رفتن به محتوای اصلی

ادامه

ادامه
آ. ائلیار

ادامه
- دید نویسنده در مقاله پیرامون تاریخ، روایت رسمی ناسیونالیسم فارس است.
- چگونگی بر خورد با مقوله« پان ترکیسم»، برای جوان آذربایجانی مشکل گشا نیست.این هم به نوعی یک دید رسمی ست.
- در ایران دموکراتیک چگونه « مشکل مسئله ملی» حل میشود؟ معلوم نیست!
- اینکه مطرح کنیم« ما آذربایجان و ایران دوستیم) هیچ مشکل فکری از جوان آذربایجانی راحل نمیکند. جوان می پرسد : چگونه و چرا باید من با ناسیونالیسم فارس که از چپ تا راستش» گرفتار ملی گرایی فارس است دوستی و همکاری کنم در حالیکه تجارب شکست تلخ مشروطیت، پیشه وری، حمایت چپ از حکومت و دشمنی های ناسیونالیسم فارس را روزانه می بینم؟ مقاله پاسخی ندارد. توجه کنیم جوان امروزی همه این ایده ها را دیده خوانده و روی به ترکیسم آورده است. چرای مسئله مشکل او و نقاد است.

-وقتی می نویسید«پان ترک»،جوان این را توهین و تحقیر حساب میکند!میگوید«حرف حکومت و پان فارس» را تکرار می کنید.
می نویسیم«ترکیسم»میپرسد منظورت چیست؟
-در مقاله متد و ایده و دیدگاه در برخورد به مشکلات فکری جوان آذربایجانی«سنتی» ست.با متد و ایده های سنتی نمی توان باجوان آذربایجانی امروزی که«ترکیست یا پان ترکیست» نام میگیرد دیالوگ ایجاد کرد یا او را به تفکر عمیق رساند.

-در اینکه جوان ما با « ایده های مخصوصی»یا ترکیسم و پانترکیسم در مسئله ملی درگیر است شکی نیست،اما مشکل او این است که«چگونه میتواند روی مسایل عمیق فکر کند و به نتایج درستی برسد»؟مقاله چیزی برای این جوان ندارد.
-اینکه می نویسیم « ما انسان دوستیم»،آنرا تنها یک شعار می بیند مثل شعار«حقوق شهروندی» روحانی.میگوید چرا باید من انسان دوست باشم در حالی که حزب فلان خلق ستم دیده میخواهد « شهر مرا اشغال و تصرف» کند؟ جوان آذربایجانی امروزی مشکلات دیگر و دید دیگری دارد، با آرمانخواهی و انسان دوستی به حق چپ واقعی، چرا های زیادی دارد که متاسفانه از سوی خود چپ دهه هاست بی توجه و بی پاسخ مانده است.

در عوض و به جای چپ ،محیط برای این جوان جذابیت و امکانات دارد:در باکو و آنکارا تحصیل میکند و در تراختور سپاهی تبریز، علامت پیروزی بوز قورت نشان داده و علیه « شونیست فارس یا حتی خلق فارس» شعار میدهد و به نظر خود، برای هدف جدایی اش، مبارزه میکند. در سایتها و کتابها نیز در این عرصه و محدوده هرچه خواست می نویسد. منتخب آثار فکریش نوشته های :« رسول زاده و ائلچی بئ و ترکیستهای ترکیه» است و تجارب عینی اش نمونه های استقلال طلبی در جهان. از مواضع سیاسی اردوغان و داعش هم که « کرد ها را سرکوب» میکند خوشحال اند چرا که قدرت کرد را « اشغال» سرزمینهای آذربایجان می بیند که نقشه اش را اقلیم به دیوارش زده و احزاب کردی ایرانی هم شعار تسخیر اورمیه اش را سر میدهند. اینها تجربه های روزانه جوان ترکیست آذربایجانی ست.
وقتی هم جنبشی پیش میاید میگوید«برای جدایی من سودی ندارد، مشکل من نیست. من خواهان جدایی و استقلالم و حفظ وجب به و جب خاک آذربایجان . با کرد اشغالگر همبستگی خیانت است.»
حالا شعار بدهیم«ما ایران و آذربایجان دوست هستیم و دوستدار همه خلقها».این مشکل فکری جوانان ما را حل نمی کند. اگر کرده بود پانها از نظر ایده در ایران نیرومند نمیشدند. این اندیشه ها سنتی اند و قدرت حل مشکلات فکری کنونی این نسلها را ندارند. فکر نو لازم است. و متد نو و دیالوگ و ارتباط نو.
چرا باید جوان آذربایجانی به سخن چپ توجه کند در حالیکه«زیاده خواهی و اشغالگری»احزاب کردی را در اقلیم و سوریه و اورمیه،در اتحاد با هم ،تجربه میکند ،و شکست سکوت چپ را حداقل در مورد اورمیه نمی بیند؟در عوض سپاه حکومت را تجربه میکند که در مقابل کردها - حطر جدی برای آذربایجان- ایستاده است؛و ترجیح میدهد که سربازان کشته شده را به اصطلاح شهید راه حفظ خاک آذربایجان بنامد.جوان امروزی فکرش را از تئوری نمی گیرد،بل از پراتیک اخذ میکند. حالا کو کسی که در این پروسه در کنارش باشد؟ او تنهاست.و ابزارش جهت شناخت،نوشته های ترکیستها. از این رو وجود سپاه را حد اقل در آذربایجان غربی مفید ارزیابی میکند.درچنین حالتی چرا باید با سپاه حکومت درگیر شود؟ کدام سازمان و کس چپی جواب چرا را برای او توضیح داده است؟ولی این جوان می بیند که چپ خوب خوب سخنگو با همین« اکراد اشغالگر» اعلامیه مشترک میدهد! این را چطور برای جوان ما حل کنیم؟ جوان ما میگوید«چپ حرفی برای گفتن ندارد».

آیا چپ تاکنون کاری برای این جوانان انجام داده است؟ متأسفانه«عرصه عمل و نظر و ارتباط» هر سه خالی ست. چرا که خود چپ از همه لحاظ در ایران « پنچر»است. مشکل جوان آذزبایجانی پنچر بودن خود چود چپ است.

سخن زیاد است. کوتاه میکنم.