رفتن به محتوای اصلی

چپ، ملت و مسئله ملی

چپ، ملت و مسئله ملی

مسئله ای که باعث نوشتن این مقاله شد، این است که اخیرا در بین فعالین جنبش ملی آذربایجان عده ای آگاهانه با اتهامات واهی اصیلترین و سازمانگرترین نیروهای انقلاب، بخصوص نیروهای چپ آذربایجان را مورد نکوهش و تخریب قرار می دهند. آنها دیکتاتورمآبانه هر کسی و هر نوشته ای را که خلاف نظر آنها باشد، می کوبند. بهترین کادرهای جنبش ملی آذربایجان را که ثمره زحمات طولانی سالهاست، به سخره می گیرند. با ترفندهای مختلف آنها را مورد تحقیر قرار می دهند. این کادرها که بهترین دوره جوانی خود را صرف مبارزات رهائی بخش ملل ایران کرده اند، از طرف این دغل دوستان مورد عتاب قرار می گیرند. متأسفانه بعضی از دوستان و رفقا که سالیان سال دوش به دوش این کادرها مبارزه کرده اند، به طیف این اشباح پیوسته و به همین کادرها می توپند. و اگر هم جوابی از طرف همین رفقا به این اتهامات واهی داده می شود، بلافاصله از طرف این دوستان مورد انتقاد قرار می گیرد که، گویا این نوشته ادبیات چپ سنتی است.
نگارنده این مقاله خطاب به این دوستان می گوید، خوب این ادبیات چپ سنتی است، بس ادبیات آن اشباح چیست؟ آیا ادبیاتی که شخصیتهای متشخص سیاسی آذربایجان را که به سخره میگیرد، ادبیات دمکراتیک می نامید؟ اینجا این دوستان را به نمونه ای از ادبیات چپ سنتی که عبارت است از نوشته های پیشه وری است، رجوع می دهم. دوستان بروید آن ادبیات را بخوانید و بعد قضاوت کنید که ادبیات به اصطلاح چپ سنتی چیست؟ دوستان چرا وقتی که در حرکت ملی آذربایجان از اشباح سخن به میان می آید، می جوشید. آنهائی که پشت پرده قائم شده اند، چه عیبی دارند؟ شاید اشتباه می کنم کار مخفی می کنند؟! نه خیر دوستان چنین نیروئی وجود ندارد و اگر هم داشته باشد، وقت آن را ندارد که به دیگران بتازد. این مقدمه مختصر را در همینجا به پایان می برم و به اصل موضوع می پردازم.
واژه ملت بیشتر در دوره انقلاب مشروطیت وارد ادبیات سیاسی ایران گردید. در این دوره مفهوم ملت بیشتر همه ساکنان قلمرو ایران را تداعی می کرد. مثلا در فرمان مشروطیت میخوانیم:
” جناب اشرف صدراعظم — از آن جا که حضرت باری تعالی جل‌شأنه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده…. و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود… و نیز مقرر می‌داریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفه‌الحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این مجلس بی‌زوال باشند — در قصر صاحبقرانیه به تاریخ چهاردهم جمادی الثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما….”، همچنین در اصل دوم قانون اساسی مشروطیت نوشته شده است: ” مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تایید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده‌است…”
) fa.wikipedia.org/wiki/قانون_اساسی_مشروطه ( منبع:
که در واقع در این دو سند مفهوم “ملت” تمام ساکنان ایران را در بر گرفته است. چونکه در این دوره روشنفکران جامعه ایرانی(غیر اتنیکی) در صدد ایجاد جامعه ای مدرن، یعنی مدل دولت- ملت بودند. در این رابطه ایران نو ارگان حزب دمکرات ایران و نشریه کاوه که در برلین چاپ میشد، در اکثر مقالات واژه ملت ایران را به کار میبرد و این تفکر هم، ملتی بنام ایران را پیریزی می کرد.
با اینکه در دوره سلسله قاجار سیستم ساختاری کشور به ممالک محروسه تقسیم شده بود و نام کشور نیز ممالک محروسه قاجار بود. یعنی کشور ایران از ایالتها و یا ممالک مختلف تشکیل شده بود. (البته مرزها شفاف بود)، اما هیچگونه سخنی از ملت به مفهوم اتنیکی به میان نیامده بود. به عنوان مثال، یکی از ممالک محروسه آذربایجان بود. اما در ادبیات سیاسی، این سرزمین جایگاهی که مبین قومی و ملی باشد، مورد استفاده قرار نگرفته بود. یعنی در دوره مشروطیت، ملت به مفهوم مدرن(اتنیکی) برای روشنفکران ایران اعم از ترک، فارس، کرد و سایرین روشن نبود. درست است که آنها به وجود این ملتها واقف بودند، اما در کل آنها را ملت خطاب نمی کردند. بنا براین، آنها بعد از انقلاب مشروطه برای ایجاد دولت متمرکز بیشتر در پی تشکیل دولت- ملت بودند. چنانکه می بینیم از دل این تئوری رژیم مونولیت (تک ملیتی) پهلوی بیرون آمد. رژیم پهلوی و نظریه پردازان آن در تلاش بودند که از ایران چند ملیتی و چند فرهنگی کشوری تک ملیتی بسازند. البته این مدل در بعضی از کشورها از جمله ترکیه نیز پیاده شد. در این راستا طرفداران رژیم شروع به تاریخسازی نموده و به دنبال نژاد برتر گشتند. و این نژاد واهی نیز غیر از آریائی چیز دیگر نمی توانست باشد. در این رابطه فرهنگستانی که بتواند این تفکر را تئوریزه کند، به رهبری علی دشتی تشکیل گردید. آنها در این فرهنگستان غیر از ملت ایران (بخوان فارس) ملل دیگر کشور را قوم مهاجم و بیگانه قلداد نموده و در این راه جانفشانیها کردند.
اما برای اولین بار، یعنی از تاریخ ۱۳۰۶به بعد تعریف دقیق ملت را در ادبیات چپ ایران مشاهده می کنیم.
در برنامه کنگره دوم حزب کمونیست ایران(۱۳۰۶) در رابطه با حقوق و مسئله ملی بند جداگانه ای نوشته شده است. این اصل عبارت است از: ” حزب برای آزادی کامل و استقلال داخلی مللی که جزء مملکت ایران زندگی می کنند حتی تا مجزا شدن ایشان از مرکز(در صورت متمایل بودن اکثر زحمتکشان آن ملل بر این امر) مبارزه می کند.” (عبدالصمد کامبخش. نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران. از انتشارات حزب توده ایران. سال ۱۹۷۲. ص۳۳)
جالب است، سخن از ملل ایران به میان آید. بعد از تثبیت این بند در مرامنامه حزب، ارگانهای مختلف نیروهای دمکرات و چپ شروع کردند به نوشتن مقالات متعددی در مورد مسئله ملی، ملت و کثیرالمله. در این راستا اعضاء و هواداران حزب در جامعه آن روز ایران به تبلیغات وسیع پرداختند.
نیروهای چپ در هر کجای ایران جنبشی که بر علیه ارتجاع مرکزی به پا می خاست، در آن شرکت کرده و آن را سازماندهی می کردند. اما برعکس، نیروهای راست که ترکیبی از نیروهای سکولار و مذهبی بودند، قاطعانه در سرکوبی این جنبشهای رهائی بخش ملی شرکت فعال داشتند. (ناگفته نماند که بطور کلی نیروهای بینابینی وجود نداشت و اگر هم بود نگارنده از آن خبر ندارد)
چنانکه فوقا اشاره شد، حزب کمونیست با طرح” شعار حق تعیین سرنوشت ملل” پا را از قانون اساسی مشروطیت فراتر نهاد. یعنی حزب، تغییرساختار حاکمیت را پیش کشید. چرا که، طرح این شعار، اولا در ایران خبر از وجود ملل مختلف می داد و در ثانی با تقسیم قدرت مرکزی بین ایالتهای ملی و قومی فدرالیسم را در کشور بنیان می نهاد. و لذا نیروهای چپ همیشه از طرف نیروهای راست و مرکزگرا به تجزیه طلبی و خیانت به میهن متهم می شدند. به نظر نیروهای راست آنها با این اعمالشان ضربه مهلکی به عظمت “ایران بزرگ” می زدند.
چرا نیروهای چپ این حق را به رسمیت شناخته و برای احقاق آن مبارزه میکنند؟
چونکه در بتن فلسفه چپ هومانیسم و عدالت اجتماعی قرار دارد. عدالت اجتماعی تنها بعد اقتصادی ندارد، بلکه در همه عرصه های جامعه برقراری حق را پیش می کشد. بنا براین، حق تعیین سرنوشت ملل نیز یکی از حقوق اساسی جامعه بشری است و چپ ملزم به مبارزه در راه برقراری آن بود.
از بدو تشکیل حزب کمونیست نیروهای چپ در ایران در راه حق تعیین سرنوشت ملل مبارزه دشواری را با ارتجاع و نیروهای مرکزگرا شروع کردند. چنانکه در دهه چهل میلادی این پیکار به نقطه اوج خود رسید. یعنی سید جعفر پیشه وری از پیشکسوتان جنبش کمونیستی ایران با تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان که حزبی بود ملی- دمکراتیک، توانست ملت آذربایجان را حول محور این سازمان گرد آورده و حکومت خودمختار آذربایجان را تشکیل دهد. حتی با مشورت وی، قاضی محمد رهبر فقید ملت کرد ایران نیز جمهوری مهاباد را تشکیل داد.
سید جعفر پیشه وری با الهام از بینش فلسفی مارکسیستی برای اولین بار تشکیل حکومت خودمختار آذربایجان را در تاریخ سیاسی ایران به ثبت رساند.
امروز بعضی اشخاص، در مطبوعات پیشه وری را نه عضوی از گردان چپ، بلکه وی را بعنوان دمکرات معرفی کرده و در این راستا جانفشانیها می کنند. این تیپ انسانها با سفسطه گری آگاهانه تاریخ مبارزاتی ملت آذربایجان را تحریف می کنند. اگر کسی آگاهی مختصری از تاریخچه مبارزاتی سید جعفر پیشه وری داشته باشد، این سفسطه را آشکارا خواهد دید. چونکه به جرأت می توان گفت که پیشه وری بعنوان پیشکسوت جنبش چپ با علم به این فلسفه توانست آنرا با شرائط آنروز جامعه تطبیق دهد. انطباق این تئوری بر جامعه آنروز آذربایجان فقط تحت رهبری داهیانه پیشه وری که حدود سی سال سابقه مبارزاتی در جنبش چپ را داشت، مقدور بود. زیرا بدون این سابقه مبارزاتی وی نمی توانست چنین دولت دمکراتیکی را تشکیل دهد و همچنین این حکومت قادر نبود در عرض یک سال در عرصه عدالت اجتماعی گامهای جدی را بردارد.
این حکومت آذربایجان هم ملی بود و هم دمکراتیک. ملی بود، چونکه نخستین بار آذربایجانیها را بعنوان ملت در تاریخ سیاسی ایران ثبت نمود. دمکراتیک بود، زیرا در تشکیل این حکومت اکثر زحمتکشان(دهقانان، کارگران و اقشار میانه ) و حتی بعضی از خوانین نیز شرکت کرده بودند. بدون مشارکت خلق، این حکومت قادر نبود که در عرض یکسال چنان اصلاحات شگرف را انجام دهد.
شرکت نیروهای چپ سایر ملل ساکن ایران در جنبش ملی آذریایجان
فعالیت افسران فراری حزب توده ایران در آموزش نظامی فدائیان آذربایجان چشمگیر است. اکثر این افسران با رهنمود حزب توده ایران (رهنمود سازمان نظامی حزب) از صفوف ارتش ایران فرار کرده و در این جنبش شرکت کردند. اغلب این افسران غیرآذریایجانی بودند که بعد از شکست نهضت، عده ای از آنها که از طرف دژخیمان رژیم دستگیر شده بودند، با خواندن سرود ملی آذربایجان به پیشواز مرگ شتافته و شهید شدند. این امر بیانگر آن است که رشته مودت و دوستی خلقها در بین نیروهای چپ تا چه اندازه محکم بوده است.
از تاریخ کنگره دوم حزب کمونیست ایران تا به امروز، نیروهای چپ با شناخت ایران بعنوان کشوری کثیرالمله، حق تعیین سرنوشت ملل را در برنامه خود جای داده و برای تحقق آن پیکار می کنند. اینهم بیانگر آن است که بخشی از نیروهای سیاسی جامعه ایرانی ساختار کشور را چند ملیتی شناخته اند و با ایستادگی در برابر ارتجاع برای ایران فدرال می رزمند.
امروز نیروهای چپ غیر از نیروهای چپ آذربایجان از جمله حزب توده ایران، فدائیان خلق(اکثریت) و شاخه های مختلف آن، همچنین راه کارگر و دیگر نیروهای چپ در برنامه خود مسئله ملی و حقوق ملی را گنجانده اند و در راه ایران فدرال مبارزه می کنند. لذا، بر تمام فعالین جنبش ملی آذربایجان واجب و ضروری است که راه تعامل را با این نیروهای انقلابی در پیش گرفته و در یک جبهه متحد برای دمکراسی گام بردارند. چونکه تا ارتجاع مرکزی ضعیف و یا از بین نرفته، هیچ ملتی به ابتدائی ترین حقوق ملی خود نایل نخواهند گشت. تجربه تاریخی جنبش ۲۱ آذر بیانگر آن است. در جنبش ملی آذربایجان آنهائی که امروز چماق مبارزه با چپ را به دست گرفته و بر سر این نیروی انقلابی می کوبند، بایستی بدانند که جنبش ملی آذربایجان خلق الساعه نیست و یک شبه به وجود نیامده است. این جنبش ملی- دمکراتیک پیشینه ای به درازای هشتاد سال را دارد. امروز آنهائی که ادعا دارند فقط بیست سال است که جنبش ملی آذربایجان راه درست را می پیماید و پیش از آن منحرف بوده است، مغلطه می کنند. باید گفت که این تفکر تخریبگر، ضربه مهلکی به تاریخ هشتاد ساله جنبش ملی آذربایجان می زند. چنین کسانی تاریخ مبارزاتی و مبارزین نستوه فرقه دمکرات آذربایجان را زیر علامت سئوال می برند. اما آنها با این سفسطه ره بجائی نخواهند برد. آنهائیکه امروز خود را به اصطلاح زیر لوای “ترکگرائی” با استفاده از اصطلاحات جعلی “استالینیست و پان ایرانیستهای خجالتی” سایر افراد و کادرهای انقلابی و دمکرات را می کوبند، اگر نا آگاهانه عمل می کنند، بدانند که در این راه به خطا می روند. چونکه هر نیروی سیاسی در عالم سیاست در پی متحدانی است که بتواند در میدان مبارزه برآیند نیروها را به نفع خود برگرداند. در غیر اینصورت، ناپختگی و خام بودن این نیروها بوضوح آشکار می گردد.
امروز در جنبش ملی آذربایجان تعامل و تحمل یکدیگر شرط اساسی برای غلبه بر افتراق و تشدت می باشد. آنهائیکه تحمل چنین رفتاری را ندارند، آگاهانه و یا نا آگاهانه آب به آسیاب دشمن می ریزند. چونکه دشمن همیشه از این تفرقه و تشدت استفاده بهینه می کند.
ما در مبارزه سیاسی نباید مطلقگرا باشیم. چونکه مبارزه سیاسی نیز مانند دیگر پدیده های اجتماعی نسبی و متغیر است. در سیاست امر اتحادها هرچقدر هم کوتاه باشد، بایستی از آن استفاده کرد. ما این را در جنبشهای دیگر تجربه کرده ایم.
جا دارد چند خطی هم در رابطه با «استالینیسم» و «پان ایرانیسم خجالتی» گفته شود.
نگارنده با یک تجربه سیاسی بیش از سی ساله، در هیچ واژه نامه سیاسی به کلمات استالینیسم و “پان ایرانیست خجالتی” برخورد نکرده، “ایسمهای” زیادی شنیده و دیده ام، اما چنین صیغه هائی برایم ناآشناست. آنهائی که این کلمات را ساخته اند، بهتر بود که زیر این ایسمها نام حقیقی مخترع آن را بطور روشن بیان می کردند تا که در آینده محققین بتوانند در واژه نامه ها ثبت نمایند.
اگر منظور این مخترعین از استالینیسم آن است که استالین در نوشته های خود در باره تعریف ملت و حقوق ملی نظر خود را بیان داشته است؟ بگویم که آقایان بدانید که استالین بهترین تعریف را از ملت داده است و امروز ما با چنین تعریفی می توانیم در ایران از حقوق ملی ملت خود دفاع کنیم. یا اگر منظور از زبان آذربایجانی است که گویا به امر استالین زبان ترکی در آذربایجان به زبان آذربایجانی تبدیل شده است. در این رابطه می توانم بگویم که امروز کاربرد اصطلاح زبان آذربایجانی خیلی دقیق و بجاست. چرا که، هم اکنون در دنیا بیش از ۶۰۰۰ زبان وجو دارد و همه آنهاهم مورد قبول زبانشناسان قرار گرفته است. در صورتی که اگر از نظر زبان شناسی ریشه این تنوع زبانها را پیکاوی کنیم در می یابیم که تعداد زبانهای اصلی در بدو پیدایش خیلی محدود و انگشت شمار بوده اند. بس چطور شده که این همه تنوع در زبان بوجود آمده است؟ این خود بحثی است که از حوصله این مقال خارج است. مثلا اروپائیها که اکثرا ریشه ژرمنی دارند به ملتهای مختلفی تبدیل شده اند و در روند تکوین زبانهای مختلفی را بوجود آورده اند. امروز هرکدام از این زبانها برای خود ساختار و استروکتور خاصی دارد و بصورت زبان مستقل به موجودیت خود ادامه می دهد. از اینجا می توان نتیجه گرفت که در روند تکامل زبان ترکی نیز شاخه های مختلفی بوجود آمده که هرکدام از آنها خود ساختار ویژه خود را دارند.
بعنوان مثال زبان آذربایجانی مورد مداقه قرار می گیرد. علیرغم اینکه زبان ما ریشه ترکی دارد و ما جز ترک زبانان هستیم، اما زبان ما در پروسه تکوین برای خود ملت و زبان بخصوصی را بوجود آورده است و از این رو، در جامعه جهانی هم برای زبان و هم برای ملت خود نام مشخصی (آذربایجانی) داریم. چون اگر ما از این نامگذاری دفاع نکنیم، پس در آن صورت چطور در بین اینهمه پراکندگی ترکها در جهان می توانیم جای خود را بیابیم. مگر می شود همه ترکهای دنیارا ملت ترک خطاب کرد. اگر چنین تصوری را بپذیریم در این صورت می بایستی تمام کشورهای ارویا را نیز یک کاسه کرده و همه آنها را ژرمن بنامیم.
آنهائی که امروز پراکندگی ترکهای ساکن کشور را یکی کرده و ترکهای ایران می نامند وجای آذربایجان را کم رنگ نشان می دهند، بهتر است که صیغه دوم(پان ایرانیست بدون خجالتی) را برای خود در نظر بگیرند. چونکه در این صورت در چهارچوب دولت مرکزی می توانند با احیای زبان ترکی و تاریخ ادبیات آن کار خود را راحت کنند. یعنی ایران دو زبانه ایدال آنها می تواند باشد. چونکه به نظر نگارنده این طیف آدمها غیر از این مشکلی ندارند. (در آینده این محتمل است). پس در این صورت برای سرزمین آذربایجان چه جایگاهی را در نظر گرفته اند.
با اینکه ۶۷ سال از پیروزی نضهت ۲۱ آذر می گذرد، اما ارتجاع و شونیزم مرکزی هنوز هم با تبلیغات زهراگین خود، هزاران انگ و اتهام به جنش ملت آذربایجان می زند. چرا؟ جواب این سئوال مثل روز روشن است. آذربایجان بعنوان سرزمین آذربایجانیها ۶۷ سال پیش دولت خود مختار خود را تشکیل داد و نام آذربایجان را در نقشه سیاسی ایران ثبت نمود. از این تاریخ همه آذربایجانیها ملت بودن را فهمیدند.
در پایان سخن بار دیگر به همه مبارزین جنبش ملی آذربایجان توصیه دوستانه دارم. عزیزان تعامل و تحمل شرط اصلی و اساسی غلبه بر افتراق و تشدت است. فراموش نکنید.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
منبع:
سایت آذربایجان

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید