رفتن به محتوای اصلی

فدرالیسم شعاری ارتجاعی است!

فدرالیسم شعاری ارتجاعی است!

آخوند یک قشر انگل بى آبرو و اسباب مضحکه مردم در شهر و ده بود. دختران دو نسل قبل از ما بى حجاب مدرسه میرفتند. موسیقى و سینما جزء لایتجزاى زندگى مردم بود. با اینحال، امروز در آن جامعه جنون الهى و جهالت دینى و جانوران اسلامى حکم میرانند. یوگسلاوى، یک جامعه مدرن صنعتى و با هر استاندارد امروزى جامعه اى متمدن بود. یوگسلاوها از این صحبت میکنند که چگونه قبل از این ماجراها قومیت و ملیتشان یادشان نبود. تصور چنین اوضاعى برایشان ممکن نبود. که هنوز هم باورشان نمیشود و نمیدانند چه شد که چنین شد.

 فدرالیسم شعاری ارتجاعی است!

منصور حکمت

مصاحبه با منصور حکمت درباره شعار فدرالیسم

انترناسیونال: در بیانیه آمده است که طرح شعار فدرالیسم توسط برخى احزاب ابدا انعکاسى از وجود چنین مطالبه اى در میان مردم نیست. در این صورت انتشار این بیانیه چه لزومى داشت؟

منصور حکمت: نه فقط شعار فدرالیسم جایى در ذهنیت و زندگى مردم ندارد، بلکه هویت قومى و قومیگرى بطور کلى هم در بین میلیونها مردم ساکن ایران محلى از اعراب ندارد. اما این متاسفانه براى مصون داشتن مردم از فجایع و تراژدى هایى که قوم پرستى و قوم پرستان میتوانند ببار بیاورند کافى نیست. به دنیاى اطراف خود نگاه کنید و رویدادهاى این دو سه دهه اخیر را مرور کنید. حکومت شرع و دولت آخوندى چه زمینه اى در ایران قرن بیستم داشت؟ ظاهرا هیچ. این مردمى بودند که هشتاد سال پیش تر مشروعه چیان را به روزى انداختند که میدانیم. آخوند یک قشر انگل بى آبرو و اسباب مضحکه مردم در شهر و ده بود. دختران دو نسل قبل از ما بى حجاب مدرسه میرفتند. موسیقى و سینما جزء لایتجزاى زندگى مردم بود. با اینحال، امروز در آن جامعه جنون الهى و جهالت دینى و جانوران اسلامى حکم میرانند. یوگسلاوى، یک جامعه مدرن صنعتى و با هر استاندارد امروزى جامعه اى متمدن بود. یوگسلاوها از این صحبت میکنند که چگونه قبل از این ماجراها قومیت و ملیتشان یادشان نبود. تصور چنین اوضاعى برایشان ممکن نبود. که هنوز هم باورشان نمیشود و نمیدانند چه شد که چنین شد.

اینکه قومیت و قوم پرستى در جامعه ایران ریشه و زمینه قوى ندارد و اینکه خواست فدرالیسم جایى میان مردم ندارد، به این معناست که روندها و جریانات و جنبشهاى اصلى در جامعه به این سمت سیر نمیکنند. اما سوال اینست که چقدر جامعه در برابر تحرکات قوم پرستانه مصونیت دارد و چقدر از پیش در مقابل هجوم آتى این واپسگرایى و ارتجاع قومى آمادگى دفاع از خودش را دارد. بقول نادر بکتاش ناسیونالیسم و قوم پرستى مانند ویروسهایى هستند که در حالت خفته به حیات خودشان ادامه میدهند و تحت شرایط خاصى فعال میشوند و حتى گاه اپیدمى ایجاد میکنند. ناسیونالیسم و قوم پرستى در جامعه امروز ایران یک بیمارى سیاسى - فرهنگى رایج نیست. اما نه ریشه کن شده و نه جامعه در برابر آن واکسینه است. وجود همین فدرالیست ها و جماعات عقب مانده اى که از هم اکنون در اوج وقاحت و سفاهت صدور شناسنامه هاى قومى براى مردم در ایران را شروع کرده اند، گواه این است که این ویروس ریشه کن نشده است و میتواند، بخصوص در یک شرایط متحول و متلاطم سیاسى، مصائب زیادى ببار بیاورد. صدور این بیانیه براى ایجاد آمادگى و مصونیت در جامعه است. صدور این بیانیه همچنین اعلام بى شبهه این واقعیت به ناسیونالیستها و قوم پرستان و ملیون و روشنفکران ناقص العقل پیرامونى شان است که کمونیسم کارگرى قاطعانه جلوى این واپسگرایى میایستد و این جماعات و این تمایلات ضد انسانى و ضد کارگرى را میان مردم رسوا میکند. نمیشود مردم را بیست سال با مذهب اسیر کنند و بکوبند و بعد بیست سال دیگر هم با قومیت و ملیت. ما اجازه نمیدهیم.

انترناسیونال: بیانیه ظهور شعار فدرالیسم را مستقیما به مساله کرد ربط داده است. در این مورد توضیح بیشترى لازم است.

منصور حکمت: همانطور که گفتم اسم گذارى ملى و قومى مردم، تا چه رسد به کشمکشهاى ملى و قومى میان بخشهاى مختلف جامعه یک پدیده دیر پا، رایج و همه گیر در کشور نیست. واضح است که در فولکلور عقب مانده اقوام (هر قومى)، خودپسندى قومى و شووینیسم و بیگانه ترسى و غیره هست. در همه کشورها، حتى در یکپارچه ترین "ملل" هم این هست، و ظاهرا تا وقتى سرمایه و سرمایه دارى هست این نوع شکاف انداختن میان مردم هم باقى خواهد بود. ایران هم استثناء نیست. اما، هر ناظرى که ریگى به کفش و دستور کار پنهانى دیگرى نداشته باشد، اذعان میکند که جامعه ایران جامعه اى نیست که چنان در چنگال کشمکش و عدم تحمل قومى و ملى عاجز شده باشد که حکیمى بخواهد با نوشداروى فدرالیسم سراغش بیاید.

وقتى دقت میکنید میبیند پیدا شدن سر و کله این مقوله در دور اخیر مستقیما به مساله کرد و معاملات و مذاکرات حزب دموکرات با اپوزیسیون ملى مربوط میشود که به زعم دموکراتها فردا قرار است دولت مرکزى را در ایران بدست بگیرند. تمام مساله حزب دموکرات اینست که برچسب تجزیه طلب نخورد، بخصوص چون توحش ناسیونالیستهاى عظمت طلب ایرانى و جنایاتى که حاضرند تحت لواى دفاع از "تمامیت ارضى" بکنند را میشناسد. خود حزب دموکرات لاجرم در صف مقدم "ایرانیت" و دفاع از "تمامیت ارضى" قرار گرفته است. وقتى عفت داداش پور در نشریه نیمروز از دبیرکل حزب دموکرات، آقاى ملا عبدالله حسن زاده، نظرش را درباره موضع حزب کمونیست کارگرى میپرسد (برسمیت شناسى حق جدایى کردستان، مراجعه به آراء خود مردم کردستان در یک رفراندوم بر سر جدایى یا باقى ماندن بعنوان شهروندان متساوى الحقوق در چهارچوب ایران)، جناب حسن زاده برآشفته میشود که: "خیر ما تجزیه طلب نیستیم" و براى اطمینان خاطر دولت مرکزى بعدى مرزبندى آتشینى با ما بعمل میاورد. حزب دموکرات خودمختارى میخواهد و به این نتیجه رسیده است که با تعمیم دادن خواست خود به کل کشور، با بدست دادن فرمولى که در آن ناسیونالیسم کرد در برابر یک دولت ناسیونالیست مرکزى تک نباشد، بهتر به این نتیجه میرسد. فرمول فدرالیسم کمک میکند حزب دموکرات خودمختارى بخواهد بدون اینکه کردستان موردى استثنایى تلقى شود. فدرالیسم یعنى "به همه ملل متشکله ایران" خودمختارى بدهید، از جمله به ملت کرد به رهبرى حزب دموکرات. حال اگر بقیه مردم در ایران، و از جمله بخش وسیعى در خود کردستان لزوما خود را با برچسب هاى قومى فارس و لر و گیلک و افغانى و کرد و عرب و بلوچ و ترکمن تعریف نمیکنند، چه باک.
در آنسوى این بده بستان ارتجاعى، جریانات ناسیونالیست ایرانى قرار دارند که خود را با مساله کرد روبرو میبینند و این را یکى از گره گاههاى اصلى تثبیت حکومت آتى شان تلقى میکنند. اینها در شعار فدرالیسم دریچه اى براى لاپوشانى مساله کرد، اجتناب از مراجعه به آراء خود مردم و بند و بست با حزب دموکرات میبینند.

منشاء بحث فدرالیسم محاسبات فرصت طلبانه و پا درهواى چند حزب سیاسى درباره مساله کرد است، این بخودى خود نه چندان نگران کننده است و نه پاسخگویى به آن از مجراى تبلیغات روزمره کمونیستى و ضد ناسیونالیستى دشوار است. اما در کنار طرفین اصلى این بحث، که هرکدام منافع مادى شان را دنبال میکنند، مطابق معمول یک صف کامل از کسانى را پیدا میکنیم که میپندارند بنا به شغل شریف روشنفکرى و مطبوعاتى، یا بنا به نیازهاى گروه دارى خود، باید حتما بدون تعمق و بنا به مد روز چیزى بگویند و خود شیرینى کنند، و اینها به شهادت سرنوشت تلخ مردم یوگسلاوى و شوروى، خطرناک ترین عناصر در چنین شرایطى هستند. واقعا باور نکردنى است که کسى از پنجره خانه اش بازى بچه اش و بچه هاى همسایه را نگاه کند، سپس آهى بکشد و قلمش را دست بگیرد و جاهلانه مردم یک کشور ٦٠ میلیونى را به ٩ ملیت و ١٣ قومیت و ٥ گروه زبانى و قس علیهذا تقسیم کند و نسخه بپیچد که اینها باید شهرها و محلات را مطابق جدول ایشان بین خود تقسیم کنند و روبروى هم بایستند. اگر اینگونه افکار سفیهانه نتایجى اینچنین خونبار در پى نداشت، شاید حتى مایه خنده مستمعین میشد. اما اینها دانسته و ندانسته جاده صاف کن پاکسازى هاى قومى و اعدامهاى جمعى فردا هستند. اینها دارند علیه زندگى و جان آن بچه هاى بیرون پنجره توطئه میکنند و حساسیت مساله اینجاست.

این دنیاى ٣٠ سال قبل نیست. انقلاب الکترونیک و انفورماتیک و پیدایش رسانه هاى سمعى و بصرى جهانى، ژورنالیسم نوکر و مهندسى افکار را به یک فاکتور تعیین کننده در معادلات قدرت و سیر اوضاع سیاسى در کشورهاى مختلف تبدیل کرده است. حتى ابلهانه ترین و دور از ذهن ترین تمایلات سیاسى و نسخه هاى اجتماعى، اگر در چهارچوب وسیع تر طبقاتى و جهانى بدرد بخشهایى از طبقه حاکمه بخورد به موقع پر و بال داده میشود و به اذهان مردم تحمیل میشود. مساله از محاسبات خرد حزب دمکرات و تتمه احزاب ملى و جمهوریخواه و آریامهرى بسیار فراتر است. اینها بازیچه اند. ما باید کل بازى را غیر ممکن کنیم.

این را هم بگویم که تا آنجا که به مساله کرد مربوط میشود این خود مردم کردستانند که باید در یک رفراندم آزاد درباره جدایى و یا باقى ماندن بعنوان شهروندان با حقوق برابر در چهارچوب ایران تصمیم بگیرند. فقط این تصمیم، هرچه که باشد، اصولیت و مشروعیت دارد. مساله کرد بر سر سهم گرفتن حزب دموکرات و سایر احزاب خودمختارى طلب در ساختار قدرت و سپرده شدن "حاکمیت کردستان" به آنها، از بالاى سر مردم، نیست. بند و بست و مذاکرات و معاملات احزاب بر سر کردستان فاقد هرنوع مشروعیت است.

انترناسیونال: برخى سازمانهاى چپ گفتند که حزب ما در مخاطراتى که در مقاله "سناریوى سیاه و سفید" بیان شده اغراق کرده است. فکر نمیکنید به این بیانیه هم چنین برخوردى بشود؟

منصور حکمت: بین خودمان باشد، من ضمن بیشترین احترام به تک تک اعضا و فعالین و رهبران خانواده چپ ضد سلطنتى و سنتى ایران بعنوان انسانهایى که بالاخره با هر زبانى خیر مردم زحمتکش را میخواهند، باید بگویم بعنوان احزاب و سازمانهاى سیاسى نه اینها را سوسیالیست میدانم و نه باورى به قدرت تشخیص آنها و قابلیت آنها در ایفاى نقش کارسازى در دنیاى پس از جنگ سرد دارم. این یک طیف سپرى شده و بى افق است. جوانان جبهه ملى و حزب توده اند که اکنون خود دیگر پیر شده اند. برخورد این طیف با این بیانیه فاکتور مهمى نیست. مهم تر شاید، برخورد بیانیه به آنهاست.

اما بیانیه اصولا خطاب به اینها نیست. خطاب به مردم و بویژه به طبقه کارگر است، که به معنى اجتماعى و سیاسى و تاریخى این کلمات و شعارها توجه کنند و به دام ملى گرایى و قوم پرستى نیفتند، که براى مقابله با آن آماده باشند. بر خلاف بحث سناریوى سیاه و سفید، ما اینجا تاکید کرده ایم که احتمال تحمیل شعار فدرالیسم به جامعه امروز ایران بسیار ضعیف است. بنابراین بحث اغراق بر سر سیر اوضاع عینى نیست. بحث بر سر کثافت نهفته در خود شعارها و تبیین هاى ملى و از جمله شعار فدرالیسم است. در این اساسا نمیشود اغراق کرد و هرچه گفته شود هنوز کم است.

انترناسیونال: آیا میشود گفت این شعار خصلت نماى احزاب و جریانات مطرح کننده آن است و به این اعتبار باید درباره آنها قضاوت کرد؟ آیا با این بیانیه نحوه برخورد و رابطه حزب با جریاناتى که مدافع فدرالیسم هستند تغییر میکند؟

منصور حکمت: بنظر من در سطح نظرى میشود احزاب را بر مبناى این شعار قضاوت کرد. همانطور که مذهبى بودن، شوینیست ملى بودن، سلطنت طلب بودن و یا مخالفت با برابرى زن و مرد، در متن تاریخ سیاسى معاصر ایران براى ارتجاعى نامیده شدن یک جریان کافى است، اعتقاد به صدور شناسنامه قومى براى مردم و تشکیل دولت مبتنى بر ملیت و قومیت نیز براى ارتجاعى خوانده شدن یک جریان کافى است. اگر سوالى هست اینست که آیا عمق کثافت شعار فدرالیسم و معانى ضد اجتماعى و ضد انسانى و ضد کارگرى آن در سطح وسیع شناخته شده هست یا خیر. شاید هنوز خیر. این ایجاب میکند که بدوا براى یک دوره تلاش کنیم این فرمول از برنامه و تبلیغات احزاب اپوزیسیون حذف بشود. البته واضح است که از هم اکنون هر جریانى را که آگاهانه و مصرانه از فدرالیسم و سازمان قومى جامعه دفاع کند باید یک جریان ارتجاعى به حساب آورد.

انترناسیونال: این بیانیه چه فعالیتهایى را در برابر فعالین حزب میگذارد؟ فعالین حزب در برابر جریاناتى که شعار فدرالیسم را مطرح میکنند چه باید بکنند؟

منصور حکمت: واضح است که نمیشود و لازم هم نیست که اینجا لیستى از اقدامات بدهیم. اصل قضیه این است که ما محتواى واقعى این شعار را، با تمام وجود و با پشتکار براى مردم روشن کنیم. احزابى که این شعار را طرح میکنند باید فشار نقد ما را هرجا هستند و هرجا میروند روى خودشان حس کنند. باید تفکر و سیاست قومى و ملى را بى آبرو کرد، همانطور که تفکر و سیاست مذهبى امروزه بى آبرو و منفور است. باید اگر نه کل مردم زحمتکش، لااقل بخش هاى پرتحرک و فعال طبقه کارگر در ایران آنچنان آگاهانه از ارتجاع ملى و قوم پرستى، که شعار فدرالیسم صرفا یک بسته بندى لوکس تر آن است، بیزار و متنفر و نسبت به آن حساس باشند که هیچ نیرویى نتواند فردا جلوى پیشروى کارگر و کمونیسم کارگرى را با علم کردن کشمکش ها و فجایع قومى سد کند و مردم را به روزى بیاندازد که در یوگسلاوى دیدیم. تبلیغات و آکسیونهاى ما باید ظهور توجمان ها و ایزت بگویچ ها و کارادیچ ها و ملادیچ ها و میلوسویچ ها و ژیرینفکسى هاى وطنى را غیر ممکن کند. در یک جمله، هم باید حضور ذهن مردم را بالا برد و هم به قوم پرستان و اسپانسورهاى فردایشان فهماند که با یک نیروى کمونیستى کارگرى سازش ناپذیر و بدون توهم روبرو هستند.
 

اولین بار در خرداد ١٣٧٥، ژوئن ١٩٩٦، در شماره ٢١ انترناسیونال منتشر شد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید