2) اگر کاستی بخواهید برای زبانی بیابید باید آن را در دستور زبان بجویید، برای نمونه زبان ترکی بخاطر ماهیت "آگلوتینیتیو"ی که دارد، توانایی ساخت شرطی جملات را ندارد و ناچار است از قیدهای فارسی مانند "چونکه، هرچند، هرگاه، نه اینکه .... "بهره ببرد و همچنین برای ساخت ترکیبات هم ناچار از به کار بردن حروف ربط و اضافه فارسی مانند "یا"، "و"، "اگر"... است.
3) این 75% ریشه عربی رو دیگه از کجاتون در آوردید؟؟! پژوهشگران که برخلاف شما از روی برافروختگی احساسات، اظهار نظر نمی کنند با بررسی دقیق آماری، درصد واژگان عربی واژه نامه دهخدا را 40% ارزیابی کرده اند. حتما می دانید که دهخدا در دوران قاجار و اوایل پهلوی می زیسته و در آن دوره (اواخر قاجار) زبان فارسی به بیشترین حد تکلف و عربی زدگی در تاریخ خود رسیده بوده و هنوز پالایش ها، واژه سازی ها و ساده سازی های دوران بعدی و فرهنگستان زبان فارسی تاثیرش را بر
نکته ی دیگر 3آ) درباره واژه نامه و ارجاعات دهخدا این که ریشه یابی ایشان و دیگر بزرگانی مانند دکتر معین در زمانی انجام شده است که هنوز زبان های باستانی ایرانی چندان شناخته نشده بودند و خواندن متون ایرانی پیش از اسلام، هنوز فراگیر نشده بود و ایشان از ریشه شناسی مدرن بی خبر بوده اند (چون هنوز به وجود نیامده بود!) و در نتیجه ایشان به ریشه شناسی سنتی مراجعه می کردند که در زمینه ریشه شناسی، سوگیری داشته است (یا در بهترین حالت ناکافی بوده است). برای نمونه امروزه می دانیم که تاثیر واژگانی عربی بر فارسی در سه گروه واژگانی دسته بندی می شود 1) واژه های عربی 2) معرب 3) مستعرب. دسته نخست که مشخص است و بحثی در آن نیست و ما هم می پذیریم. ولی دسته ی دوم واژه هایی هستند که از ریشه فارسی و پهلوی وارد عربی شده اند و به فارسی بازگشته اند، ولی از آن جا که زبان عربی (بر خلاف فارسی) ساختار و ظاهر واژه های بیگانه را تغییر می دهد و با جانشین کردن واکه ها، حروف و صداها، واژه اصلی را به ساخت زبانی خودش در می آورد، کمتر کسی به ریشه عربی آن ها شک می کند و اصولا پیگیری و تشخیص چنین ریشه هایی نیز دشوار است. مگر اینکه بتوان به اسناد تاریخی مراجعه کرد. امروزه به کمک متون پهلوی بسیاری از این واژه ها شناسایی شده و ریشه ایرانی آن ها بدست آمده است. برای نمونه "رواگ" پهلوی، به شکل رواج وارد عربی شده و از آن رایج، ترویج و ... ساخته شده و وارد فارسی شده است. از "خراگ" پهلوی، خراج ساخته شده و بر اساس آن، خرج، مخرج... ساخته شده است. از اندازه فارسی، هندسه، مهندس ... ساخته شده است.... کلا یکی از قاعده ها اینست که حرف "ج" یا "ق" در پایان بسیاری از واژه های عربی، باقی مانده "گ" پهلوی است مانند برنامج (برنامک)، نامج (نامگ)، طازج (تازگ)، خندق (کندک).... که در فارسی به "ه" تبدیل شده اند: برنامه، نامه، تازه، خواننده، بنده.... که شما در یک جهش عجیب آن ها را ترکی دانستید!! )، جدا از این ها، بسیاری واژگان ساده ی عربی هم (که در احکام دینی، وقفهی و حقوق به کار می روند) در واقع فارسی هستند و در آن ها قلب صورت گرفته است: نور، دین، ازل، جنحه (از گناه)، برقه (از پرده)، بیعانه (از بیانه).... که برخی از آن ها (3 هزار واژه) در کتاب «الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه» گردآوری شده است. حتی قرآن هم که آن را عربی صریح می دانند خالص نیست (همچون هر اثر زبانی دیگری) و بیش از صد واژه فارسی در آن یافت می شود. پس در کل، درصد واژه های غیر ایرانی زبان فارسی کنونی، بسیار کمتر از 40% است (که بر اساس کاربرد می تواند اندکی بالاتر (حقوق یا فقه اسلامی...) یا بسیار پایین تر (گفتگوهای روزانه یا ترجمه های دانش های نوین و ...) باشد). که پژوهش های آماری و میدانی نیز آن را تصدیق می کند..... بگذریم......