان مادری دیگران نداشته ام اما تو نژادپرست مزدور خامنه ای دردت درد وطن نیست چون وطن نداری مزدور. اینها فحش نیست.. فحش هنگامی است که مثلا من بگویم تورک اوغلی خرس است. خب این یک فحش است. اگر بگویم تورک اوغلی دوستی اش دوستی خاله خرسه است تو بلافاصله میگویی محسن به من گفت خرس!
حالا برگردیم به بحث تو. اصلا همه حرفات قبول.. منظور؟ من باید بپذیرم که فارس زبانان بی اصل و نسب و کوهی هستند؟ بسیار خوب ما بی اصل و نسب تو تورک اصیل و آقا.. حالا چی میخوای؟ فدرال میخوای؟ باشه بخشیدم. تورکهای عزیز آذربایجان مال شما ما ایرانیان کوهی هیچ حقی بر آن سرزمین نداریم. بروید بگویید محسن کردی آذربایجان را به تورکها بخشید. خوبه آقا تورک اوغلی؟ راضی شدی؟ چی؟ من چه کاره ام؟ من هیچ کاره و عقیده دارم که این کارها از مجلس موسسان نمایندگان فارسهای کوهی هندی زاده بر می آید و زور تو به آن نمیرسد. چرا که همه ترکهای ایران مخالف تورک اوغلی های مخبط هستند. تو اگر مخبط نبودی و حرف حساب حالیت میشد این منطق مرا درک می کردی. بهت میگم اینایی که اقتصاد وسیاست ایران را بدست دارند همه ترک هستند مرد حساب! همولایتی های تو هستند. تو آمدی یقه ما را در این سایت میگری؟ سوراخ دعا را گم کردی قارداش!
من میتونم پاسخ سوالاتی که مطرح کردی بدهم. کتابها در این مورد نوشته شده. منتها تو نه آن کتابهای دانشمندان غرب را قبول داری و نه ایرانیان را. رفرنس تو آن جوانی است که رفته است چین دیده که شبیه داستان های فردوسی در افسانه های چینی هم هست. تو که اهل حرف حساب نیستی خرمگس! حالا من اگر بگم اعراب به ایران حمله کردند و به فرمان عمر کتابهای کتابخانه ها را برای گرم کردن حمام میسوزاندند و ادبیات پهلوی از میان رفت و یعقوب لیث باعث شدکه شعر فارسی و ادبیات فارسی امروز پا بگیرد تو خب قبول نداری. قبول نداری چون نمیخوای دنبال حقیقت و دانش تاریخی باشی. برو این سوالها را از همان جوان سفر کرده به چین بپرس باهم حال کنید. در همه کشورها زبانها به دلایل گوناگون مخلوط شده. کشور هند از این لحاظ یک نمونه است. همه رقم کلمه از هر کشوری در آن رواج دارد و آن مردم چون متعصب نیستند با آغوش باز از اصطلاحات خارجی جدید استفاده می کنند. من مخالف تراشیدن معادل فارسی برای کامپیوتر و هلیکوپتر و تلویزیون و موبایل و غیره هستم چون کار نسل های آینده و امکان ارتباط بین مردمان جهان را سخت تر می کند. به نظر من در حال حاضر کشورهای جهان به سوی جهانی شدن زبان انگلیسی میروند. من فکر میکنم اگر همه مردم جهان به زبان انگلیسی صحبت کنند به نفع همه جهانیان خواهد بود. تا این حرف را میزنم عده ای از میراث سعدی و حافظ و فردوسی حرف میزنند و من میگویم آقا .. ما باید تا ده هزار و صد هزار سال دیگه به این زبان های الکن فعلی حرف بزنیم چون یکی شکسپیر دارد و دیگری فردوسی حافظ و دیگری هومر و دیگری ابن خلدون و چه و چه؟ ببینید چه زبان و وسیله ای برای زندگی راحت بشریت بدرد میخورد آنرا انتخاب کنیم. تازه هنوز هزار سال از حافظ و سعدی نگذشته. ما صد هزار سال آینده و بیشتر را با این زبان های الکن بگذرانیم؟ یعنی نمیتوانیم با یک زبان تازه هزاران مثل سعدی و حافظ بدست بیاوریم؟
خب.. تورکی جون. می بینی که من نه تعصب دارم و نه مثل تو نژاد پرست هستم. پس با من از این چیزا حرف نزن. زبان ترکی برای تو مایه افتخار و فخر فروشی و برتری نژادی است چون آدم عقبمانده ای هستی. من برعکس تو هیچ تعصبی ندارم. ایکاش روزی مردمان جهان به زبان اسپرانتو حرف بزنند. متاسفانه دنیا هنوز به ندازه کافی رشد نکرده چون آدمهای واپسمانده مانند تورک اوغلی توش وول میزنه. این جواب من به تو هست. راضی شدی؟ خب.. بگو ببینم دوز داروها رو دکتر بالا برد؟ ضمنا ترشی زیاد نخور شاید یه چیزی بشی.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: رژیم اسلامی
دیدگاه:

نظیر این موجوداتی که بر ایران ما فرمانروایی می کنند در کشورهای دیگر نمیتوان یافت. باید هرطور شده ایران را از دست اینها بیرون بکشیم. موضوع مرگ و زندگی است. میخواهند ما را بزور وادار به رفتار و کردار و نوع زندگی بکنند که آنها دوست دارند و توجهی به خواسته های ما انسان ها ندارند. آنها فرازمینی های تبهکار و فاسدی هستند که به قیافه انسان در آمده اند. باید ایران مان را از زیر یوغ این تبهکاران به هرقیمتی .. حتا اگر شده جنگ تن به تن خیابانی بیرون بکشیم. ایران ویران بهتر که نوادگان ما بردگان و موالی نوادگان این مدعیان نمایندگی الله بر زمین باشند. مرگ از این زندگی بهتر است. زندگی نیست مردگی متحرک است. اگر روزی جنگ خانگی در ایران در بگیرد حتما خودم را به ایران میرسانم و در این جنگ شرکت می کنم تا این رژیم غیر انسانی را به زیر بکشیم.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: فساد،چرا فساد؟
دیدگاه:

سالام
گرگذارد خشت اول معمارکج ،،
تاثریا میرود،دیوار کج..
آین شعر جواب همه رامیدهد،
رضا شاه محمدرضا شاه، خمینی، خامنه‌ای،
روی ساختار حکومت میکنند،
ساختارها وزیر بناها اگر درست
مهندسی میشد،
هیج دولتی ورهبری و زیری ومدیری
بخوداجازه خلاف فکرکردن نمی داد.
دوستان سیاسی درخارج اکثر امریکا،اروپا،کانادا،استرالیا زندگی میکنند،
نمی دانم چرا به قانون رانندگی و ساختارهای مهندسی خیابان‌ها توجه نمی کنند؟
اگر همان ساختار و قوانین محکم رانندگی در این کشورها درایران بجای
قانون اساسی گذاشته شوند
والله ازاین قانون اساسی ایران بهتر
خواهدبود،
متاسفانه ساختارها اززمان روی کارآمدن کودتایی پهلوی کج ‌گذاشته شد،
باید همه بفکر تغییر این ساختارها باشند
صدتا انقلاب بشود،صدمیلیون آدم کشته شود،
اگرساختاها عوض نشوند،،
بازهم کلاس اولیم ،
بهمین راحتی.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: حل مسائل ریشه ایی درتفکرات
دیدگاه:

سالام.
تورکی مثلی داریم ،میگوییم،سن سوزی آت، ،گوتورئن ،گوتورئر،
ترجمه اش،می‌گوییم، تو حرف ات را
به انداز،،آن کسی می‌خواهد ،برمی‌دارد.
جناب کردی ،،،فکرکنم،
پست ومقامات مختلفی دارند،
ازهمه سر تر دستورات نظامی گری او
میباشد،
درجوانی کتابی از تقی ارانی خواندم
بنام اطاعت کورکورانه،
این خصلت و روحیه نظامی گری
‌دراین دوست مجازی ما اثری فوق‌العاده
دارد
درتمام مسائل میخواهد،امرونهی کند،
مخصوصا در بستن دهان وقلم و حذف.
ازطرفی میگوید،کسی نوشته های من را نمی خواند،
ولی نشان می‌دهد که میخواند، وکسانی هم ،می‌خوانند ،
کاری ندارم،میخواهدبهرطریقی ازشرمن
راحت شود،
فقط دکترمیخواهد،که مثل فرخی یزدی خلاص اش کند،
بگذریم،
چند سئوال دارم که آقای کردی اگر توانش را دارد،به آنها جواب دهند.
چون از حکومت کردن رضاپهلوی گذشته و رسیده به فردوسی،
وزبان وقوم فارس.
جناب کردی سئوالهارا بدرستی خوانده وجواب بدهید.
۱،چرا اسم فردوسی عربی است؟
حکیم ابوالقاسم فردوسی
هم حکیم عربی است،هم ابوالقاسم،
هم فردوسی،
۲.چرا تاسال ۱۳۱۸ که رضاشاه حدود۲۰ سال حکومت می‌کرد، کتاب‌ها با عنوان
اول ابتدایی دری،دوم ابتدایی دری ووو،،چاپ میشد،ونامی از فارسی نبود؟
۳.این زبان فارسی،قوم فارس ازکجا یکباره سروکله شان پیدا شدند؟
۴.الفبای عربی ازچه سالی ازکوفی به
الفبای امروزی که در زبان فارسی هم
استفاده میشود،تکامل یافت؟
این فردوسی بانام عربی چطور درقرن
چهارم که هنوز الفبای عربی ازکوفی
به الفبای امروزی تکامل نیافته بود،
سروده شد؟
۵.وقتی الفبایی،زبان فارسی ،تهرانی ،
وجودنداشت،
حتی درقرن هفتم هم درآخرش این
الفبا تکامل یافته ،این اشعار چطور سروده شد؟
جناب کردی ،
چرا ،خودفردوسی، اسم خودرا بفارسی
قرن بیستمی نگذاشت؟
مثل آرش،رستم،بردیا

کوروش،داریوش،یزدگرد، ووو،،،
همه اینها بکنار،
فردوسی به کتاب چی میگفت،به قانون
جی میگفت،به قلم چی میگفت؟
به ریاضی، به مثلث،به قاشق،به بشقاب،
به قاجاق،به ییلاق،قشلاق،به چپیش،
به قیچی به ،به به .
اگرنتوانی جواب بدهی ،برو استعفا بده،
راستی فرق تو باحدادعادل درچیست؟
فرق تو با رائفی پور درچیست؟
فرق تو باداعش درچیست؟
من حرف را می اندازم،آنکه باید برمی دارد،
هرکس به اندازه فکرخود.
خداوند یارمان باشد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: در اسلام بستگی داره چه کسی فساد کند.
دیدگاه:

ظاهرا بعضی ها فراموش کردن نظام مقدس صفتش اسلامی است.
در شرع مقدس از صدر اسلام هم بعضی کارهای خلفای مسلمین را بعنوان مفسده تفسیر میکردند. این دسته افراد یادشان میره که در اسلام بویژه شاخه شیعی آن حتی میتوان با محارم خود هم زنا کرد بشرطی که خلیفه مسلمین جایز بداند.
میبینید که عمال رژیم اسلامی اینروزها شکلو شمایل و ظاهرشان هم مثل آدمها شده و دیگر از ریش و پشم خبری نیست و عین مد روز رفتار میکنند و نماز هم نخواندند ایرادی نیست. ما همسایه ای داریم که همه میدانند از عوامل رده بالای رژیم است ولی از صبح زود صدای هایده و گوگوش و فتانه بلند از خانه اش بیرون میزند. حالا ما از کجا فهمیدیم عامل رژیم است؟ از آنجاکه وقتی شلوغ میشود یا مراسم بزرگی از طرف رژیم در حال انجام است خبری از خود و زن وبچه اش نیست.
آنچه دیگران میگویند فساد معلوم نیست که از نظر حکومت اسلامی فساد حساب شود ولی متاسفانه هنوز بعد از اینهمه سال نویسندگان و اپوزیسیون ما در این چهارچوب فکری هستند که فساد یک معنی دارد و خیانت فقط یک معنی دارد و ارتشا همان معنی را دارد که آدمها باور دارند. هیچ کدام از کارهایی که عوامل رژیم میکنند از نظر خودشان خلاف نیست و دینشان این اختیار را بانها داده است. حالا عده ای گمراه گمان میکنند که این اسلام نیست آن دیگر مشکلشان بد فهمی است و خوش باوری آنها.
همان زمان محمد خاتمی هم چپاول اختلاس زنا تجاوز فراوان بود و رنج دیدگان فریاد میزدند ولی امت اسلامی ایران عمامه ی سیاه سیدی خاتمی را باور داشتند نه زجه های آنها را.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: خخخخخخ
دیدگاه:

تورک اوغلی! تو حرف از توهین نزن! نوشته های تو اصلا توهین به خواننده است. این که اینجا مینویسی شاهنامه مربوط به دویست سال پیش است و این که جوانی رفته تحقیق کرده دیده شاهنامه شبیه داستان های چینی هست.. آخه تو چی فکر میکنی؟ تو داری میگی اینجا یک مشت گاو و گوساله نشسته اند و دارند مطلب تو را میخوانند. تو این مطالب را اینطور سخیف مینویسی برای آنکه خوانندگان این سایت را به تخمت هم نمیگیری. تو هرگز حاضر نیستی این مزخرفات را با نام حقیقی ات اینجا درج کنی چون دیگر حتا ترک ترین ترکها هم جواب سلامت را نمیداد فقط بخاطر این که می بینند یک نفر خود را با نام مستعار مدعی است آنها را نمایندگی میکند و اینجور مزخرف بهم می بافد. این نامش آزادی بیان نیست نامش سوء استفاده از آزادی بیان است و کیانوش توکلی باید به مسئولیتش عمل کند و بجای خط چین کردن مزخرفات تو تورا از این سایت برای همیشه بلاک کند. من تو را دست انداختم اگر صحبت از پلیس کردم. تو اصن قابل تشر هم نیستی چه برسه پلیس و این حرفا. خرمگس معرکه بهترین عنوانی است که میشه برات بکار برد که حتا اندازه خرمگس معرکه هم توان مداخله نداری.. نه سواد و نه حتا هوشش رو داری که از پس این کار بر بیایی. یک جوانی رفته تحقیق کرده شاهنامه فردوسی شبیه قصه های چینی هست. خب این که چیز تازه ای نیست. کل شاهنامه اسطوره است و فقط بخشهای آخر قبل از حمله اعراب تا حدی روایت تاریخی هست. خب که چی؟ فارس زبانان بیافتند به پای تورک اوغلی با هویت مجهول طلب آمرزش کنند؟ اصن تو چی میخوای؟ برو یک حزب و گروهی دست و پا کن اینجا نق نزن. پیر شدی نوه نتیجه نداری براشون قصه بگی پرحرفی هات رو میاری اینجا. جاش نیست جانم. زنگ بزنم کلینیک تبریز بگم دوز ات رو ببرن بالا.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .تکرار شوربختانه.
دیدگاه:

علت اصلی فساد و بحران اقتصادی، وجود تحریم ها و محاصره اقتصادی است؛ که اپوزیسیون بیسواد توجهی به آن ندارد ؛غیر از دلایل حیدری-نعمتی و تکراریات ملال آور و مبتذل آوردن؛ همچون مشتریان قهوه خانه های میدان غار.
- بدون مافیای اقتصادی، آخونها یکسال دوام نمی آوردند. مقامات ارشد و آیات عظام میدانند نظام نیازمند به مافیای اقتصادی در شرایط اقتصاد مقاومت کذایی است.
بعضی از این اپوزیسیون نماها و مخالف خاتمی و اصلاحات، آنزمان با روی کارآمدن خاتمی در ایران، در اروپا سوار 2چرخه در خیابانها، تظاهر میکردند، و اروپایی ها فکر میکردند این قوم منافق، دچار مشنگی و جنون و دیوانگی شده!!

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: توصیه می کنم که حتما این…
دیدگاه:

توصیه می کنم که حتما این ویدئو را تا اخر گوش کنید. حقیقت این است که ظریف اطلاعات جامعی در عرصه روابط بین الملل دارد که کمتر ادمی در فضای سیاسی ایران دارای چنین اطلاعات جامعی است

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: چه جوابهایی، آفرین
دیدگاه:

سالام
دنیای مجازی واقعن تمام دیوارهای آهنین همچون برلین راشکسته است.
خدا وند چقدرمارا دوست داشته که
دراین زمان درحیات هستیم،
متاسفانه در مردم سرزمین ما هنوز
فاصله زیادی است،که قدراین دستاورد
بشری رابدرستی درک کرده و نظر دهیم.
مردم نه نه ، روشنفکران ما،،بقول یکی
روغنفکران ما هنوز نتوانسته اند،
خودرابااین دنیای پیشرفته وقف دهند،
جناب سیروس حیدریان دراین نوشته زیبا جوابی عالی ودر خور منطق وعلمی داده که حرفی جز تحسین درآن نیست.
ولی متاسفانه روشنفکران ما هنوز
درک درستی از دوران مشروطه ایجادشده توسط حاکمان قاجار را بدرستی نمی توانند تجزیه وتحلیل کنند،
ما انقلاب مشروطه را در انقلابی که خودحکومت قاجارراه انداخت و دموکراسی را ایجادکرد میدانیم،
برعکس کسانیکه ، مقابله کنندگان و
شبیه سازی انقلاب مشروطه ودزدی
نام مشروطه و ایجاد عوامفریبی که
انگلیسی ها وعواملشان راه انداختند،
تا انقلاب مشروطه جاری راشکست دهند.
دراصل انقلاب مشروطه باتصرف تهران
بتوسط ماسونها پایان یافت
ایران به مستعمره انگلیس درآمد.
هرکسی ،نظری دارد،
برای من محترمه و توان خواندن
آنرا دارم.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: گفته بود ،که ایشان اینکاره هستند.
دیدگاه:

سالام
من نه توهین میکنم،نه فحش میدهم ،نه کسی را به جایی معرفی میکنم،
فقط نظرم رامی نویسم،
امکان دارد،کسانی بادیدن نظرات وحتی اسم من نیاز به بیمارستان،
روانپزشک وو،،داشته باشند.
این تقصیرمن نیست ،کم گنجایش بودن
تفکرخودشان است.
گفته بودم،جناب محسن کردی ،وزیر ساواک،ساواما،در دو حکومت ودر حکومت توهمی خودش نیزاست،
ولی خواسته او برآورده نشد،
چون نه ساواک توانست،نه ساواما،
نه حکومت باب میل ایشان ایجادشده
ویاخواهدشد،
طفلک مجبورشد،آقای توکلی را بجای
ساواک،ساواما،ساواک بعدی نشانده،
حتی ایشان را بالاتراز اینها برد،
به جای پلیس بین الملل نشاند،
باید عرض کنم،که ایشان حتی سوادش
درسطح پنجم ابتدایی هم نیست،
ولی چرا ماموریت خودرا انجام میدهد،
جای سئوال است.
بزرگترین شاهنامه شناسان ایران،
الان آقای خالقی و کزازی هستند،
آنها علنا و دررسانه های جمعی و رسانه
دیداری وشنیداری اعلام میکنند،که
اکثر اشعاراین کتاب جعلی و قوندورما
هستند،
من چندین کتاب شاهنامه دارم،
چون خانم من معلم بود،
باپول بیت المال این کتاب را چاپ میکردند،وهرسال مفتی به معلمان میداند،حتی بعضی والدین بخاطر توهم
مثل آقای محسن کردی ، درمناسبتها به
معلم ها هدیه میدادند،
ولی خودم یک شاهنامه چاپ ۱۳۲۴ خریده و نگه داشته ام،
نویسنده آن حبیب یغمایی و محمدعلی فروغی هردو ماسون است،
که نمی‌خواهم درموردمحتویات آن
وتوهین هایش به مازنی،گیل،تورک،وو،،،حرفی بزنم،
جناب کردی ،من بشما منبع نشان میدهم،
آقای آرش نورآقایی محقق و یک
جوان حدود ۴۰ ساله رفته کتاب‌های چینی راخوانده ،دیده کتابی است ،که
شاهنامه دروغین فردوسی نه ماسیونی
کمپانی هندشرقی در آن داستان‌های کهن چینی وجود دارد،حتی میگوید،
داستان رستم وسهراب عینا درآن داستانها که چینی ها آنرا به

قهرمانان ساکاها نسبت میدهند،وجود دارد،
دوهزاری افتاد؟
چرا گیرکرده ایی دراین تفکر ونمی توانی ازآن خارج شوی؟
من رامیترسانی ،بابا ،،
پای پلیس وساواک و اینترپل را بتوسط.نکش،
خودت ازهمه بالاتری قبولت میکنم.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: درسیاست محافظه کاری ،یک سیاست پس ازقدرت گیری است
دیدگاه:

سالام.
هرنظری باید بطریقی مخالف وموفق دارند،حتی افراد هم بدین شکل باید
مخالف وموافق داشته باشند،
تا فیلترهای تمیزسازی درجامعه صورت
گیرد،
نظرات رابلکل حذف کردن ،
مخصوصا درکشورهای استبدادزده اصلا درست نیست،
من که مثل آقای محسن کردی توهین و
فحش و هتاکی نمیکنم،
بنظرم، نگاه کردن به مسائل برای سایتی که میگویند,اعتقاد به لیبرال
دموکراتیک دارند،درست نیست.
من آقای بهزادکریمی رایک................ ازنوع چپ در راست و اتفاقا
تفرقه انداز میدانم،
چه اشکالی دارد،که نظرمن راببیند,
تعدادی هم بتوانند تنقید یا تشویق
کنند؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: تورک اوغلی گویا در ایران است…
دیدگاه:

تورک اوغلی گویا در ایران است . در شهر کورها او بیناترین است .و شغل افتخاری اش هم ، درختکاری در کوههای شمال و طالقان و البرز شمالی تا بخشی از گیلان و قله دماوند است. ضعف زبان پارسی او بدلیل سیاست غلط فرهنگسازی ........... رژیم پهلوی و امیلیزاسیون(حل کردن) خلقها و ملتهای غبرفارس در درون ایران است.تحلیلها و اشارات تاریخی وی بسیار تغییر کرده و بسوی کمال است ولی هنوز قدری گرفتار تئوری توطئه است؛ که با این شور و شوق ترکی که برای رهایی آذربادگان دارد ،در آینده برطرف خواهد شد.
نه دولت! نه مسجد! نه مردسالاری!

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: مشکل روحی
دیدگاه:

دوستان. آقای کیانوش توکلی. این بابا میگه «دریک نوشته اعلام کردم که شاهنامه ، جعلی و مربوط به دویست سال پیش است، اتفاقا ، یک جوان محقق رفته پس ازچندین سال ،دیده ،عین همین داستان‌های شاهنامه ،درداستانهای کهن چینی وجود دارد، وشاهنامه کپی آن کهن واستانهاست».
آقای توکلی. این بابا اسکیزوفرن شده اگه میشناسیش بگو به کشور محل اقامتش پلیس بره بزور ببرش به یک دیوانه خانه ای جایی معرفیش کنه. فک کنم کمی پارانویا هم داره. هم خودش درمان میشه هم ما از شرش راحت میشیم و هم تو صد در دنیا و هزار در آخرت اجرش رو میگیری. این کار رو نکنی آرزو میکنم اون دنیا با رئیسی و لاجوردی محشور شوی.. از ما گفتن.. خود دانی.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: من آقا (دایی جان ناپلئون.)…
دیدگاه:

من آقا (دایی جان ناپلئون.)..من مش قاسم و همشهری هامون من شازده اسدالله میرزا کارمند وزارتخارجه شاهنشاهی ایران.. از گفتگوی ملی با اهداف ملی اعلام حمایت مینمایم..پاینده ایران

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: الان عصر تکنولوژی های مختلف مطرح است
دیدگاه:

سالام
باتشکراز گذارنده مقاله کوتاه وپرمحتو،
وباتشکراز یاد یاران ،که توضیح مفصلی
درموردشروع و راه های متفاوت آزمایش شده ازمکتب کمونیسم را
بما آموزش دادند.
باید،عرض کنم،که تفکرات عدالتخواهی
درطی قرون و درتمام دنیابوده ،
روش‌ها وشکلها فرق می‌کرد.
اگرمبارزات معنویون درایران را نگاه کنید،
وموردمطالعه قراردهید،
به قیام بابک که نوعی سوسیالیسم
تخیلی را دربطن تفکرشان بود،
بدان خواهید رسید،
یا قبل وبعدازآنهم ،در داستان‌های تورکان افرادی مثل کوراوغلی،قاچاق نبی بودند،
در علوم فلسفه ومنطق را تورکانی همچون فارابی،سینا، درادامه فیلسوفان
یونان باستان داشتیم،
انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا،
انقلاب روسیه ،پس از جنگ وکشاکش های مختلف قبل خود شکل گرفتند،
که بعضی ازآنها موفق وبعضی بعلت
رئال نبودن تفکرات باشکست مواجه شدند
میشه گفت، از درقرن اخیر ،،پارامترها
و ساختارها کارسازند،
تئوری هابیشتر دنباله رو ساختارها میروند،
انقلابات کمونیستی
ضعف های بزرگی داشتند،ودارند،که جوابگوی علوم جدید وانگیزه ها و ساختارها نیستند،
فقط می‌توان ازعلم سوسیالیسم
تنها در کنترل افسار گسیخته سرما
کارسازباشند،البته باتکیه بر اراده مردم
دربرابر ظلم و بهره کشی.
کمونیستم نتوانست درمورد ارزش افزوده،انگیزه های درونی وروانی انسانها،پیشرفت تکنولوژی، وو،،،جوابگو باشد،
بهمین دلیل آلت دست کشورهای جهان
صنعتی گشت،
اگربخواهیم درمورد،کشورهای جهان سوم و بخصوص نفتی صحبت کنیم،
موضوع استعمار،نوچه وحاکمیت گماشته ها مطرح میشود،
که صدساله ما را بتوسط تفکر ملی گرایی کور و ناسیونالیسم ایرانی درتفکرات مختلف و با نفوذ بدان
تفکرات گروگان گرفته اند.
دراین گونه مشخصات وچند ملتی
تنها یک راه برون رفت داریم،
آن‌هم سیستم فدرال با قوانین

غیرمتمرکز میباشد.
روشنفکران ما باید ،تکلیف خودرا با تفکرات انحرافی خود روشن کنند،
والا حرف مفت و دربیراهه و درعالم
برزخ بودن حق آنهاست.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: انقلاب را انقلابیون ساختند…
دیدگاه:

انقلاب را انقلابیون ساختند. انقلاب فرانسه و انقلاب امریکا و کمون پاریس نخستین تجربیات انسانهای عدالتخواه و ترقی خواه علیه ظلم و استثمار و استعمار و برای رهایی و برابری و برادری و عدالت بودند. در ادامه یادی از بابف و بلانک 2 انقلابی مبارز فرانسوی میشود که بشریت هنوز آندو را فراموش نکرده و از آنها همچون انسانهای اسطوره ای یاد میشود :تاریخ مبارزات خلقها و مردم ایران نیز از اینگونه انسانها کم ندارد:

بابف اعدام شد، بلانک حبس ابد گرفت، مارکس جهانی شد.یک قرن میان مشی چریکی بابف- و حزب پرولتری مارکس.بابف، انقلابی فرانسوی در سال 1760 میلادی بدنیا آمد و در سال 1779 اعدام شد. ایده های انقلابی اجتماعی او روی کمونیسم اروپایی و روی فلسفه مارکسیستی تاثیر مهمی گذاشت. وی را میتوان نماینده یک کمونیسم تخیلی از جنبش یاکوبی فرانسه و فعال پرولتری در آغاز جنبش کمونیستی دانست. بابف در سال 1796 میلادی رهبر یک شورش توده ای منتهی به شکست بود. از جمله اهداف او: لغو مالکیت خصوصی و اعلان پیروزی انقلاب بعنوان دیکتاتوری خلق بود. بابف رهبر انجمن " توطئه عدالت خواهان" بود. او مالکیت خصوصی را دلیل به زنجیرکشیده شدن خلق، و بی نظمی آنارشی در اقتصاد عیرکمونیستی را، دلیل استثمار و تمام زشتی های نظام سرمایه داری میدانیت.
بابف میگفت تا زمانیکه کالاهای لوکس در اختیار همه مردم نباشند، آنان نباید تولید شوند. گرچه بابف و هوادارنش در سال 1796 در راه مبارزه، مخفی شدند، تئوری اجرای کمونیسم زودرس او در آغاز جامعه سرمایه داری با شکست روبرو شد. بابف مسلح کردن خلق و اقدامات دیکتاتوری برای سرکوب ضد انقلاب و ثروتمندان را توجیه میکرد. تجربیات جنبش دیکتاتوری انقلابی یاکوبی به بابف نشان داد که ایده ال دمکراسی انقلابی فقط در کمونیسم عملی است، با این وجود او جنبشی را هدایت نمود که در میان پرولتاریای مانوفاکتوری آنزمان منجر به کمونیسم علمی و حزب مارکسیستی پرولتری بعدی گردید.
بابف گرایی، شاخه انقلابی کمونیسم کارگری و مدافع جنبش طبقاتی آنتاگونیستی بود. آنها فقط تجربیات انقلاب بورژوازی را داشتند و نه استراتژی و تاکتیک سوسیالیسم علمی را. فقدان پرولتاریای صنعتی موجب شد بعدها پاره ای از بابف گرایان مانند رفیق بلانک بسوی آوانگارد کمونیستی تمایل پیدا کنند. سرانجام ولی نئو بابف گرایی پیش درآمد ایدئولوژی مارکسیستی و مقدمه کمونیسم علمی مارکس-انگلس گردید. آن آغاز ماتریالیسم پیشامارکسیستی بود. در تزهایی پیرامون فویرباخ، مارکس میگفت: پرولتاریا هنوز در زنجیر روابط استثماری کهن گرفتار است.
بابف گرایان مبارزه علیه: ایدئولوژی بورژوازی و خرده بورژوازی، علیه روحانیون مسیحی، و علیه مالکیت خصوصی بورژوایی، جویای یک سیستم جهانبینی ماتریالیستی-کمونیستی، خواهان تغییر مرام دینی به نوعی کمونیسم، و ادامه خط آته ایستی بابف بودند. نئوبابف ایسم مخالف: نظام پادشاهی پادگانی درباری، مخالف قرارداد ازدواج، و متکی به ماتریالیسم فلسفی قرن 18 میلادی بود. انجمن نئوبابف گرایان "توطئه برای عدالت"، مخلوطی از نظرات: بابف، سن سیمون، فوریه، و عرفان قناعت پیشه گی بود. بابف گرایان جریان و جنبشی انقلابی اتوپیستی کمونیستی در پایان انقلاب فرانسه بود که موجب رشد نطفه های کمونیسم کارگری در فرانسه و در انگلیس گردید.
بابف کمونیسم را در چهارچوب روشنگری قرن 18 میلادی، یک برنامه مبارزاتی علیه جامعه کاپیتالیستی نمود. مارکس از طریق بابف گرایان نخستین، به تئوری حزب کمونیست روشنگر و بشکل سازمانی مبارز علیه استثمار و سلطه رسید. نظرات فرانس نوئل بابف در شورش 1795 میلادی متکی به آموزشهای ضد فئودالی؛ ولی بر اساس حقوق طبیعی انسان عصر روشنگری، با محتوای کمونیسم عامیانه، موجب زمینه کشف کمونیسم علمی مارکس-انگلس و ایدئولوژی پرولتری شد.
رفیق بلانک (1881-1805)، کمونیست انقلابی فرانسوی، شاگرد بابف، خواهان دیکتاتوری انقلابی و انقلاب کمونیستی بود. او بدلیل مبارزاتش 41 سال در زندان و حدود 10 سال در تبعید زیست. از جمله وظایف مبارزاتی وی: سازماندهی انجمن های هوادار رفیق بابف در محلات انقلابی پاریس علیه سلطنت و ارتجاع حاکم بود. او همچون بابف مرد عمل و نخستین انقلابی حرفه ای ضد نظام کاپیتالیستی زمان خود بود. رفیق بلانک بر این باور بود که عملی نمودن نظام و جامعه کمونیستی نیاز به مردمی بافرهنگ و آموزش دیده دارد.
به ادعای بعضی از مورخین چپ ،بلانک و بابف از جمله آموزگاران کبیر انقلاب کمونیستی تاریخ بشر هستند. بلانک همچون بابف میگفت: آوانگارد میتواند با سازماندهی تودهها سلطنت را براندازد و اعلان جمهوری سوسیالیستی کارگری بنماید؛ به نظر او، یعنی حتی یک سازمان چریکی در شرایط مناسب میتواند دولت را براندارد و شاه را فراری دهد. به زبان دیگر، در نظر بلانک هر انقلابی میتواند نتیجه کودتای یک سازمان چریکی متکی به تودهها باشد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: یک پیش نهاد
دیدگاه:

زحمات این گروه از هم میهنان بسیار قابل تقدیر و باید به دفاع از آن برخاست.
بنابر آنچه در صد سال گذشته روی داد ما نیازمند سازمانی اجتماعی برای عملی کردن اهداف ملی هستیم.
همین گروه میتواند در همکاری با میهن پرستان درون به ایجاد یک حزب ویا سازمانی اقدام کند.
آنچه باید به شدت از آن دوری و با آن مبارزه کرد، سیاست تجزیه طلبی و اسلامگرایی از سوی جریان چپ و دینگرا و دولت های دور و نزدیک است.
فریب تبلیغات دهان پرکن چپ مانند خلق وطبقه کارگر و جامعه بی طبقه و استسمار و سوسیالیسم ودمکراسی را نبایدخورد.
سرنوشت تلخ و سرگذشت غیر انسانی ملیونها انسان درون شوروی سابق و اروپای شرقی باید همواره برابر چشمان ما باشد.
بازی با لغات مانند تمامیت ارضی و عدم تمرکز نباید دستاویزی برای تجزیه طلبان درون و دولت های بیگانه باشد.
ایران ومنافع ملی آن باید در صدر وسپهر سیاسی قرار گیرد.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: خرمگس معرکه
دیدگاه:

تو بجز ناله و نفرین نداری که بکنی؟ اینجا اصن کسی تو رو آدم حساب میکنه؟ اول پسرخاله گی ات رو ثابت کن بعد ادعای ارث و میراث کن. اول بگو چه کسی هستی بیا مرد و مردونه وسط میدون با اسم و رسم. اگرنه از زیر چادر نماز که نمیشه دیگران رو به ضد دمکرات بودن متهم کنی. به نظر من تو یک سایبری هستی. وقتی رفتی فرودگاه سپاه یقه ات را گرفته. گفته ببین.. تو جمهوریخواه هستی و اینجا هم جمهوری اسلامی. هردوی ما دشمن مشترک داریم بنام رضاپهلوی. تو هرچقدر میخوای به خامنه ای و رژیم فحش بده اما همزمان رضاپهلوی را هم زیر ضرب بگیر. لجن پراکنی کن. مثلا برو در سایت بنویس خودکشی علیرضا و رضاپهلوی این چیزا. عقده ای نامرد. مایه ننگ چپ ایرانی هستی.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: حمایت خود را اعلام میدارم
دیدگاه:

با درود به فعالین این جمع. من نیز به سهم خودم از تلاشهای شما عزیزان قدردانی و پشتیبانی خود را اعلام میدارم و آروز میکنم جمع در رسیدن به اهدافش موفق باشد چرا که اهداف ذکر شده در کلیات با آنچه که شخصا به آن اعتقاد دارم منافاتی ندارد فقط به شرط آنکه همه این موارد را به مجلس موسسان قانون اساسی واگذار کند و از حالا فدرالیسم و یا خودمختاری یا این قبیل را به نمایندگی نداشته از جانب ملت حاتم بخشی نکند و مصرانه خواهانم که جمع نظرش را در مورد نظام فدرال اعلام دارد. بازهم مشکلی ندارم اگر جمع نظام فدرال را توصیه کند و نظرش این باشد که این نظام مناسب ترین برای ایران است اما هرچه نمایندگان مردم در مجلس موسسان برگزینند حتا اگر نظام متمرکز باشد را گردن می نهند. فقط یک چیز را متوجه نشدم که از کی تاحالا کانال تلگرامی تبدیل به شخصیت حقیقی یا حقوقی شده است هرچند شخصیت حقوقی در این گونه بیانیه ها خالی از معنی است. مثلا یکی از فعالین هم امضای خودش را دارد و هم امضای کانال تلگرامی اش را. بهرحال سلام بنده را به کانال های تلگرامی و تلویزیونی و یوتوبی برسانید بسیار تمایل دارم خدمت این مجازیان عزیز رسیده گپی بزنیم و مثلا با آقا تلگرام یا خانم رسانه یوتوب یک شامی بخوریم. من هم همراه لپتاپ خانومم در خدمتیم و امضای موبایل آیفون بنده شخصا تضمین میکنم که همراه بیاورم. یک موبایل سامسونگ هم دارم که چشم نداره آیفون را ببینه و باهم مشکل دارند سر نظام فدرال.
باری. از ته دلم آرزو می کنم که جمع به اهدافش برسد و مردم ایران از جمله من و گروه موبایلی ام همراه شویم. ضمنا در بخش نویسندگان دهها مقاله دارم که من رای این مقالات را تضمین میکنم و مقادیری هم مصاحبه تلویزیونی رادیویی. شما تلگرام دارید من مقاله دارم و موبایل.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: نیهلیسم و پوچگرایی و تخریب و…
دیدگاه:

نیهلیسم و پوچگرایی و تخریب و ایجاد بدبینی یا دلیل طبقاتی دارد یا حسادت و خودشیفتگی. کسیکه تمام افراد مبارز و جریانات اپوزیسیون را منحرف و اشتباه و مضر و بیسوادمعرفی میکند نیاز به ... و یا سانسور و یا پاسخ و یا کنترل و یانقد مدام دارد. مسئول سایت در آینده پاسخگو باید باشد که به یک نفر .......... استقلال و خودمختاری برای تخریب مبارزه و مبارزان و انگ زدن به اپوزیسیون میدهد ،و لی حتاواژههای کمنت دیگرا نرا حذف و نقطه چین می نماید.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: دشمنان آزادی چپ، دینی، دربار
دیدگاه:

رویداد سال 57 ریشه در تاریخ ایران و بویژه پس از انقلاب مشروطه دارد. روشن است جنگ محمد علی شاه علیه مشروطه و آغاز جنگ اول و انقلاب بلشویکها در روسیه، مشروطه ایران را بیشتر تحت فشار قرار داد و راه را برای رضا خان هموار کرد.
چه سیاستی باید نظام سابق در پیش می‌گرفت، که سال 57 ویا وضع هرج مرج پیش نمی امد؟ هر سازمان سیاسی و یاهر ایرانی خود باید به پرسش بالا پاسخ دهد.
در ایران پس از انقلاب مشروطه تا امروز به معنای واقعی انتخابات آزاد نداشتیم. به عبارت دیگر ارا مردم ایران به حساب نمی‌آمد و هنوز هم نمی آید هم برای نظام حاکم و هم برای مخالفان نظام.
بدون شک اگر انتخابات در ایران آزاد می‌بود و همواره ادامه میافت، نه سال 57 بلکه 15 خرداد و چند بار کودتا و ترور شاه بوجود نمی‌آمد.
محروم کردن جامعه ایرانی از فعالیت در حزبهای مورد نظر، لاجرم به تشکل‌های تروریستی
فدایی مجاهد و توده ایسم منجر شد. و متاسفانه دغدغه اصلی سه گروه نامبرده نه ایران بلکه تجزیه ایران و ایجاد حکومت کمونیستی و اسلامی میباشد.
اسناد حزبی ، حزب توده و سازمان فدایی حزب چپ بطور کلی از تجزیه ایران سخن می‌گویند.
نظام اسلامی با وجود همه تناقضات وظلم و بی عدالتی باقی خواهد ماند، چرا که
آن نیرو که بتواند ایران را ونه استانی را نجات دهد وجود ندارد. جای تعجب ندارد که هرگونه راه حل عاقلانه را جریان چپ و اسلامی جریانی بورژوایی وضد انقلابی ارزیابی می‌کند وراه ورود به فضای دمکراسی و حکومت قانون را سد می‌کنند.

تاریخ:
عنوان دیدگاه: آواز دهل
دیدگاه:

درووود بر کیانوش عزیز!
خیلی ساده و گذرا.

کیانوش جان. من وارد جزئیات نمیشوم که مثنوی هفتاد من خواهد شد. امّا برای به محک زدن ادّعای کسانی که نامشان و تشکیلاتشان را در اینجا ذکر کرده اند، اگر توانستی فراخوانی بدهی که حضرات دور همدیگر جمع شوند و به سلامتی همدیگر شراب ناب بنوشند و چلو کباب قجری نوش جان کنند، از من بر تو میلیاردها آفرین باد!.
حرف را که ما ایرانیها قربونش برم، یکه تاز میدان کائناتیم و اصلا و ابدا در هیچ نقطه ای از کره زمین و منظومه شمسی نیز رقیب نداریم. حرف زدن، ملک طلق و انحصاری ما ایرانیان است. عمل کردنمون فقط عین جیگر زلیخاست که هزار تکه و پاره است!.

من بارها گفته ام و استدلال آورده ام که از تنوّع و دیگرسانی و مختلف المرام بودن نباید هیچگاه وحشت داشت؛ بلکه از فقدان «نیروی فهم و شعور و تمیز و تشخیص» است که باید ترسید و هشیار ماند. اینکه آحاد انسانها حسب تربیت و تحصیلات و موقعیّت و غیره و ذالک به دیدگاهها و گرایشهای گوناگون متمایلند، مسئله ایست اظهر من الشّمس. امّا وقتی قرار است که همین آحاد مختلف به گرداگرد همدیگر آیند از بهر اقدامهای بایسته در سمت و سوی آرزوها و نیازها و خواسته ها و غیره و ذالک خودشان، باید «پرنسیپها و اصول و بنیانهایی» را حسب نیروی «فهم و شعور و تمییز و تشخیص فردی؛ نه اعتقادات و مرام و مسلکهای شخصی/تشکیلاتی» بپذیرند و در جهت واقعیّت پذیری و وفاداری و گسترش و دوام پرنسیپهای پذیرفتنی و مشترک همّت کنند تا بتوان سنگی را از روی سنگی برداشت. شعار دادن، راهگشایی نیست. مسئله، گشوده فکری و راستمنشی و مسئولیّت پذیری و مرد میدان همآوردی شدن است که اصل و پایه محسوب میشود. همین الان اگر به حضرات بگویند که شما یک طرف قضیه، ملیها و لیبرالها، یک طرف دیگر قضیه. طرفداران و دوستداران شاهزاده رضا پهلوی نیز یک طرف دیگه. اصلاحگران و مذهبیون معتدل، یک طرف دیگر، چپهای رنگارنگ نیز یک طرف دیگه، سوسیال دمکراتها، یک طرف دیگه، آیا حاضرید همگی به دور «محوری مشترک و پرنسیپی بنیادی» گرد هم آید، آنگاه خواهی دید ای کیانوش عزیز که هر کسی و تشکیلاتی افسار الاغ خودش را خواهد کشید و به سمت دلخواه خودش، هی هی جبلی قم قم خواهد خواند.
اینگونه اقدامها حداکثر خوبیشون اینه که آدم را امیدوار میکنه برای همچنان ناامید نشدن. وگرنه ای کیانوش عزیز، بی مایه فطیره و راه به جایی نمیبره.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
عنوان دیدگاه: گریز از مسئولیّت پذیری
دیدگاه:

درووود بر آقای مستشار گرامی!
مختصر و تلنگری.

در شاهنامه، بیتهای الحاقی وجود دارند که هیچ ربطی به شاهنامه ندارند و میتوان به آسانی از سیاق کلام و روال سخن فهمید که الحاقی هستند. از جمله همین بیت: «چو ایران نباشد، تن من مباد .... بدین بوم و بر، زنده یک تن مباد ...تا بیت چه نیکوتر از مرگ در کارزار».
دوم اینکه، اعراب، ایرانیان را دقیقا صحیح و درست و اصیل خطاب میکردند. «عجم» که در اصل همان «اَجَم» است و به معنای «تخمه خود زا» میباشد. «نی خود رو». «آوازخوان مطرب». معنای زبون نفهم و گنگ و امثالهم از برآیندهای خصومت و کشمکشهای نفرت آلود بعدیست که در تاریخ ایران اتّفاق افتاده اند و خلط معناست. من قبلا نوشته ام و گفته ام و استدلالها آورده ام که فروپاشی سلسله ساسانیان، هیچ ربطی به اعراب ندارد. تمام ماجرا زیر سر افسران و ارتشتاران و بازمانندگان مخالفان و مبارزانی بود که علیه سیستم هولناک ساسانیان و موبدان خبیث بودند. نفرت پراکنی با سنجشگری هیچ سنخیّتی ندارد. اعراب هیچگاه دشمنان ایران نبودند که بسیار هم خدمتگزار ایرانیان بودند. «بهرام شاه که به بهرام گور» معروف بود از کودکی در دامان اعراب بزرگ شد و پادشاهی لایق از آب در آمد و حتّا به ضرب المثلها و قصّه ها و اشعار و داستانهای ایرانی راه یافت و تصویری موثّر از خودش به جا گذاشت. دشمنی با اعراب، باعث فلاکت و بدبختی ایران و ایرانیان است. اعراب بزرگترین یاور و دوست و رفیق ایرانیان میتوانند بمانند. زبان عربی، یکی از بزرگترین حافظان و گنج شایگان تاریخ و فرهنگ ایران محسوب میشود که از دستبرد خودیهای مغرض و پست فطرت، خوشبختانه مصون مانده. نفرت از اعراب و زبان عربی به نابودی خود ما مختوم خواهد شد.

دیگر اینکه، کسانی که انقلاب 1357 را واقعیّت پذیر کردند، از سلاله و بازماندگان اعراب عصر ساسانیان نبودند، بلکه همین ایرانیانی بودند که هنوز خودشان را ایرانی میدانند ولی حاضر نیستند مسئولیّت خطاها و اشتباهات و جهالتها و نفهمیها و بیسوادیها و نادانیهای خود را به عهده بگیرند و در صدد سنجشگری اخلاق و رفتار و ذهنیّت و اعتقادات خودشان برآیند، حتّا اگر هزاران سند و مدرک و قاضی نیز چنان بلاهتهایی را اثبات کنند. مشکلات جامعه ایرانی از بطن مناسبات و فرهنگ و تاریخ ایرانیان در معنای وسیع کلمه به وجود آمده و خود مردم ایران نیز هستند که باید از پس حلّ مشکلات باهمزیستی برآیند و برای سعادت و خوشی همدیگر اقدام کنند؛ نه از بهر گیوتین برپا کردن برای گردن زدن همدیگر.
در پرداختن به معضلات وطنی، دنبال مقصر در بیرون از مرزهای میهن نگردید که راه به هیچ دهکوره ای نمیبرد سوای دوام فلاکتها و معضلات. زیرا مدام مردم را به جای آنکه متوجّه خودشان و ضعفها و قوتّهایشان کنیم، آدرس عوضی میدهیم و خود را معصوم ازلی-ابدی میپنداریم که مدام قربانی توطئه های جهانی هستیم. همین. جزئیات بحث باشه برای مواردی که ضرورت داشته باشد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: رئیس جمهور در بهشت
دیدگاه:

ســالام دوســـلار..
همانطور که اطلاع داریم در رسانه های دولتی ابرایم رئیسی را به عنوان ( آیت الله شهید دکتر ابراهیم رئیسی ) رئیس جمهور ایران خطاب میکنند. بنا به گفته حضرات کسی که (( شهید )) میشود , جایش در بهشت است. پس الان که آقای آیت الله شهید دکتر ابراهیم رئیسی در بهشت است و با حوریان مو طلائی با بدن های سفید در کنار نهر شراب و عسل نشسته و دکتر دکتر بازی میکنند , چرا ملت ایران بایستی پنج روز ماتم بگیرند؟ درست برعکس, ملت ایران بایستی بزنند و بکوبند و شادی بکنند که رئیس جمهوریشان در بهشت (( عشق )) میکند. نماز خواندن خامنه ای و گریه کردنش هم خیلی بی منطق بود . کسی که با حوریان بهشتی ییلاق , قشلاق می کند ما بایستی خیلی خوشحال باشیم . برای اینکه با حوریان بهشتی بیشتر آشنا بشویم لطفآ وصف و توضیحات فقهی آنها را باهم مرور بکنیم.
.............................................................................................................................................................
شكل و اوصاف حوری بهشتی:
حور جمع حوراء است و حوراء به دخترجوان و باکره و سفید و بسیار زیبا و سیاه چشم گفته می شود. این دختران دارای چشمانی درشت و گشاده همانند آهوی مستان می باشند و آدمی را به سوی خویش می كشانند. این چشمان درشت و گشاده كه دورش را حلقه ای بسیار روشن از سفیدی فرا گرفته است، جاذبه بسیاری دارد و آدمی را محو خویش می سازد. از این رو شخص، پیش از دیدن بخش های دیگر بدن وی، محو چشم هایش می شود. لذا این زنان بهشتی و زیبا را به چشم ایشان نام گذاری كرده اند كه بر دیگر اندام های این دختران غلبه و چیرگی دارد. این دختران دارای پستانهای بسیار زیبا که ( ادامه)

شكل و اوصاف حوری بهشتی:

گرد و تازه رسیده و کمی برآمده اند , میباشند.

قرآن:

(برای پرهیزگاران)، دخترانی بسیار جوان و هم سنّ و سال و جامهایی لبریز و پیاپی (از شراب طهور). (سوره نبأ، آیه 33)

(بهشتیان) همسرانی از حورالعین (سیاه چشم و بسیار زیبا) دارند همچون مروارید در صدف پنهان. اینها پادشی است که در برابر اعمال که انجام می دادند. (سوره واقعه آیه 22)

نزد بهشتیان همسرانی زیباچشم است که جز به شوهران خود عشق نمی ورزند، گویی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم مرغهایی همی باشند.ستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آنرا لمس نکرده است ونزدیکی نکرده است). (سوره صافات،آیه 48)

این زنان بهشتی كه هرگز عادت ماهانه نمی شوند زنانی هستند كه به متقین داده می شوند. (دخان آیه 15 تا 45 و طور آیه 71 تا 02) این دختران در سفیدی و درخشندگی هم چون تخم شترمرغ زیر پر می باشند. (صافات آیات 84 و 94 و نیز مجمع البیان ج 7 و 8 ص 296)

دختری كه در صفا و طراوت و شادابی همانند مروارید نهفته در صدف هستند (واقعه آیات 22 و 32) و در جذابیت و زیبایی چون یاقوت و مرجان می باشند. (الرحمن آیه 65 و 85)

حوریان بهشتی دارای اخلاق و سیرتی نیكو هستند (الرحمن آیات07و 27) و صورت زیبا و اخلاق نیك ایشان به گونه ای است كه جن و انس از هم نشینی ایشان خسته نمی شوند (همان)

همه حوریان بهشتی دارای بدن های سفید و دلربایی هستند (صافات آیات 84و 94 و نیز دخان آیه45و طور آیه04 و واقعه آیه22) با این همه حوری های بهشتی دوشیزه همیشگی هستند و این دوشیزه بودن هرگز زایل نمی شود. (الرحمن آیه65 و نیز27و 47و واقعه آیات43 تا 63)

زنان حوری بهشتی، زنان پاك دامن و عفیف و با حیا هستند، از این رو همواره در خیام های خویش پنهان و مستور هستند و دیگران آنان را نمی بینند. (الرحمن آیه65و 27و 47)

این زنان، نورس و نار پستان هستند و شماری از ایشان همسر یك مرد بهشتی می شوند. از این رو در آیه11 <<كواعب اترابا>> از دختران نورسیده همسن و سال سخن گفته شده است. (نبا آیه33)

اوج زیبایی حوریان درچشمان افسون گر آنان است لذا خداوند ایشان را به زیبایی چشمانشان ستوده و نامگذاری كرده است. (صافات آیه84 و 94 و آیات دیگر)

خماری در چشمان ایشان به گونه ای است كه مردان را به سوی خویش می كشاند و چون آهن ربا مجذوب خود می سازد و این در حالی است كه از نگاه بیگانگان مصون هستند و تنها برای شوهران خویش عشوه و دلربایی می كنند. (الرحمن آیه65) این دختران شیفته شوهران خود هستند و تنها به او دلبسته هستند. (آیه65 سوره الرحمن و نیز 43 تا 73 سوره واقعه)

طنازی و عشوه گری كار ایشان است و دمی از این هنر دست برنمی دارند و چنان دلبری و دلربایی می كنند كه شوهرانشان را دور خویش چون پروانه نگه می دارند و آرامش خاصی به آنان می بخشند. (واقعه آیه43و 73)

با همه عشوه گری و طنازی و جذابیت های جنسی، زنانی عفیف و چشم پاك هستند و هرگز به بیگانه توجه نكرده و بدان نگاه نمی كنند. (الرحمن آیه 65و 27 و 47 و نیز واقعه آیه 22و 32)

در كام دهی به همسرانشان یگانه دهر و یكتای عشق بازی هستند و در این میان گوی سبقت را از همه رقیبان عالم ربوده اند، از این رو همسران خود را به خیام خویش می كشند و كام دهی به همسران را دمی فرو نمی گذارند و همواره در جذب و جلب آنان تلاش می كنند. (الرحمن آیه27)

پیامبراکرم(ص):

همانا بهشتیان به چیزی بیشتراز نکاح اشتها ندارند و لذت نمی برند. (کتاب لثالی، ص 503)

بهترین چیزهایی که مردم در دنیا و آخرت از آنها لذّت می برند، لذت آمیزش و بهره برداری از زنان می باشد. (کتاب وسائل، جلد14، ص 468)

(دربهشت)توان بدنی انسان درکامیابی از زنان به اندازه صد نفر می گردد. کتاب کنزالعمال، جلد14، ص 468

حوری از خیمه خود بیرون آید و روی به تخت مؤمن بخرامد و چون به نزد مؤمن می آید با پانصد سال ازسالهای دنیا همدیگر را بوسه زنند که برای هیچ کدامشان ، خستگی و ملال حاصل نمی گردد.

هرمؤمنی را هفتاد زوجه از حوران می دهند و چهار زن از آدمیان، که ساعتی با حوریّه صحبت می دارد و ساعتی با زن دنیا و ساعتی باخود خلوت می کند و بر کُرسیها تکیه زده اند و بایکدیگر صحبت می دارند. (بحارالانوار،ج 8، ص 157، ح 98)

بیشتر نهر های بهشتی از نهر کوثر است که در کناره آن دختران نار پستان (مانند گیاه) می رویند.

در بهشت نهری وجود دارد که در دو طرفش دختران باكره سفید روی و سفید پوش نشسته اند و مشغول تغنی (آواز خواندن) هستند. (بحارالانوار،ج۸،ص۱۹۶)

دوشیزگان با چنان صدایی می خوانند که خلایق تا کنون چنین صدایی را نشنیده اند و این نعمت، بالاترین نعمات بهشتی است .این دوشیزگان به تسبیح (ذکر صفات الهی) تغنی میکنند. (بحارالانوارص۱۲۷)

حضرت علی(ع):

هریک ازآن حوریان، هفتاد حلّه پوشیده اند و سفیدی ساق ایشان از زیر هفتاد حلّه معلوم است. از جماع با هر یک ازآن حوریان لذّت صد مرد را می یابد که هریک چهل سال خواهش مجامعت و آمیزش داشته باشند و برایشان میسّر نشده باشد. (بحارالانوار،ج 8، ح 205)

پس آن مؤمن با قوّت صد جوان با آن حوری جماع و آمیزش کند و یک آغوش با او هفتاد سال طول می کشد. مؤمن متحیّر می باشد که نظر به کدام اندام حوری بکند، بر روی او یا بر پشت او یا بر ساق او، بر هر اندام او که نگاه می کند از شدّت نور و صفا، روی خود را درآن مشاهده می نماید. پس دراین حال زن دیگری بر او مشرف میگردد که خوشروتر و خوشبویتر از اوّلی است. (بحارالانوار،ج 8، ح 205)

هیچ مؤمنی داخل بهشت نمی شود مگر آنکه خداوند غنیّ ، پانصد حوری به او عطا می فرماید که با هر حوری هفتاد غلام وهفتاد کنیز نیز می باشد که هریک مانند لؤلؤ منثور و لؤلؤ مکنون می باشند. (بحارالانوار،ج 8، ح 205)

امام صادق(ع):

اگر حوری از حوریان بهشتی بر اهل دنیا ظاهر شود و یک سر زلف او آشکار گردد تمام مردم دنیا (از شدت اشتیاق) می میرند زنانِ بهشت حسد نمی برند و حائض نمی شوند و بدخویی نمی کنند.

حوریان بهشتی طیب و پاکند
انسان اگر از هر آلودگی ظاهری و باطنی و از هر گناهی و خلق زشتی پاک شد شایستگی تزویج با آنها را پیدا میکند. اولا حور بمعنای شدت سفیدی چشم است و سیاهی چشم حورالعین هم مانند سفیدی چشم آنها شدت دارد و اما مسئله لطافت جمال. از جمالش روایات کثیره ای است، رسول الله (ص) فرمود اگر زنی از حوریان بهشتی در این عالم بیاید تمام مردها هلاک میشوند طاقت دیدنش را ندارند.
یا میفرماید اگر حور بهشتی در عالم دنیا بیاید نور ماه را محو میکند دیگر از لطافت حور فرماید که هفتاد حله بپوشد که هر حله ای بوئی جداگانه دارد و آنقدر این حله ها و بدن حور لطیف است که از پشت آن پوست بدن بلکه مغز استخوانش همه پیداست بمانند درهمی که در قعر آب صافی دیده میشود، هر حوری را برای تجلیل مؤمن معین کرده اند و هر کدام تاجی بسر دارد. بیچاره اهل عالم که به این زنهای عالم طبیعت دلخوش کرده اند حوریان بقدری بمؤمنین مشتاقند که خدا میفرماید: <<قاصرات الطرف>> چشمانشان از غیر همسرشان نگه داشته شده است و اگر مؤمن دیر بیاید حوریان طاقت ندارند. این نکته را هم بگوییم که بعضی از افراد کوته فکر برای ابراز تقدس میگویند ما حورالعین نمیخواهیم چنانچه یکی از مقدسین با استادش صحبت کرد و کوچکی خود را بروز داد، گفت من از خدا همسری با حورالعین را نمیخواهم .استاد گفت چرا؟ گفت چون من اهل شهوت نیستم. استاد فرمود حوریان بهشتی نه مثل زنهای دنیایند هم صحبتی با زنهای دنیا باعث غفلت است بالعکس حوریان بهشتی صحبت و آمیزش با آنها ذکر خداست. وقتی حور تبسم میکند نور دندانهایش قصر را روشن می کند.

یاس بهشتی، بوی حور
دیگر از خصوصیات حورالعین روایاتی راجع به بوی ذاتی خود اوست که بوی گل یاس بهشتی میدهد (نه گل یاس این دنیا) بوی حور از پانصد سال راه بمشام میرسد وقتی مؤمن سر از قبر بیرون میآورد این بو به مشامش میرسد.
روایتی است از شیعه و سنی است که منقول است از رسول الله (ص) که فرمود: بوی انبیاء بوی به است و بوی حوریان بهشتی بوی گل یاس و بوی ملائکه بوی گل سرخ است. و فرمود اما دخترم زهرا (ع) بوی هر سه را میدهد هم بوی بدن انبیاء و هم بوی حور و هم بوی ملائکه.

امام صادق فرمود :هرکس که چشمش به زن نامحرمی بیفتد و نظر به آسمان کند خداو ند حوری ازحوران زیبا ی بهشتی راتزو یج او میکند

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: ,,,,,,,,,,,,, اگر کسی بخواهد…
دیدگاه:

,,,,,,,,,,,,, اگر کسی بخواهد از طریق ابزار ناسیونالیسم و شونیسم وقایع تاریخی را توجیه کند. سبک و متد آخوندی برای فریب عوام استفاده از حدیث و روایت است، و سبک و متد روشنفکر نادان جنجالی پوپولیست ، استفاده از ضرب المثل و جملات قصار فاشیسی نیچه ای و شعارهای دیواری گوبلزی است. دوران زمین و خون نژاد و عربده کشی های شبه فاشیستی، و مقایسه های تاریخی، گذشته. این ها عوارض ژورنالیست با مدرک دیپلم ناقص است مانند رئیس جمهور و رهبر 6 کلاسه حوزه ای.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: دروغ چرا....تا قبر آآآآ
دیدگاه:

والله بابام جان دروغ چرا کار رژیم تبهکار شیعه به جایی رسیده است که در قلب اروپا به زنان و دختران بی دفاع معترض مان حمله میکند
حمله وحشیانه اجامر و عمله های رژیم اشغالگر ایران به یک بانوی بی دفاع ایرانی در قلب لندن مقابل چندین دوربین موبایل شهروند خبرنگاران زنگ خطری است برای وجدانهای چپ های بیدار
اگر امروز متحد و یکصدا مقابل این بربریت عریان نایستیم فردا بسیار دیر خواهد بود.
شهروندان بریتانیا و کشورهای متمدن اروپایی هنوز درست متوجه نیستند چه حیوانات و ویروسهای خطرناکی در میان خانواده های آنها زندگی میکنند؟!
مماشات کافی است … وقت بیداری و اقدام است …اگر راست میگی حماسه سازشو نه تو پادشاهی پهلوی تو پادشاهی اسکاندیناوی

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: سالام،
به به جناب آقای مستر…
دیدگاه:

سالام،
به به جناب آقای مستر محسن کردی،
با یک خانواده ایی درتهران رفیق بودم
اهل کرمانشاه ، که نام قدیمش آق مسجد بوده و رودخانه قره سو هم
ازداخلش عبورمیکند، رفت آمد داشتم،
خانه شان ،در خیابان اورمیه،بالای میدان جمهوری کنونی بود،
آنها راخیلی دوست داشتم،
خدا لعنت ام کند که نمی دانم چرا وچی باعث شد،فامیل نشوم
اگرالان هم من ببینند،گرفته بعنوان فرزند خود به آغوش کشیده بوسم
خواهندکرد.
تو هم مقداری سواد داری ولی سوادت
ماسونی و با تغذیه فکری نوچه های
غربی مسیحی ،استعماری بخورد
مردم داده شده متاسفانه تعدادی
آن راگرفته ،،بقول تورک ها ، کور توتدوقون بوراخماز،،،میکنی،،
یعنی کورچیزی رابگیرد ول نمیکند.
.......... سوادت کم است نواقص زیادی دارد، بروزرسانی ،،یا آبدت هم نکرده ایی،
پرشیا رافقط انگلیسی ها میگفتند،
ایران هم ،افغانستان کنونی را میگفتند،.البته بگفته افغانی ها و کل فرهیختگان و مسئولین افغانی این را
میگویند،که ایران آنجا بوده وزبان فارسی یا دری هم زبان آنها بوده که درزمان جدید ایرانی های جدید،
آنرا دزدیده اند.
کاری ندارم، انگلیسی ها فقط به استان
فارس کنونی پرشین میگفتند،نه همه جای ایران کنونی،البته ،همه با هدف
کشور وملت سازی بود،
بلی در استان کنونی فارس،که سرزمین
اصلی تورکان قاشقایی بوده،
قاشقایی ها چندین تیره هستند،
فکرکنم هفت تیره،مثل کشکولی،درشوری،نفر،فارسمان، وو،،
انگلیس استعمارگر همین فارسیمان را
باهدف استعمارگری درآینده ،پرشین
گفته و درنهایت هم دست بردارنشد،
........، نوشته های من رامیخوانی
فقط به اسم من آلرژی داری،
دوم. به جیب .............. ................،
سوم ،توهم ،پارسی،پرشین،وو،،تورا
روح تورا تسخیرکرده است،

دلایل زیادی است ،که سوادت به آنها نمیرسد،
دریک نوشته اعلام کردم که شاهنامه ،
جعلی و مربوط به دویست سال پیش است،
اتفاقا ، یک جوان محقق رفته پس ازچندین سال ،دیده ،عین همین داستان‌های شاهنامه ،درداستانهای کهن
چینی وجود دارد،
وشاهنامه کپی آن کهن واستانهاست،
اسم جوان آرش نورآقایی است،
چینی ها هم داستان را به ساکاها و ارتباط آنها باچینی ها اشاره کرده اند،
پس جعلی بودن شاهنامه را هم نمی دانی،
خدا راشکر که اینبار فحش های چاله میدانی،شعبون بی مخی نداده ایی،
آقای کردی،
یا باید منطق را قبول کنی ومثل بچه خوب بخوانی،ویا باید ازدنیای مجازی
بری ،
تا این محیط آلوده نشود،
من را در البرز همه دوست دارند،
میگویند،تو دین خودرا به طبیعت ادا کرده ایی،
خود مازنی ها رفقای خوب من هستند،
الان هم برایم همیشه ،
کلمات وسخنان افتخار آفرینی میگویند.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: تورک اوغلی بیسواد
دیدگاه:

این تورک اوغلی به همه میگه بیسواد که اثبات کنه حق داره ایران رو تکه تکه کنه. میگه اروپایی ها اسم ایران رو گذاشتن! در این زمان بیسواد جان.. البته سواد داری خودت رو میزنی به بیسوادی. غربی ها به ایران میگفتند پرشیا نه ایران بیسواد! رضاشاه برای جلوگیری از مغرضینی مثل تورک اوغلی که دشمن یکپارچگی ایران هست گفتند نام آشنای ایران را استفاده کنند. نام ایران هشتصد بار در شاهنامه آمده. البته از نظر تورک اوغلی باسواد.. شاهنامه به تحریک سلطان محمود غزنوی که توسط انگلیسی ها بخصوص چرچیل اجیر شده بود بر این سرزمین نهاده شد تا تورک اوغلی را اسیر دست کوه نشینان البرز کند. شرمنده تورکی جون.. به کوری چشم دشمنان ایران زمین.. چو ایران نباشد تن من مباد. چشم هر حرامزاده ای که دشمن ایران باشد و به خاک این کشور چشم داشته باشد در میاریم. البته منظورم شما نیستید ها تورکی جان.. منظورم دشمنان حرام لقمه ایران و ایرانی است. آن حرامزاده ای که میخواهد ایران من تکه تکه شود. نه تو.. تو که عاشق ایران هستی.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: اشتباه ریاضی شد
دیدگاه:

به قول صمدآقا دروغگو دشمن خدایه.. سه درصد جمعیت 4 میلیونی میشه 120 هزار نفر. در کامنت قبلی اشتباه نوشتم.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: شما بلد نبودید بشمارید
دیدگاه:

آقای مستشار، شما بعنوان یک انسان موج جمعیت اطراف خود را دیدید. کدام ناظر بین المللی رقم میلیونی را داد؟ رقم میلیونی شما همانقدر ارزش دارد که زمانی باور داشتید شاه 100 هزار زندانی سیاسی داشت و در 17 شهریور هزاران نفر کشته شدند. جمعیت که از فوزیه بطر 24 اسفند براه افتاد یک موج انبوه بود. من یک تحقیق در این مورد مطالعه کردم سالها قبل که میگفت عرض خیابان شاهرضا 30 نفر جا میگرفت و مطابق عکسهایی که سر و ته جمعیت را نشان میداد با اغماض مشخص شد حد اکثر 300 هزار نفر بوده که معقول است. ریاضی تان که خوب هست؟ تهران 4 میلیون نفر جمعیت داشت. همه تهرانی ها که مخالف شاه نبودند.. رقم 300 هزار بنظر منطقی میرسد. برای براندازی یک رژیم نیاز به سه درصد جمعیت است. سه درصد جمعیت مرد تهران 4 میلیونی میشه 30 هزار نفر. پس 300 هزار نفر بازهم رقم بزرگی هست و منطقی. حالا شما هم لج نکنید.. همان 300 هزار نفر نفس شاه را گرفت و روحیه اش را باخت. آب که از سر گذشت چه 300 هزار چه چند میلیون شما.. تفاوتی ندارد. فقط خواستم تذکر بدم که به ارقام توجه داشته باشیم و نگیم صدهزار زندانی سیاسی.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: من آدم منصفی هستم
دیدگاه:

من آدم منصفی هستم. دوست ندارم چه سلطنت طلبان و چه مخالفان آنها حرف غیر منطقی بزنند. این قضیه دزدیدن ولیعهد را تا جایی که مطالعه کردم به این نتیجه رسیدم که یک عده نشستن دور هم یه حرفهایی صدمن یک قاز میزنند و یکی رفته به ثابتی رسونده و ثابتی هم او صحنه رو تشکیل داده. به نظر من ثابتی میخواسته مخالفان آینده را بترسونه که حتا اگر اینقدر اسلحه داشته باشید میگیریم تون. از این حرفا و نقشه ها زیاد بود که بیشترش تاثیر الکل بود تا یک برنامه درست. الکی یک دادگاه شد و دانشیان و گلسرخی الکی الکی خودشونو به کشتن دادن. طوری حرف زدن که تبلیغ ساده ثابتی تبدیل به اون تراژدی بشه. سیاه و سفید نکنیم. به باور من ثابتی قصد ترساندن و تبلیغ و نشان دادن قدرت ساواک و شاید خودنشان دادن داشت نه این که این دو اعدام بشن. اما انصاف داشته باشیم. دیگران ابراز پشیمانی کردند و جان سالم بدر بردند. حالا گلسرخی جو گیر شد و بهاش رو هم پرداخت. من بودم میگفتم اشتباه کردم حتا اگر ناحق تقصیری هم نداشتم. چون جانم را دوست دارم. گلسرخی سرش را برای نامش داد اگرنه میتونست امروز زنده باشه و کنار سلیمانی امیری از شاهزاده شفافیت بخواد. کرامت دانشیان اما هدفمند جانش را برای آرمانش داد که قابل تحسین هست اما اگر من بودم میگفتم ارزشش را نداشت. اون حرفا رو نمیزدم و جانم را نگه میداشتم و در آینده دوباره بر علیه شاه فعالیت میکردم. انصاف داشته باشید میشد دانشیان و گلسرخی جور دیگری رفتار کنند. مگه در این جمهوری اسلامی هزاران نفر تعهد ندادند و توبه نامه ننوشتند؟ آیا ما آنها را سرزنش می کنیم؟ البته بجز مسعور رجوی که به آنها بریده مزدور میگوید.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: ناتوانی سلیمانی در پاسخ
دیدگاه:

میگه دمکراسی معناش این نیست که فرصت برابر داده بشه. اتاق زده اند بر علیه پهلوی ها. انصاف حکم میکنه که یک نفر هم از پهلوی ها دفاع کنه. مثل برنامه پرگار بی بی سی. اینها چند نفره ایستاده اند و فرصت هم نمیدهند و ادعای دمکراسی شون آسمان رو برداشته. من برای چی برم برای سلطنت طلبی حرف بزنم که در لشگر من هست؟ من جایی حرف میزنم که مخالف پهلوی ها حضور داره تا یک بحث اصولی شکل بگیره. سلیمانی با مغلطه و آرزومندی و سخنان ایده آلیستی و انتزاعی سعی داره سر بچه گول بماله! میگه چون حزب کمونیست کارگری دوزاری شفافیت داره - آخه مورچه چیه که کله پاچه اش باشه؟ با ده کرون بیست کرون کدام دارایی رو داری که میخوای شفاف باشی؟ بعد از رضاپهلوی شفافیت میخوای؟ حرف من منطقی هست میگم هیچ احمقی در دوران اپوزیسیون منابع مالیش رو لو نمیده. مگه شماها از قذافی و صدام پول میگرفتین جار میزدین؟ حرف من منطقیه. میگم امیری سلیمانی چکاره است که رضاپهلوی بخواد شفافیت مالی بهش نشون بده؟ مطالبه مردم ایران در خیابان ها رضاشاه روحت شاه بود نه شفافیت مالی. کدام تظاهرات برای شفافیت مالی رضاپهلوی در خیابان های ایران شده؟ اینها میخوان لجن پراکنی کنند. حرف حساب من اینه که فردا که ایران آزاد شد برو شکایت کن به دادگستری. مردک جواب نداره میگه همان دادگستری که دست شاهه؟ از همین جمله میشه فهمید که این مشکلش سیاسی نیست عقده ضد پهلوی و ضد پادشاهی هست و بجای بحث سیاسی لجن پراکنی میکنه. تو اثبات کن نظام پادشاهی برای ایران مناسب نیست چکار داری رضاپهلوی از کجا پول آورده؟ مثلا اگر شفافیت داشت تو سلطنت طلب میشدی؟ پس میبینید که هدف سیاسی و در جهت خیر مردم ایران نیست. آگاهانه تبهکاری میکند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: موضوع، دیکتاتور، نیست،استعمار است
دیدگاه:

سالام.
نمی دانم ،تعدادی کی میخواهند،ازخواب خرگوشی بیدارشوند،یک مطالعه درست وحسابی نمی کنند،فقط برطبل بیسوادی ونژادپرستی میکوبند،
عزیزان درایران ،،اززمان میانه حکومت
قاجار،تاکنونی ،درزمان قاجار دوران توطئه برای گذار وپس ازآن دوران
استیلای استعمار مطرح است،
چرا نمی خواهید ،به این مسئله زیر پا
افتاده توجه کنید ؟
حتی اسم ایران را استعمارگران اروپایی مسیحی گذاشتند،
چه برسد ،به حاکمیت آن،
هویت،کلا جعلی،داشته هه جعلی،
نام جعلی، شاهان انتصابی،برداشتن شاهان بدست آنها،
آخه چرا از این توهمات ایجادشده ماسونی دست نمی کشید؟
در غرب نشسته و خوراک غرب رامیخورید،یا درایران توهمی نشسته
باتغذیه فکری تولیدکنندگان این تفکرات
زندکی میکنید
ولی لاقل یک ذره بصیرت داشته باشید.
ما هم دشمن غرب نیستیم،
ماهم دشمن آزادی و ایران کنونی سرزمین خودنیستیم،
بیایید مقداری عمیق ترفکرکنیم،

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: علل واژگونی هلیکوپتر حامل رئیس جمهور
دیدگاه:

جناب آقای شاملی، تحلیل شما نسبت به حادثه سقوط هلیکوپتر رئبیسی و همراهانش، که بر اثر آن حادثه مشکوک جان باختند، تحلیلی نسبتا دقیق و واقع بینانه است. تحلیلی که احتمالا خبر از بحران درونی رژیم و جنگ قدرت برای حذف رقبای مقابل است. چیزی که دور از انتظار نبود. بنظر میرسد که جنگ قدرت در ماههای آینده تشدید شود. گر چه این روند سالهاست با دیکتاتوری خامنه ای به تعویق افتاد، اما چنانکه مشهود است غرب دیگر خواهان یکه تازی خامنه ای در منطقه نیست. او تمام و کمال از اوامر آنان پیروی نمیکند، با روسیه و چین نیز لاس میزند. از این نظر خیلی محتمل بنظر میرسد که غرب به جای وی مهره ای ظاهرا ملایم، بر تخت ولایت فقیه نصب نماید.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

...دیکتاتور ها حتی در زمان مرگشان هم دست از ظلم برنمیدارند
‫ مراسم دفن جسد رفیق فیدل کاسترو...رهبر کوبا که ماشین حمل جنازش خراب شد و مامورا مجبور شدن هلش بدن. بعد هم درمجموع پلیس مخفی سوسیالیست ۹۷ نفر از کسانیکه درصحنه خندیده بودن رو گرفت و زندان کردن

پلیس فتا، از تشکیل پرونده قضایی برای منتشر کنندگان آن‌چه «مصادیق توهین‌آمیز درباره سانحه بالگرد رئیس‌ جمهور عنوان شده، خبر داده است. این مقام پلیس گفته: «در ساعات گذشته، ۵۵۰ رصد تخصصی از تارنماهای فعال در فضای مجازی صورت گرفته و ۸۰ تارنما در زمینه انتشار مصادیق توهین‌آمیز و شایعه درباره سانحه بالگرد حامل رئیس‌جمهور و همراهانش شناسایی شده است.»
چند ساعت پیش از این اعلام پلیس فتا، محمدرضا شهبازی، اسکل نظام و مجری برنامه پاورقی سیمای جمهوری‌اسلامی، خواستار برخورد قطعی و شدید با خوشحالی کنندگان در فضای مجازی شده بود.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: پس محل سقوط را هم این اختر خانم معلوم کرده.
دیدگاه:

برای همینه که ترکها برای فروش پهپادشان گفتن که پهباد نمیدانم اسمش چی خودشان محل دقیق را معلوم کرده و اینوری ها هم چون فهمیدن کار آن پهباد نبوده زود دستشان را بردن بالا که ما پیداش کردیم.
حالا من فقط میخوام بدانم دلار شیش ماه دیگه چنده. اختر خانم لطف کنه یک تکستی بزنه ممنون اولوم.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: چرا کمنت ممدحکمت شیرین بیانی…
دیدگاه:

چرا کمنت ممدحکمت شیرین بیانی حذف شد ؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: ..... آن دمکرات سلطنت طلبی…
دیدگاه:

..... آن دمکرات سلطنت طلبی که مدیر این سایت فکر میکند، نیست که؛ کمنت ها را مدام در باره ایشان نقطه چین میکند. دفاع از پرویز ثابتی و ساواک و تخریب مداوم اپووزیسیون غیر سلطنتی و غیر شاه الاهی، و از راست ترین جناح سلطنب طلب ها، شخصیت وی را نشان میدهد که اینجا هر زمان دلش خواست ژست دمکرات و مشروطه بگیرد و هر موقع دلش خواست زمان شاه را بهترین دوران برای سرکوب مردم بنامد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: امیر احمدی در برنامه کانال…
دیدگاه:

امیر احمدی در برنامه کانال یک با تسلیت گفتن برای رئیسی و هیتلر نشان داد که چقدر ابله و.................است.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مصادف
دیدگاه:

سقوط بالگرد رئیسی مصادف شد با 75 سالگرد قانون اساسی آلمان.
برای رهایی از چنگال استبداد دینی بد نیست از آلمانهاسرمشق بگیریم و سرنوشت تلخ ملت آلمان پس از جنگ و شکوفایی این کشور را در نظر آوریم.
آلمان پس از جنگ وضع اسفباری داشت و هرگز قابل مقایسه با ایران نیست.
آزادی های مندرج در قانون اساسی آلمان جان هزاران خارجی از جمله بسیاری از چپ گرایان ایرانی را نجات داد. قانون اساسی آلمان تجربه گرانبهایی برای کوشنده گان دمکراسی در ایران است.
اکنون بیش از چهل سال است که مخالفان نظام از هر گروه به پشتوانه همین قانون اساسی آلمان از مرگ نجات یافته ودر آزادی زندگی می‌کنند.
نجات بسیاری از مخالفان نظام اسلامی والبته خارجی ها مدیون همین قانون اساسی آلمان است.
مخالفان جمهوری اسلامی با هر گرایش وباور برای زندگی بدون ترس و وحشت درایران آینده
نیازمند به داشتن قانون اساسی نوین و پیروی و وفاداری به.
آن می‌باشند.
اکنون این وظیفه همه جریانات سیاسی ایرانی در برون و درون کشور است، باایجاد زمینه های فکری بفکر ایجاد قانون اساسی باشند.
باور به نظام های غیر دمکراتیک ادامه وضع ننگ اور امروز است.
عدم احترام به قانون اساسی مشروطه از سوی دربار و جریان چپ و دینی جهنم جمهوری اسلامی را پدید آورد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

خط و نشان اسرائیل برای شخص خامنه ای؟
از لحظه اول مخابره خبر سقوط بالگرد رئیسی, سه سناریو مطرح شده:
۱_ نقص فنی و خرابی هوا
۲_ توطئه داخلی برای تثبیت جانشینی مجتبی
۳_ حمله اسرائیل
تصمیم درمورد اینکه کدام یک از این سه سناریو صحیح هستند خیلی ساده نیست. نه مدارک خاص و دقیقی وجود دارند و نه فضای آزادی در جمهوری اسلامی هست که بشود از سر و ته قضیه سردرآورد. اما نظر شخصی ام بیشتر به سمت گزینه سوم است.
خرابی هوا به خودی خود احتمالش زیاد میبود. اما اینکه سه بالگرد بوده اند و یک دفعه یکی شان گرفتار شده و دوتای دیگر حتی دچار مشکل جزیی هم نشده اند کمی باورش را سخت میکند. همچنین این سناریو که آن دو بالگرد نه تنها نقطه دقیق سقوط سومی که دست برقضا مهمترین هم بوده پیدا نکرده اند بلکه حتی منطقه عمومی آن را هم اشتباه اعلام کرده اند, باور کردن این سناریو را هم خیلی سخت میکند.
سناریوی جانشینی مجتبی هم به نظرم خیلی راحت تر از این میتوانست حل بشود. مجلس خبرگانی که مثل موم در دست خامنه ای هستند هیچ مشکلی برای جانشینی این فرد یا آن فرد ندارد.
برای سناریوی سوم ممکن است مدرک و سند خیلی دقیقی پیدا نکرد, اما شواهد و قرائن خیلی زیادی دور و اطراف آن وجود دارد:
اول, جنگ مستقیم ایران و اسرائیل که در چند هفته گذشته به صورت بی سابقه ای بالا گرفته. اسرائیل چند افسر ارشد سپاه پاسداران را کشته, سپاه پاسداران موفق شده یک دختر ده ساله عرب اسراییلی را زخمی کند و اسراییل وعده داده که انتقام حمله را بگیرد. طبیعتا همین چینش کافیست تا سناریوی سوم را نسبت به دو سناریوی دیگر به مراتب محتمل تر کند.
دوم, سقوط بالگرد تقریبا در نقطه مرزی ایران و جمهوری آذربایجان و پس از بازدید رسمی رییسی از نقطه صفر مرزی رخ داده. درست همان جای

ی که در یکی دو سال گذشته محل مانور نظامی جمهوری اسلامی علیه جمهوری آذربایجان به دلیل نزدیکی نظامی و امنیتی با اسرائیل بوده. خیلی سخت است آدم باور کند که کشوری که به خاطر اتحاد نظامی و امنیتی با اسرائیل مورد تهدید اسلامی قرار گرفته نقشی در این داستان نداشته باشد.
سوم, ترکیب سیاستمدارانی که در جریان دفن رییسی با خامنه ای دیدار کرده اند هم نشانه ای از ربط موضوع به اسرائیل است. نیکول پاشینیان ارمنستان طبیعتا به دلیل اینکه اتفاق در چند کیلومتری مرز کشورش با ایران اتفاق افتاده و با جمهوری آذربایجان هم مشکلات تاریخی دارند با خامنه ای دیدار کرده. اسماعیل هنیه رهبر حماس با خامنه ای دیدار کرده. امیر قطر که میزبان حماس است و میانجی گفتگوهای حماس و اسرائیل است با خامنه ای دیدار کرده. دستیار ویژه ملک سلمان با خامنه ای دیدار کرده. و از همه عجیب تر, بعد از ۴۵ سال قطع رابطه کامل دیپلماتیک, وزیر امور خارجه مصر با خامنه ای دیدار کرده. این ترکیب به خوبی نشان میدهد که تحولات مهمی در ارتباط با خاور میانه در جریان است.
هیچ مدرک محکم و دقیقی درباره هیچ کدام از سناریوهای سه گانه بالا وجود ندارد. اما تصور شخصی ام این است که شواهد و قرائن محکمی وجود دارد که اسرائیل عملا به جمهوری اسلامی نشان داده که اگر قصد کند, بالاترین مقامهای سیاسی و نظامی و امنیتی ایران را هم میتواند در داخل خاک ایران هدف قرار بدهد. حتی روزنامه های داخل جمهوری اسلامی با آن همه سانسور موجود نسبت به ابهامات این سقوط واکنش نشان داده اند. آنها پرسیده اند که چطور یک خبرنگار ترکیه ای یا گروهی از موتور سوارهای شخصی زودتر از ارتش و سپاه به آنجا رسیده اند؟ چطور دو بالگرد دیگر نتوانسته اند جای دقیق سقوط را مشخص کنند؟ چطور بعد از چنان انفجاری ال هاشم نه با تلفن خودش بلکه با تلفن سرنشین دیگری تماس گرفته؟ و غیره. اینها همه نشان میدهد که حتی جامعه مطبوعاتی سانسور شده جمهوری اسلامی هم این داستان را به سادگی نمیپذیرد. حتی انتخاب ترکیب عجیب "فرود سخت" از طرف مدیای رسمی جمهوری اسلامی به نظرم غیر طبیعی بودن این پدیده برای آنها را نشان میدهد. به نظر من, این سناریو که اسرائیل زده و خط و نشان بسیار محکمی برای شخص خامنه ای کشیده قابل قبول ترین سناریوی ممکن است. طبیعتا نه اسرائیل مسوولیت مستقیم و آشکار این حمله را برگردن خواهد گرفت و نه جمهوری اسلامی برملا خواهد کرد که چه شکست امنیتی بزرگی از اسرائیل خورده.
تحولات روزها و هفته های آینده شاید تصویر واضح تری از شرایط بدهند.