رفتن به محتوای اصلی

اوت 2009

سرنگونی، تنها راه جمهوری اسلامی

انقلاب مردم در گامهای اول خود علیه جمهوری اسلامی ماشین این حکومت را به گل نشانده است. شکاف عمیق و از هم گسیختگی درونی این رژیم دیگر قابل ترمیم نیست. جمهوری اسلامی نمیتواند خود را از این مخمصه نجات دهد، نمیتواند یک دوره دیگر حتی مانند یکسال قبل حکومت کند. چرا اینطور است؟ آیا قدرت سرکوب ندارند؟ امکان سازش بین جناحها وجود ندارد؟

یادداشت‌های روزانه (شمارۀ 1)

مراسم تنفیذ ریاست جمهوری اعلام نشده و بدون پوشش مستقیم رسانه‌ای انجام شد و کسی ندانست و نگفت چرا. گمان من این است که از آکسیون برق وحشت کردند. آنها نشان دادند که آکسیون آزمایشی قطع برق موفق بوده است. برای روز تحلیف در مجلس اما، فکر نمی‌کنم بتوانند بدون اعلام قبلی عمل کنند.

موجی برموجی دیگر بر بندیم

باتشکر از ابتکار گردانندگان ایران گلوبال در درج یک سند تاریخی وماندگاردر توصیف شکنجه هاورفتارهای ضد بشری که در زندانهای جمهوری اسلامی ایران کار برد روزانه دارد. برای افشای آنچه که این روزها برباز داشت شدگان در زندانهای جمهوری اسلامی میگذردونهایتا به مصاحبه ها واعترافات سر تا پا دروغ در رسانه های حکومتی منجر میشود درج نامه آقای کیانوری اقدام بجایی به نظر میرسد. این نامه به خوبی درجه قساوت وبیرحمی ناپایان شکنجه گران ددخو را حتی به کسانیکه از مدافعان پی گیر جمهوری اسلامی در اوایل انقلاب بوده اند

«فرشناسی» جنبش سبز و تحولات آینده ایران

تلاش این نوشتار این است که در واقع ماتریکس ناخودآگاهانه و نظم گفتمانی را نشان دهد که اساس تحولات کنونی است. تا بتوان با کمک این نگاه روانشناختی به رشد و تعمیق تحولات سیاسی و اجتماعی کنونی کمک کرد و یا در انتخاب نوع تاکتیک‌های موقتی و درازمدت موفق‌تر بود. امروزه استفاده از نگاه روانشناختی در تحولات سیاسی، انتخاباتی و اجتماعی مدرن یک موضوع معمولی و مهم است

آینده خود و کشورمان را چگونه می خواهیم؟

آیا زمان آن نرسیده است که همه افراد، نهادها و گروههای مختلف و مخالف در ایران دست به دست هم دهند و به جای تکیه بر اختلافات، نیروی خود را بر پیشرفت کشور متمرکز کنند؟ آیا نمی شود اتهام و اعتراض را با گفتگو و مشورت، و نفرت و خشونت را با همکاری و مدارا جایگزین کرد؟ آیا غیر از این است که همه ما خواهان پیشرفت و سربلندی سرزمینمان هستیم؟ مگر می تواند جز این باشد؟ زیرا سعادت و پیشرفت هر فرد یا گروهی جدا از سعادت عموم مردم، به خصوص مردم کشورش، امکان پذیر نیست. آیا به راستی تحقق چنین آرزویی غیر ممکن است؟

نوشته ای خواندنی در معرفی محمود احمدی نژاد

در ذهن او جن و اتوم، معجزه و سانتریفوژ، معراج و موشک در کنار هم ردیف شده‌اند. احمدی‌نژاد به همه درس می‌دهد. او ختم روزگار است. در مجلس آخوندی هم درس دین می‌دهد. پیش لوطی هم عنتربازی می‌کند. احمدی‌نژاد ترکیبی از رذالت و ساده‌لوحی است. او مجموعه‌ای از بدترین خصلت‌های فرهنگی ما را در خود جمع کرده، به این جهت بسی خودمانی جلوه می‌کند: دروغ می‌گوید و ای بسا صادقانه

کنگره ملی ايرانيان؛ پاسخ به يک ضرورت تاريخی

هم زمان با شتاب گرفتن جنبش آزادی خواهی مردم ايران و تلاش آنان برای اخذ حقوق دمکراتيک خويش، رژيم جنايتکار ولايت فقيه، روزانه، بی وقفه و بی رحمانه به دستگيری و شکنجه و کشتارمردم ايران ادامه می دهد. پاسخ ولی فقيه و تيغ به کفان پيرامون او به خواست مردم روشن است. زيرپا گذاشتن حق گزينش مردم، ممنوعيت هر نوع اعتراضی و مسدود نمودن کانال های اطلاعاتی و...

عمیق تر شدن شکاف در درون و انتقال فضای اشرف به خیابانهای تهران

تاکنون باند اصلاح طلب در پی حفظ کلیت رژیم، حایلی بود میان مردم و اصل ماجرا. خاتمی نقابی بود بر پیکر رژیم در برابر جهانیان تا چهره کریه جنایت و پروژه اتمی پوشش یابد. اکنون با کندن شدن این خلعت، حاکم لخت و عور همراه با چماقداران و جنایتکاران و اراذل و اوباش در برابر مردم و جهانیان خواهد ایستاد. آنچه که در برابر چشمانمان در حال وقوع است، فروپاشی یک دیکتاتوری مذهبی از نوع فاشیستی است. باور کنیم، رژیم دارد کله پا می شود.

سیزده دلیل برای امیدواری

در پاسخ به این پرسش که آیا کودتا پیروز شده است یا خیر؟ به این امر باید توجه داشت که اگرچه ممکن است، دولتی که در تقابل با خواست و رای مردم قرار دارد در مقام حکومت مستقر شده باشد، اما سرزندگی و نشاط جاری حکایت از آن دارد که گویی رنگ سبز جنبش، بر سایه‌ی سیاه ِ شبِ کودتایی چنان سیطره یافته که با اطمینان می‌توان ادعا کرد، تلاش از پی آزادی و دمکراسی، به واقعیت مانا، مستمر و غیرقابل انکار جامعه‌ی امروز ایران بدل شده است.

تصویری از سازماندهی جنبش سبز

جنبش بزرگ آزادیخواهی مردم ایران با نماد سبز در حال گسترش است. این جنبش می تواند و می باید پیکار صد ساله مردم ایران را برای دمکراسی و عدالت به ثمر برساند. در عمل جبهه بزرگی از شخصیت ها، احزاب ، گروه ها، انجمن ها، و نهادهای مدنی شکل گرفته است. رهبریت جنبش که در ایران مستقر است، چاره ای ندارد جز آن که در چارچوب قانون اساسی فعلی فعالیت کند.