دوست گرانمایه ام اژدر بهنام سلام
به سهم خود با شما در رنج از دست دادن برادرتان همدردم. رفیق اژدر! هرکدام از ما در پی ناگزیری فرار از زادگاهمان و درپی این دوره بلند پناهندگی، بسیاران دلبندی را از دست داده و رنج نبودشان را در دل های شکسته داشته و همچنان رنجورانه می چشیم. دوست دردمندم برایتان بردباری آرزومی کنم.
خود شما بهتر می دانید: که در زمانه ای زندگی کرده و بارهای بار زهر و خون از نظام آخوندی ـ الهی آن خورده ایم که رهبر و گرانندگان خونخوارش جز پاسداران سرمایه و حماقت و زورگوئی و فساد و اعدام نبوده اند. بسیاری در راه ساختن زندگی بهتر و ناچار در ستیز با این بساط پلید و ضدبشری قربانی گشته و یا بسان ما از خانه فراری شده اند. رژیمی که پاسخ "نه ی" مخالفانش را جز با سرکوب و زندان و مرگ نداده است. انسان در عصری به سیخ مذهب و تیغ ولایت دچار شده است که این اختاپوس کشتار نام خدا بر پیشانی دارد.