به نام خدا
نويسندهي متن حاضر در بهمن 1387، يادداشتي منتشر كرد موسوم به " شيعهي احمدينژادي " و از شكلگيري و قدرت گرفتن جرياني سخن گفت كه افزون بر مطامع سياسي، از انحراف عقيدتي نيز برخوردار بوده و تلاش دارد تا چهرهاي خشن، غيرعقلاني و غيرقابل قبول از اسلام را به دنيا معرفي كند. بخشي از مقالهي ياد شده به شرح زير است:
« سادهانگاري است كه پيامدهاي اين دولت ( نهم ) را تنها به برخورد سياسي با مخالفان و رقباي سياسي جناح ديگر و به طور كلي در عرصهي سياست محدود دانست. اگرچه يك سري اقدامات اين دولت مانند نقض حقوق بنيادين ملت، تعميق شكاف دولت – ملت، رشد روزافزون فاصلهي طبقاتي، عدم پاسخگويي در برابر نهادهاي مردمي و به ويژه مجلس شوراي اسلامي، بحرانسازيهاي تعمدي در عرصهي داخلي و بينالمللي و بسياري موارد مشابه ديگر، آشكارا نوعي رقابت و رويكرد سياسي ويژه تلقي شده و در راستاي استحالهي نظام از آرمانهاي اصيل انقلاب اسلامي قرار دارد اما بخش ديگري از اقدامات اين دولت، مانند ممانعت از برگزاري مراسم نمازهاي عيد فطر و عيد قربان، بر هم زدن تجمعات مذهبي و مراسم يادبود شخصيتهاي ملي و مذهبي، تخريب اماكن مذهبي اعم از مساجد اهل تسنن و حسينيههاي دراويش گنابادي، ممانعت از برگزاري نمازهاي جماعات و جمعهي گروههاي مذهبي كه به گونهاي ديگر از قرائت هيات حاكمه ميانديشند، تخريب مزار مخالفان سياسي و بيحرمتي به اموات، نشر خرافات، گسترش فعاليتهاي مداحي و جايگزيني فرهنگ مداحي به جاي بينش خردگرايانه نسبت به دين، تاكيد بيش از حد و استفادهي تبليغاتي گسترده از انديشهي ظهور منجي غايي (ع) و موارد بسيار ديگري از اين دست كه بر كارنامهي دولت نهم سنگيني ميكند، نشان از شكلگيري پروژهاي دارد كه فراتر از ابعاد سياسي و در راستاي هويتي محافظهكارانه، در پي تهيسازي انديشهي شيعه به مثابهي مبناي نظري اصلاحطلبي، از آرمانهاي اصيل آزاديخواهي و عدالتطلبي و فلسفهي وجودي آن قرار دارد. »
با توجه به طرح برچسب " انحرافي " به نزديكترين همکاران رييس دولتهاي نهم و دهم، در حدود دو سال پس از نوشتهي ياد شده، آن هم از سوي اصولگرايان حامي رهبري و برخي مقامات قضايي و امنيتي، قاعدتاً چنانچه انصاف رعايت ميشد، بايد به نويسندهاي كه بدون برخورداري از اطلاعات طبقهبندي شده و تنها بر اساس تحليل دادههاي موجود، چنان بر سازمان امنيتي ايران پيشي گرفته و به كشف پيش از موعد جرياني زيرزميني و مخوف نائل آمده بود، جايزهاي در خور تعلق ميگرفت كه البته، حاصل اين تيزبيني، دو بازداشت پياپي در يك سال، بازجوييهاي شديداللحن به ويژه پيرامون مقالهي ياد شده، برگزاري محاكمهاي نمايشي و صدور حكم 5 سالهي حبس بود كه در جلسهي دادگاه و در كمتر از يك ساعت صادر شد.
اينك، نويسندهي " شيعهي احمدينژادي " در صدد توضيح آن است كه بنا بر دلايلي، گمان ميرود كه همان جريان منحرف، در پي ايجاد شبكهي تروريستي بينالمللي مخوفي است، در ابعاد القاعده و البته با هويت اعتقادي شيعي. خدا به خير كند. جايزه پيشكششان.
در ويكيپديا آمده است:
« وجه نامگذاری سازمان القاعده برگرفته از توصیف این سازمان در یکی از متنهای آن و برگرفته از نام پادگاني متعلق به اين گروه است که تشکیلات القاعده را «قاعدة الجهاد» ( اساس و بنیان نبرد اسلامی ) توصیف میکند. اعضاي این سازمان، آن را «جبهه بینالمللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» مینامند. القاعده ( به عربی: القاعدة و یا تنظیم القاعدة (تشکیلات القاعده) به انگلیسی: ;Al-Qaeda)، نام تشکیلات بینالمللی تروریستی بنیادگرای اسلامی است که متشکل از شبکههای تروریستی اسلامی گوناگون است که همگی طبق آرمانهای خود با تصور کاهش تأثیرات و دخالتهای غیرمسلمانان بر دنیای اسلام و گسترش اسلام در جهان مبارزه میکنند. تشکیلات القاعده در سال ۱۹۸۸ جهت مبارزه (به لفظ اسلامی: غزو ) با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان تأسیس شد. القاعده از سازمان «مکتب الخدمة» که هدف آن مسلحکردن و آموزش مجاهدین اسلامی برای جنگ با شوروی بود، با كمك مستقيم و حمايت و پشتيباني نهادهاي امنيتي و نظامي دولتهاي ايالات متحدهي آمريكا و پاكستان گسترش و پیشرفت یافت. القاعده، از دستهای محلی به سازمانی جهانی با شبکهي پیچیدهي عنکبوتی و بینقارهای تغییر وضعیت داده است. »
تعاريف كلي مندرج در سطور بالا مويد چند نكتهي اساسي است:
الف: بنيان القاعده، از يك سو متكي بر بنيادگرايي ديني و باوري است كه تضاد و نادرستيهاي دنياي كنوني را ناشي از اعتقادات ديني يهوديان و مسيحيان و جهان سرمايهداري ميبيند و از اين رو در صدد جايگزين ساختن اسلام و جهانيسازي مديريت اسلامي است و از سوي ديگر، اين جريان تروريستي، بر پايهي تشكيلات انساني و نظامي و لجستيك مالي ثروتمند و پيچيدهاي استوار است كه حتي نهادهاي امنيتي اروپا و امريكا نيز تا كنون نتوانستهاند در آن نفوذ كرده و از تاثيرگذارياش كاسته و يا آن را منهدم سازند.
ب: مدارك، اسناد و تصاوير زيادي حكايت از آن دارند كه اين سازمان در زمان حضور نيروهاي نظامي شوروي در افغانستان و با هدف كمك به آموزش نظامي مجاهدين افغان تدارك و ايجاد شده است، القاعده تحت خواست و نفوذ دستگاههاي امنيتي و نظامي ايالات متحدهي آمريكا و جريان يا لابي نظاميها تاسيس شده و لااقل تا سالياني متمادي تحت مديريت و كنترل آنها قرار داشته و نقشآفريني ميكرده است. تصاوير منتشره از بنلادن و رييس سيا و نيز ساير اطلاعات، اثبات ميكنند كه بنلادن و حلقهي نخست القاعده، به منظور جنگ با اتحاد جماهير شوروي، به طور مستقیم توسط نيروهاي سيا در افغانستان آموزش نظامي ديدهاند.
پ: در بعد سياسي، القاعده مخالف با دنياي سرمايهداري بوده و مهمترين دشمن جهان اسلام را آمريكا و اسراييل دانسته و آشكارا با مظاهر جهان سرمايهداري مانند فرهنگ، هنر، حقوق برابر زنان و آزادي رفتار و بيان و عقيده، معارضت خود را ابراز ميدارد.
با توجه به فروض بالا عملكرد و هويت دولت آقاي احمدينژاد را ميتوان چنين تحليل كرد:
- احمدينژاد از همان زمان كه به عنوان شهردار تهران آغاز به كار كرد، تخلفات مالي وسيعي را پديد آورد كه در نوع خود بيسابقه بود: ناپديد شدن 300 ميليار تومان از بودجهي شهرداري تهران كه مدعي آن، آقاي قاليباف از شناختهشدهترين چهرههاي طيف موسوم به اصولگراست. برداشتهاي پياپي مبالغ ميليارد دلاري از صندوق ذخيرهي ارزي بدون مجوز مجلس كه فقط يك مورد آن كه چندين ماه پيش از سوي نمايندگان راستگراي مجلس افشا شد بالغ بر 5000 ميليارد تومان در پروژهي پرداخت يارانهها بوده است. انحلال سازمان برنامهريزي و مديريت به منظور عدم امكان هرگونه نظارت بر عملكرد مالي دولت، نامشخص بودن سرنوشت حدود حداقل 400 ميليارد دلار ناشي از فروش نفت و مغايرت ميزان درآمدهاي دولت با ارقام مطروحه در بودجهي ساليانه. انحراف حدود 80 درصدي از قانون بودجه بر اساس گزارش ديوان محاسبات. به كار گماردن مفسدان اقتصادي در بالاترين سطوح دولت مانند معاونت و مسووليتهاي مهم در سازمان ميراث فرهنگي و نهاد رياست جمهوري، انتصاب سرمايهداري ناخوشنام به مقام وزارت، فربهسازي اقتصادي مهمترين نهاد نظامي كشور ( سپاه ) و تبديل آن به بزرگترين پيمانكار خاورميانه و ايجاد يك بخش شبهخصوصي فارغ از هر نوع نظارت حكومتي و مدني، يكهتازي بدون رقابت در عرصهي اقتصاد، دستيابي به منابع كلان مالي و نامشخص با چند ده برابر كردن حجم واردات كالاهاي مصرفي بدون نظارت و حقوق گمركي، غارت طلاهاي بانك مركزي و استقراضهاي فاقد مجوز از نظام بانكي به ادعاي آقاي احمد توكلي و دوستان اصولگرايش در مركز تحقيقات استراتژيك مجلس شوراي اسلامي، حراج سرمايههاي دولتي به نام خصوصيسازي و واگذاري كارخانهها و اموال دولتي به افراد همسو و حاميان رييس دولت، فروش ساختمانهاي دولتي با تعبير صرفهجويي و كوچكسازي دولت و عدم تعيين سرنوشت وجوه حاصله و سرآخر، سريال اختلاسهاي چندين ميليارد دلاري و چپاولهاي كلان مالي كه جز با حمايت و تاييد بالاترين مقامات كشور، امكان نمييافتند و البته، گويي هنوز هم اين قصه سر دراز دارد! اخیراً بهمن اخوان نماینده مجلس هشتم و عضو کمیسیون صنایع و معادن، اعلام کرد که احمدی نژاد باید نسبت به بیش از هزار میلیارد دلار یعنی بیش از هزینه 8 سال جنگ پاسخ گو باشد.
بيترديد، ايجاد شبكههاي بينالمللي تروريستي، پيش و بيش از هر چيز ديگر، نيازمند شبكهي پيچيده و غير قابل نظارت پولي و حجم فوقالعادهي منابع مالي است و ورود به عرصهي فعاليتهاي پولشويي، يكي از جرايم سازمانيافته و موثري است كه ميتواند چنين شبكههايي را مورد پوشش و حمايت قرار دهد. [ و عجبا كه پولشويي به عنوان اتهامي جدي از سوي كشورهاي غربي، از جمله موجبات تحريم بانك مركزي ايران اعلام شده است! ] حجم و ميزان منابع مالي كه در دوران حكومت دولتهاي نهم و دهم به يغما رفته و نميتوان مسيري قانوني در مصرف آن پيدا كرد، در حدي است كه افزون بر انگيزههاي طمعجويانهي جريانهاي معمول حكومتي قابل توجيه بوده و بيشتر، با منابع مالي مورد نياز جريانات مافيايي و تروريسم بينالمللي همخواني دارد.
- طرح شعار مديريت جهاني، تكيهي غيرمتعارف بر نيروهاي غيبي و تبليغ علنی ارتباط امام زمان و رييس دولت يا اطرافيان وي، ترويج خرافهگرايي، گسترش هياتهاي مذهبي تندرو، مخالفت و محدودسازي اقليتهاي مذهبی و حتي روشنفكران ديني كه به دين عقلاني و رحماني باور دارند و نمونههاي فراواني از اين دست و تمامي عملكرد رييس دولت دهم و حلقهي نزديك يارانش، در راستاي آنچه كه امروز، جريان انحرافي ناميده ميشود، حكايت از آن دارد كه مديريت دولت دهم در صدد ترويج قرائتي غيرعقلاني و حتي غيرانساني از اسلام است كه از يك سو نميتواند مورد پذيرش مردم جهان و عموم ملت فرهيختهي ايران با بيش از صد سال سابقهي تلاش براي آزادي و عدالت و هفت هزار سال تاريخ تمدن و فرهنگ قرار گيرد و از اين رو، به گسترش امواج اسلامستيزي و دينگريزي به ويژه در ميان جوانان منجر خواهد شد و از سوي ديگر، فارغ از آن كه كدام طرف، آغازگر جنگ خواهد بود، ميتواند توجيهگر و انگيزهساز ِ نبردي نظامي با آمريكا و اسراييل باشد. مناقشاتي كه در ماههاي گذشته در منطقهي كشورهاي عربي حوزهي خليج فارس در مسالهي بحرين پديد آمد و به تشديد درگيري همسايگان عربي با ايران انجاميد و سپس، سناريوي ترور سفير عرستان و در نهایت، طرح بلاموضوع بستن تنگه هرمز، به جهت ماهيت، تعدد و تكرار، به گونهاي نيست كه بتوان تعبير " ديپلوماسي نادرست " را براي آن به كار برد، بلكه نشان از نوعي تعمد در بحرانسازي و حتي شعلهور ساختن آتش جنگ دارد.
- نابودي محيط زيست، منابع مالي، تخريب زيرساختهاي اقتصادي و صنعتي ايران و جايگزينساختن نوعي نظام اقتصادي ضدملي و ضدتوليد، مديريتهاي غيركارشناسي در عرصهي تنظيم جمعيت و همچنين، تخريب باورهاي ديني و ترويج چهرهاي غيرانساني و غيرعقلاني از اسلام و طرح ارتباط با اجنه و پريان و مانند آن كه شايد در يك نگاه سطحي، مضحك بنمايد، در كنار تهديدات روزافزوني كه امنيت ملي و خارجي و حتي تماميت ارضي ايران را تهديد ميكند و بسياري دلايل ديگر، همه و همه حكايت از آن دارد كه جرياني در كار است تا به نحوي توامان به منافع ملي ايران و باورهاي اسلامي لطمه وارد سازد و حتي چه بسا هدف، نابودي ايران و اسلام باشد. به زعم نویسنده، جز آژانس يهود و لابي صهيونيسم، هیچ جريان شناختهشدهي جهاني ديگري وجود ندارد كه بخواهد به طور توامان به ايران و اسلام مترقي ِ آزاديخواه ِعدالتگرا و سازگار با مباني دمكراسي و حقوق بشر ضربه بزند. اسلامي كه ميتواند زمينهساز همگرايي جهان اسلام بوده و از پيشبرد منافع اسراييل ممانعت کند، چرا نبايد مورد كين صهیونیست های افراطی باشد؟ چرا وقتي كه خواست و حمايت نئوكانها در بنيان نهادن و رشد فعاليتهاي القاعده محرز است، بايد نسبت به تكرار چنين امري از سوي لابي صهيونيستها ترديد داشت ؟ آن هم در زمانهاي كه بيش از هر زمان ديگري، فشار داخلي و بينالمللي براي پذيرش صلح و به رسميت شناختن دولت مستقل فلسطيني بر اسراييل وجود دارد و وقوع جنگ، بيش از هر زمان ديگري در راستاي منافع جناح تندرو اسراييل قرار دارد. و آيا كاهش دخالت غيرمسلمانان بر جهان و گسترش نفوذ دولتهاي اسلامي در مديريت جهاني، عقده و عاملي نبود كه منجر به ظهور زمينههاي ذهني ايجاد القاعده شد و آيا امروز، با توجه به افول بخت القاعده و كاهش امكان، انگيزه، نفوذ و موضوعيت اين شبكهي عنكبوتي سلفي مذهب، ايجاد و جايگزيني شبكهي تروريستي بينالمللي ديگري با هويت شيعي كه از يك سو مويد فرقهگرايي و ستيزهاي تاريخي شيعيان و اهل تسنن بوده و از سوي ديگر، ادعاي ظهور و ارتباط مستقيم با امامي را دارد كه باني مديريت جهاني خواهد بود، در راستاي هدف ياد شده موثرتر عمل نميكند و كارسازتر ارزيابي نميشود؟
ارتباطات خارجي دولتهاي نهم و دهم با اشخاصي مانند پروفسور حميد مولانا و صرف اعتبار سيصد ميليارد توماني براي ايجاد بنيادي به نام فردي كه مدرس دانشگاه آمريكايي واشينگتن است – دانشگاهي كه به منظور آموزش كاركنان سيا و پنتاگون تاسيس شده و هماكنون نيز به همين فعاليت اشتغال دارد -، در كنار دعوت از رييس باند تبهكار و معتقد به تبعيض نژادي - كوكلوكسكلانها - براي شركت در سمينار عليه هولوكاست، متاسفانه بر شائبهي فوق دامن زده و نشان از نفوذ، ارتباط و مديريت جريان موسوم به انحرافي توسط نهادهايي خارج از ايران دارد. اخيراً نيز برادر رييس جمهور و رييس سابق پدافند غيرعامل از ازتباطات گسترده و غيرمعمول جريان انحرافي با برخي مقامات امنيتي و سياسي دولتهاي غربي و حتی احتمال وقوع درگیری خیابانی توسط این جریان، پرده برداشت.
- سياست دولتهاي نهم و دهم پيرامون مسائل كتاب و توليدات عرصهي انديشه و هنر نيز از جمله نشانههاي بارزي است كه حكايت از وحدت عمل و نظر حاكم بر القاعده و دولت آقاي احمدينژاد دارد. سركوب و طرد هنرمندان اصيل، متعهد و آزاديخواهي كه حاضر به تاييد دولتهاي نهم و دهم و توليد آثار سفارشي و يا منطبق با قرائت هيات حاكمه در حوزههاي هنر، سينما، ادبيات و علوم انساني نشدند و به محاق بردن آثار علمي و فرهنگي ايشان، اعمال سانسور شديد و عدم صدور مجوز انتشار آثار نويسندگان بزرگ اين مرز و بوم، اعمالي نيستند كه بتوان آنها را ناديده گرفت يا انكار كرد. وزير ارشاد دولت دهم در همين اواخر به صراحت ابراز داشت كه صرفنظر از ماهيت و مندرجات كتابها، اجازهي انتشار به آثار نويسندگاني كه با دولت مشكل دارند، داده نخواهد شد. پيكرهي بودا در ايران نبود كه ببينيم چه بر سر آن ميآيد، ليكن عملكرد وزارت ارشاد و ساير نهادهاي فرهنگي وابسته به دولت در تخريب و نابودي آثار باستاني، اماكن تاريخي و توليدات فرهنگي و هنري، كم از فجايعي نداشت كه طالبان در افغانستان پديد آوردند و به تعبيري، از حملهي مغول به اين سو، بيسابقه بوده است.
نتيجهگيري:
تخريب اقتصاد، فرهنگ، زيرساختهاي دمكراتيك مانند انتخابات آزاد و سالم، تمركز قدرت اقتصادي و نظامي و سياسي در سپاه، سلب مشروعيت اخلاقي و سياسي از نظام جمهوري اسلامي ايران، دستيابي به منابع كلان مالي و عدول از آرمانهاي راستين انقلاب اسلامي، امكاناتي كه احمدينژاد در نيروهاي لباس شخصي و شبه دولتي وابسته به سازمان بسيج و هياتهاي مذهبي به دست آورده و نفوذ مالي كه در ميان مراجع قدرت نظامي و اقتصادي داراست و همچنين، امكانات مادي و تبليغي كه از پيش و در خلال ساليان اخير به منظور وزنكشي و برتريجويي احتمالي در برابر امكانات اقتصادي وسياسي و نظامي روحانيت سنتگرا به دست آورده است، زمينههاي عيني بروز و اعلام رسمي موجوديت يك جريان نظامي و تماميتخواه را محرز ميدارد و به نظر ميرسد كه بروز ناامنيهاي اجتماعي و تشديد روحيه و احساس ناامني در فجايعي مانند حمله به استخر زنانه، يا حادثهي خمينيشهر و نظاير آن، از جمله زمينههاي ذهني طرح حكومت نظاميان در ايران قلمداد شوند. تجربهي تاريخي معاصر حكايت از آن دارد كه رضا خان ميرپنج و ساير حكومتهاي نظامي نيز در چنين فضايي، از بخت توفيق برخوردار شدند.
همانگونه كه در آغاز دورهي پهلوي اول به چشم خورد، رضا شاه پس از تسخير قدرت سياسي، به انحلال و نابودي اركان و ساختار حقوقي قانون اساسي مشروطه پرداخت، اكنون نيز، با توجه به حوزهي ماموريت و نفوذي كه اين جريان غيرعلني يا حكومت احتمالي كه ما به جهت همذاتي، نام " القاعدهي شيعي " بر آن نهاديم، فراتر از مرزهاي ايران براي خود متصور است، بعيد است كه روحانيت به مثابهي نهادي مستقل و واقعاً واجد قدرت در اين سنخ حكومت جايگاهي داشته باشد و اين حكومت نوظهور احتمالي در سايهي نظام ولايت فقيه پايدار شود و بلكه بيشتر محتمل است تا در ساختار نوعي حكومت نظامي / ايدئولوژيك به رهبري مفتي ضعيف و دستنشانده و دستآموزي همتاي ملاعمر پديد آيد. امكانات مالي دولت كه امروزه بسياري از رقباي اصولگراي وي نيز بدان اذعان دارند و سازماندهي گسترده در شهرستانها ميتواند در شكلگيري اكثريتي موثر در مجلس نهم به نفع دولت منجر شود و بديهي است كه چنين مجلسي ميتواند نقشي اساسي در نيل به خواستههاي جريان ياد شده ايفا كند. طرح و ترويج نظام پارلماني فارغ از تعاريف و الزامات حقوقي آن كه بر آزادي احزاب و انتخابات حزبي دلالت دارد، حكايت از افزايش تمركز در ساختار نظام سياسي كشور، تغییر قانون اساسی کنونی و دستكاري در كاركرد نهادهاي درون حكومت دارد و متاسفانه مويد صحت فرضيهي مطروحه در نوشتار حاضر محسوب ميشود.
در آستانه ی سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، طرح این پرسش بنیادین، بی جا و بی مناسبت نمی نماید که چگونه ممکن است، قدرت های خارجی یعنی آمریکا، انگلستان و اسراییل که لااقل، 25 سال در ارکان حاکمیت ایران و در بالاترین سطوح نفوذ داشتند، به یکباره پس از پیروزی انقلاب، صحنه را خالی کرده و از موقعیتی به نام ایران چشم پوشیده باشند؟ به نظر می رسد که جریان های بیگانه که از ابتدای انقلاب در عرصه ی مدیریت حکومتی نفوذ کرده و موجبات طرد پله کانی مدیران انقلاب و نقض آرمان های اصیل انقلاب را فراهم آوردند و حاکمیت هرگز، به هشدارهای پیاپی دلسوزان واقعی این مرز و بوم در شناخت و برخورد با آن، توجهی نشان نداد، البته منحصر به کلاهی ها و کشمیری ها و سعید امامی ها نبودند و امروزه این جریان، دیگر نه به از میان بردن معدودی از شخصیت ها که تنها به سقوط جمهوری اسلامی، نابودی هویتی به نام ایران و باوری به نام اسلام مترقی می اندیشد.
سخن از موفقيت يا عدم موفقيت يا دوام بلند مدت چنين جريان مخوف سياسي، امنيتي و اعتقادي، بيهوده است وقتي كه ابعاد تخريب و خسارات مادي و معنوي وقوع حكومت نظاميان ِ ايدئولوژيك ( فاشيسم اسلامي )، حتي فراتر از مرزهاي ايران قابل پيشبيني است. از اين رو، مقابله با تحقق چنين وضعيت و فاجعهاي، وظيفهاي ملي و جهاني است كه افزون بر ملت ايران، حمايت مردم جهان را ضروري ميسازد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید