بدون پاسخ دادن به سخنان من از این شاخه به آن شاخه پریدن برابر با چیست؟ همگان می توانند داوری کنند!
من به این سخنان که: (..... رضاقلدر با نام گذاشتن ملوک الطوایفی بر مناطق خودمختار رهبران ملت های غیر فارس را قلع و قمع کرد و اموال و زمین های آنها را به نفع خود مصادره کرده و زبان شیرین سره شده فارسی را به همه ملت ها تحمیل نمود و بدین وسیله امکان حق تعیین سرنوشت را برای ملت های ساکن ایران را از بین برد! .....) پاسخ های روشنی دادم.
کسی که آن سخنان را گفته بود پاسخ های مرا رها کرده و این بار می گوید: (..... در مورد رضاقلدر از خودتان نپرسیده اید که چه کسی او را انتخاب کرده بود؟ اگر ریگی در کفشتان نیست به این سؤال هم جواب بدهید، چگونه رضاقلدر به قدرت رسید؟ آیا با رأی مردم و یا با کودتا؟ قطعا شما جوابی ندارید! مثل همیشه فرار را بر قرار ترجیح خواهید داد! .....)
پاسخ این است که .....
(..... قطعا شما جوابی ندارید! مثل همیشه فرار را بر قرار ترجیح خواهید داد! .....) همچنان که همگان می بینند من پاسخ دادم! البته روشن نیست که این "همیشه" از کجا می آید؟
اما پرسش من چیست؟ پرسش من این است که: (..... اکنون که رضاشاه مرده است و رژیم پهلوی نابود شده است چه باید کرد؟ آیا در زمان کنونی و در زمان اینترنت و ماهواره ایران باید با روش ممالک محروسه قاجار گردانده شود؟ و آیا دیوارکشی میان مردم ایران بر پایه نژاد و تبار و زبان و گذاشتن نام فدرالیسم بر روی این دیوارکشی ها و رسیدن به سیستم ممالک محروسه قاجار برابر است با دست یافتن به یک رژیم فدرال - دموکرات مانند آمریکا و آلمان و استرالیا و چین و فیلیپین و مکزیک و .....؟)
پاسخ من چیست؟ یکی می گوید کمونیسم بد است و آن دیگری می گوید رضاشاه بد است! اکنون همگان می توانند داوری کنند که چه کسی جوابی ندارد! و چه کسی فرار را بر قرار ترجیح می دهد!