با سلام دوباره جناب حمدالله سلیمانی فرد؛
دوست گرامی! من در برابر پرسش شما تنها می توانم از دیده های دنیای مجازی و گزارش های رسانه ها و حتی مخالف روژوا، و سپس بر پایه ی برداشت های شخصی خود، نگاهم را در قالب پاسخ بازتاب دهم.
پیشتر گفتم که کل روژاوا و سه کانتون او دچار یک تناقض آشکار در دیپلماسی تاکنونی خود بوده و هست. آنها در بزنگاه مرگ و زندگی خویش در برابر بشار اسد و نسل کشی داعش قرارداشته اند؛ درست همانطوریکه امپریالیسم آمریکا هم که خود، مادر تروریسم و برپادارنده ی فناتیسم علیه جپ و کمونیست هادر خاورمیانه و جهان است؛ با پیدایش بنیادگرائی های مذهبی عملا، تضمین سرمایه و منافع اش در منطقه و جهان دچار خطر جدی و ژرفش بحران گلوبالیسم شد و می باشد؛ که ناگزیر گشت به پشتیبانی از روژوادرآید و درآمد. اگر چه در نسل کشی اردوغان از کرده های عفرین با سکوتش بیاری اردوغان درآمد!
این را نباید
اما آنچه را که من بعنوان یک مداقع برابری، ارزش دانسته و مورد تأئید قرارمی دهم، شیوه ی تازه ای از سبک مبارزه ی مردمی ست که جهانیان را خیره ساخته و بهمین خاطر هم پشتوانه ی جهانی از نیروهای مترقی مردمی دریافت داشته اند، و آن زودون داعیه های ملی و مذهبی و ایدئولوژیک است که همه ی اقوام و ملت های شبیخونزده ی داعش پس از شنگال و... به منطقه ی کردنشین ۀمده و دوطلبانه در همبستگی با روژواوا و در یکی از کانتون ها برای اهداف نوع انسانی شان با هم و البته برابر پیوند خورده اند و اهداف چشمگیری را برای فردای اجتماعی ـ طبقاتی خود برنامه ریزی کرده اند.
اکتفا کنم تنها به برابری زن و مرد که الگوئی ست بسیار برجسته آنهم، در جهان اسلام و بویژه در خاورمیانه که زن را ناقص الخقت و ناکامل و...می داند! و در این ساختار نوپا بنحویکه می بینیم زنان در پیشاپیش مبارزه و سازندگی مدیریت یکسانی را دارند و شیفتگی زنان روژاوا چنان جهانگیرشده است که آننا های گرانقدر را شیفته ساخته و بیاری آنها برمی انگیزاند. طولانی شد پوزش می خواهم! با سپاس