ائلیار عزیز ممنون از توجه و توضیحاتت. امیدوارم که دیگرانی نیز که اطلاعاتی از این دورهها را دارند، دست به قلم ببرند و یادماندههای خود را بنویسند.
همانطور که نوشتهام، یادماندههای من به همین سطور محدود نیست. ولی در یک متن خلاصه و محدود، نمیتوانستم بیشتر از این بنویسم.
مسائل زیاد و مهمی در آن دوره اتفاق افتاد که لازم است نوشته شوند تا در گوشهای از تاریخ ایران ثبت شوند.
یادماندههای من تنها شامل بخشی از مواردی است که خودم در آنها شرکت داشتم و شخصا شاهد آنها بودهام. عمدا هم تا آنجایی که توانستهام، به دلایل گوناگون از اشخاص نام نبردهام.
همانطور که نوشتهای، پیش از انقلاب هم چنبش فدایی در اورمیه فعالیت داشت و گروه بزرگی هم تشکیل شده بود و شما هم عضو آن بودید. شما پیش از این درباره آن نوشتهاید.
همچنین چریکهای فدایی خلق در اورمیه تنها یحیی امیننیا و فریدون شافعی نبودند. کسان دیگری هم بودند که حتی پس از انقلاب هم فعالیت داشتند ولی من عمدا نامی از آنها نبردهام چون کار به درازا میکشید.
فعالیت فدائیان در میان کارگران پاکدیس، دخانیات و... و همچنین در روستاها، خود داستانی دراز دارد که به آنها پرداخته نشده است.
اعتصابات دانشآموزان و درگیریهایی که شد و وضعیت فوقالعادهای در شهر به وجود آورد، تحریک ملاحسنی برای آتش زدن خانههای بهاییان و نقش تعیین کننده ما در جلوگیری از این اقدام، نقش ما در نجات دادن رفقای اقلیت در تظاهرات و... همه را میتوان نوشت.
من فعلا به همین مختصر قناعت کردم و امیدوارم که بتوانم آن را تکمیل کنم.
موضوع دیگر زاویه روایت رویدادهاست. میدانیم که اگر دو نفر در آن واحد و در یک محل شاهد رویدادی باشند، روایت آنها از ماجرا میتواند از بنیان باهم متفاوت باشد. هر کسی از زاویه دید خود و از زاویه قرار داشتنش در ماجرا، آن را روایت میکند. هر دوی آنها هم، با وجود تفاوت بنیادین، میتوانند درست باشند.
گاهی هم گذر زمان سبب میشود که ما نظر آن روز و یا حتی امروز خود را بر زمان وقوع رویدادها تعمیم دهیم و آن را واقعیت بپنداریم. از نظر من این هم مشکلی نیست و میتوان آن را در نظر گرفت.
همانطور که نوشتهام، روایت من از رویدادها میتواند درست و یا نادرست باشد. به همین دلیل هم امیدوارم رفقا و دوستان ما هم دست به کار شوند تا زوایای مختلف رویدادهای آن زمان روشنتر شود.