رقصندكان تنها
مي خوانم،سوكواران ارزوي شادي روح اش وامرزش اومي كنند.
نكران شادي روح او و امرزش اونباشيد.
او امرزيده اي شاد روان بود،كه تنها به مصاف ابليسان رفت،
فكر حق باشيد كه او مي خواست انرابر سر جايش بنشاند.
بعد از خبردار شدن،همجون بسياري،بسيار روان بريشانم،
تا كي؟تا كي؟
نوجواني بودم كه در زندان شاهد درو شدن بهترين جوانان وطن شدم.
رقصندكان تنها
اكنون،هنوز،با موهاي سفيد بايد شاهد،
تانكوي تنهاي اين عزيزان ،با ابليسان باشيم.
او رفت. با يك بيام به ما:
شما كه يار رقص من در بربايي جشن بر شكوه زندكي نشديد،
جه باك،اكنون،كه فقط اين افريطه تاريك ياري رقصم مي طلبد،
دراين ميدان سرد،مراباكي نيست.
برقص تا برقصيم.
من شيفته بروازم،
من عاشق رقص ازاديم.
من تشنه شراب زندكي ام.
مستي, شور, رقص را
ترجيح ميدهم
به نشستن به دور اين صحنه سرد.
Svenne irani
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید