به موازات مبارزات جوانان…
به موازات مبارزات جوانان ایران علیه شاه و شیخ، در غرب چه گذشت؟ اتوبیوگرافی نویسی و بیوگرافی نویسی و خاطره نویسی، به همان اندازه طرح تئوری مبارزه، و آشنایی با آن ضرورت دارد. بدلیل وچود دیکتاتوری شاه و سیاست ضد کمونیستی دوران جنگ سرد بین دوبلوک، مبارزان جوان و بی تجربه ایرانی باید از صفر شروع میکردند. پدربزرگ مرحوم میگفت در دوران دانشجویی قرار شد که با کمک یک محفل، ماشین تایپی بخرند ،و اعلامیه تایپ کنند؛ ولی بعد متوجه شدند که در این کشور درواره تمدن بزرگ ،خرید ماشین تایپ نیاز به اجازه ساواک دارد . و یا برای کوهنوردی و راهپیمایی در دامن طبیعت،ژاندارمری گاهی ، اجازه نامه با مهر عبور و گذر میخواست! به این دلیل فاشیسم فعلی آخوندی فرزند خلف دیکتاتوری نظام شاهنشاهی امریکایی است.
حال باید از خود پرسید آنزمان جوانان غرب در راه مبارزه با چه مشکلاتی روبرو بودند و چه مقایسه ای میتوان با مبارزات جوانان ایران نمود :
شورش جوانان و خاطره نویسی تبعیدیان.در غیاب ما، در غرب چه گذشت ؟. این متن پیرامون ارثیه انقلابی سی ساله نسل سوخته و برباد رفته یک جنبش احتماعی میان سالهای 1990-1960 میلادی در غرب است. میشد آن را" خاطرات رمانتیک" در باره شورش جوانان بنامم. نویسنده در کتاب "تابستان دراز تئوری"، این شورش و جنبش را ،امید و گمراهی های یک نسل سوخته و برباد رفته نامیده؛ گرچه او خود متولد 1972میلادی، استاد فعلی دانشگاه، و برنده جایزه مقاله نویسی اجتماعی است.
در سرزمین مبارزه طبقاتی و در رابطه با وداع با دیروز، سال 1984 را پایان تاریخ نامیدند. امروزه میتوان گفت شورش و اعتراض جوانان از نظر تئوریک متکی به افکار چپ نو، آنارشیسم، و نظرات مرتدین دیالکتیک بود. اشاره میشد که جنبش دانشجویی 1968 نیز نیاز به یک انقلاب فرهنگی دارد.
مکتب التقاطی "چپ نو" کوشید تا دانشجویان را با دگم های فولکلوریک حزب سوسیال دمکرات روزیونیست آلمان آشنا کند. سئوال این بود که فلسفه برای عمل انقلابی چه اهمیتی دارد و آیا تئوری ها قابل عمل هستند یا خیر؟ از آدرنو نیز سئوال میشد در آن شرایط" نخبه گرایی استتیک "مهم است یا موزیک برای تودههای انقلابی؟و از آثار والتر بنیامین انتقاد میشد چون او مرز بین ژورنالیسم و کار علمی در تحقیق اجتماعی را مخدوش نموده. به ماکس هورکهایمر اخطار میدادند که "استتیک نخبه گرایی بورژوایی" را وارد مبارزه طبقاتی مارکسیستی ننماید و به ناشرین مسئول توصیه میشد که کتاب "دیالکتیک روشنگری" آدرنو را بدون فصلهای مشوق مبارزه طبقاتی، منتشر کند چون وظیفه روشنفکر، ماموریت برای تربیت یک طبقه انقلابی نبود.
در نیمه دوم قرن بیست،ولی پروفسورهای دانشگاهی خود را با "بحث هستی و زمان "هایدگر، و متون کلاسیک فلسفی سرگرم کننده،مشغول کرده بودند و بجای انتقاد از" روابط اجتماعی" دنبال کشف" حقایق ابدی" میرفتند ، و راستگرایان میگفتند جنبش اعتراضی جوانان چپ را باید با اندیشه های سوررئالیستی واکسینه نمود. در تئوریهای اگزیستنسیالیستی ادعا میشد که سرنوشت بشر وابسته به تفسیر متون تئوریک است چون شکست و پیروزی جنبش در رابطه با اهمیت "استتیک تئوری" و مبارزه طبقاتی بود.
آدرنو خلاف مارکس، در تعریف فلسفه در" عصر تئوری" ، میگفت جهان چون به اندازه کافی تفسیر نشد تغییرش تاکنون به تعویق افتاده. در این جنبش جوانان چپ در غرب، مفهوم تئوری، کالایی عقیدتی و ایدئولوژیک بود که نوری جادویی را تداعی میکرد ،یا ماشین حقیقت یابی ویا حتی نوعی سبک زندگی میان جوانان بعد از پایان جنگ جهانی دوم شده بود. تئوری مکتب "چپ نو" به رقابت با تئوری مبارزه طبقاتی مارکس و پراگماتیسم سوسیال دمکراسی رویزیونیستی میپرداخت. و بعد از مرگ استالین با پخش سخنرانی معروف خروشچف که موجب ذوب شدن یخها در بلوک شرق سابق شده بود، در غرب تکانی فکری به روشنفکران چپ داد.اینها در آثار آدرنو مانند کتاب" مینیما مورالیا" ، بوتیقای مفاهیم را می جستند چون او میگفت جهان سرمایه داری سیستمی از جنایت و خشونت است. آدرنو خودرا" انسانی تئوریک" میدانست که خواهان" استتیک نمودن تئوری" بود.
با آغاز مشی چریکی، دیکتاتوری رازداری و مخفی کاری حاکم شد. خواننده، چریک گردید و مطالعه موجب شادی و سرمستی شد. آندریاس بادر، یکی از پایه گزاران "سازمان چریکی ارتش سرخ آلمان" بعد از دستگیری در سال 1968 در زندان ،تازه نامه نویسی را آموخت و بعد از خودکشی یا قتل، در سلول زندان او بیش از 400 کتاب یافتند که اکثرا از آثار مارکس، مارکوزه، و ویلهلم رایش بودند. پایه گذار دیگر این سازمان مسلحانه، خانم اولریکه ماینوف بود. انسنبرگر؛ شاعر انقلابی و منتقد اجتماعی آلمان، او و والراف،نویسنده دیگر را، معلمان ادبیات انقلابی نامیده بود.
در آنزمان در میان مردها، تئوری- و در میان زنها، نقش مادری و یا الهه خلاقیت بودن، اهمیت داشت. آدرنو هم به هم جنس گرایان توصیه میکرد که برای کسب اعتماد به نفس خود، آثار ادبی آندره ژید فرانسوی را مطالعه کنند. گاتفرید بن ، شاعر مدرن آنزمان میگفت در نیمه دوم قرن بیست در غرب، محبوبیت شاعر بیشتر از مشهوریت فیلسوف بود. در مقابل او آدرنو در سال 1952 مدعی شد که بعد از فاشیسم شاعری جنایت است.
از ناشرین مسئول حواسته میشد که "دائرت المعارف شورش " را در اختیار جوانان بگذارند چون دانشجویان چپ نو نیاز به مواد مطالعاتی خطرناک برای شورش فکری داشتند یعنی متونی برای تغذیه فکری طرفداران مشی چریکی، آنارشیستها، هیپی، پانکها، و برای آوانگاردهای فضای هنری. افراد عادی با اضطراب می پرسیدند آیا تئوری سوسیالیستی همان مارکسیسم اصیل و دگماتیسم است؟
در تئاتر نمایشنامه های برشت، ایبسن، کامو، و هاینر مولر به روی صحنه میرفتند. بحای کانت،هگل،افلاتون، ویتگن اشتاین، و کارل شمیت، جوانان دنبال آثار ماکوزه،هورکهایمر،آدرنو،مارکس،بلوخ، لوهمن یا دنبال متفکران فرانسوی مانند دلوز، بودریا، میشل فوکو، رونالد بارت، لوی اشترلوس، لوسین گلدمن، لیوتار، آلتهوسر، و امبرتو اکوی ایتالیایی می رفتند. موضوعات مورد علاقه جنبش جوانان آنزمان اروپا، نئومارکسیسم، مکتب فرانکفورت، مارکسیسم ایتالیایی، تئوری انتقادی، تئوری سیستم ها، پسا ساختارگرایی فرانسوی، و یا اندیشه های پسامدرن دهه هشتاد میلادی قرن گذشته بودند.
از جمله کتابهای پرخواننده فضای روشنفکری آنزمان، کتاب "تحقیقات منطقی " از هوسرل در سال 1966، کتاب "زمان و هستی " از هایدگر، کتاب" فرهنگ و جامعه " از مارکوزه ، و کتاب" مینیمال و اخلاق" آدرنو از سال 1951 بودند.