من بازهم نمیدانم چرا جناب ائلیار این یاوه گویان را نقاد خطاب میکنند. تا آنجا که من میدانم زندگی هنری و سیاسی کسرایی مسیر مشخصی را طی کرد و در این مسیر توفان های عظیمی بر خواست که قایق فعال سیاسی را گاه در اوج و گاه در قعر امواج فرو برد و تعیین مقصد را مشکل نمود ولی قطب نمای کسرائی هیچگاه از مسیر منحرف نشد و سر انجام در سرزمینی فرود آمد که نمیدانست کجاست و اگر یکی دو قرن بیشتر میزیست احتمالا درک بهتری میداشت.
بهر حال کنش یاوه گویان تازگی ندارد و صد ها سال پیش خردمندی گفت:
شمع حق را پف کنی تو ای عجوز
هم تو سوزی هم سرت ای گندهپوز
کی شود دریا ز پوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منطمس
مه فشاند نور و سگ وع وع کند
سگ ز نور ماه کی مرتع کند
ای بریده آن لب و حلق و دهان
که کند تف سوی مه یا آسمان
تف برویش باز گردد بی شکی
تف سوی گردون نیابد مسلکی
تا قیامت تف برو بارد ز رب
همچو تبت بر روان بولهب
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر ششم