رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
فریاد زدن در میان آدمهای کر و لال!

دروود بر ابوالفضل عزیز!
اندکی قیقاج دادن برای برای تاراندن اشباح!
مسئله اینه که تاریخچه سازمانها و تشکیلات و احزاب و جبهه ها و فرقه ها ی مذهبی و غیر مذهبی و التقاطی و امثالهم از دوران پهلوی اول تا فاجعه 1357 بر محور «تضاد و نفی و خصومت کینه توزانه» به سلسله پهلویها شکل گرفتند. بنابر این آنانی که «هویّت سازمانی/تشکیلاتی» خودشان را از پیامدهای نفرت و تضاد بدون اندیشیدن در باره عاقبت تضادها و نفرتها و مخالفتهای خودشان به دست آورده اند، به همین سادگیها نمیتوانند بپذیرند که وضعیّت دوران معاصر، ضرورت بازاندیشی و سنجشگری ریشه ای و بار آور تاریخچه سازمانی/تشکیلاتی /حزبی را طالب است و واجب. سازمانها و تشکیلات سیاسی اگر به راستی در فکر خدمت به ایران و مردمش بودند، مطمئن باش که موقعیّت و شانس بی همتای تاریخی سلسله «پهلویها» را میفهمیدند و به جای خصومت و نفرت، از در همکاری و همسویی و همپایی با آنها بر میآمدند و ایران و مردمش را از قعر فلاکتها و بدبختیهای هزاره ای به مناسباتی که لیاقتش را دارند، سوق میدادند و نگاهبانی میکردند. ولی دریغا که حضرات به دلیل آنکه اصلا و ابدا، کوچکترین شناخت پیش پا افتاده از «مسئله سیاست» نداشتند و هنوزم اصلا و ابدا ندارند، با افتادن در تله و چاه عمیق احساس و ذهنیّت مالیخولیایی و فانتزیهای بی اصل و پایه به روند نابودی شانس زندگی نو ایرانیان و به خفّت و خواری افتادن مردم ایران و غارت ایران در چنگال مخوفترین جنایتکاران تاریخ همّت به شدت «مترقیانه» کردند و هنوزم با افتخار در متعگی و رکابداری، غرّه دورانند، هر چند کثیری از خودشان نیز به دم تیغ قدرتپرستان افتادند و آنانی نیز که جَستند و در اطراف دنیا اقامت کردند، تا امروز با خیالات گذشته، خوش و سعادتمندند البته!

حالا اگر فرض را بر این بگذاریم که گرایشهای مختلف بالاخره به آن مرحله از فهم و شعور بچّه های پیش دبستانی برسند که حدّاقلی خردلسان را برای گردهمایی امکانپذیر کنند و نمایندگان خودشان را معرفی کنند، بی شک در رقابت با «شاهزاده رضا پهلوی» از محبوبیّت خیلی کمتری نصیب خواهند برد، مهم نیست که به کدام گرایش تعلّق داشته باشند؛ زیرا پیشاپیش میدانند که در نظر مردم در جامعیّت وجودی که مستعد انتخاب کردن هستند، حضرات مدّعو در رقابت با «شاهزاده» از میزان و شانس قلیلی برخوردارند. اگر حتّا تمام گرایشهای چپ را جمع کنی که ذهنیّت آکبندی و سمنتی و وامونده و ایدئولوژیکی و متابعتی شان با تاریخ و فرهنگ مردم ایران، هیچ سنخیّتی ندارد که بخواهند مثلا با «سیّد کریم» نیز رقابت کنند، مطمئن باش که مردم ایران به «سیّد کریم» رای خواهند داد. جدّی میگم. گرایشهای چپ در معنای وسیع و همچنین مذهبیها و همچنین ملیّها و لیبرالها در معنای وسیع بدون نفرت و کینه توزی به سلسله پهلویها، هرگز هیچ هویّتی و واقعیّتی ندارند. این را خودشان دقیق میدانند. بنابر این، مخالفت آنها صرف نظر از پیشینه تاریخچه ای به مسئله رقابت در دوره معاصر نیز منوط است که باعث شده مخالفت خود را برای کامیاب نشدن «شاهزاده پهلوی» همچنان به انحاء مختلف ابراز کنند؛ ولو در این فاصله مخالفتها و گریزها و نفرت پراکنیها و کاه کهنه به باد دادنها و انتقامخواهیها، ایران و مردمش همچون برف در زیر آفتاب تموز، نیست و نابود و برای همیشه از صحنه تاریخ بشر محو شوند. نفرت و کینه توزی به قدری در وجود رفتار و گفتار حضرات، تنیده و جاخوش کرده است که آنها خودشان را نمیتوانند از قیر چسبنده نفرت، تفکیک کنند و استقلال فردی خویشتن را بازیابند؛ ولو به هیچ گرایشی متمایل نشوند. حدّاقل میتوانند سلامت فردی خود را بازیابند و این خودش یک امتیاز و برگ مثبت و خوبیه.
ابوالفضل جان!. گسستن از اعتقاداتی که در پروسه تاریخ هزاره ای از راه فرهنگ و آداب و رسوم و زبانها و غیره و ذالک به کنه وجودی آدمیان اغشته شده است، با استدلالهای ناب راسیونالیستی حلّ شدنی نیستند؛ آنهم در کوتاهترین فرصت شمارشی. مسئله اعتقادات، معضل عواطف و احساس و گرایش و رقیق بودن تمایلات و دلبستگیهای آدمی به خیالات و آرمانها و آرزوها و نیازها و غیره و ذالک است. مسئله گسستن از اعتقادات به این منوط است که انسان در گام نخست، دلیر باشد و بکوشد که بر پاهای استقلال اندیشیدن خودش، قائم به ذات شود؛ یعنی اینکه هر فردی/اعضاء و وابستگان به هر تشکیلاتی/سازمانی/حزبی/گروهی بیاموزند که سمباده و ابزار و ادوات سنجشگری را در باره «ذهنیّت و اعتقادات خودشان» به کار بندند و به تصفیه و لایروبی چیزهایی اقدام کنند که کرامت و شعور و فهم و آگاهی آنها را در بند و اسیر و زمخت و سمنتی و گندیده و بوگندو کرده است. نه تنها مشکل سازمانهای سیاسی؛ بلکه همچنین تحصیل کردگان و آکادمیکرهای ایرانی در نفهمیدن مغزه و مفهوم «کلام سنجشگری» نهفته است که «انتقاد» را همواره در حقّ دیگران مصداق میدانند؛ نه در حق خودشان و ذهنیّتشان. علّتش نیز این است که هر کسی در مقام «معلّم»، خلعت به تن کرد، هیچگاه خودش را مشمول آموختن نمیداند؛ برغم اینکه «فعل آموختن، هم به معنای یاد گرفتن است، هم به معنای یاد دادن». وقتی که اعضا و هواداران سازمانی/تشکیلاتی/فرقه ای/حزبی/پدافندگران مذاهبی/ایدئولوژیهایی/مروّجان نظریّه های آکبندی اساتید دانشگاههای باختری و آکادمیکرها و امثالهم در زندان این عقیده ابلهانه و به شدّت احمقانه گرفتار باشند که «مردم» هیچ چیزی نمیدانند و ماییم که همه چیزدان هستیم، خود به خود پیداست که هیچکس بر این شک و گمان نخواهد بود که «من نمیدانم بسیاری چیزها را» و باید آموخته های چسکی-گوزکی/تقلیدی/حفظی و علم نمای خودم را از چشم انداز دیگران بررسی کنم تا به چند و چون صحت نظرات و اعتقادات خودم پی ببرم و در صدد تجدید نظر و اصلاح ذهنیّت وامانده خودم برایم مبادا که تا توی گور، ابله و متعه ایدئولوژی و مذهب و فلان و بیسار نمانم. چنین کاری به دلاوری و راستمنشی و هنر جویندگی و تشنه بودن کسب «شناخت» منوط و ملزوم است که در دایره کنشگران و تحصیل کردگان ایرانی خیلی خیلی خیلی سخت میتوان نشانه ای از آن را پیدا کرد.
مخلّص کلام. تا زمانی که خانواده پهلوی و گرایشهای مذهبی که فعلا مقتدر و کارگزار گیوتین اقتلویی هستند و همچنین تمام گرایشهای سیاسی و ملّیها و لیبرالها و التقاطیها و همچنین سازمانها و حزبها و آنانی که ادّعای چپ میکنند و به تاریخچه هشتاد سال اخیر کنشها و واکنشهای خودشان تعلّق و وابستگی و ایمان حبل المتینی دارند، در قید حیات هستند، مطمئن باش که هیچ «همگرایی و باهمایی و باهماندیشی» اتفاق نخواهد افتاد. فقط میتوان امیدوار بود که در پروسه تق و لقی سیستم فقاهتی و لشگر پراکنده و بی و بو خاصیّت مدّعی اپوزیسیون ممکن است نیرویی زاییده شود که فراسوی گرایشهای متخاصم به آفرینش باهمستانی و سیستم کشورداری جدید همّت کنند؛ یعنی نسلی که استقلال فکر داشته باشد و دلیر در آزمونهای نو به نو وارد میدان همآوردی شود. آنچه ایران امروز به آن محتاج است، اصلا و ابدا، احزاب و سازمانها و گروهها و گرایشها و امثالهم نیست؛ بلکه «رجال و شخصیّتهای مستقل اندیش و کاردان و دلاور» به همراه «مشاورینی» که دوغ را از دوشاب بتوانند تمییز و تشخیص دهند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

د., 27.05.2024 - 13:36 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید