رفتن به محتوای اصلی

جام زهر دیگری را مزه مزه می کنند

جام زهر دیگری را مزه مزه می کنند

روح الله خمینی جام زهر را یک جا سر کشید، ولی جام زهر دیگری اکنون سالیان دراز است که در برابر جانشینان او قرار دارد که با بی میلی آن را مزه مزه می کنند و شاید به زودی ناچار شوند آن را یک جا سر بکشند. آن جام زهر با این جام زهر ارتباطی جدائی ناپذیر دارد. خمینی با این شعار به میدان آمد که می خواهد اسلام نسخه خود را در دنیای مسلمان گسترده سازد و کشورهای اسلامی را به دور خود گرد آورد و آنان را یک پارچه برای اجرای آرمان ها و آرزوی های رژیم خویش بسیج کند. ولی این زیاده خواهی به بهای بسیار گرانی برای ملت ایران تمام شد، که صدها هزار قربانی داد، دو میلیون نفر آواره شدند و به گفته هاشمی رفسنجانی یک هزار میلیارد دلار نیز به ایران خسارت مالی وارد شد. اگر خمینی از روزی که به روی کار آمد تلاش خویش را برای بهینه سازی زندگی ملت ایران وحمایت از مستضعفین و حل مشکلات کشور صرف می کرد، و از دخالت در امور کشورهای دیگر و اندیشه نابخردانه "صدور انقلاب" دوری می جست و به تحریک شیعیان عراق علیه حکومت سنی مذهبان نمی پرداخت، صدام حسین بهانه ای نداشت به ایران حمله برد و بخواهد خوزستان را از پیکر ایران جدا کند و مصیبتی به وجود آورد که در تاریخ ایران زمین به ننگ و لعن ثبت گردیده است. ولی این تجربه تلخ و خونین و مرگبار، جانشینان خمینی را از ادامه تلاش برای "صدور انقلاب" (و به مفهومی دیگر فتنه گری و آشوب و بلوا) باز نداشت و امروز ما می بینیم که در برابر این کنش تهاجمی، یک واکنش تدافعی از سوی کشورهای عرب به وجود آمده است که بیم آن می رود مصیبتی مرگبارتر برای ملت ایران به دنبال آورد. سی و چهار سال از انقلاب نامیمون آنان می گذرد. آن ها در این مدت برای آن که بتوانند یاری و همکاری در کشورهای عرب و مسلمان داشته باشند، ده ها میلیارد دلار هزینه کردند. بخش مهمی از پول نفت ایران، به جای آن که در راه رفاه مردم هزینه شود، به جیب حزب الله و حماس و جهاد اسلامی و گروه القاعده و حتی سلفی ها رفت و خرج تولید جنگ افزارو مواد تخریبی گردید و رساندن آن به دست گروه های ترور نیز بسیار پر هزینه بود. فرض محالشان آن بود که می خواهند رهبری جهان اسلام را به دست گیرند، زیرا خلافت از رسول الله به حضرت علی می رسید، ولی آن را دزدیدند و امیر المؤمنین را به قتل رساندند و پیروان او را تا ابد سوگوار ساختند. از دیدگاه خمینی، هنگامی که کشور غیر عرب ایران به تصرف شیعیان درمی آید، و ثروت ایران زمین در اختیار یک مشت آخوند عرب پرست قرار می گیرد، و می توانند مردم باورمند ایران را شستشوی مغزی داده و در راه اجرای مطامع خویش به کار گیرند، هنگام آن است که در راه بازگرداندن خلافت به اعراب اهل تشییع، همه امکانات خویش را بسیج کنند. شاعر میهن پرستی می گفت: اگر این حاکمان امروزی ایرانی واقعی بودند، به جای آن که در راه عرب سینه چاک کنند و ملت ایران را وسیله پیشبرد منافع عرب قرار دهند، و شعار "آزادی فلسطین" را بهانه سازند، به فکر بازگردانیدن تسلط ایران بر سرزمین های فارسی زبان، از تاجیکستان و ازبکستان تا ترکمنستان و غرب افغانستان می افتادند. البته نه تسلط جغرافیائی، که هیمنه فرهنگی و اجتماعی و همکاری اقتصادی و همیاری انسانی با مردمان آن سرزمین ها. روزگاری ایران بر همه آن سرزمین ها حکم می راند و امروز با درایت و خرد می توان آن ها را از نظر فرهنگی و سنت و آئین به دامان فرهنگ نیرومند ایرانی باز گرداند و محوری از کشورهای فارسی زبان به وجود آورد که یک قدرت بزرگ در صحنه سیاسی دنیا باشد و از نظر اقتصادی و فرهنگی نیز ابرقدرتی به وجود آورد. ولی آنان به جای دفاع از ایران و به جای تلاش برای اعتلای فرهنگ و تمدن ایرانی، دست اتحاد به اعرابی داده اند که یک هزار و چهار صد سال پیش ایران را ویران کردند و مردمان آن را کشتند و ساخته ها را ویران کردند، و می خواستند فرهنگ ایرانی را نیز نابود کنند که نتوانستند. امروز سران حکومت ایران می گویند که جان و مال و خاک ایران فدای فلسطین؛ و می گویند باید همچنان همه امکانات نظامی و مالی و سیاسی ایران در بسیج اعراب فلسطینی باشد تا آنها "به حق خود برسند" (یعنی اسرائیل را نابود کنند و یک حکومت اسلامی به جای آن برپا سازند). دهه های بسیار است که سران عرب این آرزوی نابخردانه را ترک گفته و راه سازش و همکاری با اسرائیل را در پیش گرفته اند و تلاش بین المللی (و عربی) امروز در راستای برپائی یک کشور مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل (و نه به جای اسرائیل) است. ولی رژیم ایران دو پای در یک کفش کرده و می گوید که شرط نخست رسیدن فلسطینیان به حقوق حقه خویش، نابودی اسرائیل است. البته ایرانیان می دانند که رژیم در این ادعا که حمایت از حقوق مسلم فلسطینی وظیفه دینی و اخلاقی و انسانی آنان و هرمسلمان دیگر جهان است، دروغ می گویند. اگر آن ها پاسدار واقعی مسلمانان و مدافع راستین حقوق آنان بودند، به سرنگونی رژیم بشار اسد یاری می رساندند که تا کنون 60 هزار مسلمان سوری را به قتل رسانده و برای ماندن در قدرت، هرگز از ادامه آدم کشی دست برنداشته است. اگر راست می گفتند، از مسلمانان سرکوب شده در روسیه و چین دفاع می کردند. ولی ملت ایران می داند، و خود این دکانداران اسلام نیز خود می دانند، که حمایت از آنچه که "حقوق مسلم ملت فلسطین" می نامند، در واقع یک ترفند، یک مانور و یک وسیله سیاسی برای پیشبرد هدف های آنان در داخل ایران و در کشورهای منطقه و جهان است. (خود فرماندهان نظامی و ماموران دینی حکومت نیز چند بار اعتراف کرده اند که "دفاع از فلسطین" در حقیقت "دفاع از منافع جهموری اسلامی ایران" در منطقه و جهان است). آن ها ادعا می کنند که رهبران عرب، فلسطینی ها را تنها گذاشته اند – و تنها حکومت ایران است که به دفاع از آنان ادامه می دهد. دروغ می گویند: سران عرب دریافته اند که با ادامه ستیز علیه اسرائیل، به منافع فلسطینیان خیانت می کنند – زیرا نفع فلسطینی در آن است که از ترور و ستیز و آدم کشی دست بردارد و راه دوستی و همکاری با اسرائیل را بگزیند، تا با تلاش مشترک بتوان این سرزمین را بهشت کرد. ولی حکومت ایران، به عکس، فلسطینیان را به ادامه کشتن و کشته شدن فرا می خواند – یعنی به آن ها خیانت می کند، جنایت می کند. آن ها را وسیله قرار می دهد، گوشت دم توپ می سازد. اگر آن ها جان آدمی و جان مسلمان ها برایشان کوچک ترین اهمیتی داشت، در داخل ایران این همه آدم نمی کشتند، این همه اعدام نمی کردند، این همه زیر شکنجه به قتل نمی رساندند و این همه به زندان نمی انداختند. پس مسلمان نیستند، ایرانی هم نیستند و حتی انسان نیستند! و اما آرزو و امیدشان آن بود که با این ترفندها و ستم کاری ها بتوانند ملت های منطقه و مسلمانان جهان را به دور خود گرد آورند و آنان را زیر رهبری خویش بکشانند – تا شاید بتوانند دنیا را نیز به تسلط خویش درآورند. بیش از سه دهه تلاش کردند، صدها میلیون و شاید ده ها میلیاردها دلار از پول ملت ایران را هزینه کردند، رشوه دادند، اسلحه دادند، ترور و خرابکاری آموختند، موشک ساختند و می خواهند بمب اتم نیز بسازند، ولی تا امروز روز نه تنها کوچک ترین موقعیتی در این زمینه نداشته اند، بلکه امروز منزوی تر از دیروز هستند - و مهم تر آن که همه کشورهای منطقه و جهان از آن ها نفرت دارند (شاید جز انگشت شمار رژیم هائی که از قبل آن ها می خورند). در دنیای امروز هیچ رژیمی منزوی تر از حکومت ایران نتوان یافت – شاید حکومت رابرت موگابه در زیمبابوه بتواند با حکومت اسلامی ایران در این زمینه کوس برابری بزند. یک لحظه به کشورهای پیرامونی ایران بنگریم: می بینیم که خاندان بشار اسد در سوریه در سراشیب سرنگونی و سقوط است. حزب الله لبنان بیشترین قدرت جنگی خود را از دست داده و حماس هم زیر بار سنگینی مسائل اقتصادی و اجتماعی کمر خم کرده و توان آن را ندارد که دوباره به تحریکات جنگی علیه اسرائیل دست بزند و از جهاد و نابودی سخن بگوید. گروه های افراطی تر اسلامی در این مدت به صحنه آمده اند که نه تنها با حکومت ایران روابطی ندارند بلکه آن را بزرگ ترین دشمن اسلامی می دانند. به مصر بنگرید. ظاهراً می گویند که به پیروزی رسیدن اخوان المسلمین در مصر پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. این را هم دروغ می گویند – زیرا اخوان المسلمین سنی های متعصب هستند و شیعیان را منحرفین از اسلام می دانند و خواهان خم کردن کمر آنان هستند و حتی اگر همکاری هائی با حکومت ایران و حزب الله لبنان برقرار می کنند، جنبه تاکتیکی دارد و دیرپا نخواهد بود. آیا به خاطر دارید که چند ماه تمام حکومت ایران التماس کرد که بگذارند یک هیأت پارلمانی ایرانی از غزه دیدن کند و حکومت اخوان المسلمین در مصر اجازه آن را ندارد؟ توجه دارید چه مقاله هائی علیه نظام جدید مصر و اخوان المسلمین در آن کشور در رسانه های همگانی حکومت ایران بازتاب می یابد؟ یک رقیب بزرگ دیگر نیز در کمین نشسته و آن ترکیه اردوغان است که خود را وارث امپراطوری عثمانی و خلافت سلطان ترک می داند – و چه زود در جهان اهل تسنن مقام و حیثیت کسب کرده است. خودشان می دانند که پس از سه دهه تلاش در این راستا، سخت شکست خورده و به بن بست رسیده اند. امروز حکومت ایران در منطقه نه تنها یار و یاوری ندارد، بلکه بحرین و عربستان و کویت از آن متنفرند، اردن دوری می جوید، سوریه در حال سقوط است، عراق دست دوستی رژیم را پس زده و لبنان خشمگین است و مصر به آن ها امکان عرض اندام نمی دهد. آنقدر درمانده و بدبخت شده اند که به آن سوی اوقیانوس ها پناه می برند و دست همکاری به سوی ونزوئلا و بولیوی و دیگر کشورهای آمریکای لاتین دراز می کنند – زیرا مسلمانان منطقه و جهان آنان را رانده اند. مدت مدیدی است که این جام زهر را مزه مزه می کنند. ولی در همین حال، جام زهر سومی نیز در انتظار آنان است که همانا بن بست قریب الوقوع برنامه های اتمی خواهد بود – که در مورد آن یک چاره ای نخواهد ماند جز آن که جام زهر را در یک جرعه سر بکشند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید