درووود بر جیلو عزیز!
درووود بر جیلو عزیز!
اندکی خلافگویی در تقابل با دستور صبحگاهی. تمام حرف بر سر همون «چهار خط اول مقالهات» است. اغتشاش در کلمه سازی و لغت پرانی از طرف کسانی که مسائل را با لغت پرانی میخواهند حلّ و فصل کنند؛ نه از راه مفهوم اندیشی که محصول تفکّر ژرف و شفّافیّت مفهوم برای شناخت معضلات و مسائل و بغرنجها باشد. کلمه «ترمینوس» در زبان لاتین به معنای «مرز گذاری/تعیین قطعی برای تک معنایی بودن کلمه» است. هدف از اندیشیدن نیز خلاص کردن انسانها از شبکه معنایی کلمات است برای پیشگیری از هر نوع کژفهمی و احتمالا شاخه شونه کشیدنهای خونین و هولناک ناشی از آن. وقتی صحبت از «ملّت» میشود؛ بلافاصله اکثر افراد، آن را معادل ناسیون/Nation» میپندارند. در حالیکه کلمه «ناسیون» در کشورهای باختری مثل فرانسه، انگلیس، آلمان، معنای دیگری دارد با پسزمینه های فرهنگی و تاریخی و کشوری خاصّ خودش.
کلمه «ملّت» نیز در زبان «عربی و فارسی» معانی دیگری دارند که خلط معانی آنها باعث بزرگترین کشمکشهای سیاسی نیز از عصر مشروطه تا همین امروز شده است. مثلا «ملّت» در زبان آخوندهای عصر مشروطه؛ بویژه «شیخ فضل الله نوری» به معنای «شریعت و امّت اسلام» بوده است که دقیقا معنایی صحیح است از دیدگاه اسلامیّت البته. امّا از دیدگاه کنشگران عصر مشروطه به معنای «مردم ایران در جامعیّت وجودی» بوده است که ماسبق تئوریک همچون «ناسیون» در کشورهای باختری نداشته است و باعث سوء تفاهم شده است.
ایرانیان در طول تاریخ، خودشان را نه با مفهوم «ملّت» که هیچ سابقهای در تاریخ و فرهنگ ایران نداشته است؛ بلکه با «فرهنگ و قلمرو» میشناختهاند و مشخّص میکردهاند بدون تاکید بر قوم و زبان خاصّی. وقتی کسانی قرار است وقت خودشان را در باره مُعضلات حادّ یا کمتر حادّ مملکت به طور کلّی مشغول کنند، باید در ابتدا بکوشند که تعاریف خود را به طور شفّاف و مستدل توضیح دهند؛ نه اینکه با لغت پرانی به اغتشاش و بدبینی و صفبندی تهاجمی اقدام کنند که البته چنین اشخاصی از نظر من، «مُغرض و آپاراتچی» هستند و هیچ سر رشتهای از پژوهیدن ندارند؛ بلکه تمام همّ و غمّشان این است که نفرت و بیزاری خود را از دیگران در لفّافهای از کلمات ساختگی پنهان کنند و آنها را برای رسیدن به اهداف و اغراض خودشان رواج دهند به جای اینکه صمیمانه بکوشند که در باره «اصل موضوع» بیندیشند و مسائل را طرح کنند.
من در گفتگویی که با دوستان «کرد» خودم داشتم، یک بار در باره شعار «دمکراسی برای ایران، خودمختاری برای کردستان» از آنها پرسیدم که دلیر باشید و به من توضیح دهید که «دمکراسی یعنی چه؟. خودمختاری یعنی چه؟.». از میان آنها فقط یک نفرشان با هوش بود و فوری فهمید که من، منظورم از طرح سئوال چیست و سکوت کرد. بقیه سوای اینکه با حرفهای سخیف و بیمقدارشان و توضیحات پا در هوا، نه تنها ناآگاهی خودشان را اثبات کردند؛ بلکه حتّا نتوانستند توضیح دهند که مسئله و مشکلشان چیست.
جیلو جان! آفتها از آسمون نازل نمیشوند. ارثی نیز نیستند. آفتها از کژفهمی و ناآگاهی و نیندیشیدن در باره اصل موضوع مسائل است که ریشه میگیرند و همچون هجوم ملخها به جان آدمها میافتند. اینکه در پسزمینه اینهمه اغتشاشات معنایی کلمات به ضرب و زور ساختگی، کدام غرایز و نیّات و اهداف سیاسی نهفته است، بحث ثانویست، ولی زنگ خطری برای هوشیار ماندن از بهر سنجشگری بیمحابا. مسئله اینه که ما هنوز نیاموختهایم و نتوانستهایم و کوشش نیز نمیکنیم که «خودمان را = گردآمد تمام اقوام از ریز و درشت در جغرافیای کشوری به نام ایران» در مقام «ایرانی» تعریف کنیم و تا زمانی که به تعریف دقیق آن کامیاب نشدهایم، عرصه کشمکشهای ناشی از کلمات ساختگی و لغت پرانیها به گسست ایرانیان از همدیگر امتداد خواهند داد و امکانهای دوام حکومت فقاهتی را تامین و تضمین خواهند کرد.
شاد زی و دیر زی! فرامرز حیدریان