اگه قبول داشته باشیم که تضاد بین رژیم و مردم بخصوص پس از تجربه کودتا برعلیه مصدق آنتاگونیستی شده بود اونوقت به راحتی می تونیم بپذیریم، بختیار و دولتش نمی تونست راه حل اصلاح طلبانه رژیم شاه باشه! چون فارغ از خواست و آرزوی ما و خوبی یا بدی فرضی بختیار، دوره اصلاح رژیم شاه و یا راه حلهای پیشنهادی دربار و شاه و اون سیستم گذشته بود!
من فکر می کنم صرفنظر از ناآگاهی/کم آگاهی/فرصت طلبی/ ... سازمانهای سیاسی موجود، بختیار در زمان انقلاب و ما در حال حاضر به درجاتی که این مسئله رو درک نکنیم و رویابافی کنیم، در عمل مددکار برسرکار اومدن ارتجاع شده و در آینده هم خواهیم شد!
پس از دیدن نامه ها و ... عده ای حتی اگه با ارزیابی من از بختیار هم موافق نیست، با کمی تامل خیلی واضح میشه دید که با اینجور بختیار بختیار کردن اینروزها و توسر زدنهای اینچنینی، آبی واسه آینده گرم نخواهد شد .... واسه همین
جیغ بنفش رجوی نشونها بر علیه چنین اتحادی خودش به اندازه کافی گویا هست!
ما اگه مرتجع و فرصت طلب نیستیم، حق نداریم واسه رفته ها آخ و واخ کنیم اما به زنده ها که میرسیم از توبره و آخور بلمبونیم!
اگه قراره درسی از گذشته گرفته باشیم؛ادای دین ما به اینگونه افراد و سرمایه های ملی، زمینه وحدت سیاسی لازم(زمینه وحدت سیاسی لازم)، واسه خلاص شدن از ارتجاع حاکم و ارتجاع تبعیدی رو بوجود میاره!
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی و هزار اشرف یادتون نره!
رفیق سائل.