رفتن به محتوای اصلی

این نوشته بهزاد عزیز، اشکال

این نوشته بهزاد عزیز، اشکال
آ. ائلیار

این نوشته بهزاد عزیز، اشکال اساسی دارد. امیدوارم این توضیحات را ببینند :
1- از میان علل متعدد کم تحرکی یا بی تحرکی تبریز در جنبش سبز و جنبش دی به درستی به مسئله وجود « ایده لوژی» ترکیسم یا یان ترکیسم در میان نسل های جوان اشاره میشود، نه تنها در این مقاله بل کلاً از سوی تعدادی از تحلیل گران این نکته مورد توجه قرارگرفته و هرکس به سهم خود موضوع را بررسی کرده است، که در واقع به عنوان « نقد چند نفر» می توان آنرا در نظر گرفت.

2- اینکه چرا « ایده لوژی ترکیسم» توانسته نسلهای جدید در آذربایجان را جذب کند از سوی چپ ایران مورد توجه قرار نگرفته است. همانطور هم « ایده لوژی آریاگرایی» . و در کل مسئله « ناسیونالیسم » در جامعه ایران. چرا؟ چون چپ ایران خودش « در عین حال که چپ است در عین حال نیز زیر تأثیر ناسیونالیسم فارس» قرار دارد.

یعنی در کل،چپ سراسری ایران در واقع، کم و بیش، آگاهانه یا ناآگانه «چپ ناسیونالیست فارس» است. بخشی بر این امر آگاه است ولی بخش دیگر متوجه ناسیونالیست فارس بودن خود نیست.
البته منهای افراد نادر ، که اینجا منظور جنبه عمده مسئله است.
بنابرین طبیعی ست، چپی که خود دچار ایده لوژی ناسیونالیسم باشد نتواند مسئله را در سطح سراسری طرح کرده و روی موضوع « دیالوگ» ایجاد کند و آنرا که به عنوان یک « گفتمان سرتاسری» مطرح است ، برای نسلهای جدید روشنگری نماید.

3- در کنار «اشکال ناسیونالیست» بودن خود چپ، مشکلات دیگری نیز وجود دارند که چپ ایران را در عرصه های مختلف، از جمله اینجا، در زمینه «نظری» ، فلج کرده است، « سردر کمی نظری» خود چپ است. یعنی چپ ایران از یک سو نیز « فاقد شناخت منسجم یا جهان شناسی( توجه شود منظور جهان بینی نیست)» از جامعه است.

4- بر اساس دو اشکال اساسی مذکور درچپ( ضعف چپ) و « عدم شناخت عینی خود چپ از مساله ملی» و «عدم دیالوگ» با نسلهای جوان، «ناسیونالیسم و شکل افراطی» آن ، توانسته، به علت وجود شرایط داخلی و منطقه ای مناسب، جوانان را جذب کرده و عملاً تأثیر خود را در جنبش ها کم و بیش بگذارد.
---
5- اینکه چپ در جهان دچار شکست شده و در داخل هم کشتار گردیده ، حوادثی ست که اتفاق افتاده و نمیشود کاری کرد. اما اینکه چپ ایران ضعیف است، جهان سومی مانده ، خودش نیز گرفتار ناسیونالیسم فارس است، روی مسئله ملی کار نکرده، دیالوگ نداشته، «تقصیر» خودش است. در سایه وجود این تقصیر، طبیعی ست که نسلهای جوان به «ناسیونالیسمهای محلی» گرایش پیدا کنند و به سهم خود عامل منفی در جنبش ها باشند. با چند مقاله و اینکه «پان ها» بیراهه اند هیچ مشکلی از این نسلها حل نمیشود. سازمانها و احزاب چپ ، نتوانسته اند در مورد مسئله ملی «کار نظری مهم و دیالوگ» انجام دهند. اشکال اساسی در خود«چپ سراسری» ست.
--
6- در میان اشکالاتی که به چپ برشمردم، غیر از یک مورد ، فکر نمیکنم بیش از این نیاز به توضیح باشند.
و آن اینکه چرا چپ سراسری کم و بیش ، آگاهانه یا ناآگانه «چپ ناسیونالیست فارس»است؟
تحقیق این موضوع را به عهده خود کسانی میگذارم که فکر میکنند چپ اند ولی ناسیونالیست فارس نیستند.
برای کمک به این تحقیق به نکاتی اشاره میکنم:
1-چپ ایران ایده لوژیک بود و هنوز هم هست گرچه تاحدی توانسته از غلظت آن بکاهد و حتی خود را غیر ایده لوژیک بداند. منهای افراد نادر.
2-مسایل علوم اجتماعی در ایران ( طی سده اخیر) تا کنون عمدتاً با دید ایده لوژیک به خصوص ناسیونالیسم فارس نوشته شده است . تاریخ، زبان شناسی، باستانشناسی، سیاست، ادبیات، وغیره.
3- چپی که خود ایده لوژیک است، و 99 در صد آثار فکری مورد مطالعه اش را نویسندگان ناسیونالیست فارس برایش آماده کرده اند، بسیار طبیعی ست که یک «چپ ناسیونالیست فارس» از آب دربیاید.
---
- برای نمونه، بهزاد عزیز ، در مورد تاریخ باستان این سرزمین اشاراتی کرده است، اینها تزهایی ست که ناسیونالیسم فارس در قرن اخیر تبلیغ کرده و اکنون هم در«ایرانیکا» گرد آمده اند. مهم ترین نوشته ناسیونالیسم حاکم همین اثر است و آنراهم اینان روایت کرده اند. آیا روایت و دید دیگری از مسایل وجود ندارد؟ چرا وجود دارد و آنهم پژوهش مستقل و بیطرفانه خود شخص است که بتواند خود را از روایت غالب رها کند یا آنرا نقد کرده و بسنجد. متاسفانه چپ ایران سرو کاری با«پژوهش مستقل» ندارد و در اسارت روایت غالب است.

- این چپ هنوز وحشت دارد و نمی تواند نام مردم آذربایجان را که خودشان دارند برزبان آورد. هنوز در انتخاب بین دو کلمه ی«ترک یا آذری» نمی تواند تصمیم بگیرد. و انتظار دارد که با گفتن اینکه «پانها» بیراهه اند، مشکل جوانان آذربایجان در مسئله پان ترکیسم حل شود....