رفتن به محتوای اصلی

ژانویه 2011

ناتوانی رژیم در سرکوب گسترده و ناآمادگی ملت برای برچیدن حکومت!

جنبشی که برای حق ملت ایران در تعیین سرنوشت خویش بپا خاست و در ادامه با مطالبات نفی دیکتاتوری و شعار جمهوری ایرانی در جامعه درخشید، هنوز از ابزار لازم برای برچیدن دیکتاتوری و اعمال اراده دمکراتیک ملی برخوردار نیست!

امید به انتخابات و اصلاحات، حکم خودکشی‌ را دارد

جمهوری اسلامي، حتا با به دست آوردن بمب اتم، قادر به تهدید جدی جهان نخواهد شد، بلکه این سلاح، به عنوان سلاحی تهدید کننده علیه مردم ایران به حساب خواهد آمد، تا جهان آزاد، دیگر ریسک حمایت از حرکت‌های دموکراسی خواهانه مردم ایران را به جان نخرد و تعامل خود با رژیمی‌ مجهز به سلاح هسته‌ای را فدای حمایت از مردم تحت حاکميت آن رژيم ننمايد.

بدیل فاشیسم حتما دموکراسی نیست

چقدر ساده‌اندیشی در این پیشفرض نهفته است که ورود دموکراسی لیبرال به ایران را قابل تحقق بدانیم بدون آن‌که مدارا و تسامح و رعایت حقوق «برابر» تمام شهروندان از تمام قومیت‌ها و جنسیت‌ها و اقشار و ادیان را در فرهنگ عامه‌ی مردم و خودمان به عنوان فعالان سیاسی رواج داده باشیم.فیلسوفان سیاسی معاصر مانند راولز (به تاثیر از هگل) و ویل کیملیکا معتقدند نسبتی میان حکومت یک جامعه و فرهنگ مردمان آن جامعه وجود دارد.

این همه اعدام و خون ریزی برای چیست؟

خامنه ای و باند تبهکارش از این غلیان و جوش وخروش ، شب و روز در وحشت به سر می برند و علت شتاب در اعدام جوانان بی گناه ، صدور احکام سنگین برای فعالان جنبش زنان ، دانشجوئی ، کارگری ، روزنامه نگاران و نویسندگان ، وکلا و هنرمندان و هر چه بیشتر عرصه را بر زندانیان سیاسی تنگ کردن همه را می بایستی در همین ترس و وحشت کودتاچیان از غلیان آتشفشانی که برآن نشسته اند جستجو کرد .

اعتراف حکومت به شکست در نمایش اقتدار خود

حاصل کارزار دو هفته ای آقای خامنه ای، شُرکا، وردستان و ابزارهای چاپی، الکترونیکی، دیداری و شنیداری آنها سرهم بندی تجمُعی با شرکت تعدادی از اوباش بدنام شهر در یکی از مساجد تهران بود که مُحتوای آن را فحاشی سُخنرانان به هم یا به ولی نعمتان یکدیگر تشکیل می داد.این افتضاح، همه ی اقتدار و مشروعیت اجتماعی مورد ادعای حُکومت را تشکیل می داد و بیم از تاثیرات باژگونی که برجای می گذاشت، به گونه ای بود که حتی تلویزیون دولتی نیز نمایش بی آرایش آن را صلاح ندانست.

اعدام زندانیان سیاسی پیروزی یا وحشت رژیم از سرنگونی؟

به پیام علی صارمی بعد از دریافت حکم اعدامش که بنگریم می بینیم که او نیز همین را بیان میکند : همه جهانيان و انسان دوستان را، متوجه اين موضوع ميكنم كه رژيم قصد دارد من و امثال من و يا برخي ازجوانان وزندانيان را به پاي چوبه هاي دار بكشاند تا... با نمايش اجساد آنها، همه را مرعوب ومتوحش سازد...ولي ترديدي نيست كه چنين احكام وتهديدهايي كمترين خللي درآماده بودن من و هموطنانم براي تحقق ايراني آزاد به وجود نمي آورد.

نامه سرگشاده یک تبعیدی به مسئولین جمهوری اسلامی

سال 2011 هم آغاز شد. این سال شاید برای آنها که در داخل کشور زندگی میکنند معنی و مفهومی چندان نداشته باشد اما برای طیف میلیونی تبعیدیان در خارج از کشور بعنوان شروع فصل جدیدی بلحاظ زندگی روزمره و بشکلی آغازی نوین برای مقاومت و ایستائی در برابر جمهوری اسلامی محسوب میشود. رژیمی که آنان را به تبعید فرستاده است و از هیچ اقدامی برای فشار به آنها و به سکوت وادار کردن آنان کوتاهی نکرده و نمیکند.

اعدام ۴ جوان بلوچ دیگر در اولین روز سال

جمهوری اسلامی چهار جوان دیگر بلوچ را در روز اول سال مسیحی در زندان زاهدان اعدام کرد و مدعی شد که این کار با سرعت و دقت انجام شده است. سپس تاکید کرد که تمام مراحل قانونی محاکمه با حضور وکیل مدافع طی گردیده و محاکمه نیز علنی بوده است. تا آنجا که مردم ایران تجربه دارند یک کار عادی کوچک مدتها طول میکشد که بسر انجام برسد. حالا چطور شده که محاکمه ۴ نفر بلوچ با رعایت تمام موازین قانونی و با حضور هیات منصفه به این سرعت انجام گردیده است؟

آیاعمررژیم به لحاظ داخلی وخارجی رو به پایان است؟

از شعار های سه گانه استقلال ،آزادی ، جمهوری اسلامی ـ انقلاب سال 57 فقط اسلام ارتجاعیش باقی مانده است و استقلال کشور بخاطر ندانم کاریهای دولت احمدی نژاد مورد تهدید قرار گرفته است و آزادی که سالیان درازی است از بین رفته است ونفس های آخر به گوش می رسد و از جمهوری فقط ولایت ،کودتا انتخاباتی ،فرمانبرداری بی وچون چرا از ولی فقیه بجای مانده است.کشور با بحران های گوناگون مواجه شده است .اینک با این وضعیت چه باید کرد؟حکومت با افزایش اعدام ها می خواهد مردم را بترساند.