رفتن به محتوای اصلی

● صفحه شما

دوستان و خوانندگان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.

افزودن دیدگاه جدید

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: dorood !
Regim islmai gij va…
دیدگاه:

dorood !
Regim islmai gij va bigh ast , ehtemalan in khabare ra khode mojahedin be rabehthaye regimi dAdand, ke dar gerdeh hamei mojahedin dar Berlin yek dafe Maryam Rajavi zohor konad ve bege didi khit shodin mA zendeh hastim,

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: این ویدئو در باره "هوش…
دیدگاه:

این ویدئو در باره "هوش مصنوعی" است. چه کسی تیتر "انسان خالق خدایان" را روی آن گذاشته ! ؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: حرف حساب جواب ندارد
دیدگاه:

امیدوارم که گذرتان به کشور کوبای سوسیالیستی بیفتد تا از نزدیک فاجعه ای را بنام سوسیالیسم به چشم خود ببینید.
در دوران کودتای 28 مرداد و اعدام بسیاری از افسران توده ای و درسالهای پس از 57 واعدام بسیاری از کمونیستهای طرفدار مسکو ، دولت شوروی هیچ اعتراضی به اعدام پیروان خود وعاشقان سینه چاک سوسیالیسم
در ایران نکرد.
منافع مادی دولت روسیه و یا کوبا حرف آخر را میزند واین حقیت تلخ را باید جریان چپ درک کند و بیش از این خود را دلقک سیاست خارجی روسیه و یا کوبا نکند.
خاطرات بسیاری از چپ های برگشته‌ از شوروی سابق مملو ازپشیمانی و ندامت و حماقت و دروغ وفریب است که حزب توده در طول 80 سال گذشته به جامعه ایران تزریق کرده بود.
جریان چپ در ایران جریانی استبدادی، قدرت طلب، ضد ملی وآزادی و دمکراسی است و وظیفه ملی و اخلاقی هر ایرانی است، این سرطان ضد بشری را ریشه کن کند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .جاسوس خدا.
دیدگاه:

آته ایسم امثال شما بی خدایان سوسول شرقی، حداقل 3 قرن از آته ایسم علمی اروپا عقب افتاده تر است. آته ایسمی که ضد کمونیسم و ضد مارکسیسم و ضد سوسیالیسم و ضد ماتریالیسم دیالکتیکی و ضد ماتریالیسم تاریخی و ضد انقلاب اجتماعی و غیرعلمی و غیر سیاسی باشد، یک محفل روشنفکربازی حرافی و سفسطه و سرگرمی و گاهی برای دختربازی در فضای مجازی است.

آته ایسم سوسولی و تاریخ ماتریالیسم:- از الحاد وعلم و انقلاب، تا انسان روشنگر.سه هزارسال اندیشه ماتریالیستی در 12 شاخه.بحث ماتریالیسم حدود 3 هزارسال است که آغاز شد و از مراحل گوناگونی مانند ماتریالیسم: مکانیکی ،پانته ایستی طبیعت خدایی، دیالکتیکی کهن، اسطوره ای، باستانی، متافیزیکی، آنتروپولوگی انسان شناسانه، عامیانه، علمی طبیعتگرا، پیشامارکسیستی، تاریخی، و مارکسیستی، گذشته. ماتریالیسم واژه ایست لاتین و بینشی است که وابستگی و ارتباط تمام اجزاء هستی؛ حتی روح و روان را به ماده و اشیاء و پدیدهها آموزش میدهد. اهمیت آن ولی در فلسفه ماتریالیسم دیالکتیکی-تاریخی است؛ که جریان مهم فلسفه ضد ایده آلیسم و ضد متافیزیک است. آن متکی به ماده است و بر این باور است که آگاهی محصول ماده و واقعیت، و نتیجه مبارزه علیه جهانبینی مذهبی ایده آلیستی است و در رابطه تنگاتنگ و دوجانبه با علوم قرار دارد، و مدعی است که طبیعت و جامعه متکی به ذات و ماهیت خود هستند، و نه نتیجه نیروهای غیرمادی و غیرطبیعی.
ماتریالیسم ماهیتی آته ایستی دارد و از این طریق هم آهنگ است با پیشرفت علوم و تحول اجتماع. از نظر تاریخی شکل پیشامارکسیستی آن، نوع ساده گرایانه فلسفه طبیعی و فلسفه پانته ایستی طبیعت خدایی، در دوره باستان بود. متفکران آن از قشر دمکرات برده دار و اشرافزادگان مانند: آناکسیماندر، تالس(547-625 پ.م)، آناکسیمن، و امپدوکلس بودند. اوج نخست ماتریالیسم دیالکتیکی در عهد باستان، هراکلیت( زندگی حدود 500 پیش از میلاد)، و دمکریت (370-460 پ.م) در یونان بودند. دمکریت پایه کذار اتم گرایی ماتریالیستی است، اپیکور آنرا وارد حوزه اخلاق و نقد دین نمود. دلیل ذهنی بودن ماتریالیسم باستان این بود که هنوز نمیدانستند باید متکی به شناخت از طریق علوم طبیعی و علوم تجربی باشند.
در قرون وسطا با وجود حاکمیت دین، نکاتی مادی بشکل افکار ماتریالیستی در مکتب پانته ایسم کفر آمیز! و در افکار فیلسوفان مسلمان شرقی مانند: ابن سینا و ابن رشد مطرح شد که بی تاثیر روی فلسفه و الاهیات مسیحی؛ مخصوصا روی جریان مدرسین اسکولاستیک نبود. ماتریالیسم در سدههای میانه به رهبری این دو متفکر مسلمان، متافیزیکی و غیردیالکتیکی بود. ماتریالیسم در شناخت و تئوری اجتماعی، ایده آلیستی بود، چون انسان را فقط موجودی طبیعی؛ بدون رابطه با کار و تولید میدانست.
ماتریالیسم مکانیکی قرون 18-17 میلادی، ابزار ایدئولوژیک بورژوازی ترقی خواه علیه فئودالیسم و مسیحیت مدرسین اسکولاستیک بود، که دارای دو شکل پیشامارکسیستی است. جد پدری ماتریالیسم مکانیکی در عصر نو: باکون و گالیله بودند؛ ولی نماینده اصلی اش دکارت بود. هابس، لاک، اسپینوزا، و در جنبش دائرت المعارفی دانشنامه نویسان فرانسوی: دیدرو، لامتری، گاسندی، و هولباخ، مهم بودند. ماتریالیسم پیشامارکسیستی به نمایندگی فویرباخ ( 1872- 1804.م.)، و دمکراتهای انقلابی روس: بلنیسکی، هرتسن، دوبرولیوب، و چرنیشفکی، به اوج خود رسید. فویرباخ از آن جلوتر رفت و به نظریه شناخت نقد دین و ایده آلیسم رسید. ماتریالیسم آنتروپولوژیست انسانشناسانه او ولی ایده آلیستی بود چون انسان را موجودی طبیعی میدانست و نه اجتماعی.
دمکراتهای انقلابی روس بعنوان ایدئولوگهای خرده بورژوایی جنبش دهقانی، متوجه سلاح دیالکتیک شدند و به ماتریالیسم دیالکتیکی نزدیک گردیدند. در میانه قرن 19 میلادی، مارکس و انگلس ،ماتریالیسم را به سطح کیفی بالاتری؛ یعنی ماتریالیسم تاریخی-دیالکتیکی رساندند، که بشکل فلسفه رهایی بخش زحمتکشان و تئوری حزب انقلابی، بعد ها مورد استفاده لنین در انقلاب اکتبر روسیه قرار گرفت. ماتریالیسم دیالکتیکی-تاریخی، ابزاری علیه دین و ایده آلیسم و کلیسا بود که جبران کمبود های ماتریالیسم پیشا مارکسیستی را نیز مینمود، چون آن از عملگرایی بدور بود و خصوصیات مکانیکی داشت، ولی استفاده اجتماعی نداشت. لنین از طریق تئوری عام و جهانشمول برای امر انقلاب در دوره امپریالیسم و نقش مهم طبقه کارگر، همه اجزاء مارکسیسم را توسعه داد تا موجب نقش و سهم تفسیر علمی و شناخت نوین در علوم تجربی نیز گردد. مارکسیسم از نوع لنینیستی بعنوان تئوری مهم حزب مبارز تراز نوین، میان هواداران سوسیالیسم تبلیغ میشد.
در میانه قرن 19 میلادی ماتریالیسم عامیانه در آلمان بعنوان جریان بورژوازی و لیبرال؛ بعد از انقلاب 1848 هوادارانی یافت. فویرباخ در آلمان موجب سادگی اصل بنیادین آن شد. او مدعی بود که آگاهی و تمام اشکال ظاهری پدیدهای اجتماعی فقط نتیجه پروسه فیزیولوژیک از طریق ماتریالیسم مکانیکی هستند؛ بدون اینکه وی نقش مهم اجتماعی-انقلابی آنرا برای استفاده بفهمد. در کنار ماتریالیسم مارکسیستی، انواع جریانات ماتریالیستی لیبرال و بورژوایی در علوم طبیعی به وجود آمد در طول قرون گذشته. طبق سفارش و توصیه لنین، کمونیست ها باید با این جریانات، برای مبارزه علیه ایده آلیسم و کلیسا، همکاری تنگاتنگ داشته باشند. ماتریالیسم کلا ضد دین است، که باور به ازلیت ماده و حرکت خودکار درونی مستقل دارد،و آفرینش جهان از طریق یک نیروی روحانی یا فراطبیعی و متحرک را غیرممکن میداند.
برای کمونیست ها، مااتریالیسم فلسفی مارکسیستی، جهانبینی زحمتکشان، اساس تئوریک سیاست، برنامه حزبی، و متد و روش نظری در علوم گوناگون است. در تاریخ بشر برای نخستین بار از طریق جنبش و اندیشه ماتریالیستی یک تئوری علمی اجتماعی پایه گذاری شد. در ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی پیشامارکسیستی، آگاهی یک تصویر و عکس العمل منفعل و وجودی ماده بود، و نه نتیجه عمل و تحرک مربوط به: طبیعت، جامعه، و نیروی تغییردهنده. ماتریالیسم پیشامارکسیستی به نقش: کار، تولید، و عمل اجتماعی انسان بی توجه بود و به پرسش اساسی فلسفه برای توضیح رابطه بین هستی و آگاهی، بشکل مفید اشاره نمی نمود. ماتریالیسم مدرن بعد از مارکس، مدعی شد که یک رابطه دیالکتیکی و دوجانبه میان ماده و آگاهی؛ یعنی میان عین و ذهن، وجود دارد.
مارکس و انگلس پایه گذار روش و متد شناختی شدند که مدعی بود تشکیل و تحول آگاهی انسان مربوط به طبیعت و واقعیات و کار و تولید انسان است. ماتریالیست های مکانیکی فرانسوی قرن 18 میلادی نیز انسان را فقط مانند یک ماشین تصور میکردند و نقش آگاهی و کار و رابطه دیالکتیکی میان ماده و آگاهی را کشف نکردند. در فلسفه دمکراتهای انقلابی روس، ماتریالیسم پیشامارکسیستی به ابزاری برای مبارزه انقلابی با هدف دمکراسی خرده بورژوازی برای آزادی دهقانان از زیر یوغ تزار و مالکین تبدیل شد. آنها تا نزدیکی ماتریالیسم دیالکتیکی پیش رفتند ولی بقول لنین به ماتریالیسم تاریخی؛ بدلیل عقب افتادگی اجتماعی روسیه در قرن 19، فائق نیامدند.
از جمله صفات ماتریالیسم قرون 17-16 میلادی در غرب، بازگشت از متد فکری قیاسی اسکولاستیک مسیحی و تمایل به تجربه و توجه و آزمایش و وحدت با علوم تجربی در جدل با دین و کلیسا بود. پیشگامان آن: باکون و گاسیندس بودند که خواهان بازگشت به شناخت طبیعتگرایانه شدند. ماتریالیست هایی مانند: هابس، لاک، و دکارت، اندیشه های آندو را ادامه دادند. سپس در قرن 17 میلادی فیزیک نیوتن مطرح شد. ماتریالیسم دائرت المعارفی دانشنامه نویسان فرانسوی قرن 18 مانند: لامتری، هولباخ، دیدرو، و هلوتیس، غیر دیالکتیکی ولی ماتریالیستی بود.
سه مقوله: مکان، زمان، و حرکت از جمله صفات وجود ماده هستند. وابستگی پروسه آگاهی به سازمان جسمی انسان در مرحله ای از تاریخ موجب آگاهی آته ایستی و ضد فئودالی شد که منجر به اغاز عصر روشنگری در اروپا گردید. ماتریالیسم فلسفی آغاز دوره بورژوازی، بشکل ایدئولوژی و جهانبینی بورژوازی در آموزش مبارزه با سازمانهای: اقتصادی، سیاسی،و ایدئولوژیک فئودالیسم نقش مهمی داشت. دست آوردهای فکری شناختی: کپرنیک، کپلر، و گالیله ، دلیل و منبع فکری هومانیسم آغازین بورژوازی ترقی خواه و آغاز کوشش های علوم تجربی مدرن گردید.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: احتمالا مریم هم صوتی خواهد شد
دیدگاه:

احتمالا مریم هم صوتی خواهد شد

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: از کی تا حالا روشنفکری یعنی…
دیدگاه:

از کی تا حالا روشنفکری یعنی دفاع از ارتشهای متجاوز اسلامی و قاتلان و ربایندگان زن و بچه مردم و متجاوزین منحرف که به دستور خدایشان ۱۴۰۰ ساله مشغول تجاوز به ملتهای دیگر و اشغال سرزمینهایشان هستن؟ مردم ایران خودشان خوب میدانند که اسلامی بودن کشورشان و مسلمان بودن خودشان به زور شمشیر و به دلیل تجاوز و اشغال ارتش اسلام است که به جز اشاعه ظلم و تباهی و دزدی و فساد سودی برایشان نداشته و متاسفانه در زمان شاه که تازه داشتند از زیر خرافات و بت پرستی و اخوند پرستی اسلام ناب نجات پیدا میکردند و به دنبال پیشرفت و علم و دانش و اخلاقیات انسانی بودن یه عده به اصطلاح روشنفکر مردم را با اداهای مسخره گول زدند و با همین حماقتها خیلی راحت به ارتش اشغالگر اسلام تحویل دادن و ۴۵ ساله مردم به عمق بدبختی افتادن و هیچ راه نجاتی از دست غارتگران و جانیان به اصطلاح مدعی طرفداری از حقوق بشر ندارن. فلسطینیها هم مثل طرفداران دولت اسلامی داعش هستند که کلی یزیدیهای عراق را کشتن و به زنها و کودکانشان تجاوز کردند و هنوز سه هزار دختران ایزدی مفقود هستند و میگویند در کشورهای خلیج مخصوصا قطر به برادران مسلمان فروخته شده اند. هزاران مسلمان از کشورهای مختلف به خاطر عقیده شان به اسلام ناب به داعش پیوستند و به جنایت در حق انها و دخترانشان شرکت کردند. ایا ایزدیها هم مثل دروغهایی که در مورد اسراییل ساخته اند به مسلمانان ظلم کرده بودند؟بوکو حرام چرا دختران مسیحی را دزدین و تجاوز کردن؟ روشنفکران واقعی این واقعیتهای جهانی را دیده و تحت تاثیر تبلیغات اسلامگرایان و چپگرایانی که از قطر و ایران پول میگیرند نمی خورند. حتی روسای دانشگاه هاروارد اعتراف کردن که این دانشگاه از قطر کمک مالی میگیرد( تا دانشجوها را شستشوی مغزی بدهند)

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

پهلوی‌ها حکومت نکردند، به راستی که معجزه کردند.
‏⁧‫رضاشاه_روحت_شاد‬⁩
پهلوی_امید_ملت

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: بنظر مي رسد كه رژيم دستور…
دیدگاه:

بنظر مي رسد كه رژيم دستور خراب كردن احمد نژاد را به سايبر ي ها را داده باشه؛ مواظب بايد در اين دام نيفتيد

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مریم رجوی
دیدگاه:

بزودی در تيمارستان تحت نظرو سپس رهسپار قبرستان خواهدشد و به دیدار رهبر عقیدتی خود مسعود خواهد رفت و حسرت ریاست جمهوری را به گور میبرد

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: لینک گیر دادن به ترامپ لمس آلت زنان
دیدگاه:

لینک تلگرام اکبر گنجی در مورد ترامپ
https://t.me/s/ganji_akbar?after=6215

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: برای این که روشنفکر امروز، آن جوان ساده لوح دیروز نیست
دیدگاه:

حتا حقوق بشر هم سیاسی است. جایی هست که شما در دفاع از کشورت وقتی کشور متجاوز را مورد حمله قرار میدهی و کودکانی کشته میشوند باید دست از یک بام و دو هوا برداری. به حقوق بشر نباید نگاه جزمی داشت. اگر واقعا به حقوق بشر معتقد هستی، وقتی کشور متجاوز به کشورت بمب و موشک میزند و یک خانه در تهران را که جشن تولد بود با خاک یکسان می کند و دهها کودک کشته میشوند تو بایست و تماشا کن و حقوق کودکان کشور متجاوز را رعایت کن و جلوی خمینی را بگیر که به عراق موشک شلیک نکند چرا که درست که صدام متجاوز و جلاد است اما ما انسان هستیم و باید حقوق بشر کودک عراقی رعایت شود. اما وقتی خمینی به عراق موشک میزد کدام اعتراض را اکبر گنجی به خمینی کرد؟ چرا از حقوق بشر کودک عراقی دفاع نکرد و برعکس از پرتاب بمب و موشک به عراق حمایت هم کرد؟ حالا برای کودک فلسطینی حقوق بشر یادش اومد؟ این چه یک بام و دو هوایی است؟ خب این دغل بازی و سفسطه نیست؟ مرده شور اون ادعای روشنفکری ابلهانه ات را ببرد که پس از سالها هنوز درکی از سیاست در زمین واقعیت نداری. هرگز یک فلسطینی برای ایرانی و حقوق ایرانی یک قدم بر نداشت و مقاله ای ننوشت. به درک که اسرائیل غزه را شخم زد. اکبر گنجی حق ندارد روشنفکر یا مردم عادی ایران را زیر سوال ببرد. مردم غزه آزادانه حماس و برنامه های تروریستی اش را انتخاب کردند و باید تقاص انتخاب شان را بدهند. مثل ما مردم ساده لوح سال 57 که داریم تقاص ساده لوحی مان را 45 سال است که میدهیم.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: اکبر گنجی روشنفکری بسیار…
دیدگاه:

اکبر گنجی روشنفکری بسیار مسئول است. در یکی از نوشته هایش به افراد هشدار میدهد که مراقب باشند که وقتی به دیدار ترامپ میروند مراقب باشند چون ترامپ آلت تناسلی زنان را لمس می کند. این آقا

این آقای اکبر گنجی روشنفکری بسیار مسئول است. به هر سوراخ سمبه ای کار دارد حتا مسائل خصوصی افراد. در زیر به لمس کلوچه زنان توسط ترامپ گیر داده. تو گویی ترامپ هیچ مشکل دیگری در زمینه حقوق بشر ندارد فقط همین لمس کلوچه که اکبر آقا زمانی که کمیته چی بود خدا میدونه چند بار با دخترهای مجاهد یا اکثریتی از این کارها کرده: بخوانید در تلگرامش لذت ببرید از ایراد این روشنفکر از ترامپ. همچی در مورد ترامپ حرف میزنه که انگار این بابا شب و روز با هر خانمی که به دیدارش می آمده بجای دست دادن با کلوچه اش دست میداده:
گنجی در تلگرامش مینویسد:
دونالد ترامپ: شما وقتی ستاره هستید، می توانید هرکاری با زنان انجام دهید. می توانید آلت تناسلی زنان را بقاپید.

در سال ۲۰۱۶ در طول انتخابات ریاست جمهوری یک ویدئو توسط روزنامه واشنگتن پست منتشر شد که در آن دانالد ترامپ در یک اتوبوس به استودیو تلویزیون "ان بی‌ سی"‌ می رفت تا در یک برنامه تلویزیونی شرکت کند. بیلی بوش- مجری آن برنامه- در اتوبوس همراه ترامپ بود و این دو با هم گپ می زدند. ترامپ به بوش توضیح می داد که چگونه زنان شوهر دار را اغوا می‌کند. آنان از درون اتوبوس یک هنرپیشه زیبای زن را دیدند که به طرف اتوبوس می‌‌آمد تا با آنها ملاقات کند. ترامپ به بوش گفت که ممکن است آن خانم را ببوسد. ترامپ برای توجیه عملش به بوش گفت:

«من صبر نمی کنم. و وقتی‌ شما یک ستاره باشید، آنها [زنان زیبا] به شما اجازه می دهند که آن کار را [بوسیدن آنها را] انجام دهید. شما هرکاری که بخواهید می توانید انجام دهید. می توانید آلت تناسلی زنان را بقاپید. هر کاری بخواهید می توانید انجام دهید.»

»»»حال برخی برای دیدار با ترامپ مسابقه گذاشته اند. اما آنها باید مراقب خودشان باشند. برای این که ترامپ به عنوان یک ستاره حق خود می داند که هرکاری با آنان انجام دهد. حتی آلت تناسلی آنان را بقاپد. در رابطه قدرت- مانند رابطه بازجو و متهم در بازداشتگاه- طرفین دارای قدرت برابر نیستند. خانم سالخورده ای زندگینامه اش را چند سال پیش منتشر کرد. نوشته وقتی دختری جوان بود برای کارآموزی به کاخ سفید رفت. کندی او را به اتاق خواب برد. یک دفعه او را بر روی تخت پرتاب کرد و به او تجاوز کرد. می گوید کاملاً حیرت کرده بودم. فلج شده و هیچ واکنشی از خود نمی توانستم نشان دهم. مونیکا لوینسکی هم گفته است که من و بیل کلینتون قدرت برابری نداشتیم. من یک دختر جوان بودم و او قدرتمندترین مرد جهان. عجله نکنید، مراقب باشید کجا می روید و به کی به عنوان نجات بخش متوسل می شوید.»»»
این نهایت دغل بازی و بی اخلاقی یک نویسنده روشنفکر است. (مخصوصا مینویسم روشنفکر که دو نفر بهشون بر بخوره) خب چه کسانی میخواستند به دیدار ترامپ بروند؟ فخر آور رفته بود اما نگفته که ترامپ او را انگشت کرده یا نه. مسیح علینژاد با جورج پمپئو وزیر خارجه ترامپ دیدار داشته. میترسم فردا اکبر گنجی در خاطراتش بنویسه که ترامپ ماموریت رو به پمپئو واگذار کرده بوده.

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: منبع ایرنا است خبرگزاری…
دیدگاه:

منبع ایرنا است خبرگزاری دولتی. شرق نوشته که ایرنا مدعی شده؟ کلی نوشته از پاریس برمی گشت؟ منبع آگاه؟ و ناشناس؟ بیماری عصبی؟ یا حمله عصبی؟... رژیم نیاز به خبر دارد. ننوشته کدام بیمارستان و...

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: یک روشنفکر مخالف علی خامنه…
دیدگاه:

یک روشنفکر مخالف علی خامنه ای:

دلیل سکوت : ما ایرانی ها به ویژه روشنفکران ایرانی هزینه های گزافی بخاطر فلسطین متحمل شده ایم ؛ موجوذیت رژیم اسلامی ایران و تحریم های همه جانبه علیه ایران دقیقا ناشی از اسراییلی ستیزی و دفاع از فلسطین است ؛ سالهاست که اعراب و اسراییل با هم علیه ایران متحد شدند . در عوض فلسطینی نه تنها از جنبش آزادیخواهی مردمان ایران دفاع نکرده آند بلکه در پشت رژیم تبهکار ایران قرار گرفته است و سخن آخر اینکه ما در عمق دل از کشته شدن غیر نظامیان فلسطینی - اسراییلی ناراحت هستیم ولی وارد بازی زمین علی خامنه ای نمی شویم

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: حسن:
دیدگاه:

حسن:

باید بگویم وقیحانه ترین جمله تاریخی که ۳۵ سال است این خامنه ای ضحاک تکرار میکند و انگار خود ابلهش هم خوب میفهمد که جز فریب ودروغ و تزویر نیست. «میگوید من هیچ نقشی در انتخابات ندارم»
نهایت بلاهت و سفاهت دروغگوی این جمله در این است. زمانیکه دولت موازی در بیت فاسدت درست کرده اید. زمانیکه مجلسهای نا بخردان را تو انتخاب میکنی زمانیکه مجلس ابلهان و روباه صفتان را تو کنترل میکنی، زمانیکه قوه قضاییه را مملو از قصابانی کرده اید که انسان را بدرند
بلاهت و سفاهت تا کجاست که افرادی چون خاتمی بوزینه واحمدی نژاد کلاش و عده ای اراذل و اوباشی فرصت طلبی بقدرت میایند عملا جز پادوهای دست سوم و چهارمی بیش نیستند. و تحت اوامر مجتبی و امثالهم قرار میگیرند. و بمحض اینکه خطایی انچنانی که در مقابل خامنه ای و مجتبی مرتکب شوند از اسمان سقوط میکنند یا دم در خانه صبح ترور میشوند وووو هزاران ترفند دیگر و اخرش داعش و موساد اسراییل و امریکا باعث نابود ی انها شده و گوش عالم را میخواهند پر کنند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: موضوع تهدید،
دیدگاه:

سالام.
این مقاله مسائل راازنگاه گروه مخالف
که بیشتر چپ هستند،بررسی کرده است،
البته گریزی هم به روزنامه طرفداردولت زده است،
سیاست دولت تورکیه ،درارودغان خلاصه نمیشود،
سیاست تورکیه چندین ساله یک سیاست دیپلماسی باز باتمام دنیاست،
تورکیه ازطرفی نیز دومین قدرت ناتو
باحفظ استقلال نسبی بوده وبا تعامل با
تمام دنیا حرکت میکند،
سیاست تورکیه ،دیگر درقالب چهارچوب تورکیه کارنمی کند،
تورکیه درچهارچوب دول تورک حرکت
میکند،بااین حال روابط خوبی با آمریکا
اروپا،روسیه،چین واروپای شرقی را
دارد.
اوکراین یک کشوری با جمعیتی سیاسی
روشنفکراروپایی وتورکی تاتاری است،
روسیه کریمه که خاک تورکان تاتار است را اشغال کرده است.
تورکیه علنا باتمام شفافیت بااشغال این
جزیره توسط روسیه مخالفت کرده ومیکند،
تورکیه ،باچین و با اروپا و آمریکا وخودروسیه روابط خوبی دارد،
ازطرفی همه این کشورها هرچند در
گروهی باهم نزدیک هستند،
مثل چین با روسیه ویا اروپا باآمریکا
ولی همگی به قدرت کشورهای تورک
که حدود۳۵ ساله استقلال یافته و در
یک جبهه هستند،واقفند،
در درون روسیه خودپوتین با توجه به اینکه دوسوم خاک روسیه سرزمین‌های
ملل تورک هستند،ازاین دیو خاموش خبردارد،
بهمین دلیل بعنوان ناظر در کشورهای تورک عضویت گرفته است،
نگاه ما دراین سیاست وقدرتهای جهانی
جدید ضعیف است،
به هیچ وجه روسیه نمی تواند ،به تورکیه چیزی راتلقین کند،
سیاست توسعه تورکیه دربین مسلمانان
عرب راهم نادیده نباید گرفت،
که جدیدا بامصر هم بسیارهوشمندانه
حرکت کرد،
الان دنیای تعامل وتساهل با تمام دنیاست،
ما تمام شیطنت های غرب وشرق را
دیده و اگرنظری میدهیم، توهمی نباید
باشد،
دیروز فیلمی درفیسبوک دیدم،که جدیدا سرخپوستان. که قیزیل دری ها
درست است،
متوجه هویت خودشده

وهیئت هایی را به روسیه ،به مناطق تورک وکشورهای تورک فرستاده اند،
تا بتوانند ،به داشته های هویتی خود
برگردند.
موسیقی دانها و هنرمندان قیزیل دری ها،هم اکنون تمام تلاش خودرامیکنند،
تا بتوانند،با دنیای خود پیوند ایجادکنند،
این حرکت را در جلوی مدارس کانادا
ودر لباس‌های تن هنرمندان قیزیل دری ها می‌توان به وضوح دید،
نماد تورکان که گرگ خاکستری است
درهمه جای کانادا قابل رویت است.
دنیا باید منتظر ظهور جدیدی از
قطب بندی های جهانی باشند.
پس ،پوتین باید بیشتر مواظب خودش
باشد،
البته این موضوع زمانبراست،

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: شاه،ولی فقیه،امپراطور،ووو
دیدگاه:

سالام
بنظرمن شاه،ولی فقیه،امپراتور،اسم هستند
مهم ساختار وسیستم است،
اسم ها عوض شدنی هستند،
برای ساختارها باید فکری کرد.
همانطورکه نویسنده مقاله و جناب ابرقویی هردو بدان اشاره داشته اند،
حروف ، کلمه وکلمات جملات را میسازند،
این چیدمانها توسط دانشمندان فلسفه ومنطق ودیگراندیشمندن ،براین چیدمانها بحث های زیادی کرده اند،
دوتفکر شالوده این نظریه را به بحث
میگذاشتند،
تعدادی ،برای رسیدن به نتیجه مطلوب
از کل به جز ،
وتعدادی از جزبه کل را
قبول داشتند.
متاسفانه بزرگان اندیشمندما،همه چیزرا درایران
بیشتر ازعمد قاطی میکنند،
تاحاکمان برتفکرشان ،
ازآنها راضی باشند.
خانم دختررعیت، رعیت قیزی،
وجناب ابرقویی روی منطق درست
اصرار دارند،
ما متاسفانه با متفکران انحراف گر افکارطرفیم،
از زمان اوایل قاجار این منطق ونگرش
درجامعه ایران نشر وپخش وتقویت گشنه و در ظهور و قدرت گیری ماسونی که ارباب حلقه های گرفتاری
ماهستند،
مارا سردرگم این بیابان محشر کرده اند،
ما ودوستانمان برای ایجاد یک راه
جدید،
اولین کارمان را پرکردن سنگرهایی میدانیم که فرزندان ملت خودمان برایمان درست کرده اند،
تازمانیکه این خودی های خوابیده
درسایه توهمات دیگران در خاکریز
چال نشوند،رهایی ما وملت ما غیرممکن است،
هر ملتی با هرتفکری برای رسیدن به
قدرت ،چه درست ،یا نادرست ،حق اش
است،
راه هایی رابرود،
ولی برای هرملتی ،خطرناکترین سدها
ها وسنگر ها آنهایی هستند،که ازدرون
خود،آن ملت می‌باشند.
ما اینهارا شناخته ایم،
در درون ایران هم ،از این دسته و
گروه زیادداریم،
ازجمله،علی مرادی مراغه ایی،حجت کلاشی،وحیدبهمن،وو،،،خیلی های دیگر
چه مذهبی وچه غیرمذهبی
که نام نمی آورم،
وبا نام روشنفکر،سیاسی ،فیلیسوف،
وو،،،کارشان ایجاد جاده های انحرافی

می باشد.
این نیروها،تمام زحمات وجانفشانی های ملل ایران ومنطقه را ببادمیدهند،
بهمین دلیل و وجود آنهاست ،که انقلابات ما،خیزشهای ما شکست میخورند،
واگرصدتا انقلاب دیگر بشود،
بازهم نتیجه اش شکست خواهدبود،
بهمین دلیل ،
ما آنهارا زودترازهمه خطرهادیده ،باید
آنهارا زودترازهمه در لوله
توپ قرار دهیم،
بااین حال باتشکر از جناب حیدریان
و دو منتقد عزیز وبزرگوار،

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: داستان سعید سکویی با شهرام…
دیدگاه:

داستان سعید سکویی با شهرام همایون و خنده حضار
https://www.youtube.com/watch?v=tQ1r1ARZcOU

تاریخ:
عنوان دیدگاه: دختری که عقاید مزخرفش، او را ترشانید و مُتعه و سیاه بخت کرد!
دیدگاه:

رگبارهای آذرخشی!
زمزمه ای برای کوچه های پرسه گی.
مهم نیست که خاستگاهش کجاست؛ مهم این است که ارزش هر اندیشه و ایده ای در آن است که چقدر میتواند دیگران را به استقلال اندیشیدن فردی خودشان بینگیزاند و به روند قائم به ذات شدنشان کمک کند. سخنها و مفاهیم و دیدگاههایی که انسان را تمام عمر به تکرار هزار بار جویده و نخ نما شده و بی محتوا، میخکوب و اسیر و ذلیل و برده متابعتی کنند، از تمام محتویاتشان به دلیل اغراض عقیدتی و ایدئولوژیکی و قدرتپرستانه که در دیگ مذاب ایمانآوری کور و بی تامّل و سنجشگری آدمهای سترون به طور کلّی بی ارزش و پوچ و هیچ شده اند، اگر سالها و قرنها و هزاره ها نیز چنان کلمات پوچ و بی محتوا در هر کوی و برزنی با ساز و دهل و ترومپتهای نظامی نیز فریاد زده و تبلیغ شوند، آخرش هیچ و پوچند و هیچکس را به اندیشیدن و پرسیدن و تامّل کردن و خود را پیدا کردن و استقلال فکر و قائم به ذات شدن مددی نمیکنند.
فاجعه ایدئولوژی مخرّب و مذهبی شده مارکسیه در همین بود که روح و مغز و روان طیف کثیری از تحصیل کردگان ایرانی را به برهوتی از سترونی و مطابعت تقلیدی تبدیل کرد؛ طوری که تا امروز یک نفر مومن مارکسیست ایرانی را نمیتوان در هیچ نقطه ای از کره پیدا کرد که بتواند یک جمله فردی با مغز خودش بیندیشد؛ ولو در سمت و سو و به نفع ایدئولوژی خودش باشد!
فقر و جنایتی که مبلّغان ایدئولوژی هوچیگر مارکسیه در حقّ خودشان و فرزندان ایرانزمین کردند، از هر جنایت فیزیکی نیز مخربّتر و تاثیرش هولناکتر بوده است تا امروز. مقلّد و تابع و نشخوار کن شدن، هنر نیست؛ بلکه راه و روش و زندگی خود را پیدا کردن و به زبان خویشتن سخن مستدل گفتن، هنر و بزرگوراری و کرامت داشتن و اصالت است.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: اگر کمنتها سانسور و نقطه…
دیدگاه:

اگر کمنتها سانسور و نقطه چین نمیشد،..................
یکی از وظایف مارکسیسم و ماتریالیسم دیالکتیکی ؛بقول گورگی، سوهان زدن افکار و تعصبات زنگ زده 2000 سال جامعه طبقاتی شاه و شیخ و کذخدا و خان ورئیس قبیله و سرمایه دار و بورژوا است.
رنجبران برای رهایی و انقلاب نیاز به محتوا و علم دارند و نه به فرم و ظاهر و شونیسم فرهنگی و انسان ستیزی و غرب ستیزی ؛ یعنی به پلورالیسم و تکثرگرایی. تاکنون در اینجا حرفهایی را شنیدی و خواندی که در درون ایران ابه آن جاخالی داده بودی.
حوزهها حتی از زیرزمین توهمات و شعبده بازی های قلم بدستان غیر مردمی و غیر سیاسی، مترقی تر شده اند ولی متاسفانه در غرب کسانی پناه جسته اند که از آخوندها عقب افتاده تر هستند و از امکانات دمکراتیک اپوزیسیون سوء استفاده میکنند .
گاهی پناهگاه برای آدم غیرمدرن حراف سفسطه گر نارسیست پرخاشگر نیهلیست، لانه زنبورها میشود.

تاریخ:
عنوان دیدگاه: سترونی ودریغ از یک جمله ای که رنگ و بوی فردی داشته باشد!
دیدگاه:

به شخص مجهول!
مختصر و آذرخشی.

هماتطور که من در گذشته بارها تاکید کرده ام به اشخاص مجهول اصلا پاسخی نمیدهم؛ مگر اینکه برهانی منطقی و استدلالاتی قویمایه داشته باشند و سخنان خود را در زبان فردی بتوانند عبارتبندی کنند. جنابعالی اگر وقت کردید حتما بروید به «حمامهای ترکی» و ساعتها بنشینید تا مغزتان خوب خیس بخورد و سپس دلاک بیچاره حمّام بتواند شما را از اینهمه کبره های متعفّن و خزعبلات ترجمه جاتی صنّار سی شاهی که به مغز و روح و روانتان چسبیده اند، کیسه مالی کند و بشوید و آزاد کند. شاید پس از پاک شدن بتوانید نفسی به راحتی بکشید و جمله ای کودکستانی را به زبان خودتان بیندیشید؛ طوری که آن را در کلماتی تته پته ای برای دیگران تحریر کنید. همین.
در خانه اگر تنابنده ای وجود داشته باشد، یک اشاره بس است.
خوش باشید.
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: جمال علوي ؛ من كامنت شما را…
دیدگاه:

جمال علوي ؛ من كامنت شما را دست نزدم (سانسور نكردم )مشكل بايد از خودتان باشد

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: نمایش انتخاباتی
دیدگاه:

دیروز انتقادی بر اعلامیه سازمان اکثریت نوشتم و برای ایران گلوبال فرستادم. آن انتقاد بطور کامل درج نشده است. در پایین دنباله مطلب دیروز را که چاپ نشده بود می بینید.
........آقایان، خانه از پای بست ویران است، شما هنوز در بند نقش ایوانید!؟ شما همگی تان سن تان از هفتاد گذشته و در مرز هشتاد سالگی هستید، پس کی قرار است از گذشته بیاموزید و صاحب تجربه شوید؟ دست از لجاجت بردارید و بپذیرید که نمی توانید با یک کاسه ماست یک دریا دوغ درست کنید! بله اگر می شد چه می شد!؟
محض اطلاع شما بگویم که اگر در خیابانهای ایران با ذره بین هم بگردید، پیدا کردن حتی یک نفراز میان مردم عادی که مانند شما فکر کند، بسیار مشکل است، کسی که فکر کند با شرکت در نمایش انتخاباتی رژیم می شود اوضاع را در کشور به نفع مردم تغییر داد. لطفا از خواب بیدار شوید! این توهمات را حالا دیگر حتی اصلاح طلبان حکومتی باقیمانده از دهه ۷۰ نیز کنار گذاشته اند، شما چه اصراری به تکرار این توهمات دارید!؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .زبان مفید مدرن.
دیدگاه:

موضوعات مفید و مدرن نیاز به زبانی مدرن امروزی و قابل فهم دارند. استفاده از زبان نیمه عربی فارسی تا پیش از انقلاب مشروطه یکی از دلایل عقب افتادگی ایرانیان و فرار از مطالعه و آشنایی با تاریخ و فرهنگ غنی کشوریست که حدود نیمش بیسواد و نیم دیگرش با زبان قومی و اتنیکی و خلقی خود سخن میگویند.
در ادبیات و فرهنگ پیش از انقلاب ساده نویسانی مانند جمالزاده و نیما و صمد بهرنگی و صادق هدایت توانستند بخشی از جوانان را از طریق آثار خود با ادبیات اجتماعی انتقادی انسانی مدرن آشنا کنند، و مانند کتب درسی ادبی روال ارتباط بر این اساس نبود که مثلا اسم عربی ابن سینا و فارابی و غزالی و سهروردی را با آثار و کتب شان معرفی میکردند ولی نام آن آثار نیز عربی بود و معلم از ترجمه نام آثار اینگونه نویسندگان بفارسی خود داری میکرد،و یا آن را خود نمیدانست و شاگردان را از درس و آموزش و افتخارات گذشته محروم مینمود و یا حتی فراری میداد ؛که بعدها او بسوی آثار تزجمه شده غربی میرفت و هنوز فرهنگ و ادبیات کشور خود را نمیشناسد ولی مشاهیر ادبی جهان را گاهی بخوبی میداند.
زبان و لغات دارای فلسفه هستند. مشکل نویسی و استفاده از لغات عربی و واژههای مرده پارسی کهن ،هنر نیست ؛بلکه برای نمایش . خودنمایی و فخرفروشی و ایجاد خشم در خواننده است.خوشبختانه زبان اپوزیسیون غالبا زبان مدرن ساده و قابل فهم و زبان دمکراتیک است و نه زبان حرافی و سفسطه ونمایش.یا زبانی که نیاز به کتاب لغت یا به ماشین جستجوگر گوگول دارد.

ناتوانی زبان سنتی در فهم و درک طبقاتی بورژوازی.سوء تفاهم زبان در بیان اندیشه امروزی.ادیبی میگفت:، هدف فلسفه، توضیح منطقی افکار است وتمام فلسفه، یک نقد و انتقاد زبانی است. فلسفه سنتی تاکنون به یک سوء استفاده منطقی زبان متکی بوده و نتایج فلسفی، جملات فلسفی نیستند بلکه روشن نمودن آنان هست. هر اثر فلسفی از توضیخات اندیشه تشکیل شده. فلسفه یک پروسه و عمل است و نه یک آموزش یا تئوری. فلسفه باید افکار تار و غیرروشن را واضح بیان کند.راسل میگفت فلسفه ویتگنشتاین نوعی "زبان درمانی" است. مشکل شناخت و ارتباط انسانی، نقص زبان و کمبود واژههاست.
در نظر هر ادیب مردمی، مقوله متافیزیک بحثی است پوچ و بی معنی و فلسفه سرانجام خود را به نفع رشد علوم تجربی منحل خواهد کرد و به انکار هر نوع متافیزیک خواهد پرداخت. مقوله منطق نیز آموزش و تئوری نیست بلکه آینه تصویر جهان است. جهان مجموعه ای از واقعیات است و نه اشیاء. واقعیات در فضای منطقی، جهان را تشکیل میدهند. اخلاق را نیز نمی توان به زبان آورد و توضیح داد چون در ذات خود فاقد صفات خوب و بد است. انسان نمی تواند سعادتمند باشد چون او در جبر و ضرورت این جهان، محاط و اسیر است وحتی اگر تمام پرسشهای علمی ممکن جواب داده شوند، روی حل مشکلات زندگی انسان تاثیری نخواهند داشت. شخص فلسفی یک انسان نیست، او جسم و روح انسانی هم نیست،بلکه یک "ذهن متافیزیک" است ؛یعنی یک مرز از جهان است و نه بخشی از آن.
یک نویسنده مدرن پیرامون رابطه زبان و فلسفه مینویسد، مشکل فلسفه، ناتوانی و مشکل زبان در بیان مقصود است. زبان،لباس اندیشه است و فقط ظاهر آنرا نشان میدهد و نه ماهیت را. موضوعی مانند عرفان را که نتوان نشان داد، نمی توان هم بیان نمود. در باره اخلاق، استتیک، و معنی زندگی هم چیزی نمی توان گفت و باید سکوت کرد. در جهان عمدا چیزی قرار داده نشده بلکه وجود همه چیز اتفاقی است. احساس جهان به عنوان" کل محدود" را عرفان گویند.
اهمیت یک واژه در شکل استفاده از آنست. به این دلیل باید" منطق و گرامر" هر واژه ای را آموخت. زبان دارای مرز است. چیزی که ورای این مرز باشد پوچ و بی معنی است. باید چیزهایی را اندیشید که قابل اندیشیدن نباشند. مرز اندیشیدن را زبان تعیین میکند. چیزی را که نتوان اندیشید ،نمی توان بیان کرد. مرزهای زبان انسان، مرزهای اندیشه او هستند. طبق "تئوری تصویری" ،زبان و جهان از نظر ساختاری یکی هستند. زبان از جملات تشکیل شده،و جملات از کلمات و نامها تشکیل شده اند، جهان از واقعیات تشکیل شده و واقعیات از اشیاء تشکیل شده اند.
تفکر یک جمله معنی دار است، و زبان مجموعه جملات میباشد. جمله باید به واقعیت شباهت داشته باشد، به این دلیل توصیف فرم عمومی جمله یا فرم منطقی آن، مهم است. جمله منطقی ساختمان جهان را توصیف میکند. جمله نمیتواند فرم منطقی را نشان دهد بلکه انعکاس خود درآن را نشان میدهد. جمله فرم منطقی واقعیت را نشان میدهد.جملات معنی دار، تصاویر واقعیت در جهان هستند. زبان، حهان را تصویر میکند.عامیت یک جمله، یعنی بطور اتفاقی برای کل اشیاء درست و معتبر باشد.
عکس و تصویر، یک مدل از واقعیت است. جمله نیز تصویری از واقعیت است.تصویر منطقی واقعی، تفکر است.محموعه افکار حقیقی،تصویری از جهان است.تئوری"تصویر منطقی" از طریق زبان، معمولا نشان میدهد که آن جمله غلط یا صحیح است. حقیقت واسطه ایست میان جمله و وضعیت موضوع. اگرجمله حقیقی، واقعیتی را نشان دهد، با جهان رابطه دارد. اگر غلط باشد،جهان چیز دیگری است.
کتاب "مقاله طویل فلسفی منطقی"، اثری است ادبی-فلسفی. این کتاب 100 صفحه ای در سال 1921 میلادی با کمک راسل در انگلیس منتشر شد و بعدها یکی از مشهورترین کتب فرهنگ بورژوازی در قرن 20 بشمار آمد. به دلیل ساختار عجیب آن؛ غیر از راسل، ناشری حاضر نشد آنرا منتشر کند. بقول ویتگنشتاین مهمترین موضع این کتاب "سوء تفاهم منطق زبان انسان" است. او مدعی شد که جملات پراکنده این کتاب را حین جنگ جهانی اول بین سالهای 1914-1917 در سنگر جبهه جنگ جمع آوری نموده و فکر میکرد با طرح این کتاب به غالب مسائل فلسفی تاریخ اندیشه بشر پاسخ داده است.
این کتاب یکی از کلاسیکهای فلسفه زبان مدرن است که در آن زبان مهمترین موضوع فلسفه قرن 20 شد. در این کتاب نباید از نویسنده انتظار طرح یک تئوری جامع زبان داشت. ویتگنشتاین در آنجا اشتباهات فلسفی و اغتشاشات تفکر را در تجزیه و تحلیل غلط زبان می داند. این کتاب کوششی در باره منطق و زبان نیست بلکه در باره پرسش های هستی شناسی است.موضوع کتاب تجربه "مرزها" است؛ از جمله مرزهای جهان،مرز های اندیشه، و مرزهای زبان. ویتگنشتاین به طنز میگفت این کتاب از دو قسمت تشکیل شده, قسمتی که اینجا نوشته شده و قسمتی که اینجا نوشته نشد، ولی قسمت دوم برای خواننده مهم است.
منتقدین، سبک نوشتن این کتاب را به سبک کتاب انجیل و یا سبک نوشتن" قانون اساسی" یک کشور تشبیه کرده اند, یعنی جزمی و غیرمدلل. هر جمله آن میتواند عنوان یک کتاب جدید باشد. این کتاب یک پروسه است و نه یک محصول تولیدی میان دو جلد کتاب. راسل میگفت او خیلی نکات غیرقابل بیان را در این کتاب به زبان آورده. این کتاب را "مانیفست فلسفه پوزیویتیسم" هم نامیده اند که قهرمانانش دو راهنمای ویتگنشتاین؛ یعنی فرگه و راسل هستند. از جمله دیگر موضوعات این کتاب؛ غیر از زبان و جمله، تفکر و جهان شناسی است.
در این کتاب از موضوع "اصول منطق" به بحث "ماهیت جهان" ارتقاء پیدا کرد. او میگفت ذهن متعلق به جهان نیست بلکه یکی از مرزهای آنست. غالب جملات و پرسشهایی که موضوعات فلسفی را توصیف میکنند غلط نیستند بلکه پوچ ، بی معنی و مزخرف هستند. علم منطق، نظم را به نمایش میگذارد؛ از جمله نظم جهان،نظم اندیشه، و نظم امکانات را. دلیل قضاوت و حکم خوب و بد دادن، ذهن است، ولی ذهن متعلق به این جهان نیست بلکه یک "مرز" آن است.
سبک نوشتن این کتاب را عرفانی دانسته اند، گرچه تئوری نوشتن آنرا "اتم گرایی منطقی " نامیدند. این کتاب برای بیان اندیشه مرزها تعیین میکند و درس اخلاق آن، سکوت است، چون نویسنده در آنجا میگوید " در باره چیزی که نتوان حرف زد،باید سکوت نمود" .در این کتاب زبان بشکل "تصویرمنطقی جهان" فهمیده میشود. این کتاب تاثیرمهمی روی هنر و ادبیات قرن 20 گذاشت. نویسندگانی مانند خانم باخمن،و آقایانی چون برنهارد و هندکه در کشور اتریش،و در زبان آلمانی، زیر تاثیر آن، آثاری آفریدند و بجای شرح و توصیف و گفتن، به نشان دادن و تصویرنمودن موضوع پرداختند. نظرات ویتگنشتاین در این کتاب روی محفل وین و دانشمندان علوم تحربی دراروپا نیز اثر گذاشت. او میکوشد در آنجا مرز بین گفتن و نگفتن، معنی دار و بی معنی، را تعیین کند.
کتاب مشهور دوم این نویسنده یعنی "تحقیقات فلسفی" نشان داد که نویسنده در موضوع کتاب اولش تجدید نظر نموده و دچار تضاد و تناقض و حتی پریشان گویی شده است، یعنی فلسفه زبان و "آنالیز زبان شناسی" فلسفه ویتگنشتاین سرانجام تبدیل به نوعی اسکولاستیک قرون وسطایی گردید.
آنچه پیرامون بیوگرافی نویسنده مورد نظر میتوان گفت اینست که وی رافیلسوف،منطق دان، ریاضی دان، و نماینده" نئوپوزیویتیسم "دانسته اند که روی "منطق ریاضی مدرن" تاثیر گذاشت. او مهمترین نماینده" فلسفه آنالیزی منطقی" است که در کشورهای انگلیسی زبان قرن 20 مشهور گردید.وی محفل وین را نیز "نئوپوزیویتیستی" نمود. او بعدها از علم منطق بسوی "آنالیز زبانشناسی" رفت و مانند ارسطو، دکارت،و اسپینوزا، از متفکران هستی شناسی شد، ولی خلاف آنها جهان را مجموعه ای از اشیاء نمیدانست بلکه از واقعیات.
پوپر میگفت در نظر ادیب، جملات فلسفی "شبه جملات" پوچ و بی معنی هستند ولی خلاف راسل میکوشد نشان دهد که حقایق ریاضی و منطقی ربطی به حقایق علمی ندارند، و برای درک بهتر اصول منطقی و ریاضی، سراغ فلسفه زبان رفت. وی نه متفکری تاریخی و نه فیلسوف زبان بود. او به مبارزه برای رسیدن به شناخت و هویت در شرایط سخت پرداخت. وی زیر تاثیر آثار تولستوی در جوانی دست به خودکشی نزد گرچه دچار بیماری افسردگی شده بود. داستایوسکی میگفت سعادتمند کسی است که اهداف هستی را برآورده کند و بتواند خود را با شرایط جهان تطبیق دهد. نویسنده مورد نظر بدلیل اعتقادات مذهبی یهودی اش میگفت خودکشی یک گناه بنیادین است.
از دیگر آثار او، کتاب "درباره وجدان" و کتاب "یادداشتهای روزانه" است که بخشی از تاریخ زندگی او و رابطه با فلسفه را نشان میدهد. در باره کتاب "تحقیقات فلسفی"، وی به زبان مانند یک بازی منطقی مینگرد و نه بصورت یک حسابگری منطقی. ویتگنشتاین همچون نیچه جملات فلسفی کوتاه مینوشت و چون او مدام در سفر بود و اغلب اوقات زندگی دچار بیماری جسمی و روحی بود. او چون دیوگنس؛فیلسوف رواقی یونان باستان، در قناعت زیست و همه ثروت بجا مانده از ارث پدری را میان ادیبان، هنرمندان و خانواده خود تقسیم نمود تا بقول خودش وابستگی مادی و مالی نداشته باشد و بتواند در آرامش به خلاقیت و اندیشه فلسفی بپردازد.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: چرا جمهوری اسلامی 45 ساله شد
دیدگاه:

آقای مستشار گرامی، من هم شاهد نوشتارهای شما بودم و مثل شما تصورم بر این بود که حد اکثر شش یا هفت سال بعد یعنی در سال 1370 تا 75 رژیم سقوط خواهد کرد.

آقای مستشار گرامی، من هم شاهد نوشتارهای شما بودم و مثل شما تصورم بر این بود که حد اکثر شش یا هفت سال بعد یعنی در سال 1370 تا 75 رژیم سقوط خواهد کرد. نگاه هردوی ما به رژیم اسلامی بر اساس برداشت های تا آن زمان مان بود. ما تجربه نداشتیم. در باورمان این درجه از حرامزادگی و مادرقحبه گی در انسان غیر قابل تصور بود که در آخوند جماعت و پاسدارهای حرامزاده تجربه کردیم. هرگز تصور نمی کردیم ساعتی چندصد هزار تومان به لات و لوت ها بدهند که به چشم فرزندان ما ساچمه بزنند و با وانت از روی دختران ما رد شوند. این درجه از حرامزادگی، مادرقحبگی... مادر قحبگی آخوند حرامزاده برای مان باورکردنی نبود. آخوند باجناق باز کجای تصور تو می گنجید؟ آخوندی که همه مردانگی اش را در دوران نوجوانی و طلبگی اش، مثل دختری که باکرگی اش را از دست میدهد از دست داده خب میشود خامنه ای و خاتمی و روحانی و رئیسی حرامزاده وقیح و آدمکش و ساچمه زن. قالیباف و شمخانی و سایر سردارها هم اگر بچه کونی نبودند کمی عزت و مردانگی و غیرت و شرف داشتند و شرم میکردند که به چشم فرزندان ما ساچمه بزنند. من اعتراف می کنم که آدم ساده لوحی بودم که نتوانستم اینها را بشناسم برای همین بود که فکر میکردم مثلا مثل استالین و هیتلر یا صدام باشند. یعنی یک دیکتاتور مرد.. نه همچه باجناق بازهای نامرد. یه همچه باجناقبازی را چه به مردانگی و چه به شرم و حیا؟ هرکاری از او بر می آید. فکر میکنید برای چه مردم شرافتمند ایران خطاب به آنها می گویند: بیشرف، بیشرف، بیشرف...
دلیل ساده لوحی من نشناختن مرز وقاحت و بیشرمی و حرامزادگی آخوند و پاسدار جماعت بود. و این جاکشهایی که هر تعداد هستند و میروند و در رای گیری شرکت می کنند شریک جرم این باجناق بازها هستند. متاسفانه این حقیقتی است در مورد این بخش ناچیز از مردم ایران. نتیجه این که یا باید نمایندگان ایرانی هوادار رژیم باجناقباز در ایران در قدرت باشد یا نمایندگان ایرانیان شرافتمند. از نگاه من آنها که به استقبال احمدی نژاد حرامزاده بیشرف رفتند مردم نیستند. من آنها را مردم به حساب نمی آورم. مردم آنها هستند که نمایندگان شان در اعتراضات ساچمه به چشم شان میخورد. آنها مردم هستند.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: مردم فلسطین
دیدگاه:

آقای حامد گرامی. تشکر از توجه تان. ادامه در زیر

آقای حامد عزیز. تشکر از توجه شما به مطلب. ایران و اسرائیل حتا اگر از ریخت یکدیگر خوششان نیاید ناچارند در مقابل اتحاد اعراب باهم اتحاد استراتژیک داشته باشند. خیلی متاسفم که نگاه شما اینقدر به ایران بی علاقه است. همین جمهوری اسلامی در اوایل جنگ 5000 موشک تاو از اسرائیل دریافت کرد. همین بشار اسدی که زندگی اش را مدیون جمهوری اسلامی است در آخر با تاکید بر این که سه جزیره به امارات تعلق دارد دوباره وارد اتحادیه عرب شد. شاه سیاست بسیار درستی را در منطقه داشت که هم با اعراب روابط حسنه داشت، هم با اسرائیل هم با شوروی هم با صدام اختلافش را حل کرد صدام بشدت خواهان ادامه عمر رژیم شاه بود. در مورد حقوق بشر فلسطینی ها و مساله اسرائیل.. برای من حقوق بشر انسان ایرانی بسیار بسیار مهمتر از حقوق بشر آن فلسطینی است که هرگز قطره اشکی برای همسایه و فامیل شما که در اعتراضات به چشمش ساچمه میخورد نریخت چرا که آنکه فامیل من و شما را کشت یعنی خامنه ای دور گردنش چفیه میاندازد مثل همان عرب ها. غیرت شما کجا رفته؟ گور پدر هرچه فلسطینی هم کرده که ثروت و سیاست ما در گرو آنهاست. به درک که اسرائیل فلسطین را شخم زد. هیچ هم دلم نمیسوزه. کدام اهل نوار غزه که در جنگ 33 روزه خانه اش نابود شد و خامنه ای برایش خانه ساخت برای بیتا و مهسا و نیکا و محسن اشک ریخت که من برای بچه لت و پار شده او اشک بریزم؟ شما اگر ادعای انسانیت دارید برای مردم خودتان دل بسوزانید نه برای عربها که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. هیچ عربی برای من دل نسوزاند و تاریخ بیاد ندارد که عرب برای ایرانی شک ریخته باشد یا دل سوزانده باشد طلبشان.. ما را غارت کردند و زنهای مان را در بازارها فروختند و تازه ما را به مسلمانی هم قبول ندارند. حواستان کجاست آقا؟ کی میخواهید دست از ساده لوحی انقلابی بردارید؟ حقوق بشر برای عرب جماعت مایه ریشخند است. فرصت پیدا کنند همان که هفت اکتبر با اسرائیل کردند با ما خواهند کرد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: یکی از دلایل دوام آخوندها،…
دیدگاه:

یکی از دلایل دوام آخوندها، ناتوانی و بیسوادی اپوزیسیون است.
به این مقاله و بعضی کامنت ها توجه کنید: 1
1..فراموش کردن نقش ضد انقلابی وجود نفت که آخوندها با آن بخشی از مردم ایران و بعضی از جریانات کشورهای همسایه را مزدور خود ساخته اند
2- برخوردهای اراده گرایانه ولنتاریستی بعض از افراد اپوزیسیون قلابی که گویی با اراده و تصمیم آنان انقلاب میشود. و مدام آدرس غلط میدهند.
3-- نشناختن جامعه ایران و از مردم نام بردن؛ بدون خط کشی میان: اقشار و طبقات و اصناف و اقوام و خلقهای متنوع ایران ؛که بعضی موافیق و بعضی مخالف سرنگونی هستند.
یعنی خود مقصرین تداوم آخوندها، از مردم و از اپوزیسیون طلبکار شده اند ! و بجای روشنگری، کارشان جعل و تحریف واقعیات است.

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: داريوس:
دیدگاه:

داريوس:

کامنت از المان
اگر فتنه -انقلاب 57 به وقوع نمی پیوست، معادلات کاملا دگرگونه بود. از اقتصاد تا مناسبات اجتماعی.
اما به نظر من این تجربه ی تاریخی ضروری و بسیار راهگشا بود و هست ، البته من منکر رهزنی های آن نیستم. اما زیست جهان (Lebenswelt) ایرانیان به یک تغییر بنیادین محتاج بود. تئوری به تجربه ی آروینی (Erfahrung) و امر آروینی به تجربه ی زیسته (Erlebnis)دگردیسده شد. آنچه که مهمترین بن مایه ی دگرگونی واحد های روان تنی است و از منظر ویلهلم دیلیتای بنیاد دگرگونی انسان و علوم انسانی است.

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: اصغر:
دیدگاه:

اصغر:

کامنت دریافتی از ایران

هزاران جبهه، کنگره، انجمن، مهستان، وکالت خانه، شورا، محفل با صدها کانال و رسانه و رادیو تلویزیون درست شده، که کارشان آب در هاون کوبیدن است و یا به اصطلاح کشک میسابند
به مصاحبه های روشنگرانه، مناظره ها و خبر رسانی آنها گوش کنید و بعد از تامل، سوال کنید: راه حل چیست؟ نقشه راه کدام است؟ برنامه آنها چیست؟ چکار باید کرد؟
هدف آنها کدام است؟ وسیله آنها برای رسیدن به هدف کدام است؟
در خارج ایران مشهور ترین جواب ها از این قرار است:
حالا که نمیتوان رضا شاه کبیر و شاهنشاه آریامهر فقید را از قبر بیرون آورد، اون آقا را شاه بکنیم
حالا که نمیتوان المرحوم الرجوی را از قبر بیرون آورد، اون خانم را رئیس جمهور بکنیم
حالا که مصدق مرحوم شده، تنها راه و روش مصدق است
حالا که شاپور بختیار مرحوم شده، برگردیم به اول بهمن 57 و قانون اساسی مشروطه
یکی میگه هرچه مارکس و لنین گفته تنها راه نجات ایران است
یکی میگه من کتاب جین شارپ را خواندم بریم دنبال نافرمانی مدنی
یکی میگه با حمله نظامی آخوندها را سرنگون بکنیم، بعدش همه چیز درست میشه
یکی میگه اول باید ایرانی ها را آموزش داد و خرافه زدائی کرد و بعد به فکر تغییر رژیم بود
یکی میگه همه را باهم متحد بکنیم و لابد رهبر هم درست کرده و بعد رژیم سرنگون کرد
سی و پنج سال پیش خامنه ای گفت: به حال ملتی که مرا رهبر کنند باید خون گریه کرد
و حالا باید به حال ملت ایران که ده میلون آن در خارج، آپوزیسیون درست کرده اند چه باید کرد

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: ناصر مستشار:
دیدگاه:

ناصر مستشار:

آقای محسن کردی گرامی نویسنده سابق روزنامه نیمروز و نویسنده کنونی ایران گلوبال!
من شاهد هستم که شما چقدر بطور شبانه و روزی علیه رژیم اسلامی افشاگری و مبارزه کرده اید!
اما چرا با همه مبارزات شما و دیگران که کم نبودند و کم نیستند، رژیم حاکم بر ایران ۴۵ ساله شد؟!
ما فقر و تنگدستی و سرکوب رژیم اسلامی علیه مردم را می بینیم و تک تک ما همت می کنیم که رژیم هرچه زودتر سرنگون گردد اما چرا تاکنون به نتیجه نرسیده ایم؟
چرا رژیم توانسته هست همه بحران هایش پشت سر بگذرد و عمر خود را به ۴۵ سال برساند اما اپوزیسیون نتوانسته است یک آلترناتیو فراگیر و سراسری بنیان بگذارد و بر عکس دائما در حال اختلاف و انشعاب هستند؟
رژیم حتی اختلافات درونی خود را حل می کند و به عمر منحوس خود ادامه می دهد اما اپوزیسیون توانایی بر طرف کردن ناتوانی هایش نیست!
آقای محسن کردی ،من برای پنج الی دهسال به خارج آمدم و فکر می کردم در این فاصله سرنگون می شود که در ۲۰ سال پیش همین موضوع را در مقاله ای نوشتم و کیهان شریعتمداری بدان بدین شکل اشاره کرده بود
** ناصر مستشار ضد انقلاب برلین فکر می کرد پس از ۵ رژیم ایران سرنگون می شود و می تواند به ایران برگردد اما قبلی ها فکر می کردند پس از ۶ ماه رژیم سرنگون می شود که اشاره به مسعود رجوی و بنی صدر بود*
الان من ۴۰ سال هست که خارج هستم و ۴۰ سال علیه رژیم فعالیت می کنم .
شکست جنبش سراسری مهسا مثل یک پتک بر سرم کوبیده شد و از عدم همبستگی مردم با جنبش مهسا هنوز در شوک بسر می برم!
شاد باشید
ناصر مستشار برلین

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

آباد باش فلسطین
آزاد باش فلسطین
از ما ..،.مپولا
دلشاد باش فلسطین

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: مرد خنثی:
دیدگاه:

مرد خنثی:

ببین من از نظر هویتی خودم را خنثی میدانم، این مردم یا مسحور شده اند و یا اینکه قدرت تفکر و درک را ندارند و مافوق تصور از ذهن یک بشر، کودن و سفیه و بیسواد و ناآگاه هستند
من دور ایرانی رو خیط کشیدم
هرکی هم ازم میپرسه کجایی هستی میگم از سیاره زمین هستم، دیگه به هیچ عنوانی نه احساسی دارم به ایران و نه به ایرانی ، و خودم رو از آنها منزوی کردم، مردمانی بدون شعور و فوق بی درک قابل ترحم و جانفشانی نیستند
این ملت حق شان است
لیاقت بیشتر از اینرا ندارند

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: یک نفر:
دیدگاه:

یک نفر:

درود بر شما ،،اقاى مستشار اين صحنه ها را باور نكنيد اينها همه برنامه خودشونه قبل از اينكه برن بازار و با تو خيابان يك عده دويست نفرى را با پول اجير مى كنند مى فرستن اون حوالى و منتظر مى مانند كه احمدى بياد برزين دور و برش و اين دلقك بازيها را بكنند اقاى دكار اقاى دكتر بهش بگويند و يا خانمى دستش را ببوسد به ابنا پرستوهاى حكومتى مى گويند ابنا ها همه فيلمه باور نكنيد خود مردم ايران هم باور نمى كنند ،،در ضمن احمدى در زمان رييس جمهو ريش هفتصد و پنجاه ميليارد نفت فروخت و وامهاى ميلاردى و ميليونى به اطرافيانش و هيتهاى مذهبى بدون حساب كتاب داد مخصوصا زمانى كه شهردار تهران بود به رمال و هيتهاى مذهبى براى طرفدارهاى خودش وامهاى كلام و زمينهاى مرغوب و ووو ميداد حتما شما هم ديد كه پاى منبر مدا ها مى نشت فيلمش تو اينترنت هست اين افراد طرفداراشن اين واقعيته روزتان بخير

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: تحلیل ابکی
دیدگاه:

آقای کردی انتظارم از شما بیش از این مقاله هست.
انسانیت را به سخره میگیری یا کلا تحویل چپ ها میدهی!!
شما باید سواد سیاسی و اجتمایی بهتری داشته باشید که همیشه مقاله مینویسی یا در کلاب هاوس ها هستید و بعنوان …. با همه به بحث می نشینی.
کسی جرات موضع گیری در غزه علیه حماس را دارد؟!!!
آیا فلسطینی انسان نیستند چون از علایق ما ایرانی‌ها دفاع نمی کند؟!!
شما چه کار میکنید اگر زمین اجدادی ات را بگیرند و شما را بیرون کنند ؟!
جنگ راه حل نیست و همه مان واقفیم و اسراییل خود را تنها دموکراسی منطقه میداند باید اینجور عمل کند؟!
این منطق غلط شما که حماس انتخاب مردم اسراییل هست
مردم اسراییل را در وضعیت خوبی قرار نمی دهد چون ناتنهاهو هم انتخاب مردم اسراییل هست و سیاست جنگ طلبانه دارد و هم ناتنهاهو وحماس مخالف راه حل دو کشور هستند.
شما که فلسطین مشکل شما نیست چرا هم فکریهایتان در میتینگ های شان پرچم اسراییل را حمل میکنند!؟؟
با همین تفکرات غلط تان شاه فقید را به اسراییل نزدیک کردید که نتیجه اش این فاجعه امروزمان هست.
(توضیح آن در بحث امروز نیست)
بروید در این مورد مطالعه کنید.
از نظر بنده یکی از دلایل اصلی قیام ۵۷ نزدیکی زیاد ایران به اسراییل بود.
ممنون

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: نمایش انتخاباتی!
دیدگاه:

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) روندهای سیاسی جاری را آبستن تحولات بزرگ ارزیابی کرده و با توجه به تحولات عمیقی که در اوضاع منطقه، به ویژه در رابطه با کشور اسرائیل، این روزها در شرف وقوع است، با توجه به تغییرات معادلات قدرت در جهان و گشایش چشم‌اندازها برای تغییر در مناسبات بین‌المللی، و با توجه به عمق و ابعاد عدم رضایت و اعتراض وسیع‌ترین اقشار زحمت‌کش جامعه از حکومت، وظیفه خود می‌داند که از هیچ کوششی در راستای همسویی و همآهنگی همۀ نیروهای تحول‌خواه کشور- که خواهان لغو نظارت استصوابی، برگزاری انتخابات آزاد، و در نهایت برپایی جمهوری‌ای مبتنی بر عدالت، آزادی و برابری هستند – فرو گزار نکند.
 
دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ (۳ ژوئن ۲۰۲۴ میلادی)
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت
........................................
این پاراگراف آخر اعلامیه سازمان فدائیان اکثریت است. آنها بعد از صغرا و کبرای پیچ در پیچ بالاخره در پایان اعلامیه شق القمر کرده و فقط خواهان " لغو نظارت استصوابی، برگزاری انتخاباتی آزاد، و در نهایت برپایی جمهوری مبتنی بر عدالت و برابری " می شوند!!! لابد در چهارچوب همین جمهوری اسلامی!؟ ظاهرا که همینطور است، زیرا در هیچ کجای این اعلامیه بلند بالا هیچ اشاره ای به عدم مشروعیت رژیم و هیچ دعوتی به اتحاد و مبارزه بر علیه این رژیم اشغالگر و ضد ایرانی نشده است. بر عکس در لابلای سطور چنان بند بازی کرده اند که به خواننده چنان القا می شود که انگار دشمنی بین مردم و رژیم اسلامی فقط یک سوئ تفاهم است و رژیم باید سعی کند این سوئ تفاهمات را رفع کرده و با برگزاری انتخابات آزاد زمینه حل مسائل فی مابین و آشتی با مردرم را فراهم کند!
آقایان، خانه از پای بست وی

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: خلایق هرچه لایق
دیدگاه:

سالام،
اگرنوشته های من رابدون تعصب وبدون غرض ومرض خوانده شود،
فکرکنم ،نتیجه درستی گرفته می‌شود.
متاسفانه ،تعدادی همه چیزرا از دریچه
ایی که خودشان دوست دارند.
یا کعبه ذهنشان شده از آن روزنه به
مسائل نگاه می‌کنند.
قبلا دریک نوشته ایی نوشتم،
که درحدودسالهای ۱۳۵۰ شاه به شهرمان
آمد،
مردم تمام شهرو روستا به استقبال آمدند،
درسال ۱۳۵۷ همان شاه را با اکثریت قاطع ازکشور بیرون کردند،
وبرای جمهوری اسلامی رای ۹۹ درصدی
دادند،
وقتی رفسنجانی به شهرمان آند ،کل شهربه استقبالش رفتند،
وقتی همین احمدی نژاد آمد ،،همه شیک ترین لباسش راپوشده وبه دیدنش رفتند،.
الان ، اکثرا فحش میدهند،
ولی در تشریح جنازه آقای رئیسی
شرکت میلیونی میکنند،
مردم ما عقلشان به چشمشان است.
عافیت طلب هستند،
الحمدالله روشنفکران ماهم هرکدام
مثل کاندیداهای ریاست جمهوری که برای جیب خود وخادمی راپیش گرفته
اند،آنهاهم برای آینده گروه خود مسابقه
گذاشته اند،
فرق نمی کند،باکودتاه باشد،
یا روس باشد،
فرانسه باشد،
انگلیس باشد،
اسرائیل، ،،ویا ،،،
طبیعی است ،که پول باخته جای فرهیخته بنشیند.
وقتی میگم صد ساله ما مستعمره نامحسوس شده ایم،
تعدادی بالا بان را از طرف گشادش فوت میکنند،
بجای اینکه به خودشناسی واقعی بپردازند،
برای من افسانه های توهمی را قهرمان
میکنند.
بعدهم می آیند گله میکنند،
باورکنید،روانشناسی اطرافیان احمدی
نژادها ،بهتراز پروفسورهای روغنفکر
شناخت به مردم دارند.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: حمایت «مردم» از احمدی نژاد
دیدگاه:

کدام مردم آقای مستشار؟ در این جمله شما یک تناقض بزرگ عیان است. اگر اینها مردم هستند پس شرکت کنندگان در جنبش سبز مردم نباید باشند بلکه به تعبیر رژیم و شخص خامنه ای مشتی اغتشاشگر باید باشند.

بار اولی نیست که می بینم آقای آقای ناصر مستشار از گروهی هوادار رژیم با عنوان «مردم» یاد می کنند. مثل همین مطلب که نوشته اند «مردم از احمدی نژاد سرکوبگر جنبش سبز به گرمی استقبال کردند». کدام مردم آقای مستشار؟ در این جمله شما یک تناقض بزرگ عیان است. اگر اینها مردم هستند پس شرکت کنندگان در جنبش سبز مردم نباید باشند بلکه به تعبیر رژیم و شخص خامنه ای مشتی اغتشاشگر باید باشند. وقتی شما مینویسید مردم از احمدی نژاد استقبال کردند یعنی این هواداران احمدی نژاد را بعنوان مردم برسمیت می شناسید و شرکت کنندگان در جنبش سبز از نظر شما باید مشتی اغتشاشگر باید باشند. باور ندارم که از نگاه آقای مستشار کشته شدگان و کتک خوردگان جنبش سبز اغتشاشگر باشند. نتیجه این که این خطاب «مردم» به هواداران احمدی نژاد باید یک سهو بزرگ و شاید هم از سر خشم باشد. اگر شناخت قبلی از آقای مستشار نداشتم او را نفوذی رژیم میدانستم مثل آن دلقکی که چندی اینجا آمد و از رژیم دفاع کرد بیرونش کردیم. امیدوارم آقای مستشار توضیحی در این مورد بدهند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: اگر کسی ترمزش را نکشد، دنبال…
دیدگاه:

اگر کسی ترمزش را نکشد، ...و جلیلی و قالیباف و محسن رضایی ناجی خواهند شد.
................. بقول غربی ها :حال یک دشمن اجدادی یا ارثی پیدا کرده و دیگر ویل کن نیست..............قالیباف همه را فتیله پیچ، و محسن رضایی همه امریکایی ها را ؛برای دلار گروگان بگیرد.
................

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: موضوع اصلی درایران همین است
دیدگاه:

سالام
دقیقا انگشت برنقطه اصلی گذاشته ایی،
بهمین خاطراست که ما گرفتار گره کور
شناخت در رفع گرفتاری ایران نیستیم.
نوشته ایی دراین گروه داشتم ، .که چطور یک شیر را اول سوسس خور
بعداستخوان خور،بعد کاه خوارکردند،
این داستان کوتاه ملت وروشنفکرما گرفتارکرده است.
ما دردنیایی زندگی میکنیم،که ملت‌ها درکنارهم زندگی میکنند،دررقاقبت سالم
برسرنوشت خود حاکم میشوند،
ولی متاسفانه ، اززمان حاکم شدن
ماسونها ورضاشاه همه روشنفکران مارا
مثل آن شیر تبدیل به تغذیه خواست آنهایی کردند ،که الان شما بمن می گویید،
ولی همفکران وروشنفکران جامعه را
را نمی بینید.
عرض کردم ،نقطه مبهم وابهام همین جاست،
من با یک نگاه سنتی و علمی رئال به
مشکلات نگاه میکنم،
ولی متاسفانه روشنفکر فارس محور
بانگاه ماسیونی نگاه میکند،
البته ما نیازی به وجود روشنفکر ماسیونی دیگر نداریم،
چون راهمان راپیدا کرده و در آن مسیر
حرکت میکنیم،
آنکه ضرر خواهدکرد،
تغذیه کنندگان تفکر ماسونی خواهدبود.
این یک معضل خواهیم داشت،
من تلاش میکنم،آن معضل حداقل ترین
آفت را داشته باشد،.
ولی اصرار براین تفکرماسونی دره را عمیق ترمیکند،
قطب های دوطرف دورمیشود.
آنهاییکه دراین دوری تلاش میکنند،
کارشان خیانت به همه است.
ما تورکان ایران،با عرب‌های ایران ،
تورکمن ها و با تعدادی ازکردهایی
که درست اندیشه میکنند،
درنهایت با اتوریته محوریت تورکی واسلامی مدرن باتلفیق اسلام ،
حاکم خواهیم شد،
چه بخواهند چه نخواهند،
ازطرفی هم میدانیم که دنیای استعماری مسیحیت،که پدر صهیونیسم
اسرائیل و پان فارسیسم است،
سدهای گوناگونی را درپیش پای ما میگذارند،وهزینه های کلانی میکنند،
عقلای روس و حتی غرب این خیزش
مارا درک کرده اند،
بشکلی تعامل وتساهل راپیش گرفته اند
ولی شکل‌های

مختلف راتست میکنند،
که برای ماهم کارآنها روشن است،
آنها هم حق دارند،که بخاطرمنافع خود
حرکت کنند،
ماهم حق داریم ،برای آینده خود حرکت
کنیم،
این وسط ودرایران متاسفانه نگاه ماسیونی و روشنفکر تربیت یافته
ماسونی هستند،
که تلاش بی فایده کرده و تنها کارشان
خیانت به کل جامعه ایران است.
جناب توکلی ،،
ما بافارس،با روس،هندو،وو،،،
مشکلی نداریم،نگاه تورکییت و اسلامی
ما جدای از نگاه حاکمیتی کنونی ایران
وسلطنت طلبی های عقب مانده است.
ما به سیستم ،به قوانین،و به حقوق بشرعدالتمندی وترقی واستفاده علوم
ووو،،،با تلفیق علم روز ونرم و ،،،
نگاه عدالمندی تورکی است،
همانطور که درتورکیه،در آزربایجان
و جدیدا در کشورهای تورک بعنوان یک
قطب جدید جاری و ساری است،.نگاه کرده ومیکنیم،
ما حتی با اعدام ازریشه مخالف خواهیم بود،
باحقوق مساوی زن ومرد،
باحقوق کاملا ریشه ایی برای تمام ادیان ومذهب و اتینیک،
ولی در دایره استقلال تورکی نه استعماری،

تاریخ:
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: جناب ع.ب.تورک اوغلی گرامی ؛۱…
دیدگاه:

جناب ع.ب.تورک اوغلی گرامی ؛۱- بنده سلطنت طلب نشدم ۲-سالهاست که با نظرات شما آشنا هستم؛ بعضا انتقادات درستی هم مطرح‌می کنید ولی متاسفانه نگاه شما اغشته به ناسیونالیسم غلیظ تورکی است از این نگاه ؛ کلیشه ای در ذهنت ساخته ایکه همگان را قضاوت می کنی ؛ ؛ بنابراین طبیعی است که خواننده غیر تورک شمارا شخصی منفی باف در نظر گیرد .خلاصه اینکه باید انتقاد مشخص از مقاله و یا نظر مشخص را بدون کلیشه مطرح کنید(انتقاد کلی و کلیشه ای بگذارید کنار )۳-برای گذر از وضعیت موجود سیاسی هیج راهی بخز همگامی نیست ( شما مشخصادر مقابل این همگامی قرار دارید) ۴- من بعنوان مسول سایت فراگیر نگاه متفاوتی به نحله فکری - سیاسی دارم و همچنین از حیثیت نویسندگان و کامنت نویسان حقیقی در مقابل افراد بی نام ‌‌و نشان دفاع می کنم.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: آنچه خود داشت بیگانه تمنا می‌کرد.
دیدگاه:

پدران ما با زحمات فراوانی در 117 سال پیش قانون اساسی مشروطه را به امضا مظفر الدین شاه رساندند.
از همان زمان دو گروه درباریان و آخوندها به د‌شمنی با قانون اساسی پرداختند.
اولین مخالف مشروطه محمد علی شاه بود که اختیاراتی مانند قیصر آلمان میخواست که با تخریب مجلس توسط روس‌ها و فرار او به وسیله پایان یافت.
دردوران رضا شاه و محمد رضا شاه قانون اساسی مورد بهره برداری قرار نگرفت و نه از آزادی انتخابات خبری بود و نه از آزادی احزاب و مطبوعات.
بی احترامی و عدم تمکین به قانون اساسی زمینه را برای ایران ستیزان چپ و مرتجعان دینی فراهم آورد و فاجعه
سال 57را رقم زد.
هرچند قانون اساسی آزادی را تضمین می‌کرد ولی جریان چپ علیه قانون اساسی و نظام قانونی کشور فعالیت می‌کرد و پایان آن 28مرداد 32 بود.
در اثر تبلیغات ضدملی جریان چپ و اسلامگرایان قانون اساسی که ضامن حقوق مردم و کشور بود، به حاشیه رانده شد جریانی کهنه و پوسیده و ارتجاعی و ضد مشروعه نام گرفت.
بازگشت وزنده کردن روح مشروطه تبلور خود را در حکومت ملی مصدق هویدا کرد که با کارشکنی سه گانه
توده ای، آخوند و در بار روبروشد.
در برابر دشمنی سه گانه بالا قوام طی چند نامه به شاه از تخلف شاه به قانون اساسی نام می‌برد در حالیکه
گروهی دغدغه اسلام و سوسیالیسم را داشتند.
فاجعه و نکبت امروز را ما مدیون جدی نگرفتن همان قانون اساسی هستیم. درآن قانون حق حیات و آزادی های فردی و اجتماعی و فضای بردباری و انکشاف و توسعه تضمین شده بود.
پوزخند های روشنفکران چپ و دینی به قانو ن اساسی ذره ای از اهمیت آن کم نمی‌کند و نیاز امروز مردم ایران
به حکومت قانون بیش از بیش روشن و واضع است. با سپاس از مردمانی که در ایران و دانمارک فهم قانون گذاری داشتند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: جناب توکلی ،توقع زیاد نبایدداشت
دیدگاه:

سالام
کل صحبت های شماراگوش کردم،انشالله که قسمت‌های بعدی را
صحبت کنید.
شمابیشتردرمورد. اتفاقات درون تشکیلات رابیان کردید،
حرفهای شماهم نواقصی دارد،
ازجمله به حرف درست آقای صبوری که
گفته سلطنت طلب شده اید،
منهم رگه هایی ازسلطنت طلبی رادرشما برخلاف فرمایش شما که طرفدارلیبرال دموکرات هستید،
ولی میدان داری را به جنایتکاران
حکومت قبلی دراین سایت داده اید،
نشان ازرگه های تمایل شمارا نشان میدهد،
حتی کتبا ،دراینجا فرموردید،که خرده دیکتاتورهستید،
بهرحال آزادید هرتفکری راداشته باشید.
صحبت براین است،که دروسعت وسیع نظام تشکیلاتی فداییان گرفتار ناسیونالیسم کور بود،
شایددررهبری این صحبت ها بیان نمی‌شده ولی زندگی حال آنها با نوشته
وگرایشها نشدن ازدرستی حرف ام رادارد.
سرشاخه های تشکیلات اکثر درک درست و ستادعمیق کمونیستی نداشتند،
فکرنکنید،که آنهاییکه الان نیز درسازمان وحزب چپ نشسته اند،
درست کارند،وسوادشان در تفکرچپ
فول است.
من نوشته ها رامیخوانم،
یا همین افرادی درسایت شما لم داده اند،
تفکراتی بازاویه ۱۸۰ درجه با تفکرات چپ دارند،
اینها معصوم هستند،
اینها الان هم اگرکسی رابا تفکرشان مخالف ببینند،
آن کس را لو خواهند داد.
آنهاییکه خط سرخ گرفتند،
براحتی رفته و تحصیل کردند،
اتفاقا اینها بیشترباید مورد سوء ظن باشند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: گوهرشناس خوبی نیستید جناب کیانوش!
دیدگاه:

کامنت من ربطی به این موضوع ندارد ولی جای دیگری پیدا نکردم. قصدم انتشار نیست و بیشتر برای خواندن خودتان است. شما گاهی وقت ها گوهر و پول سیاه را آنطور که باید از یکدیگر تشخیص نمی دهید و سکه های یک پولی و دوپولی را از این طرف و آن طرف اینترنت جمع می کنید و در ویترین می گذارید و گوهر های پر بهایی که سخاوتمندانه و بی منت به شما سپرده شده اند را از ویترین در می آورید. فکر می کنم چنین چیزی جای تاسف داشته باشد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

... سیاست و انتخابات در ممالک دموکراتیک در نهایت شبیه به بازار است. کسی که خوب بفروشد برنده میشود. رابرت ردفورد در فیلم کاندید محصول دهه هفتاد مسیحی نقش مردی را بازی میکرد که قرار است بخاطر چهره جذابش سناتور شود. البته که برنامه نامزدها اهمیت دارد اما نوع ارائه دادنش هم همانقدر مهم است.
سیرک بیعت گیری حکومت ابتذال در این امر هم سوای جاهای دیگر جهان است. انگار با عنواره ایی سر و کار داری که برای چزاندن ملت طراحی شده است. قیافه های اوراق که با تزریق فیلر و بوتاکس انسان را بین استفراغ کردن یا خندیدن دودل می کند. حرکات ابلهانه ایی از جنس گرفتن شناسنامه جلوی دوربین ها تا حرفهای بی سر و ته زدن و لبخندهای روی اعصاب.
قالی باف جنایتکار که تپه سالمی باقی نگذاشته است در هر حکومتی هرچقدر هم بد باید خودش را از انظار پنهان می کرد تا فراموش شود. او آنقدر دزدیده که جای حاشا ندارد و حتی عرزشی ها او را گردن نمی گیرند. آیا کاندید شدنش می تواند منظوری بجز نشان دادن انگشت میانی به ملت و توهین بایشان داشته باشد؟ و ایضا نام نویسی پشگلی نژاد که هشتصد میلیارد دلار پول یامفت نفت را به باد داد و به ریش همه هم خندید. درباره تک تک این جماعت و سیاهکاریهاشان می توان کاغذها سیاه کرد.
ایران اسیر ابتذالی ترسناک است

تاریخ:
عنوان دیدگاه: بی گدار به آب زدن
دیدگاه:

درووود بر آقای فراستی!
مختصری گپ در باره اصل موضوع حاد.

مسئله این نیست که برنامه پیشنهادی شما تا چه اندازه خوب و اصولی و استدلالی اندیشیده و طراحی شده است. کما کان که دیگرانی نیز در گذشته بوده اند و هنوزم هستند در اقصاء نقاط ایران و جهان که میتوانند انواع و اقسام برنامه ها را تنظیم و ارائه و منتشر کنند. بحث کلیدی امّا در این است که «هیچ برنامه ای» بدون نظارت قیراطی «ولی فقیه» که مصدر اراده مستبد الله بر روی کره زمین است، محال ممکنه که حتّا در خود همان مجلس انتصابی در باره اش لام تا کام حرفی زده شود. برنامه ای که بخواهد موجبات لم و بم کردن در اقتدار و قدرت و امتیاز ولی فقیه و انواع و اقسام اقمار دور و بر خودش را در منگنه بگذارد، مطمئن باشید که حتّا اگر جنابعالی و دیگرانی همچون شما فریاد بزنند که این برنامه ما از طرف «الله» تفویض شده و اجرایش واجب و قطعیّت دارد، آنگاه با چشمان خودتان خواهید دید که ولی فقیه و اقمارش، بلافاصله شیرهای مسترابهای جهان را بر روی کعبه باز خواهند کرد؛ طوری که الله و خانه اش تا ثریا غرق فضولات بشری و حیوانی شوند.

نخیر آقای فراستی!. برغم خیرخواهیهایی که دارید، باید عرض کنم که مشکل ایران و مردمش، «برنامه و ایده» نیست که ایرانیان خودشان در طول تاریخ اثبات کرده اند تا امروز که از ایده و برنامه داشتن، هیچی کم و کسری ندارند و اتّفاقا خیلی هم با ظرافت و لطافت و نبوغ ستودنی میتوانند برنامه های متنوّع را ارائه دهند. بحث و مشکل کلیدی و اساسی، «قدرت و اقتدار ولی فقیه و اقمارش» است که هیچگونه حقّانیّتی به مصادر کشوری ندارند و تنها ضامن قدرت و حکومت ناحقّ آنها فقط و فقط «فعّال بودن شبانه روزی گیوتین خونریز الهی» است که توجیهات اعمال خود را مستقیما از همان «ترّهات قرآنی» میگیرند و پاسخگوی هیچکدام از جنایتها و تبهکاریهای خود نیز نیستند حتّا به همان الله خودشان. مگر خمینی نبود که گفت: «رسول الله، تکلیف الهی خودش را اجرا نکرد». بنابر این، صرف اینکه شما یا دیگرانی امثال شما، برنامه هایی دارید، برنامه های شما و دیگر خیرخواهان در ذهن و زبان ولی فقیه و اقمارش، هرگز محلی از اعراب ندارند و کوچکترین خللی در اراده مستبد و خونریز و مالیخولیائی تبهکارترین خونریزان تاریخ ایران و جهان، ایجاد نخواهند کرد؛ زیرا هر چیز باید فقط در سمت و سوی تحکیم و دوام قدرت و اقتدار ولی فقیه و اقمارش باشد تا گوشه چشمی به آن شود.
کسانی که میخواهند برنامه ای برای ایران و مردمش داشته باشند، باید اول در فکر این باشند که چگونه میتوان «اژدهای خونریز فقاهتی و اقمار وابسته اش» را از خانه بیرون آورد و به همانجایی نشانیدشان که لیاقتش را دارند. بعدا میتوان در باره انواع و اقسام برنامه ها مشاوره کرد و بحثهای سازنده و انتخاب مستدل.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نوشته شده در: دخترک وچریک مخفی
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: البته رمان خواندن به طورعام…
دیدگاه:

البته رمان خواندن به طورعام که ممنوع نبود. بهترین رمان های ایران وجهان را نویسندگان ومترجمین چپ تقدیم جامعه ی ایران کردند.درخانه ی تیمی به دلیل این که کتاب های سازمانی ومطابق برنامه دردستورکاربود ، ممکن است وقتی برای رمان درنظرگرفته نشده باشد. درهرحال دستورسازمانی نبود وممکن بود ازخانه ای به خانه ی دیگرمتفاوت باشد

تاریخ:
نوشته شده در: دخترک وچریک مخفی
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: Daryoush Malekiدرودبر شما…
دیدگاه:

Daryoush Maleki
درودبر شما بسیارزیبا حس های دوگانه را تشریح نموده اید .
بیان ان خانه فقیرانه و پاکی و یک رنگی ان خانواده فوق العاده استادانه بود .
چگونه صاحب چنین قلم‌زرین (به قول سینامنیعی Sina Maniee عزیز ) در حلقه کسانی بود که از خواندن رمان‌ شگفت زده شده و حتی ان را رسوبات خرده بورژوازی می دانستند؟

تاریخ:
نوشته شده در: سوگ سترگ ما
عنوان دیدگاه: اندیشیدن در باره تاریخ و فرهنگ ایرانیان
دیدگاه:

درووود بر آقای ممبینی گرامی!
موجز و مختصر.

همانطور که نوشته بودم، دامنه بحث و گفتگو برای من، همیشه باز و بدون هیچ موانعی است. هدف من از اندکی بحث بازشکافنده به حول و حوش انگیزاندن برای فراترکاوی و اندیشیدن عمیق و پرسشگری بوده است. مسئله، ریزشکافی و شرح جزئیات و رفتن به اعماق تاریخ نیست؛ زیرا سایتهای عمومی اینترنتی که تخصّصی نیستند، جای اینگونه بحثها نیست. مقصود و هدف من فقط انگیزاندن و متوجّه کردن دیگران به پیچیدگی مسئله است و اشاره گاه گداری به سیر تحوّلات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و غیره و ذالک اروپائیان نیز تاکید بر غامض و بغرنجزا بودن مسائل وطنی است که به اندیشیدن ژرف در باره ریشه ها و پسزمینه ها و علّتها، منوط است و ملزوم.

همانطور که نوشتم، «سیمرغ»، پرنده ای شبیه دیگر پرندگان شناخته شده نیست. مرغ به معنای «نامیرا، جاودانگی، اصالت تخمه و خودزا بودن» است و هرگز به معنای پرنده نیست؛ بلکه مصوّر کردن تجربیات بی واسطه و کلیدی و هویّتی مردم ایران است. به عبارت ساده تر و گویاتر و همگانفهمتر: «سیمرغ»، اصالت خود انسان در فردیّتش و تصوّر کلّی گردآمد باهمستانی آنهاست که من به دلیل آنکه نمیخواهم وارد زمینه های اساطیری و بندهشی شوم، فعلا از توضیح جزئیات آن صرف نظر میکنم. همان اشاره های کوتاه که کرده ام برای کسانی که بخواهند و اهل جستجوگری باشند، کفایت میکنند. کاستن سیمرغ به مرغ و پرنده، یعنی پایمال کردن کرامت و شرافت خدایی و شاهنشای خود. تمام متولیان ادیان نوری و ابراهیمی [اسلامیّت، مسیحیّت، اسلامیّت] از گذشته های دور تا همین ثانیه های گذرا تلاش کرده اند که انسان را به «هیچ» تبدیل کنند تا بتوانند الاهان خود را در مقام قدرت «کن فیکونی» به خورد مردم بدهند و بر ذهنیّت و روح و روان آنها سیطره ابدی داشته باشند. فروکاستن انسان به «غرایز و سوائقش»؛ یعنی ذلیل و حقیر کردن انسان به موجودی ماتریالیستی که اسیر و محکوم و برده مادام العمر است و هرگز شایسته ارجگزاری نیست. گرفتن «کرامت و شرافت» انسان است و تبدیل او به موجودی بی بو و خاصیّت. «سیمرغ»، آرمان و اوجگیری بزرگی جویی و کرامتخواهی و ارجگزاری به گوهر اصالت خدایی و شاهنشاهی انسانهاست؛ نه تبدیل آنها به مخلوقی تابعیّتی و ذلیل و حقیر. وقتی که «مولوی بلخی» میسراید که:
تو مرغ چارپری تا بر آسمان پَرّی
تو از کجا و ره بام و نردبان ز کجا
باید ایستاد و همچون «سقراط»، ساعتهای مدید در این خوص اندیشید تا به خردلی شناخت دست یافت. اندیشیدن در باره چهار پر بودن انسان که در تصویر گوی بالدار، مجسّم شده است و حتّا الاهیات زرتشتیگری، آن را مصادره به مطلوب کرده و از محتوایش خالی، دقیقا به معنای همین کرامت خدایی و شاهنشاهی آدمیست که چهار فروزه های گوهری انسان را به چهار «بال» تشبیه کرده است تا نشان دهد که انسان میتواند به اوج بزرگی جویهای خودش بدون هیچ رسولانی و انبیا و پیشاهنگانی و رهبرانی و قائدانی و مجتهدانی و امثالهم پرواز کند و راه یابد و کامیاب شود و سپس به ذات خودش مستقل اندیش و بر خویشتن خویش قائم و فرمانفروا شود. ندانستن تفاوت این دو مسئله، فلاکت دوام حکومت فقاهتی و اعوان و انصار او را تضمین خواهد کرد در اشکال خوشرنگ و فریبنده؛ ولی مادام العمر حاکم و مصدّر آمریّت اقتلویی ماندن بر سرنوشت ایران و مردمش.
دیگر اینکه. فرق نمیکند که شیوه نوشتن کلمات و اسامی چگونه اند. اصل مطلب، ریشه معنایی و تجربی آنهاست. «سیاوش/ساووش» به معنای تیرگی نیست؛ بلکه «وش»، سبک شده عامیانه «وخش» است و به معنای «جفتی/یوغی/اتّصالی/آمیختگی/ درهمسرشتگی/درخشندگی» بودن است. تفکّر تجربی ایرانی بر این شالوده است که هر چیزی «دوگانه» ذاتی است؛ یعنی «نرینه + مادینه» با هم است. جنسیّت مطرح نیست. هر پدیده ای این دو ویژگی را دارد. سیاوش، ریشه هایش در تاریکی است که در پروسه فرابالیدن همچون تخمه درخت که در تاریکی خاک زمین است و سپس فرامیشکوفد و پدیدار و روشن [=وخش]؛ یعنی رخشان و درخشنده و آشکار میشود. ولی ریشه هایش در تاریکی هستند. ماه/مهوش. دقیقا همین ویژگی را دارد. ماه در تاریکی است که میدرخشد. چشم آسمان است. همینطور الی آخر. به همین دلیل نیز هست که وقتی «زال» زاییده میشود به «دو رنگ است»: سپید موی و سیاه چشم». که جفت بودن/دوگانه بودن و نرینه =مادینه بودن را به ذات خودش دارد. همینطور کلمه یوزپلنگ به معنای ترکیبی از یوزی و پلنگ است. زیرا یوزپلنگ، دو رنگه است. بحث این موارد جایش اینجا نیست؛ زیرا به دایره اساطیر مربوط میشود که بحثی کاملا فنّی و بسیار طاقت فرساست و از همه مهمتر دایره «خوشه کلمات و پیوند آنها با رویدادها و تجربیات و پدیده ها و غیره و ذالک» است که فعلا آن را به کنار بگذاریم.
کلّ بحث من به گرداگرد یک موضوع تمرکز کرده است و آنهم اینکه برای «برونرفت از باتلاق وضعیّت فعلی ایران و مردم»، هیچ راهی سوای اندیشیدن سنجشگرانه و آفرینشی در باره بُنمایه های تاریخ و فرهنگ ایرانیان نیست و همچنین بررسی انتقادی فراز و نشیب جنایتها و تبهکاریهایی که در طول تاریخ از عصر میترائیسم تا همین عصر حکومت خلفای الله از طرف حکومتگران نالایق و اعوان و انصار خادم آنها که مصدر «قلم» بوده اند و همچنان هستند و از قدیم الایّام تلاش کرده اند که به تحریف و تقلیب و مسخسازی هویّت ایرانیان برای بهره برداریهای امتیازی و منفعتی و قدرتگرایی قلمها بسوزانند و زر مفتها بزنند.
با ذهنیّت امروزی نمیتوان به سراغ تاریخ و فرهنگ مردم خود رفت. باید یاد گرفت که پدیده ها ر آزاد از البسه آویختنی به آنها دید و بررسی کرد و شناخت. اگر بخواهم برای تفهیم موضوع، مثالی دم دست بزنم، باید بگویم که نگاهی به «ستونهای تبلیغاتی» بیندازیدکه در بسیاری از مکانهای شهر برپا کرده اند. آنها دیواره ای قطور از انواع و اقسام تبلیغات را بر خود دارند که هر شش ماه یا شایدم کمتر و بیشتر، کارگرانی می آیند و دیواره ضخیم تبلیغات را از بدنه ستون سمنتی، پاره میکنند و با خود به همراه میبرند تا ستون دوباره به حالت اولش باشد. منظور من از این مثال نیز این است که ما در معنای وسیع ایرانی از کنشگرش گرفته تا آکادمیکر و تحصیل کرده اش باید بیاموزیم که چگونه میتوان ذهنیّت امروزی خود را [= تبلیغات آویخته/تحمیل و تلقین و تعلیم داده شده به ذهنیّت] به کناری گذاشت و یکراست بدون هیچ میانجی به فهمیدن و کسب شناخت تجربیات نیاکان خود همّت کرد. آنانی که در رویکرد خودشان به تاریخ و فرهنگ ایران از ذهنیّت امروزی خود آغاز میکنند بی شک در انتهای رویکرد خود به همان ذهنیّت امروزی خود خواهند رسید و کوچکترین شناختی نیز از تاریخ و فرهنگ مردم خود و دلایل اینهمه قهقرائیها و فلاکتها و فراز و نشیبهای هولناک را نخواهند فهمید و هرگز نیز نخواهند توانست برای چیره شدن بر معضلات فعلی و ساختن آینده ای ارزشمند که در خور کرامت و شرافت و حیثیّت مردم میهنش باشد، گامی ارزشمند را بردارد و فقط میتواند تمام عمر، «در جا بزند».
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نوشته شده در: دخترک وچریک مخفی
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: تخریب خوشبختی
دیدگاه:

آفرین به آقای محققی
باز آفرینی زیبای این رویداد دردناک بی نظیر است وچه ساده وبی خبر از خوشبختی، هزاران انسان خوشبختی خویش را به‌آسانی و بدون درنگ و لحظه ای فکرکردن قربانی موهومات پوچ کردند.
این خاطره یاداور هزاران جدایی غم انگیز خانواده ها در سازمان مجاهدین است. انسان هایی که با عشق پیوند زدند و برای هیچ و پوچ و خرافات ذهنی یک دیوانه مذهبی مجبور به جدایی شدند.
قدرت فریب و خرافات و تعصبات موهوم دینی آنچنان خرد کننده بود که مادر علیه فرزند و پسر علیه پدر وزن علیه همسر ابراز انزجار می‌کردند. بر این خرافات و سیاه اندیشی نفرت ابدی باد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مسائل به این راحتی نیست،
دیدگاه:

سالام،
دوست نداشتم چیزی بنویسم،
ولی همه راخواندم،
هنوزموقعیت پیش نیامده ویدئو را
گوش کنم،
مسائل ریزی بنظرم رسید ،که باید
به آنها اشاره کنم،
هرچندکه بازهم با این نوشته امکان مشکلاتی بازخواهم داشت.
تشکیلات فداییان ،
را باید از بالا نگاه کرد،
این نگاه الان بیشتر قابل دیدن است.
فداییان واعضای آن از افرادی با طیف های فکری وازلایه های اقتصادی مختلفی تشکیل شده بود،
ازکارگران گرفته تا دانشجو، ازاستاد
دانشگاه تا کشاورز زاده روستایی ،
از جوان عرب خوزستان تا زندانی سیاسی چندسال مانده درزندان،
ازارمنی تا تورک،ازکرد ولرو غیر،
من دقیقا یادم است،
در کلاسهای گروهی ،افرادی که مسئول
بودند،اگر اسم خلیل ملکی را می آوردی
میگفت رویزیونیسم بود،
اگراسم جلال آل احمدرامی آوردی ،
میگفت دشمن انترناسیونالیسم ومسلمان وتواب است،
ولی اعلامیه داشناک هارا در درون تشکیلات خوانده واز ترور افسری در
تورکیه حورا میکشیدند،
ضعف مطالعه وضعف استخوان بندی مطالعاتی
هنوزهم در افرادی که در هئیت مرکزی
لم داده اند دیده می‌شود.
دراین گروه که شما باهزار زحمت ایجادکرده اید
تفاوت نظرات ،تفکرات التقاطی،
تفکرات نژادپرستی،تفکرات ناسیونالیسم کور،تفکرات کم سوادی مطلق دیده میشود،
این افراد وشبه اینها زیادبودند،
ازطرفی رده های پایین مدیریتی ساواک همگی ازهمان زمان بازرگان به
کاردعوت شدند،
تشکیلات امنیتی بعداز۴۵ سال دقیقا
سیاست آنهارا بازیگزاگ پیش میبرند.
من بصورت خاموش ولی در داخل ایران باهمه این افراد ونظراتشان
بشکلی ارتباط داشته و هنوزهم دارم،.
چه درکوه وچه در رسانه های مجازی،
حکومت باید حکومت کند،
فرق نمیکند،من باشم،یاملا،یا شاه وغیر
آنهارا دنبال سوراخ ودنبال تضادهای
درون تشکیلاتها میگردند،
همین الان درهمین سایت ،افرادی

می آیند، نظرمیدهند،که ۹۹ درصد باآرمانهای ریز ودرشت فداییان در
تضادهستند،
ازاین افراد چه توقعی دارید؟
برای تفکرخود هرکاری بخواهید،
خواهندداد.